دو قشر در جامعه ما که از هر نظر نام شان با هم مطرح می شود ، اعم از روز نام گذاری ، تلاش برای خلق کردن و سازندگی ، مظلومیت و محرومیت ، و صد البته اوضاع معیشتی ، کارگر و معلم است .
جمعا دو بار در طول زندگی در کارخانه برای بازدید و یا انجام تحقیق ، حضور داشته ام و نفوذ سردی ابزار و دستگاه ها را بر تاروپود کارگران از نزدیک لمس کرده ام. یک بار در دوران دانشجویی در کارخانۀ ماشین سازی تبریز و دیگری در هنگام اشتغال با همراهی دانش آموزان دبیرستان محل تدریسم در کارخانۀ تراکتورسازی تبریز.
محیطی سرد و بی روح و کارگرانی با چهره ای زرد و در هم فرو رفته . آنان شاد نبودند حتی با دیدن دانش آموزان که اصولا هیجان کودکی و نوجوانی خود را به دیگران منتقل می کنند. کلاه و دستکش و عینک ایمنی نداشتند ، نیم ساعت فرصت صبحانه خوردن داشتند . روایت قطع دست تعدادی از آنها را در شب کاری ، زیر دستگاه برش می شنیدیم. هر چند حق صحبت کردن و اطلاع رسانی نداشتند. اوضاع تولید و فروش زیاد تعریفی نداشت ، راهنمای ما در بازدید از قسمت های مختلف کارخانه آرام به ما معلمان واقعیت هایی را از ورشکستگی کارخانه بیان می داشت.
لابد می دانید که اطلاعات کارخانجات تولید صنعتی در کشور سرّی و استراتژیک است و آن را به بیرون منتقل نمی کنند .حتی دستگاه های به استهلاک رسیده فرصت و امکان بازسازی و تعمیر و یا جایگزینی نداشتند. کارگران حق صحبت کردن و یا اتلاف وقت ندارند و همانند چارلی چاپلین در عصر جدید به طور ریتمیک می بایست مدام فعالیت کنند. حتی نظریه تیلور واضع مدیریت علمی نیز برای افزایش توان کاری کارگران با ساعات معینی از استراحت و گفت و گو و دور هم بودن جهت بازیابی انرژی و افزایش همدلی ، کاربرد نداشت. با دو شیفت کردن ساعات تولید در شبانه روز ، ما از این طرف نامش را می گذاریم افزایش تولید و درآمد سرانه و استقلال اقتصادی و نخوابیدن خط تولید ، اما از ناحیه کارگران یعنی استهلاک روح و جسم و افزایش بیماری و کاهش طول عمر. شب کاری عامل بسیاری از بیماری هاست از جمله سرطان پروستات و سرطان سینه . هر چند که علاوه بر کارگران برخی مشاغل دیگر چون کارکنان ایستگاه های آتش نشانی ، اورژانس ، بیمارستان ها و مراکز درمانی ، پایگاه های نظامی و….. مهم ترین بخش شب کاران را تشکیل می دهند، اما نتیجه و عواقب فعالیت شبانه یکسان است.
حقوق و دستمزد کارگران در طول تاریخ با قرار گرفتن کارفرما در نقطۀ مقابل آنان ، هرگز به عدالت پرداخت نگردیده است ، چون کارفرما انتظار افزایش سود و بهره دهی خود را دارد. و دیگر شغل ، معلمان هستند ، هر چند شب کار نیستند ( به جز معلمانی که شبانه تدریس می کنند اما نه همانند کارگر در ساعاتی از نصف شب. آنان در ساعاتی که مدارس روزانه تعطیل می گردد به تدریس مشغولند که زیاد هم شب محسوب نمی شود.) اما شرایط کاری سختی برای خود دارند. ظاهربینان این شغل را بسیار ساده و راحت با برخورداری از امکانات تعطیلات بیشتر می شناسند. این ها همان هایی هستند که تصور می کنند معلمان ، مبصر کلاسند! آنان متوجه حساسیت حضور معلم در کلاس برای الگوبرداری دانش آموزان در حد و قوارۀ تأثیر والدین نیستند. سه الگوی مستقیم و مؤثر زندگی هر کودک برای نیل به جامعه پذیری و درونی شدن ارزش ها پدر ، مادر و معلم هست ولی آنان از اهمیتِ زیربنایی فعالیتِ معلمان ، در کلاس درس غافلند . غفلتی ناخوشایند با نتایجی ناپسند که با اتمام دوران تحصیل در مدارس هم ، پایان نمی یابد و به جامعه نیز سرایت می کند.
