از قدیم گفته اند انسان جایزالخطاست. برخی از گفته ها و پندها که حاصل گذشت عمر انسان هاست ، گاه بدآموزی هایی هم دارد و یا عده ای از ظَنّ خود یار آن می گردند تا عمل خود را توجیه کنند مثل باور همین مورد که خطا و اشتباه هم برای انسان است. اما در مقابل این اصل ، منطقی هم وجود دارد که خطا و اشتباه در مقوله ای واحد و بیش از دو سه بار ، دیگر خطا نیست رویۀ زندگی و معرّف شخصیت فردی و اجتماعی شخص خاطی است.
برخی هر قدم که برمی دارند پر از خطاست. مثلا فردی را در نظر بگیرید که دوران تحصیل خود را با سهل انگاری ، بی نتیجه هدر می دهد و اهمیتی برای کسب مهارت و دانش طی تحصیل قائل نمی شود. لذت و هیجانی که با دوستان همسن و سالان خود دارد او را به انجام کارهایی وا می دارد که اشتباهات بعدی زندگی اش را رقم می زند. در این بین والدین یا اصلا متوجه تغییرات رفتار فرزند خود نیستند و یا زورشان به او نمی رسد. همانند اسبی سرکش که هماوردی برای اهلی شدن خود نمی پذیرد. او آزادی مطلق و بدون هر نوع قید و شرط را انتخاب کرده است. اما افراد به تنهایی زندگی نمی کنند که قادر باشند هر طور خواستند فکر و یا عمل کنند. یا به عبارتی دیگر ، روابط اجتماعی و تعاملات انسانی مسیری هموار برای اختیار و آزادی عمل و یا تمایلات شخصی فرد را هر زمان مقدور نمی سازد.
بدیهی است که خطا و اشتباه فقط مخصوص کودکان و نوجوانان و جوانان نیست ، افراد بزرگسال و حتی سالخورده نیز گاه دچار لرزش و سستی می شوند. انجام معامله بدون رعایت جوانب قانونی آن ، اعتماد بیش از حد به آنانی که می شناسد و یا نمی شناسد و مالباختگی او ، انتقال مالکیت منزل به نام همسر دوم و یا فرزند پسر که در بیشتر موارد توسط آنان از منزل خود بیرون انداخته می شود و یا انجام برخی از جرایم موجود در جامعه و...... باید قبول کرد که خطا و اشتباه ناشی از جهل و نادانی و یا لجاجت ناشی از رهاشدگی و عدم برخورداری از تربیت اجتماعی مناسب و یا نشأت گرفته از پایگاه اجتماعی که در آن قرار داردو...همگی بالاخره خارج از پذیرش عرف و قانون و خِرد جمعی است.
تفاوت اشتباهات افراد عادی با شخصیت های علمی ، ادبی و سیاسی و... در این نکتۀ بسیار مهم قرار دارد که مجموعۀ محدودی در شِق اول آسیب و ضرر روحی - عاطفی ، جسمی و مالی و.... می بینند اما در شِق دوم ، تعداد بیشتری از مردم مورد خسران قرار می گیرند. عقل حکم می کند که این افراد خاص اگر می خواهند محبوب جامعه باشند اشتباهات خود را بيش از نيكی های خود ذکر و یا جبران کنند. اهمیت دادن به ظواهر امر و یا زرآلود و رنگ کردن خطاها و پنهان ساختن آنها ، امری است که باعث نارضایتی و بیزاری مردم می گردد.
