توسعه دو بعد دارد؛ بعد اول توسعه همان مدرنیزاسیون یا به اصطلاح نوسازی نام دارد و بعد دیگر آن همان مدرنیته یا به اصطلاح نوگرایی است. بدون شک وقتی سخن از توسعه یک کشور پیش می آید به فعلیت رسیدن این دوجنبه (مدرنیزاسیون و مدرنیته) به همراه هم و به توازن هم مد نظر است نه رشد غیر متوازن و غیر همسان. متاسفانه بر خلاف نوسازی، چندان توجهی به بعد نوگرایی توسعه نشده است. امروزه ما باید جدیتر به مدرنیته بپردازیم. مدرنیته ما را به رفتار عقلانی متصل میکند و تعامل و هوش اجتماعی ما را افزایش میدهد؛ بدون اینها نمیتوانیم توسعه پیدا کنیم
بعد اول توسعه، مدرنیزاسیون یا همان جنبه سخت توسعه است؛ همان پیشرفتهایی فنی و اقتصادی و فیزیکی را شامل می شود که به واسطه آن، امکانات مادی به وفور در جامعه تکثیر میشوند و سطح رفاهی عمومی مردم افزایش پیدا می کند. این بعد از توسعه با غلبه بر محدودیت های طبیعی ما را در مسیر زندگی کمک می کند، زندگی ما را راحت می کند. اما به تنهایی نمی تواند موجب رضایت و خوشنودی ما شود. پس ما به بعد دیگری ازتوسعه نیاز داریم که بتوانیم به وسیله آن احساس سعادت و رضایت نیز داشته باشیم که به آن جنبه نرم توسعه مدرنیته می گویند.
ماحصل مدرنیته، احساس سعادت مردم جامعه است. که رضایت و خوشنودی عامه مردم را به دنبال دارد.
مدرنیته در حقیقت همان تحول درونی آدمها است، همان درونی شدن اخلاق و رفتارها، ارزشها است، همان حرمت قایل شدن به قانون، حرمت قایل شدن به حقوق دیگران، رعایت عدالت و انصاف و دوست داشتن دیگران و. ... را در بر می گیرد.
متاسفانه بر خلاف نوسازی، چندان توجهی به بعد نوگرایی توسعه نشده است. امروزه ما باید جدیتر به مدرنیته بپردازیم. مدرنیته ما را به رفتار عقلانی متصل میکند و تعامل و هوش اجتماعی ما را افزایش میدهد؛ بدون اینها نمیتوانیم توسعه پیدا کنیم.
در حقیقت توسعه کارخانه ایی است که محصول خروجی اش احساس سعادت برای آحاد جامعه هست. تعریف ساده و زمینی سعادت این است؛ که اگر تمام مرزها و دروازه های کشور را گشودند، مردم از آن کشور مهاجرت نکنند، فرار نکنند. بلکه با میل و رغبت خود به ماندن و زیستن در کشورشان خرسند باشند، به ماندن در کشورخود احساس سعادت و رضایتمندی داشته باشند.
در نظام معیشتی سنتی گذشته، تولید جنبه شخصی داشت و تولیدکنندگان به هم وابسته نبودند اما در دنیای مدرن امروزی تولیدکنندگان به هم ربط دارند و زندگی تمام افرادی که در یک نظام و اجتماع هستند، به هم گره خورده است. مردم با هم ارتباط پیدا میکنند و اگر نتوانیم انبوه مناسبات و تعاملها را مدیریت کنیم، ارتباطات اقتصادی به هم میریزد.
در دنیای مدرن امروز اگر بخواهیم ارتباطات اقتصادی داشته باشیم باید به عقاید دیگران احترام بگذاریم. و خود را مستقل از جهان ندانیم .
شبکه جامعه شناسی علامه
نظرات بینندگان
البته مهاجرت ، در حد نورمال خود یک پدیده ای طبیعی است ، مهاجرت هایی که برای رهایی از اوضاع نابسامان کشور صورت می گیرد از ترجیح فردی تبدیل به ترجیح اجتماعی می گردد ، که این خوشایند و مطلوب نیست.
در ضمن یکی از نشانه های توسعه یافتگی داشتن مهاجرت های برگشتی است. یعنی اگر در برهه ای از زمان بنا به هر دلیلی ، مهاجرت های بین المللی و یا داخلی صورت گرفته است ، با حصول آثار توسعه یافتگی در آن منطقه و یا کشور ، مهاجرت برگشتی به مبدأ صورت بگیرد که یکی از شاخص های توسعه یافتگی است.
آزرده خاطر می گردم. نه از درونی شدن ارزشها و نه
از عقلانی نمودن امور ، در این جامعه خبری نیست.
این امور باید در بافت فرهنگی و برای عموم فراهم
گردد تا آثار آن ملموس و مؤثر گردد.
لابد اگر در برهه هایی از زمان نیز ، تلاشی برای آن
انجام شده اما هرگز همه گیر و ماندگار نگردیده است.