شاید اشتباه کردن در فکر و عمل ، از ملزومات حیات بشری است. بارها از افراد پا به سن گذاشتۀ پیرامون خود شنیده ایم که ای کاش این زندگی و تجربه را در 20 سالگی خود داشتم تا مسیر زندگی ام با ضریب خطا و اشتباه بسیار اندکی پیش می رفت. این جمله همسنگِ آه جوانی کجایی است که دست نیافتنی است. عده ای از افراد ناخواسته و بدون عزمی بر خطا ، صرفا به دلیل حرکت کردن ، لاجرم اشتباهاتی هم می کنند ، این نوع اشتباه کردن از مواردی است که ما را به پختگی و تجربه در زندگی می رساند و پسندیده هست. اما اشتباهات عمدی و لجوجانه و گاه نابخردانۀ برخی ، زندگی او و دیگران را به مخاطره می اندازد. ما با اشتباهات نوع دوم در زندگی فقط به خودمان آسیب نمی رسانیم و یا فقط مسیر زندگی خودمان را به انحراف و کجی نمی کشانیم ، تمامی افراد درگیر با خطای ما ضرر می بینند و حتی جامعه هم آسیب می بیند. مثلا : در یک دعوای دوستانه بر سر هدفی واحد ، سه چهار دوست 20- 25 ساله با هم درگیر می شوند . یکی از این افراد همیشه چاقوی ضامن داری پیش خود دارد و در یک لحظه بر اثر هیجان خشم آن را از جیب خود در آورده و در شکم دیگری فرو می برد . اشتباه اول او همراه داشتن اسلحه سرد است که از نظر قانون جرم است و اشتباه دومش به جای تخفیف عصبانیت خود و دوستان ، شعلۀ آتش خشم را برافروخته و به چاقوکشی روی آورده است. هر چهار تن دوست چند ثانیه پیش و اکنون دشمن یکدیگر ، دستگیر می شوند . خانواده های آنان همدیگر را مقصر خطاب می کنند و با هم درگیر می شوند و.....
وقتی دیواری از فرط فرسودگی فرو می ریزد، یا سیل خانه های گِلی را با خود کیلومترها پیش می برد، زلزله ای خانه های گاه گِلی و خشتی را بر زمین می خواباند ، ساختمان مدرسه و یا کارخانه ای در اثر اِهمال مدیر و کارفرمایی در آتش سیم کشی دستی کارگری غیر ماهر با اتصال سیم های لخت ، دچار حریق می شود و...... این همه وقایع طبیعی و غیر طبیعی است که با دخالت عامل انسانی در اتخاذ تمهیدات مقتضی ، قابل کنترل هستند و می توان خسارات آنها را به حداقل ممکن رساند اما اشتباه اصلی آنان غفلت و یا سودجویی بیشتر و یا تبعیت از شعار فردا فردا درست می کنم است که اهمالی نابخشودنی است. اما چیزی که در این بین کم رنگ تر از همۀ اشتباهات افراد مسئول و یا کارفرماست عدم اعتراف به اشتباه و متعاقب آن عذرخواهی است.
در جامعه ما هم عذرخواهی صورت نمی گیرد و یا اگر هم بگیرد پذیرفته نمی شود. رفتار شایسته و تحسین برانگیزی که در فیلم های خارجی به عنوان معدود ابزار ارتباط فرهنگی ما با آنان ، می بینیم عذرخواهی و مهمتر از آن پذیرش عذرخواهی است. یعنی یک بده بستان معقول آرمانی - انسانی که معترف است هر کسی می تواند اشتباه و یا خطا کند اما پذیرفتن عذرخواهی او یعنی بخشش ، یعنی درس گرفتن از خطا و اجازه دادن به او جهت ادامۀ زندگی با این جهت . اما اگر ما با فرد خاطی ، خویشاوند نسبی و یا سببی هم باشیم و یا همسایه و همکار باشیم و...... او را طرد می کنیم ، با او قهر می کنیم ، منفذهای ارتباط سالم با او را مسدود می سازیم ، نه تنها خود که همسر و فرزندان را نیز بدین کار محکوم و مجبورمی سازیم که مبادا با او حرف بزنی . کودک 7 سالۀ ما می گوید : آخه مامان چرا ؟ چرا نباید با یلدا صحبت کنم و قهر باشم؟ دنیای صاف آنان از درک این بی رحمی یک طرفه عاجز است. اما ما مصمم هستیم. برای ما به جز سیاه و سفید رنگی وجود ندارد حتی خاکستری هم محلی از اِعراب ندارد. آنان یک جرم دارند اما ما ایرانی ها دو جرم : هم اشتباه کرده عذرخواهی نمی کنیم و هم عذرخواهی خاطیان را نمی پذیریم.
