صد انداختی تیر و هرصد خطاست
اگر هوشمندی، یک انداز و راست
مطالبه گری صنفی، براساس اصل ۲۶ قانون اساسی، حق مسلم کنش وران هر پیشه است. اما این مقوله، پروسه ای مدنی، اجتماعی و مستمر است که بنای آن بر ویژگی های فعالیت جمعی نهاده شده است.
چنین پودمانی ؛ مهندسی، طراحی، نقشه، هدف گذاری، راهبرد، تاکتیک، رهبری شورایی و همراهی رأس و قاعده را لازم دارد.
اگر هرفعال صنفی بر اساس تحلیل و سلیقه خود، عنان کار را به سمتی که می پسندد بگرداند، خروجی آن جز هرج و مرج چه خواهد بود؟ آیا می شود هریک از سرنشینان یک کشتی به سمتی که خود تشخیص می دهد، پارو بزنند؟
چون مطالبه گران فرهنگی تیم نیستند، پی در پی هم گل به خودی می زنند هم از حریف سیاست باز خود، گل مفت می خورند. واقعا جای تأمل و تأسف بسیار دارد که اندیشه سازان یک کشور، الفبای اولیه فعالیت مدنی را رعایت نکنند و مروج بی قاعدگی باشند
مسلما تا ما فرهنگیان در قالب تیم قرار نگیریم و از قاعده گریزی دست نکشیم، مثل ارکستری که هرنوازنده اش در دستگاهی متفاوت می نوازد، تولیدی نهایی مان صدایی خواهد بود که گوش جان را می خراشد.
فضای مجازی با کم کردن فاصله ها می توانست فرصتی ارزشمند باشد اما عملا به امکانی برای هدررفت انرژی و تولید شخصیت های مجازی، تصمیمات مجهول و فعالیت های پراکنده و گسسته، بدل گشته است.هر لحظه گروهی از زایشگاه ذهن کسی سزارین می شود و کودکی متولد می گردد که کپی برابر اصل بچه همسایه است. گروه هایی با نام های دلربا و مشابه، اعضای مشترک و غالبا غیربومی ، کالاهای کپی شده (پیام ها)، نام های اختصاری و ... .
انصافا اثرگذاری معلم بوشهری در کرمانشاه، فرهنگی یزدی در اصفهان، همکار خراسانی در قزوین و ... آن هم به فور چیست؟
مدیران گروه ها برای آنکه نشان دهند چگالی فعالیت شان چاق و چله تر است، پیوسته فرمان «ادکنید» صادر می کنند و بعضی از همکاران هم گاه بدون کمترین شناختی از ماهیت گروه و حتی ادمین ها، هر نامی را که در گوشی خود می بینند به گروه اضافه می کنند تا از قافله عقب نمانند. فرقی هم نمی کند که چه کاره باشند؛ فرهنگی، کشاورز، نظامی، همسایه، برادر ، خواهر، عمه ، عمو، بقال محله، راننده آژانس و ... به همین ترتیب، گروه های چندهزار نفری و چندده هزارنفری پا به عرصه وجود می گذارند اما بعد از کاهش هیجانات روزهای اول، کرختی رکود و کسالت تکرار، آنها را فرامی گیرد.
فعالیت صنفی، زمانی کنشگر را به سرمنزل مقصود می رساند که در قالب خودش، اجرایی شود. ماهیتش با سایر فعالیت های مدنی - که هرکدام درجای خود کارآیی دارد - ، ترکیب نشود و به هفته بیجاری تبدیل نگردد که نه این باشد و نه آن.
فعالیت صنفی باید تشکیلاتی مشخص و پیشروانی شناخته داشته باشد.
باید کنش وران هرپیشه ای با محوریت و هدایت نهاد صنفی مربوط به خود حرکت کنند. در شکل گیری آن نهاد، ایفای نقش نمایند؛ حق عضویت پرداخت کنند؛ به موقع در مجامع آن، حضور آگاهانه و تاثرگذار داشته باشند و ...
فعالیت های پراکنده و با ماهیت مبهم، انرژی ها را هدر می دهد و هزینه های بی ثمر و فراتر از جنس فعالیت را تحمیل می کند. همین دو ویژگی سبب کاهش جدی گرایش بدنه به کنشگری صنفی می گردد. پس نباید با خوش بینی مفرط یا خشم هیجانی فراوان که ناشی از اجحافی است که بر ما روا داشته شده، غافل بمانیم از اینکه :
" بیراهه ما را به ناکجاآباد می برد. "
آیا دو دهه فعالیت پرگسست و کم بازده که ریشه نابه سامانی آن هم در ساختار قدرت است هم در نگرش بدنه فرهنگیان ؛ کافی نیست که متوجه شویم :
راه را گم کرده ایم؟ کمی بدون تعصب بیندیشیم که چرا فعالیت های صنفی فرهنگیان در هجده سالگی هنوز کودکی است که از لی لی کردن، پا را فراتر نگذاشته است؟
بزم ساقی وارگان، هشدار! نفریبد تو را
شوکران در جام جام زندگانی کرده اند
کانال پیک پیام رسان بازنشستگان
نظرات بینندگان
عوامل متعدد از هماهنگی و هدفمندی اعتراضات صنفی جلوگیری میکنند...
این موضوع نیاز به تامل و آسیب شناسی دارد.
کله ی گربه را از همان اول کنده اند.