در جامعه ما به دلیل وقوع انقلاب ، تصور سیاسی سازی هر امری و یا ذکر دائمی مسایل مملکت داری در هر بُعد و زمینه ای ،آن هم در وجه مشکلات و معضلات ، بعد چهل سال ، هنوز داغِ داغ است. مردم این جامعه فرصت زندگی کردن و هیجان شادی و لذت بردن از لحظات عمرشان را از دست داده اند. اگر در جوامع بسیار دیگر برنامه های رادیو و تلویزیون در جهت ایجاد سرگرمی ، رفع خستگی و پر کردن اوقات فراغت خانواده ها در کنار هم جهت تقویت همدلی و مهربانی و عشق نسبت به یکدیگر تولید می شود ، در جامعۀ انقلاب کردۀ ما شاید برترین و پربیننده ترین برنامه ها ، اخبار گوشه و کنار جهان و ایران است. این امر باعث رسوب خستگی در لابه لای ذهن و اندیشه و جسم مردم می گردد. گوش دادن به خبر از فرستنده های داخلی و خارجی و ترجیح آن به هر نوع برنامه ای دیگر ، گویای دو وجه مهم است : عادت بیش از حد به جدّی گرفته شدن مسایل توسط مردم و نبود برنامه های مناسب در آنها. اخبار بیگانه که به حکم عقل ، منطقی جز تخریب و ضدیت با خویشتن خویش ندارد و باعث افزایش صعودی خشم و پرخاشگری و نارضایتی در افراد می گردد. در قبال این تهاجم اطلاعاتی شدید و برنامه ریزی شده ، وظیفه و رسالت تولیدات داخلی بسیار حسّاس و با اهمیت است.حال اگر من مخاطب صدا و سیما و یا من معلم که توسط یک رسانه مجازی سیراب می شوم فقط اغراق در عمل مسئولان را بشنوم و یا فقط لایه های سطحی اطلاعات و حوادث ، به من ارائه گردد و خطاها و اشتباهات در لایه های عمیق عملکردی آنان مستتر و پنهان بماند ، چگونه انتظار خواهم داشت تا مثلا نظام آموزشی کشورم به تحولات اساسی و سیستماتیک برسد؟! آنچه که یک ملت و کشور را بالا می کشد آموزش است ، آموزش است
نمی دانم شمای خوانندۀ سایت صدای معلم چه احساسی دارید اما من که می نویسم به بن بست نومیدی جهت جبران خطاها و اشتباهات صورت گرفته در وزارتخانۀ خود رسیده ام.
جملۀ زیبای ولتر وصف حال ماست : " خطاهای بشری اول رهگذر ، بعد میهمان و چندی نمی گذرد که صاحبخانه می شوند."
در واقع تمامی خطاها و اشتباهات و یا قصورات ، کاستی ها ، اهمال کاری ها و...... یا هر نام دیگر که دارد ، در آموزش و پرورش صاحبخانه شده اند و ما معلمان به عنوان رهگذران موقتی که حداکثر 30 سال مستأجر آن هستیم فقط تکرار مکرّات روایت های واحد را می شنویم و آب از آسیاب تکان نمی خورد. تفاوت های بسیار ظریف و باریک و اندکی مابین سبک مدیریتی وزرا در رتق و فتق امور وجود داشته است اما اساس و پایه همان است که بود.
آنچه که من معلم را به فهم این نکته هدایت می سازد تثبیت خطاها و اشتباهات عمدی و غیرعمدی وزراست که می توان موارد زیر را به عنوان اهمّ آنها نام برد:
* عدم دریافت حقوق فرهنگیان متناسب با شرایط اقتصادی جامعه همانند شاغلان سایر وزارتخانه ها
* عدم برخورداری از امکانات تفریحی و رفاهی درخور و مناسب فرهنگیان همانند شاغلان سایر وزارتخانه ها
* عدم برخورداری از بیمه درمانی مناسب با کمترین سهم پرداختی برای فرهنگیان همانند شاغلان سایر وزارتخانه ها
* عدم تغییرات اساسی و مطلوب در تشکل های مدنی و حرفه ای فرهنگیان همانند شاغلان سایر وزارتخانه ها
* عدم تغییرات مناسب در دوره های آموزش عمومی ( ابتدایی ،راهنمایی ، متوسطه )
* عدم تغییرات اساسی در محتوای کتب درسی و عدم تناسب آن با دانش روز
* عدم تغییر دوره ای مؤلفین کتب درسی که موجب نادیده گرفته شدن خلاقیت و عدم دخالت دانش روز در تألیفات درسی می شود.
* عدم استفاده از نیروهای رسمی دوره دیده و مجرب در آموزش و پرورش و چندگانگی و تنوع عناوین معلم.
* عدم استفاده از نیروهای کارآمد واقعی به عنوان گروه های آموزشی واسط بین وزارتخانه و مدارس.
* اسکان مدارس در تعطیلات تابستان و عید نوروز داغی بر حیثیت و منزلت معلمان کشور است. چه معلمان و چه مردم عادی با اسکان خود در مدارس سراسر کشور ،چنین خواری را چرا باید تحمل نمایند و چرا مدارس که محل خدمت معلمان و تحصیل دانش آموزان است تبدیل به منبع تجاری و کسب درآمد برای وزارتخانه گردیده است؟
* فزونی نیروهای ستادی بر صفی و تقلیل نیروهای آموزشی .