بارها در کشورهای پیشرفته با زایش فرهنگی به روز شده که ماحصل و ثمرۀ پیشرفت اقتصاد و علوم و فنون در آنهاست ، سیاستمداران از ملت خود عذرخواهی کرده و استعفا داده اند. ما ملتی هستیم که از این نعمت نیز محرومیم . جذابیت مقام و پست و لذت قدرت در این کشور رقمی با صفرهای بی نهایت است که خواندن آن دشوار است. حتی اگر یکی از آنان عذرخواهی کند هرگز برای اثبات تأسف خود ، استعفا نمی دهد و یا اگر استثناعا استعفایی هم داده شود صرفا نمایشی بوده و به فعالیت خود در همان زمینه ادامه می دهد.
فرهنگ فعالیت در جامعه ما بر محور اولویت و برتری توان فکری و عملی خودم بنا شده است. هرگز هیچ خطاکاری تصور نمی کند که اگر کنار برود لابد فرد شایسته تری سرکار می آید و جالب تر آن که شایسته تر از خود کسی را برای این سِمت نمی بیند و در نظر خودش خدمتی جانکاه به جامعه و ملت می نماید. یعنی ملت فقط طلبکار نیستند که بدهکار خدمات شکسته و بسته و بدون نتیجۀ این حضرات نیز هستند. تا امروز هیچ مدیری در مدرسه و یا مدیر کلی در استان ، از زیر مجموعه خود به خاطر خطاها و لرزش های انجام داده در حق معلمان و دانش آموزان و نظام آموزشی ،عذرخواهی ننموده است که هیچ ، برای بقای چند روز بیشتر خود اشتباهات مکرّرِ به هم پیوستۀ بسیاری نیز انجام داده است.
الحق و انصاف ، جامعۀ آموزش و پرورش اعم از معلم و دانش آموزش قدرشناس خوبی و نیکی هاست و اگر مدیری به شرح وظایف خود در جهت خدمت رسانی عمل نماید ، او را تحسین و تمجید می کند اما این همه ناله و لعن و نفرین در حق آنان ، هیچ مدیر ارشد و یا وزیری را به شک و شبهه نمی اندازد که این همه سر و صدا نشان از متعفن بودن کارکرد مدیر و یا مدیر کلی است و عزم جزم جهت مداخله بر نمی آید. گویی از این همه نقد و خطا و لرزش و اشتباه آنان ،جهت سرگرم سازی زیرمجموعه خود راضی و خشنود نیز هستند و گرنه تلاشی جهت جبران اشتباهات صورت می گرفت. حتی اگر مدیر و یا مدیرکلی و حتی مقام بالاتری همین امروز به اشتباهات خود اعتراف نماید و درصدد جبران برآید و تغییر مسیر از اشتباه به صواب بدهد باز معلمان رئوفت از خود نشان می دهند اما دریغ از اعتراف و پوزش و استعفا.