یکی از عمده دلایل محرومیت معلمان از حق و حقوق متوازن با سایر واحدها و سازمانها ، نادیده گرفتن آنان و عدم ادراک همین موضوع است. در واقع با خفیف انگاشتن شرح وظایف معلمان ، آنان را لایق دریافت حقوق بیشتر از شرایط فعلی نمی بینند. این باور چنان در جهان بینی مسئولان و مدیران فعلی جامعه ما رخنه کرده است که اصلا راضی به بازنگری و یا اصلاح شرایط نیستند.
بارقۀ افزایش 20 درصدی حقوق معلمان در سال 98 و اضافه شدن 500 هزار تومان ثابت به آن و یک میلیون تومان برای کارگران ، این توهم را در ما به وجود آورد که تصمیم گیران و تقسیم کنندگان بودجه کشور ، صدای اعتراض و تحصن و له شدن کارگران و معلمان را زیر فشار 200 درصدی تورم ، به طور معجزه آسایی شنیده اند ! اما دریغ که آنان دوباره نشستند و با خود اندیشیدند: مبلغ تعیین شده خیلی زیاد است و اصلا چنین خیزی ، ضرورت ندارد . ما مطمئن هستیم که هر دو قشر قادر به مدیریت زندگی خود هستند! بالاخره در این جامعه ، اقشاری می بایست به عنوان سوپاپ اطمینان متحمل فشارهای وارده باشند تا از انفجار و از هم پاشیدگی جامعه جلوگیری به عمل آید. اگر ما این نظم موجود و مورد انتظار را برهم زنیم ، انتظارات و توقعات آنان نیز فرصت زیاده طلبی می یابد و دیگر در قاعدۀ هرم توزیع درآمد ، کسی باقی نمی ماند و کدام گروه های شغلی بهتر از کارگر و معلم ! هم به مظلومیت عادت دارند ، هم به مظلوم گرایی خو گرفته اند و هم هر دو بیشترین جمعیت را دارند. در واقع آنان هم زیادند و هم زیادی اند.
پس به بعد عید و سال جدید پا نگذاشته ، عقب نشینی از وعدۀ خوش صورت گرفت و با گفتمان نوبخت و مجلس ، 500 تومان شد ، چهار صد تومان و 20 درصد ابتدا شد 10 درصد و نهایت 5 درصد ! در واقع با ذکاوتی گیج کننده ، ما را خاموش کردند . حال معلوم نیست که به همین عهد خود نیز پایبند باشند و یا خیر. و داستان خوشحالی ما جوانه نزده ، خشک شد!
آنان می دانند که اگر حقوق قُضات افزایش نیابد ، روند رشوه گیری فزونی می یابد ، یا حقوق استانداران و فرمانداران و مدیران ارشد و اساتید دانشگاه و... اگر افزایش نیابد ، بر محور مدیریت بدعهد می گردند. اما آنان ظاهرا نمی اندیشند که اگر قرار باشد حقوق بالایی ها هر سال افزایش بیابد ، هرگز حقوق پایینی ها به عدالت در توزیع درآمد نخواهند رسید. آنان افزایش حقوق خود را از چهل سال پیش دارند و با سرعت 120 کیلومتر تاکنون تاخته اند و کارگران و معلمان از دهۀ 80 افزایش حقوق شان آغاز گردیده است آن هم با سرعت 30 کیلومتر !
