آموزش و پرورش از ساختاري ارگانيك برخوردار است كه خستگي ناشي از ترسيم ساختاري مدرنيسم در طول قرن گذشته و تشويش و نگراني ناشي از آن، امكان تحرك را از وي سلب كرده است. لذا ناچار براي ادامه حيات خود به دوپينگ در تصميمات و سياستگذاريها روي ميآورد. گاهي تصويب درصد بودجه شركتها و كارخانجات به امر آموزش، گاهي حذف پنجشنبهها و گاهي نيز برنامه معلمان تمام وقت و بحث خريد خدمات آموزشي مدارس غيرانتفاعي در دوپينگهاي تصميمگيري و سياستگذاري در آموزش و پرورش عرض اندام مينمايد. در حالي كه اين تصميمات مسكنهايي هستند كه به زعم سياستگذاران ادوار آموزش و پرورش ميتواند حال آموزش و پرورش را خوب كند و يا حالي از آموزش و پرورش بگيرد!
اما بلاهايي كه ساختار غلط آموزش و پرورش در طول يك قرن گذشته بر سر آموزش و پرورش و پرورش آورده است موجب اشكالاتي شده است كه عمدتاً بدين شرح ميباشند:
-
مدارس غيرانتفاعي: از زمان تصويب قانون مدارس غيرانتفاعي در سال 1367؛ تنها 10 درصد دانش آموزان تحت پوشش مدارس غیرانتفاعی قرار گرفته اند (دليل آن عدم همخوانی این مدارس با بافت اقتصادی اجتماعی کشور است).
-
عدم شفافيت مالي: عدم شفافیت مالی مدارس دولتی برای ذینفعان آموزشی( موجب مخدوش شدن کارایی مدارس شده است).
-
نقش معلم به عنوان مهمترين ركن آموزش و پرورش: آشکار نبودن نقش معلم در تولید ناخالص ملي و تولید دانش( به دليل آنكه اين احساس در سیاستگذاران بودجهريز ادوار وجود داشته و دارد كه آموزش و پرورش هزينه است).
-
بودجه آموزش و پرورش : 99درصد بودجه آموزش و پرورش اختصاص به بخش حقوق و دستمزد معلمان دارد(عدم برنامه ریزی جهت افزایش «بودجه سیاستگذارانه» آموزش و پرورش يا بودجه غیرپرسنلی یا عدم تغییر سرانه مدارس متناسب با تورم).
-
عدم اختصاص بودجه واقعي براي سرانه دانشآموزي: سالانه، سرانه حداقلي برای هر دانش آموز به مدارس دولتی اختصاص مييابد (عدم وجود برنامهاي براي ارائه منابع مالی پایدار در افزایش رقم سرانه دانشآموزي متناسب با تورم).
-
عدم ساماندهي نيروي انساني: براي نمونه در شهر تهران در سال 96 تعداد 60000 پرسنل حقوق بگیر داشت از این تعداد 24000 نفر کارکنان اداری و در خارج از کلاس درس مشغول به کار هستند( وجود نابه سامانی نیروی انسانی در ادوار گذشته).
همان طور كه ذكر گرديد ساختار كنوني در آموزش و پرورش متناسب با ساختار ارگانيك و پوياي آموزش و پرورش نيست؛ به طوري كه اين نگاه، تناسبي با فرهنگ اسلامي ندارد كه ورود به اين بحث در اين مقال نميگنجد. براي ساختار پويا و ارگانيكي كه ذات هرمنوتيكي آموزش و پرورش برآن مبنا قرار دارد؛ ايجاد ساختاري مكانيكي كه بر گرفته از فلسفه قرن گذشته در غرب ميباشد كه عمدتا از تحقيقات انساني در كارخانجات صنعتي و نظامي استخراج شده است؛ موجب تزريق جرياني در آموزش و پرورش كشور شده كه بلاهاي ذكر شده را بر آموزش و پرورش نازل كرده است. بلاهاي ذكر شده چنان بر بدنه آموزش و پرورش خيمه زده است كه تلاش براي جدا شدن از اين بلاها خستگي را بر آموزش و پرورش مستولي كرده و هرگونه تحرك را از آموزش و پرورش سلب كرده است به طوري كه تصميمات موضعي براي حل مسائل مزمن آموزش و پرورش گرفته ميشود. براي جدا شدن از اين ساختار غلط بايد به طور گام به گام و از نقطهاي آغاز نمود و نبايد منتظر حل تمام مسائل و تغيير تمام دستورالعملها و آييننامههاي آموزش و پرورش شد و سپس آغاز به تحول كرد. براي اين منظور لازم است دستورالعملها و آييننامهها را متناسب با ساختار واقعي آموزش و پرورش تغيير داد.
در ابتداي سال جاري در مشهد مقدس، مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي) توصيهاي بر ايجاد برنامه ريزي جامع در استفاده از ظرفيت جوانان در پيشرفت نمودند كه بخش عمدهاي از اين توصيه و شايد تمام توصيه متوجه آموزش و پرورش ميشود.