دلایل عدم اقرار به اشتباه
غرور به عنوان یک صفت شخصیتی از اهم دلایل عدم اقرار به اشتباه در خانواده و محیط های اجتماعی است. پذیرفتن اشتباه و خطا و اقرار به آن از نشانه های بزرگواری و کرامت انسانی است. احترام گذاشتن و ارزش قائل شدن به غیر از خود است. این صفت اکتسابی است پس به هنگام تربیت کودک خود می بایست رفتار بعد اشتباه و خطا و لرزش را نیز به آنان آموزش داد. ببخش گفتن کودک در قبال اعضای خانواده به او یاد می دهد که باید عذر بخواهد تا مورد رأفت و مهربانی دیگران قرار بگیرد. هر چند قبل آن بهتر است یاد دهیم که تلاش کند تا خطایی انجام ندهد و جایزالخطا بودن انسان قابل تأیید نیست. خطا برای کودکان که هر دائم در حال یادگیری هستند شاید طبیعی باشد اما برای یک بزرگسال ، قابل تحمل نیست. البته برخی تا یک جمله سخن می گویند حتما یک کلمۀ ببخش در تعقیب آن ذکر می کنند ، این را هم باید یاد بگیریم که بدون سبب عذرخواهی کردن بیش از حد ، پسندیده نیست. چرا بیش از حد خطا و در نتیجه عذرخواهی بیشمار و یا چرا بدون خطا عذرخواهی ؟! هر دو مذموم شمرده می شود. ما با اشتباهات نوع دوم در زندگی فقط به خودمان آسیب نمی رسانیم و یا فقط مسیر زندگی خودمان را به انحراف و کجی نمی کشانیم ، تمامی افراد درگیر با خطای ما ضرر می بینند و حتی جامعه هم آسیب می بیند
تعریف غرور
"غرور به حالت و احساسی گفته می شود که در آن ، شخص برای خود ارزشِ بسیار زیادی قائل است و در برابرِ تواضع به کار می رود. در موارد حاد غرور، شخص از همه کس و همه چیز خود را بالاتر می داند. همچنین شخص می تواند نسبت به کسی یا گروهی یا ملتی یا چیزی خاص، احساس غرور کند. خود بزر گ بینی و یا خودکوچک بینی نیز جزوِ آثار غرور است. غرور به معنی فریفتن ، بیهوده امیدوار کردن کسی است." (1)
آثار این غرور در محیط خانواده مابین زن و شوهر، مصادیق بسیاری دارد که اصولا برای حفظ چارچوب خانواده ، زنان کوتاه می آیند و یا باید بیایند چون خشم و غرور مردان بیشتر است. اما غرور مقدمۀ شکست است ، لذا گاه باید به اشتباه خود صمیمانه اعتراف کنیم و با عذرخواهی دوام پیوند را بیشتر نمائیم.
دیگر دلایل عدم اقرار به اشتباه ، خود بزرگ بینی و یا خود برتری ، جهل و نادانی نسبت به موقعیت اشتباه و خطا و عادی قلمداد کردن آن خطا، اهمیت نداشتن دیگران برای او ، فرصت طلبی برای نیل به منافع بیشتر، نادان شمردن افراد و عدم درک شرایط و موقعیت و... می باشد. اگر من انسانم تو نیز انسان هستی و من برای حفظ روابط اجتماعی هر دائم باید انسانیت خویش را مدنظر داشته باشم.
برخی از نقش ها چون پدر و مادر و یا معلم و یا مدیر و مدیر کل و وزیر و نمایندۀ مجلس و... تصور می کنند در مَسندی هستند که هرگز
اشتباه و خطا نمی کنند، لذا هرگز بدان اقرار هم نمی کنند و اگر در فضای موجود اشتباهی فاحش صورت بگیرد، برون افکنی نموده و بر گردن دیگری می اندازند. اقرار به اشتباه شهامت اخلاقی لازم دارد. جسارت جبران می طلبد. شاید برای همین مستتر ساختن اشتباه و یا انکار کردن آن ، کوتاه ترین ، ساده ترین و بهترین طریق برای ادامۀ حیات خاطیان است.