* به جای جبران کمبود معلم که نیازمند برنامه ریزی برای تأمین آن حداقل برای 20 سال آینده انتظار می رود، اجرایی کردن طرح معلم تمام وقت.
* عدم برنامه ریزی جهت جذب تمامی جمعیت لازم التعلیم به بهانۀ فقر اقتصادی خانواده ها و استانها و افزایش جمعیت بیسواد در سنین زیر 20 سال و نیاز به ادامۀ فعالیت نهاد نهضت سوادآموزی به طور موازی با آموزش و پرورش بعد گذشت 4 دهه .
* وجود مدارس با هیچ امکان لازم برای آموزش در مناطق محروم و وقوع حوادث غیرطبیعی ناشی از عدم وجود امنیت لازم در مدارس بی در و پیکر و فوت معلمان و دانش آموزان ناشی از ریزش آوار و یا آتش سوزی.
حوادث رانندگی بیشمار توسط سرویس های مدارس و راهیان نور. در حالی که آموزش و پرورش مناطق و استانها در انتخاب رانندگان بیشتر از آن که از مهارت رانندگی او مطمئن شوند و یا سوابق فرد رانندۀ سرویس و یا اتوبوس راهیان نور را از ادارۀ راهنمایی و رانندگی مطالبه نمایند، صرفا به حساسیت های اخلاقی او ، اهمیت قائل می شوند.
و بسیاری موارد دیگر که همکاران محترم می توانند بدان اشاره نمایند.
سقراط می گوید:
" سعادتمند کسی است که از هر اشتباه و خطایی که از او سر می زند، تجربه ای جدید به دست آورد."
حتی اگر وزیری اشتباه آن چنانی نداشته است اما همّت و تلاشی چشمگیر هم برای حل و فصل مشکلات موجود از خود نشان نداده است. ماندگاری ثابت مدیریت های خرد و کلان در وزارتخانه طی چهار دهه ، عدم اعتماد به افکار نیروهای جوان ، انتخاب و انتصاب مدیران بر اساس مصالح فردی و یا گروهی ، عدم ترویج فرهنگ نقد و گفت و گو مابین متخصصان و کارشناسان امر تعلیم و تربیت و پایین بودن آستانۀ تحمل مدیران ،انجماد و سنت گرایی در پرورش معلم در مراکز دانشگاه پردیس و یا تربیت معلم ، ناتوان جلوه دادن شغل معلمی در جامعه با زیر خط فقر قرار گرفتن ، فرصت طلبی مدیران برای احراز موقعیت های شغلی برتر و...... از عمده عوامل زندگی مسالمت آمیز آنان و ناگزیر ما فرهنگیان با مشکلات بیشمار در وزارت آموزش و پرورش است.
افرادی که از شرایط سلامتی کامل روح و عقل برخوردارند اصولا بنا به گفتۀ سقراط ، از خطاها ، تجربه کسب می کنند و آنها را دیگر تکرار نمی کنند. شاید دو ضرب المثل : مار گزیده از ریسمان سفید و سیاه می ترسد و یا آزموده را آزمودن خطاست ، به همین جهت از گذشتگان برای ما یادگار مانده است.هر وزیر جدید آموزش و پرورش ، می بایست ابتدا به دسته بندی اهمّ مسایل جاری و ساری هدفمند و منطبق با اصول سیستمی و موارد که گلوگاه سازمانی محسوب می شود و مانع دسترسی به اهداف مشخص شده هست ، بپردازد. دستۀ اول را تقویت و دستۀ دوم را چاره اندیشی نماید. گذاشتن آجر دیگر بر روی آجر لرزان و سست ، یعنی احداث ساختمانی که با سه ریشتر زلزله ، فرو می ریزد.