مسئولان ما تصور می کنند اگر امروز برای مقابله با بحران های شدید اقتصادی ، تعدادی ازصفر پول ملی را حذف نکنند و یا واحد پول ملی را تغییر ندهند ، کشور را از سقوط ، رهایی بخشیده اند ، اما افزایش موازی حقوق با نرخ تورم به طور سالانه ، برای مشاغلی که بالای 8 میلیون تومان حقوق می گیرند و حدود 800 میلیون تومان پاداش پایان کار دارند ، نیز می تواند کشور را در ورطۀ سقوط بیندازد. وقتی یک وزارتخانه 95 درصد کل بودجۀ اختصاص یافته را به پرداخت حقوق کارمندان ، هزینه می کند ، اوضاع کمی و کیفی آن گفته نشده هویداست !
افزایش حقوق خود عامل تشدید تورم است. اگر 5 سال ، حقوق اقشار کم درآمد زیرخط فقر واقع شده را فقط افزایش دهند و مابقی را ثابت نگه دارند ، شاید وخامت اوضاع قدری تخفیف یابد و گر نه در این میدان مسابقۀ بی عدالتی ، ما هرگز در موقعیت مناسبی قرار نخواهیم گرفت.
وزیر محترم ،
بر نحوۀ آرام و متین و با وقار اعتراض معلمان خرده گرفته اید و به کلاس نرفتن و در دفتر نشستن آنها را اقدامی ضد تربیتی و بدآموز برای دانش آموزان ، دانسته اید ! دانش آموزان سالهاست که با ظاهر ژولیده و نامناسب معلمان ، با انعکاس سختی زندگی در بیداد تورم و گرانی و بی نصیبی ، با کتک خوردن و به قتل رسیدن از سوی دانش آموزان ، با جسارت و گستاخی اولیا بر معلم به دلیل ادارۀ مدرسه با پول اولیا ، با میز و صندلی شکسته ، با گچ و تخته سبز و دیوارهای مخروب کلاس ها ، با گرسنگی و فقر و محرومیت و....بدآموز شده اند و به جای تأثیر پذیری مثبت و مؤثر از معلمان ، آنان را به کناری زده اند.
بدآموزی وقتی است که دیگر کمتر کسی راضی است معلم شود و برای آن دست و پا نمی شکنند . شما تصور می کنید که تعلیم و تربیت فقط با کلمات و محتوای کتب درسی و امکانات کمک آموزشی ، ممکن می گردد ؟ رهبر ارکستر سمفونی تعلیم و تربیت در به فعلیت درآوردن میز و صندلی و تخته و گچ و سمعی و بصری و آزمون و..... معلمان هستند. اگر در این دایرۀ نظام آموزشی ، معلم را کنار نهید هر کدام از این امکانات شما در مدارس ، فقط یک شیء بی روح هست که کاربردی ندارد. اما با ورود معلم به کلاس ، همۀ آنان شور زندگی را آغاز می کنند. نشاط و امید را بوجود می آورند و عاشقان تحصیل ، سرمست از تلاش معلم ، تربیت و ارزش و هنجار و احترام و دلبستگی و همبستگی را فرا می گیرند.
حال با این همه اعتراض ، تصمیم دولت و مجلس و سازمان برنامه و بودجه برای ما در سال 98 ، این است ، اگر در خواب سادگی و بلاتکلیفی و بی تفاوتی ، لب به اعتراض نمی گشادیم ، چه اوضاعی داشتیم ؟
در محکوم کردن استاد کارید و فوری من معلم را مؤاخذه می کنید و هر نوع اعتراضم را ضد تربیت اطلاق می کنید ، اما چرا غیر معقول بودن شرایط شغلی و حرفه ای و معیشتی معلم را انکار می کنید. اوضاع از این هم بدتر خواهد شد ، چون من معلم هنوز معلوم نیست کارمندم و یا در ردۀ هیئت علمی دانشگاه تعریف می شوم و.... هر چند که این تعریف هم صحیح و منطقی نیست. ما با همسان کردن سطوح مختلف از شرح وظایف شغلی در جامعه به عدالت دست نمی یابیم ، بلکه اوضاع را بدتر نیز می کنیم . حریم هر شغل می بایست تعریفی مجزا و دقیق برای خود داشته باشد.
