معلم تمام وقت که در همین ابتدا باید گفت اصطلاح بی مسمایی است، جدیدترین عنوانی است که مسئولین آموزش و پرورش برای رفع قسمتی از کمبود معلمان در این سیستم بنا نهادند!
این عنوان ابتکاری، رویه ای جدید برای بازی با معلمی ست که همچنان از دغدغه معیشتی رنج می برد و فرادستان این نهاد، به جای برنامه ریزی برای رفع این دغدغه، او را سرگرم عناوین متعددی می نمایند که خارج از عرف جامعه ی جهانی است!
معلمان در کشور ما به علت این که دارای جامعه آماری بالایی هستند، همیشه در معرض این مدل رفتارها و خلاقیت ها قرار می گیرند!
آن چه می توان از این روش خلاقانه دریافت کرد، این است که باز هم رویه صرفه جویی در اولویت توجه قرار گرفته است!
خوب می دانیم که بازنشستگی هزاران معلم و به تبع آن کمبود شدید ناشی از آن، اولین مولفه ی قابل توجهی است که فرادستان را به سمت این طرح هدایت نمود تا بدین وسیله مشکل را تا حدی رفع کنند! این شبهه همچنان باقی است که این وضعیت می تواند به عنوان ساعت موظفی معلم در هفته اعمال گردد و او را ملزم به حضور 30 ساعت کار در هفته نماید؛ که اگر چنان چه این وضعیت اجرایی گردد، نوعی اجحاف و در نتیجه استثمار معلم می باشد!
اگر به راستی، هدف اصلی اجرای این طرح، کمک به معلمان است، چرا چندین سال است که طرح رتبه بندی معلمان در محاق بی توجهی گرفتار مانده است؟ چرا در همین طرح، معلمان باسابقه کنار گذاشته شده اند؟
جذب نیرو به صورت غیر استاندارد، چالشی جدی در دهه های گذشته بود که برای رفع کمبودها لحاظ می شد. این مدل جذب، مشکلات مربوط به خود را داشت که نقدهای زیادی را به همراه آورد. شاید بتوان به این نکته تاکید کرد که روش های زودبازده و بی برنامه، بدون توجه به اثرات منفی آن در این نهاد به صورت اپیدمی اجرا شده و همچنان انجام می گیرد و فقط صورت اجرایش تغییر می کند.
این مدل جدید (معلم تمام وقت) نیز می تواند در ادامه ی همان برنامه های خارج از عرف باشد. در مدل های گذشته، تنوع روش های جذب مورد نظر بود و در روش جدید، مدل های بهره گیری از معلمِ شاغل مورد نظر می باشد
. بدهی سیستم به معلمان ، گاه آن قدر زیاد می شود که ارمغانی جز بی توجهی به همراه ندارد.
آیا می شود این اطمینان را داشت که این مدل ها نفع معلم را می سنجد و او را در اولویت توجه خود قرار می دهد؟
آیا سند تحول بنیادین در سیستم آموزش و پرورش متناسب با این گونه راهکارها تدوین شده است؟ و آیا هیچ گاه معلم در جامعه ما متناسب با عرف جهانی مورد توجه قرار گرفته است؟
اگر در این طرح، ملاک اثربخشی آموزشی را در نظر بگیریم، متاسفانه آن مورد را هم دچار چالش جدی می کند!
ساعات تدریس هفتگی باز هم در عرف جهانی به این میزان تعریف نشده است.
ما انگار هیچ گاه اثربخشی را در برنامه ی کاریمان ملاک قرار نمی دهیم! فقط به این بسنده می کنیم که مشکل را اورژانسی حل نماییم! حال با این تفاسیر و بر اساس آن چه گفته شد ما کجای کار قرار داریم و چه قدر متناسب با استاندارد جهانی حرکت می کنیم؟!
روزنامه شرق ؛ تخته سفید
نظرات بینندگان
تاکنون مسئولان کدام طرح را اجرا کرده اند که به نفع معلم باشد؟