بدون شک فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته اصغر فرهادی سوای جوایز متعددی که به دست آورده در تاریخ سینمای ایران ماندگار خواهد شد. بردن جوایز متعدد به خصوص اسکار هم مهر تاییدی است بر این که این فیلم خوش ساخت حرفی برای گفتن دارد. فیلم روان و راحتی است و کارگردان هیچ زور اضافی نمی زند که مطلبی را القا کند، شعار دهد یا مبالغه ای از نوع ایرانی در آن به کار برد. در این فیلم همه چیز در حد و اندازه لازم، نه بیش و نه کم مانند اندام های یک ارگانیسم در جای خود قرار دارند. برای مدت ها بعد از "زیبای آمریکایی" این فیلم جزو فیلم های دلخواه من باقی خواهد ماند.
جدایی از همان صحنه های آغازین یا بهتر بگویم از همان تیتراژ فیلم عنصر سادگی را به نحو استادانه ای سبک و سرلوحه خود قرار می دهد و به بهترین وجه ممکن از آن استفاده می کند و این گفته موتزارت را که "نبوغ در سادگی است" معنی می کند. حتی نام و عنوان فیلم هم به دور از عنوان های فاخر و پرطمطراق، ساده و صمیمی انتخاب شده است. مانند عنوانی است که یک دانش آموز برای انشای مسافرت نوروزی خود انتخاب می کند. به عنوان مثال عنوان "کرامر علیه کرامر" عنوانی گیشه پسند و تجاری است که رگه هایی از تبلیغات هم در آن می توان یافت. شاید در ترجمه فارسی به چشم نیاید اما در انگلیسی عنوان Kramer vs. Kramer عنوانی با کلاس و با پرستیژ به حساب می آید. معمولا vs. یا versus وقتی دو تیم ورزشی مخصوصا اسم و رسم دار مقابل هم صف آرایی می کنند به کار می رود. بد نیست اشاره کنم که یک منتقد اروپایی این دو را با هم مقایسه کرده است. اگرچه کرامر علیه کرامر در ژانر خانوادگی جزو فیلم های با ارزش و خوب به حساب می آید اما اقتباسی بوده و در آن از عناصر هالیوودی استفاده شده است.
اما فیلم جدایی:
می توان ساعت ها درباره این فیلم صحبت کرد. از صحنه های زیبای آن سخن گفت، شروع خیره کننده و پایان غافلگیرکننده آن را تحلیل و کارگردان و عوامل آن را ستود. من فیلم را قبل از اینکه به اسکار معرفی شود برای اولین بار در جلسه ای نگاه می کردم آن را فوق العاده و تکان دهنده یافتم. بعد از اتمام فیلم یکی از خانمها گفت: "اینکه فیلم ساده ای بیش نیست." گفتم اتفاقا نقطه قوت فیلم همین سادگی اش است. در این فیلم فرم و محتوا باهم به نحو طبیعی و غیرمصنوعی سینک شده اند.