در پایان یادی کنم از دبیر ریاضی سال اول متوسطه ام :
در زمان ما بیشتر از حل مسأله شاید ضرب و تقسیم چند رقم در چند رقم مهم بود حداقل برای من دانش آموز رشتۀ علوم انسانی. یک روز ، یکی از همکلاسی ها برای حل مسأله پای تخته سبز کلاس رفت. ما مجاز به استفاده از ماشین حساب نبودیم و من سرعت عمل زیادی در نوشتن و محاسبات داشتم. همزمان با او من هم در دستۀ صندلی خود محاسبات را انجام دادم . حل مسأله تمام شد و در کلاس 50 نفره ، با توضیح دبیر ریاضی سکوت حاکم بود که من با شتاب و هیجان یک دفعه فریاد زدم آقا غلط کردید ! همه خندیدند و آقای باقرزادگان نیز خندید و چون رابطۀ دبیر و دانش آموزی محترمانه ای داشتیم با متانت گفت : البته خانم امامی منظورش جواب مسأله است و...... بنده دقایقی بعد متوجه خطایم شدم و عذرخواهی کردم .
البته برخی از اشتباهات قابل جبران است چون خطای غیرعمدی بنده ، اما اشتباهاتی چون قتل نفس و یا اختلاس و ساخت و پاخت سیاسی و......که به تعداد افراد زیادی در جامعه زیان می رساند سخت تلافی می شود. سعی کنیم کمتر اشتباه کنیم ، اگر هم کردیم حتی از فرزند خردسال و یا دانش آموز خود عذر بخواهیم . افراد را با فراز و فرودهایشان ، با دانسته ها و ندانسته هایشان ، با شرایط سن و موقعیت هایشان ، محترم بشماریم و با اقرار به اشتباهات خود در خانواده و مدرسه و محله و وزارتخانه و مجلس و.... عذرخواهی کنیم تا احترام بگذاریم و محترم شمرده شویم . فرهنگ چنین ساخته می شود. فرهنگ در روابط مجموعۀ افراد بالا و پایین جامعه ساخته می شود. برخورد فرهنگی یعنی بسترسازی فضای سالم برای زندگی . هر کس در حد خود مسئول کرده ها و نکرده های خودش نسبت به ملت و جامعه است. بیایید خود شکنیم که شکستن آیینه خطاست .
1) ویکی پدیا - دانشنامۀ آزاد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
جملۀ زیر بدین شکل صحیح است:
"یعنی درس گرفتن از خطا و اجازه دادن به او جهت ادامۀ زندگی با این جمع ".
بجای جمع ، جهت تایپ شده است، پوزش می طلبم.
لازم به توضیح است این متن و نوشته های اخیرم برگرفته شده از 20 شرط آدم حسابی جناب آقای پدرام سلطانی می باشد که اهمیت و ارزش این 20 شرط مرا واداشت تا حد توان به کنکاش آنها بپردازم. این یادداشت در 24 آذر 97 در صدای معلم آورده شده است.
سپاس از همراهی تان.
عجب قدم شومی برای آموزش و پرورش داشته اید اگر آمار حوادث و تعداد جان باختگان مدت وزارت شما جمع آوری گردد و با دوره های قبلی مقایسه شود ، قصور نابخردانه حضرتعالی رسوا می شود.
4 -" آدم حسابی از اقرار به اشتباهاتش ابا ندارد و هرگاه متوجه اشتباه شد در صدد جبران آن یا برگشت از راه رفته بر می آید."
همیشه در تمامی روابط اجتماعی و از نهاد کوچکی
چون خانواده و مدرسه تا نهادها و سازمانهای بزرگتر،
پنهان کردن خطا ، لرزش و اشتباه ، باعث و بانی خطاها
و لرزش های دیگر و بیشتر و جبران ناپذیرتری می گردد.
پنهان ساختن اشتباهات مدیران و نمایندگان چون مربوط
به کل ملت است اثرات تخریبی عمیق تر و بیشتر دارد.
