مسئولان و دانشجویان و حتی اساتید دانشگاه دو دهۀ بعد انقلاب ، به یک چیز متهم می شدند ولی نمی دانم با این همه پژوهش سرا و پژوهشگاه و واحدهای تحقیقات تمامی وزارتخانه و نهادها و سازمانهای دولتی و خصوصی ، که ظاهرا قدری به دلیل همسوئی با ضرورت
قرن و دانش روز ، موجودیت دارند ، باز چنین است و یا خیر! هر چند که شکل و نتایج مدیریت ها ، استمرار این اتهام را نشان می دهد.
و اما اصلی که بدان متهم بودند عبارت بود از :
ما فقط تئوری های حیطه های گوناگون را فرا می گیریم و اثری از کاربردی کردن نتایج تحقیقات و یا پرهیز از کالبدشکافی نظریه ها و تئوری های گوناگون خارجی و یا غرب نیست. ما به نشخوار مداوم آنها متهم بودیم و ایراد تحقیقات انجام شده در دورۀ دانشجویی در دانشگاه و یا انجام آن برای برخی سازمانها ، این بود. خصوصا در حیطۀ جامعه شناسی و روانشناسی و فلسفه این مهم دیروز و امروز غوغا می کند. اما خودمان با گرفتن این ایراد به امر نظریه پردازی نمی پرداختیم چون در باغ نبودیم و برای این مهم تربیت نشده بودیم .
یکی از این اساتید جامعه شناسی که الان سالخورده و غیرفعالند ، نقل می کرد که برای تدریس فقط مشغول حفظ کردن بودم و هر روز علیرغم کراهت همسرم ، او را وادار می ساختم تا متن را در تعقیب تحویل حفظیات بنده تعقیب نماید تا مبادا واو و ازی فراموش شود !
آری !
استاد در یک نظام حفظ مطلق جهت رسیدن به ایده آل 20 ، عمر خود را هدر داده بود و دانشجو در تعقیب او که آوانتاژ پیروی مطلق از
او را داشت تا او نیز به ایده آل 20 دست یازد ، گزینۀ دیگری را طی 12 سال تحصیل مدرسه و امروز در دانشگاه ، نشناخته بود. او مهارت حفظ مطلق برای نمرۀ مطلق 20 را با نادیده گرفتن استعداد و ذوق و خلاقیت و علاقه ذاتی خود که هرگز به منصۀ ظهور نرسید ، را به عنوان تنها توانایی مسیر بازکن برای کسب موقعیت ممتاز شغلی و درآمدی ، به خوبی فرا گرفته بود ، چون اکتسابی هم در کار نبود.
ما در این جامعه فقط در حیطۀ علومی چون شیمی و داروسازی و مهندسی در برخی از حیطه ها ، از اصل کاربردی کردن دانش برای تولید
دانش نوین ، بهره برده ایم و یقین این نیز در تعقیب سیاست ارزشگذاری محض برای علوم محض بوده است یعنی : "مشاهدۀ سیستماتیک پدیدههای طبیعی تنها برای کشف قوانین ناشناختۀ مربوط به وقایع ، مطالعۀ علم به تنهایی ، که شامل روابط علم با دیگر موضوعات نشود. " (1)
ما این مسیر را یاد گرفتیم چون ترجیح برتر برای انتخاب رشته در ضربه فن کردن رشتۀ علوم انسانی و بالا بردن دست پیروز دو رشتۀ علوم تجربی و ریاضی را در خمیر مایۀ سیاستگذاری تمامی بخش ها خصوصا حوزۀ آموزش و پرورش ، به خوبی انجام دادیم .
مدارس خاص ما که به منزلۀ رفاه و آسایش فرزندان طبقۀ ممتاز ! جامعه بود کانونی مطمئن برای این دو رشته گردید و خیلی کم سو رشتۀ علوم انسانی با ظرفیتی محدود در مدارس نمونه دولتی ، دانش آموز پذیرفت و وقتی اذهان جامعه ، مدارس غیردولتی و نمونه دولتی و سمپاد را مملوّ از دانش آموزان زُبدۀ حفظیات دید ، ناخودآگاه همه باور کردیم که این افراد ممتازند و ما با تخفیف باور نادیده گرفتن اصالت رشته های علوم انسانی و کار و دانش و فنی و حرفه ای ، آنها را با شکستی مهلک روبه رو ساختیم. هر چند این دو نوع آموزش برای حرفه آموزی و کسب مهارت دانش آموزان به تقلید از همان کشورهای خارجی و غرب ، پایه گذاری شده بود اما به دلیل در سایه قرار گرفتن خود رشته و اساتید و دبیران و دانش آموزان و حتی نتایج موجودیت آنها ، این رشته ها رشد نیافته ، پرپر شدند.