باور کنید اگر این اعتراضات و تحصن ها رخ ندهد ، ما معلمان یقین خفه خواهیم شد و یا غمباد خواهیم گرفت. شما تا چه حد درک می کنید معلمی که دندان سالم در دهان ندارد چگونه معلمی کند ؟! یادتان هست مرداد سال 96 ، وقتی که تازه وزیر شده بودید با ایده آل اندیشی خویش پیکر منزلت معلمان را در جامعه ، شدیدا خدشه دار ساختید ؟! قد معلم نباید از 160 سانتی متر کمتر باشد، معلم باید 32 دندان سالم داشته باشد ، نباید لهجه داشته باشد ، باید خوش رو و زیبا باشد، معلم نباید بیمار باشد که کلاس را با مرخصی های خود ، خالی بگذارد و.....
به خاطر داریدکه چگونه من معلم مضحکۀ خاص و عام شدم ؟ یا اخبار ضد و نقیض افزایش حقوق و عیدی و پاداش معلمان ، بخش کمدی اخبار شبکه های ملی صدا و سیما گردیده و می گردد؟ چرا فقط حقوق کارگر و معلم در بوق رسانه ها ، اوقات فراغت ملت را پر می کند ؟ چرا از حقوق پزشکان و اساتید دانشگاه و وکلا و قضات و وزرا و ریاست جمهوری و..... سخنی گفته نمی شود؟
پس ما زیر خط فقری ها حق داریم که به فقر مطلق خود معترف باشیم ، تا دهۀ قبل در جایگاه فقر نسبی قرار داشتیم ، ملاحظه می کنید شما هر قدر هم از افزایش 48 درصدی حقوق معلمان در سنوات اخیر سخن بگویید ، واقعیت غیر این است. فیلم های تلویزیون و سینما ، با گستاخی سوژۀ خود را موقعیت شغلی معلمان قرار می دهند و شما لب به گلایه نمی گشائید! چه کسی باید جلوی این هرج و مرج رسانه ای را که باعث می شود دانش آموز مملکت ، ضدتربیت و برخلاف مورد انتظار جامعه ، بار آید ، بگیرد ؟! شما در کدام یک از موارد اعتراض ، سینه چاک کردید و در جلسه ای اضطراری ، مجلسیان را برای احیای حقوق معلم ،کانون توجه قرار دادید ؟
امروز من معلم متهم به عنصری ضدتربیت ، می شوم و بدآموز دانش آموزان ، وقتی چاقوی تیز همان دانش آموز شاهرگ معلم را می بُرد ، آئین نامه ها گویای کدام حرف و حدیث است ؟ من معلم امروز از سوی اولیا و دانش آموز ، امنیت جانی ندارم و بی گناه محکوم به بدآموزی شده ام.
آقای بطحایی گفته اید : " تفاوت اصلی آموزش و پرورش با سایر دستگاه ها در لذتی است که معلم در قلب خودش احساس می کند و مستقیما در تعلیم و تربیت دانش آموزان تأثیر می گذارد."
ما قرار است با این همه لذت ، دنیایمان را بخریم و یا آخرت مان را ؟ همان احساس لذت در قلب معلم ، مظلومیت او را تداوم بخشیده است.