ماه پشت ابر پنهان نمی ماند. روزی رسوا خواهد شد.
اگر ملت و رسانه ها بیدار و هوشیار باشند زودتر و گرنه
دیرتر و شاید در کتب تاریخی ، آشکار شود.
برای همین رسالت رسانه ها سنگین تر است چون واسط
بین ملت با سیاستمداران هستند. تشکر
خانم امامی
خوبید؟
چرا در قضیه نجات بهرامی سکوت کردید ؟
واقعه دانشگاه شهید رجایی و بی حرمتی به آقای پورسلیمان برای شما و خیلی از این دوستان که خود را همکار این رسانه می دانند جالب توجه نبود ؟!
آقای پورسلیمان تنهاست!
و مردان بزرگ همیشه این گونه اند...
اول از اعتماد و لطف شما سپاسگزارم.
دوم بنده چون ایشان را نمی شناسم و زیاد از
موضوع مطلع نبودم وارد بحث نشدم. وقتی قرار
است راجع با موضوعی مطلب بنویسی باید به آن
اشراف داشته باشی . به حساب ناتوانی بنده بگذارید.
یک بار از بنده خواسته شد راجع به مجلس دانش آموزی
بنویسم ، گفتم با باور و اعتقاد خود خواهم نوشت چون
بدان اعتقاد ندارم.
برای نوشتن اول شناخت و معلومات و باور لازم است.
الان که پاسخ شما را می نویسم در تبریز زلزله شد و یا
جای دیگه اما ما هم لرزیدیم . این هم برای اثبات تعهدم.
باز ممنون هستم.
یعنی این همه گزارش و یادداشت و... در صدای معلم برای شما سند نیست ؟
مگر شما که در مورد سایر مطالب می نویسید اشراف دارید ؟
منابع را مطالعه می کنید ، کنار هم می گذارید و نظرتان را بیان می کنید .
آیا در مورد سایر موارد هم از شما خواسته می شود ؟
این دیگر چه منطقی است ؟
زلزله تبریز چه ارتباطی با این موضوع دارد ؟
به نظرم همان گونه که مدیر صدای معلم صداقت دارند همکاران ایشان هم باید به این حس احترام بگذارند و با واژه ها و جملات بازی نکنند .
محترم سایت :
اول آن که حدود سه هفته دست به قلم نشدم.
دوم آن که چنین ماجراها به نظر بنده بد نیست
که خوب هم هست !!! چنین رفتارهایی باعث
رسوایی مدیران متظاهر می شود. افکار عمومی
حساس تر و آگاه تر می شود. هیجانات معلمان
برای نمایش واکنش معقول تر افزایش می یابد و در نتیجه
عامل تحول و روشنگری می شود. اگر متظاهرانه
رفتار می کردند و مدیر سایت را بی سرو صدا ساکت
می کردند خوب بود؟!! این طوری هم افق دیدشان
آشکار شد و هم ترس هایشان.
همیشه در مسیر آب حرکت کردن یعنی در جا زدن.
اتفاقا منتظر یک چنین واکنشی بودم. نه برای دو
ماجرای رخ داده شده بلکه برای این که آیا بنده
دارم فعالیتی مفید انجام می دهم و یا خودم را به
مدیر محترم سایت و یا خوانندگان تحمیل می کنم.
چند هفته که هیچ ننوشتم برای تامل در این مساله
بود.خواستم ببینم کسی سراغی از بنده که به قول
آقای پورسلیمان آنلاین هستم می گیرد یا بود و نیستم
تفاوت معامله ندارد. بنده می خواستم از اهمیت کارم
باخبر شوم .
زلزله را برای تعهدم ذکر کردم که با وجود لرزش پا و
طپش قلب باز مشغول نوشتن بودم.
یکی از مشکلات شما و البته عموم همین است که یا زیاد می نویسند (پرگویی می کنند ) و آن جا که باید حاضر باشند نیستند !