فیلترهای سختی باید برای انتخاب شغل معلمی در نظر بگیریم و ثبات استانداردها جز جدایی ناپذیر آن باشد نقد و نظرهای زیادی درباره این فیلم چه در داخل و چه در خارج نوشته شده است و شاید بحث درباره آن خسته کننده باشد. تنها بسنده کنم به این که این فیلم گوشه هایی از فرهنگ ایرانی-اسلامی را برای بیننده خارجی به صورت ملموس و قابل فهم به تصویر می کشد. هدف این نوشته نقد و تحلیل این فیلم نیست که صاحبان فن و هنر بهتر می توانند آن را انجام دهند اما می خواهم به زوایای دیگری از این فیلم که کمتر به آن پرداخته شده و تا آنجایی که می دانم از نظرها پوشیده مانده بپردازم. در این فیلم فرهادی خودآگاه یا ناخودآگاه به آسیب شناسی آموزش و پرورش ایران هم پرداخته است. اصغر با ارائه تصاویری کم و به غایت تاثیرگذار و واقع گرایانه نشان می دهد که چه درک درستی از وضعیت حاکم بر آموزش و پرورش ایران دارد. او امکانات مادی و سخت افزاری آموزش و پرورش را هدف قرار نمی دهد، روی تخته سیاه، مدرسه و کلاس زوم نمی کند بلکه دقیقا دست روی جای حساسی می گذارد و مانند یک پزشک حاذق دقیقا می داند مشکل کجاست و آن را به سادگی به ما نشان می دهد. اصغر با کمترین صحنه ها نشان می دهد که آموزش و پرورش ایران همچنان در رکود به سر برده، حافظه-محور بوده و بر حفظ طوطی وار و محفوظات متمرکز شده است. اقدام دوم ایجاد محیطی علمی و آموزشی و آرام، و معاف کردن دانشآموزان از برنامه های خارج از برنامه آموزشی است. شرکت دادن دانش آموزان در برنامه های سیاسی و تبلیغی و مراسمات اختلال در آموزش و بر خلاف اصول آموزشی است
صحنه های مربوطه را یک بار بار دیگر مرور می کنیم:
ترمه در دادگاه کتابی در دست دارد مطالبی را حفظ و به صورت طوطی وار تحویل می دهد. در خانه هم همین طور. سکانس های مربوط به روش درس خواندن ترمه منعکس کننده روش های تدریس کلاسیک و قدیمی در آموزش و رورش امروزی ماست که سالهاست در آن لانه کرده است. این صحنه ها شاید تلنگری باشد که در روش های تدریس حافظه محور و قدیمی تجدید نظر کرده، و توجه خود را به جای مفاهیم و اصطلاح اغراق آمیز مانند "حیات طیّبه" که مفهومی مبهم و قابل تفسیر دارد تاکید نکرده و مدام بر طبل تحول بنیادین که تنها روی کاغذ مانده نکوبیم.
برای برون رفت از این بن بستی که سالهاست گریبان آموزش و پرورش را گرفته و بازگرداندن پویایی به این سیستم و حرکتی هر چند ناچیز به جلو ضروری است آموزش های خود را با نیازهای روز جامعه و جهان تطبیق دهیم. اولین و مهم ترین قدم کار روی مربیان و معلمان و قدرتمند کردن آنهاست.
تربیت معلمان حرفه ای و مجهز کردن آنها به مهارت های تدریس و دانش از ضروریات هر سیستمی است. زمانی یک مدیر آموزشی کره جنوبی گفت: «کیفیت یک نظام آموزشی (آموزش و پروش) هیچ وقت نمی تواند از کیفیت معلمان آن پیشی بگیرد!»
حتی باید معلمان هر جامعه ای را لوس کرد و برای آنها ریخت و پاش کرد. بهترین امکانات باید در اختیار آنها باشد. آنها باید بهترین ماشین ها، بهترین خانه ها بهترین وسایل دیجیتالی و بهترین خدمات را در جامعه در اختیار داشته باشند، چرا که با روح و روان بشر و ارگانیسم های هوشمند سروکار دارند. ایران گردی و جهان گردی و سفرهای علمی باید جزو برنامه های آنها باشد. اما با یک شرط کوچک که به آنها اجازه ندهیم که به کاری غیر از آموزش بپردازند و مدام با آموزش های حرفه ای و شخصی علم آنها را به روز کنیم. فیلترهای سختی باید برای انتخاب شغل معلمی در نظر بگیریم و ثبات استانداردها جز جدایی ناپذیر آن باشد.
پس از تحریر:
برای سروسامان داد به وضعیت آموزش و پرورش شاید بد نباشد که مانند فوتبال و والیبال یک مربی خارجی مثلا یک متخصص اروپایی آموزش و پرورش را بیاوریم تا آموزش و پرورش ما را سروسامانی بدهد. در طول تاریخ خارجیانی بوده اند که خدمات خوبی به کشورمان ارائه داده اند. مثلا گمرگ ما را برای مدتی کوتاه سروسامان داده اند یا تجربه موفق موسسات آموزشی که خارجیان در سال های پشت سر گذاشته شده پایه گذاری کرده اند می تواند مثالی دیگر از این مقوله باشد. اما قبل از آن دو اقدام مهم دیگر ضروی است:
آموزش و پرورش را از سیاست زدگی سم زدایی کنیم و دست گروه های ذی نفوذ و فشار در آموزش و پرورش و مدارس را قطع کنیم. گروه هایی که در طول این سالها قدرت و جای پای محکمی برای خود پیدا کرده و دفتر و دستک و عوامل خود را دارند و حتی در انتخاب تصاویر کتاب ها و برنامه درسی و ... هم اعمال نفوذ می کنند و برنامه های غیرآموزشی خود را دنبال می کنند.
