انّ الله لا يُغيِّرُ ما بقوم حتّی يغيّرو ما بانفسهم (1)
مقدمه
گذشتِ سال ها ، به تنهایی ، چیزی بر ما نمی افزاید . این ما هستیم که با گذشت زمان باید چیزهایی بر دانسته ها و تجارب خود بیفزائیم .
فهم و درک و شعور هر انسان در سایۀ تربیت و پرورش والدین و همۀ معلمان و اساتید ، ضمن بزرگ شدن و طی تحصیل علم و دانش ، ممکن می گردد. اما غنای آن و یا تداوم و کاربردی شدن آنها ، نتیجۀ تلاش و همّت و ارادۀ خود ماست. به فعلیت درآوردن تمامی توانایی های بالقوه ذاتی و یا پرورش یافته شده ، در سایۀ میزان توانمندی ما در حرکتی است که انجام می دهیم و درجۀ تحقق آنها ، نهفته است. اگر من امروز فقط به عنوان یک دبیر بازنشسته با تحصیلات در حد کارشناسی ، متوقف شده ام و از توانایی های تمامی قسمت های مغزم برای انجام کارهای گوناگون و متنوع استفاده نمی کنم ، مقصر و مجرم خودم هستم . چون اراده ای ضعیف دارم و یا از افرادی هستم که شرایط موجود را ایده آل می دانم و توقف اختیار کرده ام . این امر ربطی به قضا و قدر ندارد و یا کس دیگری قسمت مرا برای فعالیت بیشتر از من نرُبوده است. برخی از ما در انتظار سفید شدن موهایمان برای افزایش حجم و محتوای تجارب زندگی در انزوا و سکوت و بی تحرکی به سر می بریم . در این شرایط بدون مطالعه و سفر و فعالیت اقتصادی و تحمل رنج ، گنجی میّسر نخواهد شد و در همان سکونت روح و جسم خود ، عمرمان به پایان خواهد رسید و اگر طول زندگی مان بلند باشد ، عرض زندگی مان نتایج چندان مفید و مؤثری که ارزش به یادگار گذاشتن برای نسل بعدی و یا افزودن به تجارب فعلی انسانها ، را نخواهد داشت. ما زیستیم بی آن که مؤثر بر جریان زندگی باشیم . ما فقط زیستیم.
ایجاد تغییر و تحول اساسی در یک جامعه چگونه به وجود می آید؟
حال هر یک از ما معلمان به این نکته بیندیشیم که بدون خلق هر نوع ارزش تحول زا و یا تغییر هر نوع رفتاری ، بهبود اوضاع معیشتی و یا تحول در نظام آموزشی در جامعۀ ما شدنی است؟! یعنی ما باید در انتظار وزیری بنشینیم که با خِرد و مجموع توانایی های خود به ایجاد تغییرات اساسی و بنیادی در آموزش و پرورش بپردازد و یا خیر ، هر یک از ما می توانیم با ایجاد تغییر در نگرش و باور خود و یا انتقال دیدگاه های اصلاحی در کلاس درس برای دانش آموزان ، یقین حاصل کنیم که فردا از امروز روشن تر و پرمایه تر خواهد شد.
انسان هایی که منتظر می مانند تا شاید ، شرایط زندگی ایده آل و مطلوب گردد ، هرگز طعم خوشبختی را نمی چشند. در جامعه ما افرادی همچون چوخ بختیار صمد بهرنگی ، بسیار زیاد است. عادت کردن به آرامش و یکنواختی زندگی ، که آن را عین سعادت می شمارند. چنین افرادی از ایجاد تغییرات و یا دگرگونی عادات زندگی خود واهمه دارند. عافیت طلب و آسوده خاطرند هم برای خود و هم برای همسایه ، از
نظر آنان همین شرایط موجود ، بهترین است. در مقابل ، افرادی هستند که حِسّ تحول و دگرگونی درون و بیرون از خود را می پسندند و در پی آن هستند که هر دائم شرایط مطلوب و خوشایندی برای انسانها فراهم کنند، اما خود این دسته افراد نیز شاید بر چهار نوع دیگر تقسیم می شوند:
1 ) آنهایی که در انتظار تزریق شرایط مطلوب از سوی مسئولان و مدیران و قانون و شخصیت های سیاسی می نشینند ، که حداقل در جامعۀ ما انتظار و توقّعی غیرمنطقی و غیرعملی است .
2 ) آنهایی که معتقدند ابتدا باید خودشان تغییر کنند تا بعد جامعه تغییر کند.
