مقدمه
آتش سوزی های مدارس و عدم اجازه معلم برای خروج دانش آموزان از کلاس آتش گرفته جهت تأمین امنیت جانی آنان ، تأییدی است برای حاکمیت پادگانی قوانین خشک و انعطاف ناپذیر در مدارس کشور. ترس از توبیخ و تذکر و .... برای معلم زائیدۀ کدام برخوردها و قوانین جاری و ساری است ؟ چگونه مصلحت بر عقل مستولی می گردد و دانش آموزان را تا مرز سوختن و مرگ از سوی معلم خاطی ، محکوم می کند؟!
دلایل وجود شرح وظایف شغلی
مشاغل گوناگون برای خود تعریف و ابزاری خاص لازم دارند. حیطۀ مشخص و حرفه ای دارند. افراد خارج از دایرۀ مهارت و فنون شغلی خاص ، قادر به انجام وظیفه نیستند لذا برای فعالیت اقتصادی ، به تحصیلات و دوره های مهارتی و کارآموزی ویژه ای و یا بند و تبصره هایی قانونی برای جذب در شغل مرتبط نیاز دارند. شرح وظایف هر شغل ، برنامۀ کار فرد در آن حیطۀ خاص است. جامعه ما برای جذب افراد در مشاغل گوناگون ، شرح وظایفی مدوّن و طراحی شده ای یا ندارد و یا مد نظر قرار نمی دهد. اما برای جذب آنان در شغلی مشخص ، ویژگی های صوری تعیین می کند، مواردی چون داشتن مدرک کارشناسی و یا 22 ساله بودن و.......، شرط سنی و مدرک از اَهمّ شاخصه های جذب نیرو در جامعه ما شمرده می شود و یا مسلمان بودن و اعتقاد داشتن به نظام سیاسی و.... این شرایط برای اشتغال لازم هست اما کافی نیست. برای هر شغلی وَلُو یک کارگر سادۀ ساختمانی می بایست الفبای نحوۀ کار وجود داشته باشد. تمامی افرادی که در هر سِمتی در انجام وظایف شغلی خود کاهلید ، به خود آئید و به دنبال شرح وظایف شغلی خود باشید شاید آن را یافته ، مطالعه کرده و در تناقض فعالیت خود با آن بیندیشید
مثلا برای یک کارگر ساختمان : شما هر روز موظف هستید 8 ساعت کار کنید ، نیم ساعت حق ناهار و صبحانه خوردن دارید ، بیمه خواهید شد ، دستمزدتان فلان قدر است و... برخی از آنان خیلی بیشتر از معمول استراحت می کنند و یا از حق بیمه محرومند. قانون کار برای آنها می بایست حق و حقوق شان را در اجرای شرح وظایف مشخص سازد . اهمیت این موضوع برای پایمال نشدن امتیازات شغلی فرد است. وقتی در جایی با هر عنوانی استخدام می شویم ما مطالبه گر شرح وظایف کتبی خود باشیم که حدود فعالیت و مسئولیت مان مشخص شود تا مبادا حقی از ما سلب شود و یا از ما کاری بیشتر و متفاوت از وظایف مان انتظار داشته باشند. در جامعۀ تخصص ها ، هر کس در جای خود باید قرار بگیرد .
یا معلمان و دبیران ، فقط جذب و گاه برای این شغل تربیت می شوند. به یاد دارم اولین روزی که به مدرسه رفتم با توانایی های خاص خود عمل کردم و هیچ کس برای بنده توضیح نداد که شرح وظایف ام چیست؟ گویی در این کشور ما شاغلان با نیروهایی جادویی و ماورای الطبیعه مشغول به کار می شویم و یا فونکسیون شغل انتخاب شده در جریان خون ما جاری و ساری است و به مرور زمان طی مدت خدمت خود آنها را کم و یا زیاد ، درست و یا غلط از روابط اجتماعی خود با همکاران یاد می گیریم . همانند ازدواج پدربزرگان و مادربزرگان در گذشته ای دور که تا زمان عقدشان ، همدیگر را نمی دیدند و با مصالح خانوادگی و قومی ازدواج می کردند. طی زمان آنان به یکدیگر یا عادت می کردند و یا با هم سازگار می شدند و یا عاشق هم می شدند. عشق از روی سازگاریِ ناچاری . نامش را هم قضا و قدر و سرنوشت می گذاشتند. طلاق نبود چون رسوایی خوانده می شد و یک عمر همدیگر را با کاستی ها و فزونی ها ، تحمل می کردند.