در برنامه ريزي جامع در آموزش و پرورش نيازمند در نظر گرفتن همگام و استراتژيك تمامي مولفههايي است كه در ايجاد تحول و پيشرفت نقش بازي مي كنند. مولفههايي كه براي ايجاد تحول در آموزش و پرورش توسط محققان و يا براساس تجربه نقل شده است بدين شرح ميباشد:
-
چابكي وزارتخانه آموزش و پرورش: تمركز بر سياست هاي كلان منطقهاي و جهاني آموزش و پرورش و برنامه ريزيهاي درسي و آموزشي مرتبط با آمايش سرزمين به جاي فعاليت تداركاتي وزارتخانه بر مدارس.
-
افزايش نقش معلم به عنوان مهمترين ركن نظام آموزشي: واگذاري مديريت مدارس به تيم معلمان و يا حتي معلمان بازنشسته (سرمايههاي پنهان آموزش و پرورش) واجد شرايط عمومي و اختصاصي مورد تاييد آموزش و پرورش با حفظ مالكيت مدارس توسط وزارتخانه آموزش و پرورش و پاسخگويي تيم معلمان به اتفاقات ناگوار در مدارس. در صورت عدم توانايي در اجراي شاخصهاي ترسيم شده، مدرسه به تيم توانمندتر واگذار گردد.
-
تمركز زدايي و مدرسه محوري: استقلال مديريت مدارس و پاسخگويي بر اتفاقات خوب و ناگوار مدارس.
-
رتبه بندي مدارس: برند سازي مدارس با ايجاد رقابت براي افزايش موفقيت و تلاش خود در كسب رتبه برتر.
-
رتبه بندي معلمان(نظام معلمي): برند سازي معلم با ايجاد مسئوليت تضامني نسبت به شغل خود و ايجاد رقابت براي كسب شايستگيهاي برتر.
-
استاندارد سازي آموزش و پرورش: ترسيم شاخص هاي اوليه براي مدارس و معلمان و ارزيابي آموزش و پرورش براساس شاخص تعريف شده و بازنگري شاخصها براساس نتايج حاصله جهت دستيابي به استاندارد مطلوب منعكس شده در سند تحول بنيادين آموزش و پرورش.
-
ادغام مدارس كوچك: ايجاد مدارس با ظرفيت بالايي از دانش آموزان و با استفاده از استانداردهاي جهاني آموزشي و انتقال مدارس بزرگ از مناطق با كاربري اقتصادي به مكانهايي با كاربري آموزشي كه از استاندارد آموزشي برخوردارند.
-
عدالت آموزشي و افزايش مشاركت خانوار: اعتبار مالي مدارس به سرانه كلان دانشآموزي (در سال جاري ميزان چهار ميليون تومان براي هر دانشآموز) اختصاص يابد و اين سرانه به ميزان تلاش مدرسه در جذب دانشآموز در نظر گرفته شود. بدين نحو دانشآموز بيبضاعت به ميزان برابر با ساير دانش آموزان از امتياز برخوردار خواهند بود. از سوي ديگر موجب ساماندهي نيروي انساني ميشود. بدين نحو مدارس به اندازه نيازشان به استخدام نيروي انساني مورد تاييد آموزش و پرورش مبادرت ميورزند، چون در غير اين صورت اعتبار مالي آنان اجازه پرداخت دستمزد را به استخدام نيروي مازاد نخواهد داد. بدين نحو خانوار دانشآموز خود را در مدارسي كه خودشان براساس آگاهي و دانشي كه خود از رتبه مدرسه كسب كردهاند انتخاب خواهند نمود و مشاركت در تصميمات مدارس خواهند گرفت.
-
مدرسه به عنوان كانون فرهنگي محله: تعامل مدارس با نهادها و انجمنهاي محلي به منظور جذب كمك براي دانشآموزان بيبضاعتي كه توسط مدرسه جذب و معرفي شدهاند و تعميق تعامل در جهت ساير اهداف پرورشي و فرهنگي مدارس با نهادهاي محلي مانند مساجد و غيره.
با توجه به اشكالات و مسايل آموزش و پرورش و با توجه به عواملي مذكور، پيشنهادي كه براي ايجاد برنامهريزي جامع در آموزش و پرورش ذكر ميگردد بدين شرح است:
-
آموزش و پرورش ميتواند مديريت مدارس خود را به تيم معلمان و مديران واجد صلاحيت عمومي و اختصاصي بر اساس تنظيم قرارداد با حفظ مالكيت مدارس طي دورهاي واگذار نمايد.
-
حذف معاونت پرورشی از سطح وزارتخانه و انتقال بودجه فرهنگي و پرورشي به مدارس. بدین منظور برای بهسازي برنامههاي فرهنگي مبتني بر ارزشهاي اسلامي، تيم معلمان و مديران ملزم به استفاده و انتخاب يك فارغالتحصيل حوزوي دارای صلاحیت حوزوي و مورد تاييد وزارتخانه آموزش و پرورش به گروه خود برای انجام برنامه های فرهنگی مدرسه گردد. بدين ترتيب موجب تعميق ارتباط مدرسه به عنوان كانون فرهنگي مدرسه با نهادهاي فرهنگي محله مانند مساجد گردد.