3 ) آنهایی که معتقدند ابتدا باید جامعه تغییر کند تا بعد افراد فرصت تغییر بیابند.
4 ) آنهایی که معتقدند فرد و جامعه ، هر دو به تغییر هم زمان نیازمند هستند.
شاید همانند موضوع تقدّم مرغ و تخم مرغ که توافقی برای بشر در این خصوص از لحاظ منطقی وجود ندارد ، ما در جامعه خود برخلاف کشورهای پیشرفته که قرنها پیش انتخاب خود را کرده اند و یقین قرین به احتمال ، قبل از اعتقاد به تغییرات فردی و یا اجتماعی و اولویت بندی نوع تغییرات مفید و مطلوب در جامعه ، به باور ایجاد تغییر در اعتقاد و دیدگاه و تفکر خود رسیده اند. آنان جهان بینی خود را تغییر داده اند. آنان اساس هر تغییری فقط در پول و سرمایه و بودجه ، خلاصه نکرده اند، هر چند چنین شرایط مطلوب به الزام مسیر انتخاب شده برای آنان فراهم شده است ، اما اولویت اول آنان تلاش فردی ، پشتکار جمعی و تثبیت اخلاقیات در آموزش و گفتار و عمل ، بوده است. آنان به نمایش تصویر دائمی مذهب و دین برای جامعه پذیری کودکان نپرداخته اند. آنان اخلاقیات و ارزش ها و هنجارها را که متناسب مضمون دین هست را در لابلای آموزش کشور خود تعبیه ساخته اند و برای همین موفق شده اند و ما فقط به حفظیات مفاهیم دین ، دانش آموزان را وادار ساخته ایم و یا ناخواسته آنان را به تظاهرات مذهبی برای رسیدن به هدف ، واداشته ایم.
سرمنشأ تغییر آموزش است
ما معلمان و دبیران ، امتیاز برتری در جامعه برعهده داریم که ارزش و جایگاه آن با هیچ چیز دیگر و حتی ثروت ملی و یا جهان ، همسنگ نیست. یعنی " آموزش کودکان " . محل اصلاح ساختاری و ایجاد تغییر و تحول زیربنایی و تضمین سعادت جامعه ، نظام آموزشی هر کشور است. نظام های دیگر از جمله اقتصادی و فرهنگی و سیاسی از ناحیه آموزش ، ماهیت اجرایی می یابند. مغز و قلب هر جامعه ای برای تداوم حیات خود به آموزش پویا و زاینده نیازمند است. ایرانی ها شاید جزو معدود مللی هستند که برای انجام چنین اموری بهانۀ مشترک و ثابتی دارند
دریچه ای مختصر بر آغاز تغییرات رخ داده شده در کشورهای پیشرفته با تحقق دو پدیدۀ اجتماعی - سیاسی
یکی از این نمونه ها که در پیشرفت همه جانبۀ این کشورها مؤثر بوده است شکل گیری خانواده هسته ای در اروپاست ، کاهش زاد و ولد همزمان با کاهش مرگ و میر ناشی از توسعه و پیشرفت در علوم مختلف و ترویج بهداشت و دارو برای کنترل جمعیت بود که همزمان با آن به کاهش جمعیت برای توسعۀ کیفی زندگی دست یازیدند. هر چند امروز بسیاری از آنان دارای جمعیت غیرمولّد و سالخورده هستند اما با مدیریت سیستماتیک ، شرایط جدید را نیز با نیازهایشان هماهنگ ساخته اند. در این بین ارجحیت عقل مداری و تفکر و احترام به شعور انسانها نیز رشد یافت و زنان صاحب حقوق اجتماعی و امتیازاتی همسطح مردان گردیدند. اما در کشورهای عقب نگه داشته شده یا عقب مانده و یا در حال توسعه که به نظرم هر سه یک معنا را دارد و فقط دولت ها برای دلخوشی و فریب خود و ملت شان ، مراتب آن را به وجود آورده اند، همزمان با رشد و توسعه علم و سطح بهداشت و کاهش مرگ و میر به دلیل بالا بودن نرخ بیسوادی ، همچنان زادو ولد نرخ بالایی داشت ، تا حدی که بیشتر این کشورها مبتلا به انفجار جمعیت شدند و 45 درصد جمعیت آنان زیر 15 سال قرار گرفت ، یعنی دارای جمعیت جوان هستند.