سرنوشت اشتغال در جامعه ما
اشتغال در جامعه ما نیز چنین سرنوشتی دارد. انتخاب رشته تحصیلی تصادفی و بر اساس جبر جغرافیایی ، بدون دخالت علاقه و ذوق و استعداد ، چون تنها دبیرستان محله و منطقۀ ما فقط رشتۀ علوم انسانی و یا علوم تجربی دارد پس همه دانش آموزان در همین رشته تحصیل می کنند. برای دانشگاه هم 100 رشته ! انتخاب می کنید. حاکمیت قانون احتمالات ، با توجه به مجموع نمرات کسب شده و یا منطقۀ شرکت کرده و.. شما را برای رشته ای جذب می نماید و یا علیرغم داشتن توانایی ادامه تحصیل و استعداد لازم ، حذف می کند.
سرگذشت و سرنوشتی دردناک است . انسان از این که ناخواسته و بدون اراده ، هدایت ناشایست و یا جبرگونه می شود ، روحش آزرده می شود.
راستی در این سرزمین ما قبل ازدواج و یا بعد آن ، قبل اشتغال و یا قبل آن ، قبل تحصیل و یا بعد آن ، قبل جوانی و یا بعد آن ، صاحب کدامین حق و حقوق و یا اختیار و اراده ایم تا بتوانیم بیندیشیم و برگزینیم !
شاید برای همین عدۀ کثیری در این جامعه سست اراده اند ، بی تفاوت اند ، چوخ بختیار جامعۀ بی اعتنایند، چون بزرگ نشده و شروع به حرکت نکرده ، معاملۀ زندگی خود را با نظام های اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی جامعه می دانند. یعنی خموشی این عدۀ کثیر ، از روی دوراندیشی است ، هر چند بی مایه و مَلاتی ارزشمند است.
راستی شرح وظایف یک معلم و یا دبیر چیست ؟
ما در تربیت معلم آنقدر که نگران ایدئولوژی و زوایای پنهانی تفکرات دانشجو معلمان هستیم ، از میدان گسترده کارکرد معلم در کلاس درس و حتی بیرون از کلاس ، غافلیم. نمی دانم جزو سرفصل دروس تربیت معلم و یا زمانی در تربیت دبیر دانشگاه های سراسری ، به آنان گفته می شد که از ثانیه اول کلاس رفتن تا ثانیه آخر کلاس بیرون آمدن ، شمای معلم مسئولیت جان و سلامتی دانش آموزان را برعهده دارید؟ یعنی در این 45 یا 70 دقیقه کلاسداری ، در قِبال هر نوع حادثه احتمالی چون آتش سوزی ، کنترل میزان گرما یا سرما که هر دو اگر بیش از حد باشد می تواند برای یک دانش آموز سالم و یا بیمار خطرناک باشد ، دارو و یا قرص خوردن با نسخه پزشک و یا سرخود ، هنگام بیرون رفتن با اجازه معلم در ساعت درس و از پله ها بر زمین افتادن و زخمی شدن و یا خون دماغ شدن و یا هنگام ورزش کردن تیرک بسکتبال و یا والیبال بر سر افتادن دانش آموز و.... شما معلم کلاس مسئول هستید همه عوامل را کنترل کنید و بدانها حساس باشید. شمای معلم باید فراتر از شرایط موجود را متصور شوید. غیب دانی نیست ، حساسیت شغلی است . حتی اگر متوجه برخی تظاهرات چون سردرد دائمی دانش آموز و یا مصرف مداوم دارو توسط دانش آموزی در کلاس درس هستید و یا تغییرات منفی رفتار دانش آموزی در همنشینی با برخی از دوستان ناباب ، حتما به اولیای مدرسه و یا دانش آموز شرایط را اطلاع رسانی و پیگیری کنید.