البته یک دلیل دیگر در کاربردی کردن این علوم ، واقعیت وجود نخبه ها و دانش آموزان و دانشجویان ممتاز با بهرۀ واقعی هوش بالا بوده است. آنان عمده کسانی هستند که در کاربردسازی تئوری ها و نظریه ها در علوم شیمی و داروسازی و مهندسی برخی از حیطه ها ، همّت کرده اند و حتی به تولید دانش پرداخته اند.
حال می خواهم از این مقدمه پلی بزنم به واقعیتی دیگر در جامعه ....
چرا مسئولان اجرایی و ستادی ما به جای عمل گرایی و خلاقیت در آن ، به تکرّر و گفتار بی حاصل ، گرایش می یابند ؟! چرا کمتر توانایی حل مسأله دارند و بیشتر نظریه پردازی ایده آل هستند؟!
با توجه به آنچه که گفته شد ، پاسخ بدیهی است. چون مهارتی به جز درس پس دادن یاد نگرفته اند. در تکرّر بی انتها و بی حاصل گرفتارند چون به طور تقریبی 16 تا 20 سال از عمر خود را برای فراگیری تنها فرآیند یعنی مهارت حفظیات سپری ساخته اند که در آن نظریه ها و تئوری های بیشماری را فقط اَزبر کرده اند و امروز به ملت آن را پس می دهند تا شاید در مدیریت خود نیز همچون زمان تحصیل نمرۀ مطلق 20 دریافت کنند. که صد البته با رنگ و روغن تبلیغات و سیاست و نیرنگ و بیشتر مواقع از سر باز کردن است تا پاسخی متّقن . اما افکار عمومی از این جریان انعطاف می پذیرد و با رفتار موافق خود آنان را در رفتار خود ثابت قدم می سازد. می ماند قلیلی مخالف و آگاه و هوشیار که در دام گفته های بیشمار بی حاصل ، به تله نمی افتد . اما کار اصلی را همان اکثریت موافق چراغ خاموش انجام می دهد، یعنی رضایت خاطر از حضور چنین مسئولانِ عالِم بی عمل .
اگر امروز مسئول اجرایی ما در کنترل و نظارت شرایط عادی و بحرانی جامعه ، ناتوان است و یا غافلگیر می شود و تنها شور همدلی مردم
به داد آنها می رسد ، رسوایی امری طبیعی است ، چون آنها متون درسی را با تمامی فرضیه ها و نظریه ها و تئوری ها فقط خوانده اند و حفظ کرده اند تا به نهایت ارزشمند نظام آموزشی یعنی 20 دسترسی یابند ، اما نه والدین و نه محتوای کتب درسی و نه استاد دانشگاه ، به او مهارت تجزیه و تحلیل و خرد کردن اجزای تئوری ها جهت نیل به نتیجۀ آن را آموزش نداده اند.
آنها هرگز فرصت خطا و آزمون نیافته اند و همیشه لقمۀ آماده را فقط جویده و هضم کرده اند. البته این هم کم زحمتی نبوده است اما نتایج آن را عملا می بینید ، آنچه که در گلستان و آق قلا غافلگیری تئوری ها بود در خوزستان نتیجۀ همدلی مردم برای مقابله با خروش سیل برای گِل و لای کردن زندگی مردم بود. در خوزستان ، آزمون و خطای گلستان و آق قلا نتیجه داد.
استاندار گلستان هم قربانی تئوری ها شد . شناختی از ایشان ندارم اما ایشان شاید فقط شاید مدیری ارزشمند بودند، وقتی استاندار نیست ، جانشین هم نیست ؟! با برکناری او فقط دل سیل زدگان خنک شد اما مجازاتی سزوار بود یا خیر ؟! قدری اندیشه بد نیست.
ما تا زمانی که علاقه و استعداد و ذوق و خلاقیت کودکان این جامعه را سرکوب می کنیم و آنان را به استعمار آموزش حفظیات محکوم می کنیم ، باید در این جامعه تاوان سختی بدهیم تا شاید برخی دیگر از مصیبت سهل انگاری اَزبر دیروز آموزش عده ای ، رهایی یابند. عده ای قربانی شوند تا ما تجربۀ عملی بیابیم . امروز اگر دیگر استانها از جمله پایتخت عزیز ، درگیر سیل شود ، واهمه ای نداریم چون تجربۀ عملی را طی آزمون و خطای گلستان و آق قلا کسب کرده ایم . پر کردن شن و ماسه در گونی ها و انباشتن آنها در مسیر رودخانه ها و سیلاب ها . مدیریت کردن کمک های مردمی و کانالیزه کردن نحوۀ رساندن آذوقه و دیگر ملزومات به طور عادلانه به مردم سیل زده .