نمونه دوم : کشورهای پیشرفته مسیر خود را از توازی با سایر کشورها منفصل و به امتداد ترقی و پیشرفت خطوط کمی و کیفی تمامی ابعاد زندگی ، تبدیل ساختند و کشورهای عقب مانده در توهّم جهل خویش تا امروز باقی مانده اند. آنان دلایل عقب ماندگی خود را چنین تفسیر می کنند:
دخالت قضا و قدر ، فشارهای سیاسی قدرتمندان ، مثلث زر و زور و تزویر آمریکا ، بازی شطرنج و تسلط قدرت در جهان با جنگ سرد بین روس و آمریکا ، استعمار نظامی دو کشور روس و آمریکا در زمان جنگ سرد و پس از آن و..... که این وضعیت تا بعد از جنگ جهانی دوم و تا آغاز تلاشها و اصلاحات میخائیل گورباچف ادامه داشت . او واپسین رهبر شوروی بود و در سال 1991 نقش مهمی در پایان دادن به سلطه کمونیسم در اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی سابق و پایان گرفتن جنگ سرد داشت . او در سال 1990 جایزه صلح نوبل را دریافت کرد.
اگر دقت کنیم آنچه که در این بین برنده شد قدرت ایجاد تغییر مثبت و باور غلط بودن شرایط موجود بود. گورباچف در واقع به بازی 46 ساله شطرنج جهت تسلط قدرت نظامی بین شوروی و آمریکا و به تفکر انجمادی کمونیسم که بیش از یک قرن حاکمیت داشت ، پایان بخشید.
تا کی باید در انتظار شرایط زندگی ایده آل و مطلوب باشیم ؟
دو مورد ذکر شده فقط اشاره ای بسیار جزئی بود بر نحوۀ آغاز تغییرات در نگرش و بینش مردم . ما ملتی انقلاب کرده هستیم و بهای بسیار
سنگینی طی رشادت های قهرمانانۀ زنان و مردان کشور خود برای رسیدن به تغییرات مطلوب و مناسب در جهت برخورداری از حقوق اجتماعی و آزادی در تمامی ابعاد آن ، پرداخته ایم . تحصیل نسلی از جوانان در مدارس و دانشگاه ها ، تحت تأثیر شرایط ملتهب انقلاب و جنگ در سخت ترین شرایط ممکن صورت گرفته است ، لذا امروز خواب و غفلت و نومیدی و افسردگی و بی تحرکی و بی تفاوتی من و شما در جامعه ای که توفیق همزمانی با انقلابی را داشته است ، باعث می شود تا همۀ آرمانها و فرصت های طلایی ایجاد تغییر و تحول از بین برود. مگر چند تن در طی عمرشان توفیق و امکان همزمانی با وقوع یک انقلاب را به دست می آورند؟ شرایط موجود خواب رفتگی و تحمل مرض آلود مشکلات و عدم حل و فصل موانع رشد و توسعه از سوی هیچ مسئولی در خور ملت انقلاب کرده نیست. جملۀ زیر مصداق آشکاری بر این ادّعا است :
به قول پروفسور حسين باهر ، عضو هيئت علمی دانشگاه شهيد بهشتی آیۀ «إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» مصداق قرآنی فرهنگ عمومی است و تا مردم خود نخواهند اين فرهنگ تغيير نمیكند. (2)
ما آن قدر که درگیر بیان آلام و دردهای بیشمار جامعه هستیم ، اراده ای قوی برای ایجاد شرایط مساعد تغییر و تحول در زندگی فردی و اجتماعی خود را نداریم. روزمرگی و اسارت روح و اندیشۀ ما در تعقیب شبانه روزی اخبار اقتصادی و سیاسی ، واقعیت زندگی مردم این کشور را برای لذت بردن از زندگی و نثار عشق و علاقه به یکدیگر ، تحت تأثیر منفی قرار داده است . قدر مسلم طعم خوشبختی و سعادت برای زندگی که مدت محدود و مشخصی دارد ، شامل همۀ این مواردی که ما خود را درگیر آن می کنیم نیست. حق این ملت داشتن امنیت فردی و اجتماعی جهت رسیدن به یک زندگی معمولی اما پربار است. ما کمتر سهمی در تزاید فرهنگ عمومی کشور داریم و حتی اثرات مثبت حاصل فرهنگ گذشتگان را نیز با اِهمال و بی اعتنایی خود از دست می دهیم . زندگی بدون فرهنگ و آموزش