-
حق انتخاب والدین با واریز بودجه مدارس به تعداد جذب دانش آموز توسط وزارتخانه آموزش و پرورش تضمین داده خواهد شد. با استفاده از اعتبار دانش آموزان، والدين حق انتخاب مدارس را براي دانشآموز خود خواهند داشت و ميتوانند دانشآموز خود را در مدارس دلخواه از نظر سطح کیفیت ثبتنام كنند.
-
با استفاده از واریز بودجه مدارس براساس تعداد جذب دانش آموزان، مدارس به دنبال جذب هرچه بیشتر دانش آموز، ارتباط خود را با نهادهای خیریه مانند مساجد و سایر انجمن های خیریه بمنظور دریافت کمک به دانش آموزان کم بضاعت از طریق خیرین افزایش خواهند داد. چنین نقشی، نقش مدارس را به عنوان کانون فرهنگی محله تقویت خواهد کرد.
-
پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش ميتواند ميزان سرانه دانشآموزي را براساس تورم موجود ساليانه تعيين نمايد و در اختيار سازمان برنامه و بودجه براي تصويب در مجلس شوراي اسلامي قرار دهد. همچنين با تعيين شاخصهاي آموزشي براي مدارس و معلمان(با تاييد شورايعالي عالي انقلاب فرهنگي و شوراي عالي آموزش و پرورش) زمينه تعامل پايدار مدارس با يكديگر و رتبهبندي علمي مدارس را فراهم نمايد.
-
دانشگاه فرهنگيان ميتواند با اجراي شاخصهاي استاندارد و صدور نظام معلمي، نظام شايستهسالاري را براي استمرار رقابتپذيري مدارس فراهم كند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اولا مشارکت مردمی این امرسبب می شود مدارس درجهت رضایت اولیا حرکت کنند ومعلم ناچارخواهد شدن بادادن نمره به دانش آموزان رضایت آن هاراکسب کنند همین کاراکنون در مدارس غیردولتی انجام می شود وباعث بی سوادی دانش آموزان شده است
دوما رقابت بین مدارس کلمه ی رقابت نه تنها در آ.پ ومدارس بلکه بایداز سطح جامعه هم حذف شود پیامدهای ناگواراین دیدگاه را درسطح کشور وجهان می بینیم بهترین شیوه ی زندگی رفاقتی است یعنی همه باهم رشدکنیم نه من رشدکنم وتو عقب بمانی
یکی از مصادیق توهّمِ چابکسازی به قیمت عدم وجود شایسته سالاری در جذب نیرو مثل جرم عبور از 40 سالگی نیست!
آپ میدان علم و عملِ مطلوبِ خلّاقانه است و نه میدان ورزش و کشتیِ بازوداران و یا زناشوییِ زیبا رویانِ جوان!
سلام بر کربلایی کاظم ساروقی و دندانهایش!
چه شرم آور و زشت است نتیجه آن باشد، که بارها شاگردان دختر و پسر معلمان جوانی به غیرمعلم میانسالی بگویند " کاش تو معلّم ما بودی! "
مقبولیّت علمی و آموزشی و عملی و پرورشی میان مردم یا غیرمقبولیت آلوده به وهم قوانین در آپ؟!
کدامیک حق و حلال است و کدامیک غصب و حرام؟! ...
ناراحت از ابطال برنامهریزیها هستید که به حقی پایدار نرسیدهاند!
عبارت "برنامه ریزی جامع" و "مسکّن" در اینجا آمده است!
عبارت " اشتغال کامل" در سند چشم انداز و عبارت "فقیه کامل" در نهج البلاغه!
و از همه بیشتر "بسم الله الرحمن الرحیم" در قرآن!
سلام بر کلامی حقوقی و قریب و غریب از امیرمؤمنان(ع) و مرامی از صاحب الزمان(عج)؛ پیوند مفاهیم این و آن!
2- چیزی نگویم بهتر است.
3- حق انتخاب والدینی شاید همین باشد که به هیچ قیمتی فرزند خود را مدرسه نفرستند و لو به قیمت والدین نشدن.
4- از طریق خیرین بدخیر چنین نقش یک طرفهای، نقش مدارس را به عنوان کاسۀ گدایی بینون رنگی محله تقویت خواهد کرد.
5- تغافل پایدار پژوهشگاه آموزش و پرورش که زمینه تصویب و غفلت مجلس شود، به صواب قابل اجراست؟
6- دانشگاه فرهنگیان عملاً نمیتواند چون طبق استاندارد تکبّریست در برابر دانشگاه غیرفرهنگیان! طبق شایسته سالاری هر آموزش و پرورشی ای فرهنگی نیست و هر غیر آموزش و پرورشی ای کم فرهنگ تر نیست!
در این نوشته نکتهایست که از نظر عنوان از اراجیف دورتر ولی از نظر اجرا و روش انتخاب غرق در اراجیف است! و آن نکته در ذیل است:
افزايش نقش معلم به عنوان مهمترين ركن نظام آموزشي! چه معلمی با چه روش انتخابی؟!
سلام بر بعثت پیامبر اسلام(ص)