مقدمه
برخی از ما افرادی هستیم که راحت تعریف می کنیم و راحت تعاریف ذکر شده را باور می کنیم و البته برخی دیگر روی این تعاریف غیرواقعی افراد، حسابی تضمین دار برای خود باز می کنند و حظّی وافر می برند. یادش به خیر استاد دانشگاهی داشتیم با تفکرات قدیمی ، اما برخی از حرف هایش بوی تجربه داشت و مصداق واقعیت بود. ایشان می گفت : عده ای از مردم در برابر شما دست به سینه ، احترام می گذارند و جملاتی زیبا بیان می کنند اما در اعماق وجود خود می گویند: آره جون خودت . رذل تر از تو نمی شناسم. دروغگو. پلید و...... برخی از ما افرادی هستیم که ظاهرا کم و کسری های زندگی خود را با این تعاریف ، جبران می کنیم و یا ضعف های شخصیتی – رفتاری خود را پشت این تعاریف غیرواقعی پنهان می سازیم و رنگ خیالی اما دلخواه بدانها می بخشیم و با این تظاهرات غیرواقعی ، جلوه ای خوشایند می یابیم .
تکلیف ما در قبال تعریف و تمجیدهای بی اساس
ظاهرا رفتنِ مسیرِ سختِ خودسازی و جلابخشی روح و جسم خود با صفاتی پسندیده ، به کارمان نمی آید اما تعاریف کشکی و حبابی مردم ما را به سر منزل مقصود و رضایت خاطر می رساند. به تدریج خودمان هم باور می کنیم که فردی وظیفه شناس ، قدرشناس ، خیرخواه ، مدبّر ، کاردان و اهل فن و..... هستیم . همان داستان سلطان لُختی که مردم با تعظیم در برابر او لباسِ زربافتِ بر تن نکردۀ او را به خواست سلطان تأیید و تحسین می کردند. گاه ما هم باور می کنیم که لباس زربافت انسانیت بر تن داریم ! البته این رفتار نامعقول عده ای نه فقط در روابط اجتماعی بلکه در روابط خویشاوندی و خانوادگی او نیز رواج دارد و حتی به پیشوندهایی همچون دکتر ، مهندس ، استاد و...نیز تسرّی می یابد. شاید پدیده کردانیسم برای همین منظور در جامعه ما پدید آمده است . ما به همه چیزِ بد آنقدر زود ، زیاد و عمیق عادت می کنیم که متوجه زشتی آن نمی شویم. زن همسرخود را دکتر خطاب می کند یا پسر دانشجوی سال اول خود را مهندس خطاب می کند و یا حتی همسر دیپلم آقای دکتر ، خانم دکتر خوانده می شود و عجب کِبر و غروری دارد که در واقعیت دکتر نباشی اما همه حتی عروس و دامادت نیز شما را خانم دکتر بخواند!
این پیشوندهای معتبر شغلی با غفلت و نادانی عده ای به تعاریف و تمجیدهای احمقانۀ عادی تبدیل می شود که تعادل روابط اجتماعی و قراردادهای زندگی را بر هم می زند. شتاب این درهم ریختگی ، به حدی است که قدرت ترمز و حرکت در جهت خلاف آن برای شما ناممکن است. یک اشتباه معمول و غیراخلاقی . مورد عتاب قرار گرفتن با عناوینی که پزشکان و مهندسان واقعی برای رسیدن بدان موقعیت ، جوانی و عمر خود را سرمایه گذاری کرده اند. آنان وقتی وارد دانشگاه می شدند 19 – 22 ساله بودند و امروز به عنوان یک پزشک حاذق و یا یک مهندس کاردان ، وقتی به گذشتۀ خود می نگرند از مشقت و فراز و نشیب مسیر طی شده سخن می گویند و من یک دفعه فقط با یک وصلت و یا قبولی از دانشگاه ، در عرض یک ثانیه شده ام خانم دکتر و......
چرا نمی خواهیم برای تعاریف و تمجیدهای خود مرز و حدودی مشخص سازیم ؟ علت این همه هندوانه زیر بغل گذاشتن آشنا و ناآشنا چیست؟ چرا هر بار وارد اتاق رئیس و یا مدیر خود می شویم یا دو جملۀ تعریف آمیز ذکر می کنیم که اصلا ربطی به دلیل ملاقات ما با او ندارد و یا از پیشوند و پسوندهای چاپلوسانۀ غیرواقعی استفاده می کنیم؟ مردم برای مکه رفتن و حاجی شدن در گذشته ، عمری حسرت می خوردند و کم کم پس انداز می کردند تا حاجی شوند ، امروز هر چند به آن سختی نیست و خیلی ها فقط کافی است اراده کنند حال با اعمال شایسته و نیک و یا با پلیدی و دزدی و.... خدا داند ، اما حاجی خطاب قرار دادن همکار ، ولو مدیر و رئیس و..... آن هم فردی که مکه نرفته است ، چه صیغه ای است؟ آیا لزومی به بزرگ نمایی گفته هاست تا موجودیت ما قبول و یا تأیید شود؟ ظاهرا بیان این پیشوندها برای جاده صاف کردن نیّات ماست تا مجوز عملیاتی شدن بگیرند.
تظاهرات گفتاری و یا عملکردی عده ای با تعاریف و تمجیدهای غیرواقعی ، باعث گردیده است تا انسانهایی در زندگی خود راه گم کنند و به خودباختگی برسند و از انسانیت به دور مانند. من و شمایی که آن زن و یا فرزند و یا مدیر را با بمباران الفاظ غیرحقیقی اما خوشایند عزت دِه والامقام ، خطاب می کنیم در واقع مجرم هستیم ، چون با دروغ های خود او را به گم گشتگی رسانده ایم.