ممکن است قدری هم شما از این لذت مستفیض گردید تا ما نفسی ، آسوده بکشیم ؟! این لذتی که از آن سخن می گویید مربوط به تعهد شغلی معلم هست نه بهره مندی از اوضاع مطلوب زندگی ، اما سایر دستگاه ها از مزایای بهره مندی از حقوق و امتیازات ویژه ، لذت می برند. نکند شما لذت معنوی شغل ما را ، وسیله ای برای امرار معاش مان می دانید ؟!! زندگی کردن هزینه دارد و در جامعه ای که یک سکه کامل در آن 3 برابر حقوق یک معلم و دبیر بازنشسته است ، با لذت معنوی نمی توان زندگی مادی داشت.
موقع نوشتن این متن ، گزارشی از دو عکس متفاوت در سایت صدای معلم درج گردید، اگر امروز با مشاهدۀ دو عکس متفاوت از زمین تا آسمان، جوی های کنار خیابان ایران و ژاپن با هم مقایسه می شود ، به دلیل همان کنار نهادن معلمان هست. چرا در داخل جوی کنار خیابان ما زباله انباشته شده است و در جوی کنار خیابان ژاپن ، ماهی در آب زلال ، شناور است ؟! اگر قرار نیست من و شما شرم کنیم و واهمه داشته باشیم که در سایتی در کشور ژاپن همین دو عکس اما در موقعیتِ خلاف ما ، مقایسه گردد، پس چه کس یا کسانی می بایست شرم کنند. تصویری که در آینه رسانه دیدم ، ستون فقراتم را لرزاند.
در دفتر نشستن معلم برای بیان اعتراض ، ضد عدالت و ضد تربیت برای دانش آموزان است ، اما بی نصیبی معلمان عین عدالت !
عدالت یعنی توزیع عادلانه امکانات آموزشی . چرا از این بابت نگران ضدعدالت و ضد تربیت بودن در مدارس دولتی و مناطق محروم نیستید؟!
دانش آموزان اتفاقا از معلمان خود یاد می گیرند که به وقت مشاهدۀ بی عدالتی ، مطالبه گر باشند و خواسته های برحق خود را از اولیای مدرسه و جامعه طلب کنند .
قرار نیست جایگاهی برای مجرم بودن کسی در مدرسه پیدا کنیم ، نامهربانی است اگر به جای حمایت از صدای اعتراض زیرمجموعه خود ، آنان را محکوم به بدآموزی نمایید . شما معلم و من وزیر ، بگویید تا چه تصمیم مناسبی برای 1700000 معلم شاغل و بازنشسته جهت اثبات حیثیت شغلی آنان بگیرم ؟!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
نظر سنجي از همكاران محترم فرهنگي ( تشرحي )
به نظر شما معلمان مدارس در روز 12 هر ماه با هدف اعتراض به وضعيت معيشتي، چه اقداماتي را مي توانند انجام دهند كه داراي دو شرط زير باشد :
1- مؤثر باشد.
2- مغاير با قانون نباشد.
معلمان سراسر کشور در رأس ساعت معین در روز 12
هر ماه ، می توانند فقط 5 دقیقه روزه سکوت بگیرند.
کل کشور متوجه این حرکت نرم اما خزنده خواهند شد
و تبدیل به یک فرهنگ اعتراض مخصوص معلمان این سرزمین خواهد شد که نشان از درایت آنان دارد.
تشکر برای نظر مفیدتان.