مناسب ، یعنی همان اعتراضات پرخاشگرانه ای که اکثرمان درگیرش هستیم. به جای همراهی و همدلی و هم اندیشی ، در پی عصبیت بی نتیجه ای هستیم که تمامی ارزش ها را تضعیف می سازد. یادمان باشد من و شما ایرانی هستیم و ایران برای سربلندی خود به افتخاراتی بیشتر در تمامی عرصه ها نیاز دارد. اما متأسفانه شرایط موجود خلق شده قبل هر چیز به اُختاپوسی شبیه است که همه چیز زنده و پویا را می بلعد. مسئول و غیر مسئول همگی در این جامعه برای شرایط آشفتۀ اجتماعی موجود ، مقصرند هر چند سهم مسئولان بیشتر از افراد عادی است اما من هم در حد خود مقصرم . شاید به دلیل غفلت و درخواب رفتگی و عدم مطالبۀ حقوق اجتماعی. هر چند امروز بسیاری از آنان دارای جمعیت غیرمولّد و سالخورده هستند اما با مدیریت سیستماتیک ، شرایط جدید را نیز با نیازهایشان هماهنگ ساخته اند
حال از کجا آغاز کنیم ؟
از کجا به همۀ این تحولات مورد انتظار دست یازیم ؟ یعنی چنین امکانی برای ما هم وجود دارد ؟ بهترین ، بِکرترین ، بی نظیرترین ، نادرترین و مطلوب ترین سنگر ایجاد تغییر و دگرگونی در اذهان کودکان این سرزمین در اختیار من و شمای معلم در کلاس درس قرار دارد . اگر امروز منِ معلم در انتقال فرهنگ متعالی بشری و اخلاق پسندیده و شهامت انجام امور مختلف و متفاوت ، کوتاهی و غفلت نمایم ، تاریخ ایران، هیچ مرد و زن تحول زایی را در خود نخواهد دید. در هر جلسۀ کلاس درس ، یک مفهوم ارزشمند ساده و متناسب سن و درک آنان ، جهت تنویر افکار به کودکان و نوجوانان و جوانان آموزش دهیم ، تا الگوی مناسب برای تفکر و حرکت داشته باشند.
ایرانی ها شاید جزو معدود مللی هستند که برای انجام چنین اموری بهانۀ مشترک و ثابتی دارند : مگر وقت هست ؟ مگر وقت و یا اجازۀ گفت و گوی آزاد در کلاس درس هست ؟ مگر وقت مطالعۀ کتاب هست ؟ مگر ..... از خواب گِران بی تفاوتی و خودخواهی برخیزیم. من و شما در هر موقعیت سنی و شغلی و اقتصادی و اجتماعی و در هر منطقه ای که در آن زندگی می کنیم ، باید باور کنیم که زمان بسیاری را برای داشتن شرایط مطلوب فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی از دست داده ایم و فردا برای باور معنای آیۀ 11 سورۀ رعد یعنی : خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! بسیار بسیار دیر است . من در حد مجموع توانایی های خود قادر به انجام کدام امور تحول زا و مفید جامعه هستم ؟ شمای مسئول چطور ؟
مسئولیت شما مدیران ارشد در ایجاد تحولات اساسی بسیار بیشتر از من است. هدایتگر سفینۀ زندگی شمائید تا کی غفلت و خواب زدگی ؟!!
پس یا علی ....
1) آیه 11 سوره رعد
2 ) خبر گزاری بین المللی قرآن - کد خبر: ۲۴۴۲۱۷۰ - ۱۴ آبان ۱۳۹۱ .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
آغاز ایام دهۀ فجر بر انقلابیون دیروز و متعهدین
امروز خجسته باد.
جناب ، بنده عرض کرده ام آموزش و فرهنگ عامل
تغییر است نه اعتصاب و تحصن و اعتراض .
بنده یک دبیر بازنشسته ام که می توانسته ام عافیت طلب تر از این هم باشم. شمای شاغل با کدام اهداف و ابزار در خدمت بشرید ؟!!!!
نوشتن هر متنی مستلزم مصرف انرژی و وقت و حتی سلامتی است که استرس و هیجان آن را به تلفیقی از مخاطره نیز می اندازد. اگر امروز در خدمت شمای همکارم در سایۀ بلوغ عملکرد و ثبات قدرت صدای معلم و مدیر شایستۀ آن است. پس قدر نعمت بدانیم و در پرباری آن بکوشیم. عزت زیاد.