سوال مشخص من این است :
صدای معلم تنها رسانه ای است که به موضوع نجات بهرامی واکنش نشان داد و الان موج مخالفت با دخالت در آموزش و پرورش ایجاد شده است .
ایشان هم می توانستند مثل خیلی ها بی تفاوت باشند و یا از استدلال هایی از جنس شما استفاده کنند .
آقای پورسلیمان نشان داده اند که چارجوب مشخصی دارند و اصول مند هستند .
حال اگر شما یادداشتی تحلیلی در این مورد می نوشتید و رفتار مسئولان این دانشگاه را با توجه به گزارش صدای معلم تحلیل می کردید ایرادی داشت ؟
این باعث می شود که هتاکان در مورد رفتارهای خود تجدیدنظر کنند.
بحث من حساسیت شما به برخی موارد جزئی تر و سکوت در مورد این مسائل است که با موجودیت افراد و هویت آنان ارتباط پیدا می کنند .
من فکر می کنم شما بهتر است یادداشتی را که نوشته اید ابتدا برای خودتان نهادینه کنید.
نمی دانم از عوامل صدای معلم هستید یا خیر؟ چنین دفاعی چرا ؟ و چنین کوبیدنی باز چرا؟
اول خود شما چرا چنین ادعایی را به عمل تبدیل نساختید و ننوشتید؟
دوم : از سکوت آقای پورسلیمان تعجب می کنم.
سوم : از اولین نوشته تا امروز بنده که از دخالت های غیر سازمانی، کم نگفته ام ؟ بزرگ ترین درد آموزش و پرورش همین مسأله است. اگر دیگر سازمانها هم دخالت نکنند، خود مسئولین برای تحریک دخالت اقدام می کنند چون رفتن وزیر و یا غیر پیش مراجع.
چهارم: بنده هیچ وقت استدلال برای برون افکنی نمی آورم .
پنجم را اگر مجبور شدم می نویسم.
خوب بنده هم قدری ترمز کردم . حال همزمان با دو رخداد تاریخی بوده تقصیر بنده نیست.
یعمی منظور شما این است که آقای پورسلیمان بیایند جار بزنند و بگویند از من حمایت کنید !
یعنی شما منتظر پیامک و یا نظر ایشان در این مورد هستید ؟
مگر در موضوع نجات بهرامی کسی از ایشان درخواست کرده است ؟( تا جایی که اطلاع دارم کار آقای پورسلیمان حرفه ای بوده است و حتی آقای بهرامی نظر مساعدی برای رسانه ای شدن نداشته اند. )
شما چه کار به من دارید ؟
چیزی را که درست می دانید و تشخیص می دهید انجام دهید .
پایدار باشید !
شما چرا آستین بالا نمی زنید تا برادر بزرگوارتان جناب آقای پورسلیمان تنها نباشند؟
چون این همه سکوت از سوی ایشان سابقه ندارد.
حداقل این بحث برای بنده این نتیجه را داشت که
موجودیت دارم. در ضمن آقای پورسلیمان حداقل به حمایت بنده نیازی ندارند. توانمندی های ایشان برایشان
کافی است.
بر
آقا / خانم یوسفی
و خانم امامی
از لظف و محبت هر دو بزرگوار سپاسگزارم .
در قضیه آقای نجات بهرامی تحلیل آقا / خانم یوسفی درست است .
ایشان نظر مساعدی نداشته اند .
اما بنده بر اساس اصول حرفه ای و اخلاقی رسانه را اداره می کنم و البته همیشه از حمایت های دوستان بهره مند بوده ام .
و اما در مورد قضیه دانشگاه شهید رجایی پی گیر خواهم بود و مساله را رها نخواهم کرد .
بنده به دنبال مطالبه گری هستم و نه قهرمان شدن .
پایدار باشید .
هم می رسیدیم تا حداقل بی محابا متهم نمی ساختیم. نشد ، این
طوری فایده ندارد.
حقیقت را دوست بدار، ولی اشتباه را عفو کن.