مشکل یا گره اصلی فقط پذیرش فعالیت های
غیرموظف نیست، معلمان هم همانند سایر
شاغلان حق زندگی دارند. آنچه که شما بدان
اشاره می کنید خود توعی اعتراض جمعی
محسوب می شود.معلمان انتظار اصلاح همه
شرایط موجود را دارند واین به توجه اساسی
مسئولان نیاز دارد. تشکر
چرانیست؟ وقتی معلمی برای اضافه کارناچیز خودرابه سختی می اندازد یا برای مبلغ ناچیزحق مدیریت ومعاونت مدارس وحتی دریافت یک تشویقی بی ارزش چه کارها که نمی کندبااین اوصاف چگونه مسئولان متوجه ی ناکافی بودن درآمد معلم بشوند ؟
بالاخره اگر کسی از درآمد خدمتی ناراضی است آن را قبول نمی کند درموردکارهای موظف باتوجه به مشکل اشتغال درکشور استنکاف ازآنهامکان پذیرنیست ولی عدم پذیرش کارهای غیر موظف به نشانه ی نارضایتی امکان پذیراست
ناشناس شناس محترم ،
نوشته ام فقط نیست . همیشه سعی می کنم تک سبب بین نباشم. مسئولان از نارضایتی ما مطلع هستند مشکل ما عدم درمان و چاره اندیشی از سوی آنان است. در متن اشاره کرده ام آنان نیک می دانند حتی اگر ما تحصن و تجمع هم بکنیم ، هرگز دست از پا خطا نمی کنیم چون هم می ترسیم و هم خردمندیم. اساس مشکلات آموزش و پرورش تثبیت مظلومیت و مظلوم گرایی معلمان است که از این سرشت ، سوداستفاده را می برند.
آن که خود معلمان و دبیران آن را جدی بگیرند و
همکاری کنند. حتی بجای ماهی یک بار می توان
هفته ای یک بار انجام داد. بی تفاوتی مسولان
نباید ما را برای مبارزه کردن نومید و خسته
بسازد. به صورت هرمی همکاران را دعوت
کنیم که چنین کنند. هیچکس ضدتربیت بار
نمی آید. همکاران محترم نظر شما چیست ؟
و یا نظر دیگر و بهتری دارید ؟!
خردمندی !برای کسی که چنین کارهایی انجام می دهد !
یک روز در اداره ی آ.پ بودم معلمی را دیدم که برای مدیرآموزگارشدن دریک مدرسه ی روستا ابتدا گریه کردوقتی کارسازنشدالتماس کرد من ازخجالت فرارکردم تحمل دیدن چنین صحنه هایی را نداشتم خیلی چیزها ازبسیاری فرهنگیان دیده ام که نمی توان بیان کرد
مسئولان خوب می دانند چگونه می توانند از برخی معلمان با مبلغی اندک مثل برده کارچندین انسان را بکشند حقوق خوب گرفتن لیاقت وبزرگ منشی می خواهد
هزار فکر بهتر از یک فکر است ، امیدوارم
برای بودن و شدن ، قدری همت داشته باشیم. بازنشسته ها بهتر است از تجارب خود و شاغلین
از قوای حضور خود ، حداکثر استفاده را بنمایند.تشکر
مشکل حل شد؟!!!
البته رضایت شغلی باافزایش دستمزدها به وجود نمی آید بلکه با کاهش بی عدالتی ایجادمی شود
که شرط اجرای عدالت سالهاست فراموش شده است
درشرایط جنگ فرماندهان وسربازان با قرارگرفتن در کنارهم توانستند آن شرایط سخت را مدیریت کنند
اگر فرماندهان دراتاق فرماندهی می نشستند وازسربازان می خواستند سینه ی خود را سپرگلوله کنند مدیریت آن شرایط سخت بسیار دشوار حتی محکوم به شکست بود
پس امروز باید مسئولان فاصله ی خود را با اقشار مختلف جامعه کم کنند وحتی امکانات کمتری برای خوددرنظربگیرند تا نارضایتی ها کاهش یابد وبخش های مختلف جامعه به حرکت درآید ومتحول شود
البته بعیدمی دانم چنین اتفاقی بیفتد
برای رسیدن به رضایت شغل ، فاکتورهای زیادی
لازم هست و برقراری عدالت اجتماعی یکی از
آنهاست.مثلا انتخاب شغل بر اساس علاقه و
ذوق و استعداد یکی از آنهاست.
استفاده از تمامی تخصص ها برای آموزش و پرورش ضروری است نه فقط روانشناسی.