تعبیر انسانها از مفاهیم متفاوت است. ما حق نداریم
برای غیر خود تعیین تکلیف کنیم. روشنگری و اگاهی
همان تعیین تکلیف نیست . بهانه ای برای اندیشیدن
و به خود آمدن است. تشکر
و هو الذى جعلكم خلئف الا رض و رفع بعضكم فوق بعض درجت ليبلوكم فى ما ءاتئكم إ ن ربك سريع العقاب و إ نه لغفور رحيم .
(آیه 165- آیه آخر سورۀ انعام )
"و او كسى است كه شما را جانشينان (و نمايندگان خود) در زمين قرار داد، و بعضى را بر بعض ديگر، درجاتى برترى داد تا شما را به آنچه در اختيارتان قرار داده بيازمايد مسلما پروردگار تو سريع الحساب ، و آمرزنده مهربان است (به حساب آنها كه از بوته امتحان نادرست در آيند زود مى رسد، و نسبت به آنها كه در مسير حق گام بر مى دارند مهربان مى باشد)."
در محل خدمت منطقه محروم خود در کلاس بیان
داشتم و به هفته نرسیده از طرف حراست به واحد
حراست اداره منطقه دعوت شدم. خوشبختانه چون
خوشنام بودم چیزی نشد و فقط گفتند بیشتر توضیح
دهم تا سوتعبیر برطرف شود اما ندادم تا فرد مخبر
تشویق نشود.
مسولانی که نگران انقلابی شدن دانش اموزان هستید
آیه ی خداوندی در کلاس جایگاه ندارد چه انتظاری دارید؟!
بلی همچنان که اشاره کرده اید مدیر و نماینده و... شدن مسئولیتی بسیار سنگین است چون که هم آزمون الهی است و هم بار مسئولیت ملتی بر دوش آنان است. تشکر
فقط باید باورها را تغییرداد ،حرکت کرد وبدانیم امروز ما نتیجه ی تلاش ها وتصمیمات دیروز ماست وفردای مانیز نتیجه ی تصمیمات وتلاش های امروزماست شاید صددرصد همه چیزدراختیار ما نباشد ولی بیش از 50 درصد در اختیارماست
همکار محترم ، 4 یادداشت اخیرم را حتما پیگیر باشید. مقایسه ای جالب و نکته آموزی از آموزش چند کشور تقدیم خواهد شد که در همگی هدایت گر سفینۀ نجات نخست وزیر و رئیس دولت و.... است نه فقط معلم تنها. به قول شما ما هم باید تلاش خود را بنمائیم. تنبلی و بی تحرکی بس است.
یعنی شِق چهارم :
4 ) آنهایی که معتقدند فرد و جامعه ، هر دو به تغییر هم زمان نیازمند هستند.
سپاسگزارم.
همکار محترم از لطف شما سپاسگزارم.
دهد؟! اولویت های آنان منافع فردی است. جڎابیت رسیدن به
قدرت در آنان بسیار بیشتر از حس انجام خدمت است. بینوا ملت!!
حس وطن دوستی و سهیم شدن در اعتلای همه جانبه
وطن ، می بایست در وجود هر ایرانی وجود داشته باشد
آنگاه افراد بجای مقام پرستی به دنبال وطن پرستی
حتما تلاش می کنند. فرهنگ در جامعه عمده ترین مهره
مفقود شده است. نه آموزش و نه فرهنگ در جامعه ما
درست عمل نکرده اند و گر نه نتایج این نبود. تشکر
ما معلمان است و لی صد افسوس
کوچک ترین حمایت و همراهی برایمان
وجود ندارد. فقط با خواست و اراده ی
من معلم ، جامعه اصلاح نمی شود.
نگاه مسولان باید تغییر کند. با خودخواهی
نمی توان انتظاری داشت.
اگر حس همکاری در بین شاغلین یک مدرسه واقعا
اثرگذار باشد و بتوانیم همدیگر را تحمل کنیم ،
درصدی از مسیر طی می شود. باید بتوانیم غیر
خود را تحمل کنیم ،از هر حیث. تشکر
درد اصلی ما در خود ماندمان است. هر وقت حس
کردید که همکارتان را چون خودتان موفق و سربلند
و سعادتمند می خواهید ، حس ارزشمند و خوشایندی
خواهید داشت چون در حال تغییر هستید. تشکر
متأسفانه به دلیل نقطه چین، متوجه
منظور نظر شما نشدم. تشکر
بنده نوازی می کنید . متأسفانه رشته ارادۀ بنده برای اخذ درجۀ استادی از زمان خروج از دانشگاه یعنی به
مدت 28 سال که یک عمر است ، پاره گردیده است.
از لطف حضرتعالی سپاسگزارم.