یادمان باشد خود مسئولان هم قربانی نظام آموزشی حفظیات مدرسه و دانشگاهند. آنان نیز فقط قادرند از و واو دروس اَزبر شده را پس دهند.
ما شاید درس سطحی از آنچه رخ داد بگیریم و سر و سامانی به امور دهیم ، متأسفانه باز در شرایط عادی همه چیز به روال قبلی برمی گردد
و کسی نیست تا فریاد زند ارزش ممتاز هیچ جامعۀ پیشرفته ای نمره نیست ، کسب مهارت است.
یاد پرسش مهر رئیس جمهور افتادم ، راستی ریاست محترم جمهوری ، کودکان ما در خانواده و مدرسه چه زمانی مهارت زندگی کردن را خواهند آموخت ؟ و وزیر محترم آموزش و پرورش ، بردن کتاب درسی به جلسۀ امتحان ، مشکلات نظام آموزشی در زمین بایر ما را پُر محصول خواهد ساخت ؟! یعنی با این کار امکان و فرصت خلاقیت و سازندگی شکوفا خواهد شد ؟! یا باز بیراهه ای دیگر را قرار است سالها تجربه کنیم و عمر و انرژی و سرمایه های انسانی و ملی را هدر دهیم ؟!
مدارس و دانشگاه های ما نیازی مبرم به رهایی از سیستم حفظیات و امتیاز نمره ای دارند و گر نه منتظر سیل و زلزله و قربانی شدن مردمی بیشتر و دیگر بمانیم . بحرانها فقط بلیه های طبیعی نیستند ، برخی با دخالت عامل انسانی به وجود می آیند که بسیار سهمناک تر از نوع طبیعی آن است. ما بحران مدیریت مهارت اندوزی داریم . آزمون و خطا جریانی است مربوط به دوران کودکی نه سنین بزرگسالی با مسئولیت اشتغال.
در زمان اشتغال ما از تجارب اندوخته شده ، بهره می بریم تا جامعه سیستماتیک هدایت شود . اما مسئولان ما هنوز در مرحله آزمون و خطا مانده اند پس تکلیف جامعه مشخص است.
1) پارسی ویکی . تعریف علوم محض .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
به مثابه ی موش آزمایشگاهی .
طبیعی است. چون ملت را
هدایت و رهبری می کنند.
وجدان بکشیم. مسولان لابد خیلی خوب حفظ
کردند که مدیر شدند.
همه ی آنانی که دارای قدرت حفظیات عالی
بودند مدیر نشده اند و برعکس ، افرادی کاری
هستند اما قدرت و مهارت عمل کردن را یا
ندارند و یا هم با طی عمر بعد کسب تجربه
به سوی عمل کردن ، گرایش می یابند.
منظورم از عمل کردن ، رباط و یا مرده ی
متحرک نبودن فرد است . فردی که به عنوان
پدر و یا مادر و یا کارمند و .....قدرت انجام
وظایف شغلی و انسانی خود را دارند.
خوب حفظ کرده است. وقتی گفت از مجلس
کنار می رود خوشحال شدم ، نگو آماده ی
شرکت در انتخابات ریاست جمهوری است.
فرهنگیان به صف ، نور بودیم نور علی نور
شدیم. لابد معلمان هم درس شان را برای رای
دادن و سپس پشیمان شدن ، حفظند!!
فقط امیدوارم آگاهانه و عالمانه رفتار
کنیم و سیاهی لشکر نباشیم.
بسیار عالی
رتبه بندی هم در تعقیب حفظیات جناب وزیر
است که مدام در حال بازپس دادن درس فراگرفته
هستند به جامعه ی فرهنگیان .لذا از عمل و اجرا
خبری نیست . چون آن را یاد نگرفته اند.
این بحران کم از سیل نیست ، اما آسیب سیل
فی الحال است و آسیب بحران عمل گریزی
وزیر ، دائمی است.
خداوندان نعمت را کرم نیست
(گلستان سعدی)
رسم روزگار بر این است. از قبل از سعدی
و بعد او و ازمنه ی دیگر. تشکر
(فردیش انگلس)