اقدام دوم ایجاد محیطی علمی و آموزشی و آرام، و معاف کردن دانشآموزان از برنامه های خارج از برنامه آموزشی است. شرکت دادن دانش آموزان در برنامه های سیاسی و تبلیغی و مراسمات اختلال در آموزش و بر خلاف اصول آموزشی است. ختام این یادداشت حدیثی از پیامبر اسلام است که در یکی از داستانهای «داستان راستان، مطهری» آمده است: اصغر با کمترین صحنه ها نشان می دهد که آموزش و پرورش ایران همچنان در رکود به سر برده، حافظه-محور بوده و بر حفظ طوطی وار و محفوظات متمرکز شده است
یکی از یاران، نزد پیامبر (ص) رفت و پرسید: «ممکن است جنازه کسی در میان باشد که باید دفن شود. همچنین مجلس علمی بر پا باشد که باید در آن شرکت کنیم. وقت هم کم است و نمی توانیم در هر دو حضور داشته باشیم و اگر در هر کدام شرکت کنیم از دیگری محروم می شویم. تو دوست داری که من در کدام مجلس شرکت کنم؟»
پیامبر (ص) فرمود: «اگر افراد دیگری هستند که جنازه را دفن کنند، در مجلس علم شرکت کن شرکت در جلسه علم، ازحضور در هزار تشییع جناره، هزار عیادت بیمار، هزار شب عبادت، هزار روز روزه، هزار درهم صدقه، هزار حج غیرواجب و هزار جهاد غیرواحب بهتر است. مگر نمی دانی به وسیله علم می شود، خدا را اطاعت و عبادت کرد. همچنان خیر دنیا و آخرت با علم همراه است. همانطور که شرّ دنیا و آخرت با جهل همراه است.»
در حضور دانشمندان، ده داستان از داستان راستان، جلد 2، ص 18، نوشته شهید مرتضی مطهری، معاونت آموزش سازمان نهضت سوادآموزی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اما کسی نیست بشنود و فریادها به جایی نمی رسد
#آموزش و پرورش بروجرد قربانی سیاست بازان شد
اما خدا بزرگ است
متنی بسیار ارزشمند بود. من نیز اعتقاد به ایجاد تغییر در ساده ترین رفتار و واقعیت موجود را دارم. یکی از دلایل اصلی عدم موفقیت آموزش و پرورش در ایجاد توسعه پایدار در نظام آموزشی ،توّهم انجام تصمیمات و امور سخت و پیچیده است. از هر کشوری بدون تناسب و سنخیت با داده ها و ستاده های ساختار آموزشی - فرهنگی و حتی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشورمان، بازتاب هایی از عملکرد موفق اما نا موزون با جامعه ما انتخاب می گردد که بر شدت پیچیدگی می افزاید. سررشته کلاف اصلاحات واقعی نه زیبانگاری، در سایۀ همین عدم دید و باور ساده اندیشی و کارکردی ایجاد می گردد. با یک تغییر شکل ساده و بدون هزینه نحوۀ نشستن دانش آموزان و معلمان در کلاس درس ( نعلی شکل)، کلی روحیه و رفتار تغییر خواهد کرد. سپاس
رفتم سر کلاس دکترای دانشگاه تهران، از ۹ نفر، ۷ نفر سهمیه داشتند، یکی مدیر کل فلان جاست، دیگری استاندار فلان جا و ...
در آزمونهای سراسری ۱۹ نوع سهمیه هست که در بعضی از حوزههای دانشگاهی ۵۰ درصدِ دانشجویان سهمیهای اند.