هنگامی که دانش آموزی بیرون از کلاس می رود و بیمار است بدون مبصر نفرستیم تا اگر اتفاقی افتاد به دفتر اطلاع دهد. مبصر هم باید بفمهد وظیفه او فقط تخته پاک کن شستن و هِیس گفتن نیست. او معاون معلم و مدیر و ناظم است . حتی مستخدم و یا سرایدار نیز در زنگ کلاس و تفریح باید با حواس جمع در کریدور و حیاط مدرسه پرسه زند و مشغول بوفه گردانی نباشد. اگر دقت کنید در تعاملات اجتماعی هر کس شرح وظایفی دارد و اگر هر کس آنها را بداند و بدان عمل کند ، نظم اجتماعی و امنیت جانی و مالی حاکم خواهد شد. همه باید شرح وظایف خود را تفهیم و عامل به آن باشند. مدیر و معاون مدرسه و اداره نیز همچنین . یعنی همراهی و همکاری مابین افراد در سلسله مراتب روابط اجتماعی - شغلی برای تأمین آرامش و امنیت مجموعه عوامل سازمانی .
آری ! ما معلمان وقتی درِ کلاس مان بسته می شود ، آزادی عمل مان بیشتر نمی شود و یا خیالمان راحت تر نمی شود ما باید همانند مأموران آتش نشانی هر لحظه آماده باش روحی - روانی برای هر نوع پیشامدی را داشته باشیم. وظیفۀ ما فقط درس دادن و پرسیدن و امتحان گرفتن و.....نیست ، ما ضامن سلامتی جان دانش آموزان نیز هستیم و وظیفه داریم با دقت هر نوع موقعیت حساس و مخاطره آمیز چون وجود سیمی لُخت یا لَنگی کلید پریزی در گوشۀ کریدور و یا کلاس را ، به مدیر و معاون اطلاع داده و تا رفع مورد ، پیگیر باشیم. هر چند این همه از وظایف مدیر و معاون مدرسه است اما ارتباط معلم با دانش آموز بیشتر و نزدیک تر است . اگر احساس مسئولیت پدر و مادر برای یک یا دو فرزند خود است برای ما خیلی خیلی بیشتر است چون ما با 30- 50 دانش آموز و دبیران با 150 تا 300 دانش آموز در تعامل می باشیم. پس هر معلمی باید بداند که اگر 70 درصد شرح وظایف اش آموزش است ، 30 درصد دیگر تیزبینی و رعایت جوانب احتیاط است.
انجام وظیفه چرا و چگونه ؟
در این بین آنچه که دارای اهمیت حیاتی است ، انجام وظیفه در مسئولیت شغلی خود به بهترین نحو ممکن است. انجام وظیفه برای کسب روزی حلال و برداشتن باری از دوش زیر مجموعه خود و جامعه است. در هر شغلی با هر عنوان و سِمتی ، اگر صداقت و خلوص نیّت مبنای فعالیت فرد باشد یقین شایستگی هایی برای فرصت تحرک عمودی نیز می تواند بیابد. برای نیل به این مقصود ، ساز و کار جامعه و قراردادهای فرهنگی نیز می بایست از سلامت کارکردی برخوردار باشد و گر نه سی سال وظیفه شناسی برخی شاغلان ، آنان را در همان مَسند روز اول استخدام و شروع به کار نگه می دارد. ادامۀ این روند ، تعداد وظیفه شناسان صدیق را می کاهد و الگوهای مثبت فعالیت اقتصادی را به مرور در جامعه حذف می نماید. برخی برای بالا رفتن به جای دست یاری دادن به یکدیگر و مکمل یکدیگر بودن در انجام وظایف شغلی ، دیگران را نردبان ترقی و تحرک عمودی خود می سازند و جاه طلبی ، آنان را تا اوج خوداضمحلالی با فساد و تباهی می رساند.