در یکی از دوره های ضمن خدمت ، یکی از مدرسین تربیت معلم تدریس می کرد ، ایشان می گفت : اگر برای کارگری که در خانۀ شما مشغول بنّایی است چلو کباب بدهید ، به او لطف نکرده بلکه خیانت هم می کنید ! فردا در جای دیگر اگر به او چلوکباب ندهند ، تن به کار نمی دهد و یا با جان و دل کار نمی کند. وقتی امروز من با کلمات و یا جملاتی واقعی و یا غیرواقعی به مدّاحی رئیس و مدیر خود می پردازم ، فردا اگر فرد دیگری چنین نکند و رابطه ای معمولی و معقول در پیش بگیرد ، مورد توجه مدیر قرار نخواهد گرفت تا حدی که حتی نمی تواند امضای لازم را بگیرد و کارش بر زمین باقی می ماند.
اگر کسی شما را تعریف و تمجید غیرواقعی می کند و شما بیشتر از هر کس به این مسأله اِشراف دارید که دروغ می گوید ، با خود فکر کنید که چه نقشه ای در ذهن خود دارد که چنین بی اساس سخن می گوید و به او اعتماد نکنید. حتی یک آدم واقعی و حسابی در هر نقشی ولو وزیر و وکیل مجلس و رئیس جمهور ، بجای باور این تظاهرات غیرواقعی ، بهتر است اعتراض نموده و سکوت و رضایت خاطری از خود برای تعاریف و تمجیدهای غیرواقعی نشان ندهد. حکم رشوه را دارد دهنده و گیرندۀ رشوه هر دو به یک اندازه مقصر و مجرمند. سکوت فرد مورد مدّاحی قرار گرفته نیز نشانۀ رضایت خاطر و لذت روانی اوست و هر دو یعنی مدّاح و مورد مد قرار گرفته شده ، مجرمند. اجازه ندهیم هر چیز غلط و اشتباهی از ردۀ پایین جامعه تا آن بالا بالا ها ، طبیعی ، عادی و حتمی جلوه دهد. اعتراض کرده و تذکر دهیم ، یعنی نمی توانیم جلوی زیاده خواهی عده ای را برای روان درمانی خود با شنیدن کلمات و یا جملات غیرواقعی سد سازیم ؟ اتفاقا می بایست از افرادی که با ما ارتباطی غیرواقعی دارند و دروغ سخن می گویند بترسیم و در برابر آنان جانب احتیاط را رعایت کنیم.
نقد بهتر است یا تعریف و تمجید واهی ؟
برعکس ، افرادی که شهامت و جسارت و توانایی نقد کسی را دارند باید محترم شمرده شوند که آیینه اعمالشان گردیده اند. به جای پس زدن نقد منتقدین و انکار آنها و یا برخورد از ناحیۀ قدرت شغلی خود با آنان ، بهتر است منصافانه و صبورانه گفته های آنان را هضم و تجزیه و تحلیل نمایند. اگر اشتباهی در باور منتقد هست با سند و مدرک روشنگری کنیم . با توبیخ و زندانی کردن و ناسزا گفتن ، واقعیت و حتی حقیقت ، حذف و یا پنهان نمی شود، برعکس افکار عمومی با حساسیتی خاص چنین می اندیشد : حتما گفته های این منتقد درست بوده است که توبیخ شده است.
نقد که فقط بیان ابعاد ضعیف و منفی رفتار و یا عمل افراد نیست. دقت کنیم رفتار و عمل نه شخصیت فردی. روی شخصیت اجتماعی افراد می توان سخن گفت اما در خصوص شخصیت فردی افراد نباید سخن بگوئیم و یا آن را تخریب کنیم ، چون ما او را با ظرفیت های زندگی سی چهل ساله اش را نمی شناسیم. مثلا من و شمای معلم می توانیم و حق داریم روی گفته ها و کرده های وزیر آموزش و پرورش و یا مدیرکل استان خود و یا مدیر مدرسه مان و حتی مدیر سایت صدای معلم انتقاد کنیم ولی حق ابراز نظر و یا قضاوت موردی بر روی شخصیت فردی او و تربیت خانوادگی اش را نداریم. ما می توانیم با توجه به مباحث علمی روانشناسی و جامعه شناسی ، رفتارها و شخصیت اجتماعی افراد را طبقه بندی و یا تعریف کنیم.
نقد کردن اصولا برای خاطیان خط قرمز محسوب می شود و عبور منتقد از آن را حق خود نمی دانند. آنان در قِبال عمل نکرده های بسیار از شرح وظایف شان و کرده های کم و نامطلوب خودشان ، انتظار چای شیرین هم دارند !! اگر یک نقّاد حُب و بغضی خاصی با فرد مورد نقد قرار گرفته شده ندارد ، باید نقدی منصفانه ، واقعی و منطقی بنماید و اگر فرد نقد شده از عملکرد خلاف و یا غیراصولی خود مطمئن هست نیک می داند که چرا باید با منتقد خود مخالفت کند. برخی از آنان می گویند : شما با نقد منفی خود به پست و مقام من آسیب می رسانید و یا شما در حدی نیستید که مرا نقد کنید . به جای تکیه بر باد بهتر است بر درستی افعال خود پافشاری کنیم تا دست از پا خطا نکنیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
از همراهی همکاران محترم خصوصا دو نظرگذارنده
بزرگوار سپاسگزارم.