ما به اساتید و کارشناسان و متخصصان حیطه
اقتصاد ، جامعه شناسی، مدیریت ، علوم تربیتی
روانشناسی و....... نیاز داریم ، اصلی که در این
وادی نادیده گرفته می شود.
برقراری عدالت اجتماعی در کشور ما با زور برای
رسیدن به همین مقوله انجام می شود اما در
کشورهای پیشرفته با عمل به قول غیرمستقیم
به آن می رسد.ما زور بیهوده اش را می زنیم و
آنان برنامه ریزی و عمل می کنند. آنان موفق اند
و ما .......تشکر
مردم زیاد می گردد. عکس آقای حاج بابایی
در حال بوساندن دست را به خاطر بیاورید!!
خیلی از افراد هنگام دیدن یک فرماندار و
استاندار و نماینده مجلس و مدیر واحدی،
جایگاه خدایی بدان قایلند و تواضع و احترام
مرضی ، متفاوت بودن را به آنان تلقین می کند
و ما در این خودباختگی مدیران مقصر و مجرمیم.
آنان هم بنده ی خدا هستند و فقط دایره مسئولیت شان گسترده تر است . ما باید این مهم را باور و بدان عمل نماییم. ما ملتی سرگشته ایم. سرگشته در ظواهر و سطح زندگی. ما از عمق گرایی و توجه
به معنا غافلیم. تشکر.
صادر نمیکند، خطشه دار شدنش کمترین حق اوست.
ممنونم. برخی واژه ها و جملات مسئولان
همانند نیشتر روح و اندیشه ی آدم را زخمی
می سازد که نمی توان بی تفاوت ماند.
با تعمیق مساله هم همان لفظ و جمله،
بزرگنمایی می شود و هم بر تلاش آنان در
گفتار منجر می شود. باز تشکر
هر کس می رسد سنگی به سوی مان پرتاب می کند.
ناسلامتی ما معلم این مملکتیم. سهم ما از این کشور
را بدهید نه بیشتر نه کمتر.
هیچ شغلی به اندازه ی معلمان در این جامعه زیر
ذره بین انتقاد نیستند. البته اهمیت و حساسیت شغل ، همین انتظار را خلق می کند اما مثلا در
ژاپن در جهت سازندگی و افزایش کارایی معلمان
و در کشور ما با تحقیر و تخدیر و.... تشکر
شغلی دیگر ، بکار برند. خودشان این دسته بندی
را عمدا کرده اند. دو گروهی که هرگز بالا نخواهند
رفت. برای شعور مملکت داران متاسفم که با
ذلت و خواری جایگاه علم و معلم را هم ردیف
کرده اند. کارگری شرافت دارد به نادانی شماها!
هر گروه شغلی ارزش خاص خود را دارد ، قصد بر ارجحیت و یا مذمت نیست، اما ناخودآکاه از لحاظ
توان مالی ، شاهد یک هم اسمی هستیم. ما بهترین
شرایط زندگی را هم برای معلمان و هم برا
کارگران آرزومندیم.گروه کارگر در طول تاریخ اجازه ی بالا رفتن نیافته است اما معلمان در ایران. تشکر.
که میثاق ببندیم در روز و ساعت معین هر
هفته و یا ماه ، پنج دقیقه روزه ی سکوت
بگیریم تا کل ایران و شاید جهان صدایمان
را بشنود؟!
البته اگر مورد تایید باشد که ظاهرا نیست چون کسی اظهار نظری نکرده است ، می توان از طریق
کانال های مختلف و همین رسانه و نمایندگان این
رسانه که شاغلان محترم در مدارس هستند ، موضوع را تعمیم داد. شاید بهانه ای برای میزان
همدلی ما معلمان با یکدیگر باشد . یک کار اگر
درست باشد و بتواند نتایج مفیدی داشته باشد
یقین قابلیت اجرایی دارد. تشکر
تنگناها و ضعف ها را می شناسند اما میل و
رغبتی برای جبران نیست. یک سیاست کلی
برای دست و پا بستن معلمان در این کشور
وجود دارد. لذا تا مهره ها همین هستند در
تمامی مناصب ، خبری از اصلاح و بهبود
اوضاع نخواهد بود.