فرد شاغل بر اساس قانون کار و شرح وظایف شغلی خود باید فعالیت کند نه ترفندی خوشایند برای جلب رضایت مافوق و یا مدیر خود و یا برای به دست آوردن روزنه هایی برای ترفیع شغلی . مثلا انجام یک کار تحقیقاتی با هدف حل مشکل اداری است نه گرفتن امتیازاتی خاص. یعنی نیّت فرد شاغل از انجام هر مرحله از مراتب شغلی ، می بایست رسیدن به شرایط مطلوب تر و ایده آل تر باشد نه جلب رضایت مدیر و رئیس و مافوق . نیّت کجا ، مقصد همانجا . اخلاقیات و خلوص در نیّت و عمل ، در جامعۀ ما جزء قربانیان منافع شخصی برخی از افراد گردیده است. هر چند در این جامعه حرکت دائم بر روی خط وظیفه شناسی در شغل خود ، یعنی درجا زدن و عدم پیشرفت . عدم دسترسی به موقعیتی ممتاز. این موقعیت ممتاز می تواند انگیزۀ فعالیت و حرکت فرد شاغل باشد ، اما چون نیست و یا چون همه از حق مساوی در دست یازیدن بدان برخوردار نیستند ، لذا خمودگی ، رخوت ، خستگی ، بی میلی و تنفر احساس غالب این افراد به جا مانده از رسیدن به موقعیت ممتاز است. چون شرایط مساوی و عادلانه مابین شاغلان حاکم نیست. بسیاری از معلمان ، چنین احساسی در جامعه دارند.
تمامی افرادی که در هر سِمتی در انجام وظایف شغلی خود کاهلید ، به خود آئید و به دنبال شرح وظایف شغلی خود باشید شاید آن را یافته ، مطالعه کرده و در تناقض فعالیت خود با آن بیندیشید. ما با فعالیت اقتصادی فقط رفع نیاز مادی - معنوی نمی کنیم ، بلکه نیازهای سایر افراد و جامعه را نیز برطرف می کنیم . آگاهی ما از این امر مهم ، تضمین کنندۀ منافع و حقوق اجتماعی ماست. سهم من و شمای شاغل در این عرصه چه میزان است و با چه تعهدی انجام می گیرد؟!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
با توجه به این که خیلی از افراد در مدارس ، نحوۀ
استفاده از کپسول آتش نشانی نصب شده در دیوار کرویدور برخی از مدارس را جهت خاموش کردن آتش
بلد نیستند ، ضروری است با در نظر داشتن احتمال آتش سوزی با دخالت هر فاکتور دیگری بجز بخاری های نفت سوز ، در این خصوص آموزش های لازم برای نیروهای ثابت مدارس که هر روز مدرسه اند ، داده شود.
در ضمن آموزش کمک های اولیه برای دانش آموزان در سطح ابتدایی و نحوۀ مدیریت بحران برای کادر مدارس نیز از ضروریات حتمی است.
عدم جایگزینی صحیح تخصص ها ، رابطه مداری
بجای ضابطه مندی ، نداشتن انگیزه و انگیزش
شغلی با افزایش سنوات خدمت برای ترفیع در
شغل و یا افزایش میزان حقوق دریافتی به تناسب
آن ، عدم وجود امکان رشد علمی و تخصصی در
مدت خدمت و....... از عوامل رخوت و بی ارادگی
افراد در مشاغل گوناگون است. در واقع روزمرگی
در شغل نیز در جامعه ما رواج دارد. تشکر