شاید برای همین نویسندگان این سایت به عنوان یک رسانۀ حرفه ای ، مورد مذمت و نکوهش خوانندگان قرار می گیرند که موارد گفته شده را همه ما می دانیم ، اما طرح آنها چه فایده ای دارد؟ یا آنقدر نومید هستند که یقین دارند اگر وزیر فعلی کنار رود و یا نوبت وزیر دیگر هم برسد، باز همین اوضاع و نومیدی و شرایط اسفبار موجود ، حاکمیت خواهد داشت. چون جابه جایی مهره ها مشکل اساسی وزارت آموزش و پرورش نیست. مشکل اساسی آموزش و پرورش صاحبخانه شدن اشتباهات در وزارتخانه است. عادی و مطلوب شمرده شدن شرایط فعلی است. نبود عزمی برای عبرت گرفتن از خطاهای بیشمار است. عدم ایجاد تغییرات اساسی در نگرش و بینش و دیدگاه وزراست . ادامۀ روند قبلی مدیریت با تغییرات جزئی و براساس سلایق فردی است. منوط بودن چرخش وزارت آموزش و پرورش به شخص وزیر و خواسته ها و سلایق اوست نه بر اساس یک ساختار علمی - تخصصی و عقلانی سیستماتیک و معتبر قابل پذیرش. اهداف یک وزارتخانه را مجموعه عوامل پیش بینی و اجرا می کنند نه فقط یک نفر مدیر ارشد . ما فقر مطلق در نگرش و بینش آموزش و پرورش خود داریم که از نو بودن و به روز شدن فرسنگ ها فاصله دارد. تزریق طرح های بدون پیش آزمون و بدون نظرسنجی تخصصی از عوامل اصلی وزارتخانه یعنی معلمان ، شدت اشتباهات و قوّت خطاهای متناوب را می افزاید.
هیچ شاغلی در جامعه به تنهایی هدایت نمی شود. هیچ شاغلی فقط برای تحقق اهداف فردی عمل نمی نماید. اگر امروز من در موقعیت شاخص و ارزشمندی از دیدگاه جامعۀ خود و دیگر جوامع قرار دارم ، افتخار و عزت اش با شمای وزیر است و برعکس.
من معلم به تنهایی و حتی با مجموعۀ محدود افرادی که دیروز تحصن و یا تجمع کرده اند ، نمی توانم طومار اشتباهات مکرّر مهم ترین و استراتژیک ترین وزارتخانۀ کشور را متحول سازم . در عین حال ادامۀ فعالیت و زیستن در این ساز و کار نادرست ، خود عامل تقویت کننده برای مجموع اشتباهات موجود است. اما از کجا می توان چنین به سادگی اقرار به وجود اشتباهات بیشمار در وزارت آموزش و پرورش کرد؟ از جایگاه و رتبه بندی ما در بین کشورهای برتر آموزشی . از در خِلاء ماندن معلمان از هر حیث که جرأت و طاقت گذاشتن قدم های خود بر زمین را نیز از دست داده است. از عدم حل و فصل مشکلات قبلی و افزایش تنوع و تعداد آنها. از اشتباهات انتصابات در پست های حسّاس و کلیدی و....عمر معلمان را محکوم به بطالت و بیهودگی ننمائید که رواج فقر فرهنگی و اقتصادی ، فرزندان ناخلاف آن خواهد بود.
آنچه که یک ملت و کشور را بالا می کشد آموزش است ، آموزش است ، آموزش است و...... اگر جایگاه معلمان در جامعه ای متعالی است آن کشور در مسند برتری قرار دارد. منصفانه کارنامۀ خود را بررسی و نمرات قبولی و مردودی خود را با ما سهیم شوید. شاید به طور مشروط نیز نتوانید قبول شوید!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
برایم جالب است که چگونه چنین متن پر نکته ای هیچ اظهار نظرکننده ای در این 7 روز نداشته است!؟
در حالی که کشور پر از جوانان فعال زیر 40 سال، مسئولیت پذیر، نخبه، فرهنگی، معلم، فیلسوف، روانشناس، اندیشمند، فرهیخته، انقلابی، محتوا نویس، روحانی، اقتصاددان و... است.
و من نیز ساکتتر!!!
گاه چنین بی تفاوتی موجب دلسردی می شود . باور کنید در کنترل روزانه خود وقتی دیدم نظری نوشته شده است چقدر خوشحال شدم. نوشتن نظر هم مبدأیی برای بحث بیشتر است و هم اطمینان خاطری برای نویسنده جهت رساندن پیام.
در نظر خودم به نکته ای بسیار مهم برگرفته از یک جملۀ ارزشمند ولتر پرداخته ام ، اما ظاهرا معناها دیگر رنگ باخته است و غلاف های ظاهری با ارزش گردیده اند
باز برای درایت و توجه حضرتعالی سپاسگزارم.