نظرتان درست است. اراده و عزمی برای ایجاد تغییرات سازنده و اصلاح امور وجود ندارد. اما امیدواری ، بدون تلاش هم حماقت است. تشکر.
قاطعی برای افزایش حقوق
نگرفته اند ، هر روز یک ساز جدید
می زنند مابین ۵تا ۲۰ درصد در نوسان
است . جالبه یک ۴۳ درصد هم روایت
دارد برای کم بگیران !
تا حکم نهایی را نگرفته ایم ، بهتر است هیچ حسابی روی گفته های گیج کننده نداشته باشیم. هر چند که
در نهایت مشکل اصلی یعنی نابرابری در توزیع درآمد
همچنان ، باقی خواهد ماند و اوضاع ما بهبود نخواهد یافت. به مدت حداقل 5 سال باید حقوق زیر 5 میلیون تومان را افزایش بدهند اما مابقی را ثابت نگه دارندو گر نه هم تورم و هم ناتوانی در تأمین معیشت برای اقشار کم درآمد جاودانی خواهد بود. تشکر
حقوق سال۹۸ نگاه کنید، زیر
دو میلیون ۵۵۰۰۰۰۰ ریال و ده
میلیونی ها ۱۴۰۰۰۰۰۰ ریال افزایش
خواهند داشت!!!
یعنی تشدید فاصله بین کم بگیرها
با زیادبگیرها!!
عجب منطق مسخره ای !!!
اصل مهمتر از سقف حقوق کارگران و معلمان
نادیده گرفتن خدمات و زحمات موثر آنان در افزایش درآمد سرانه کشور است. عدم باور
آنان از سوی مسئولان سرآغاز همه ی بی توجهی هاست.خود جریان افزایش حقوق ، بی عدالتی است. تشکر
شما لطف دارید. صدر در صد موافقم . مشکل آموزش و پرورش ما شخص وزیر به تنهایی نیست و حتی اصلا نیست ، اگر نگرش ، بینش ، جهان بینی جامعه ما
نسبت به آموزش و پرورش اصلاح گردد و استراتژیک بودن آموزش برای توسعه درک شود ، وزیر انتخاب شده هم در مسیر درست ، کارکرد مناسب خواهد داشت.
باز سپاسگزارم.
بطحایی در نظریه پردازی موفق تر
از مدیریت اجرایی ، عمل کرده است.
در خبر نام این فرد محمد تقی سبزواری کارشناس آموزشی و معاون یکی از هنرستانهای کشور عنوان
شده است. به بیانی منطقی و درست می باشد. هر چند به نظرم اطلاق نظریه به گفته های ایشان غیرعلمی و دور از انصاف است. تشکر.
که نتیجه ی آن از حالا معلوم است
۳/۵ میلیارد تومان هزینه شده است،
پیدا کنید منطق هزینه کرد را در این
کشور بی در و پیکر.
شاید ورزش یکی از چند حیطه ای است که
ما می توانیم در جهان مطرح شویم و علت
چنین هزینه ها هم تکمیل این توانایی است.
تا اصل یک مملکت را چه چیزهایی تشکیل
دهد؟ تشکر
من همچنان مشتاقانه نوشته های شما را در این سایت می خوانم. هر چند سعی می کنم زیاد تعریف و تمجید نکنم و بیشتر یاد بگیرم اما حقیقتا فوق العاده می نویسید.این متن شما عمق درد و رنج دو قشر جامعه را به چه زیبایی به تصویر کشیده است. بسیار بسیار لذت بردم. مرحبا به نگرش و بینش و
قلم تان.پاینده باشید و سلامت.