اگر فرزندمان از مدرسه به خانه بیاید و بگوید معلمم گوش مرا پیچانده یا ناظم مدرسه بر سر من فریاد کشیده است بلافاصله واکنش نشان می دهیم، چرا که سلامت جسمی و روانی فرزندمان برایمان مهم است اما اگر فرزند ده ساله ما برایمان بگوید که معلمش ساعت ها راجع به "فشار قبر" برایش صحبت کرده است، کمتر ممکن است معترض و شاکی شویم چرا که "حساسیت زدایی" شده ایم و عمق ترس و وحشتی که چنین روایاتی برای یک کودک دبستانی ایجاد می کنند را درک نمی کنیم.
افراد زیادی را می بینم که پول هنگفتی صرف می کنند تا فرزندان شان را در مدارسی ثبت نام کنند که صاحب شهرت و آوازه اند ولی در آن مدارس به یکی از دو صورت زیر (یا به هر دو صورت) فرزندان ما تحت "شکنجه سفید" قرار می گیرند:
یک دسته از این آموزشگاه ها به دلیل درصد بالای قبولی تیزهوشان و کنکور "برند" شده اند و دسته دیگر به دلیل "ویترین مذهبی شان" و خانواده ها برای تامین سعادت دنیوی و اخروی فرزندان شان برای ثبت نام در این شکنجه گاه های پر زرق و برق با یکدیگر رقابت می کنند!
آن وقت کودک دبستانی ما مجبور است از هشت نه سالگی تحت استرس آزمون های دوره ای ماراتون وار قرار گیرد یا شنونده قصه های وحشت آور خدای کینه توزی باشد که بی حجاب ها را از تک تک تارهای مویشان آویزان می کند!
با چنین انتخاب هایی عجیب نیست که مجبوریم یک روان درمانی دائمی را نیز در کنار برنامه مدرسه "برند" به فرزندان مان هدیه دهیم!
هر چقدر هم که آمار فارغ التحصیلان بیکار و ناامید دانشگاه ها بالا می رود، پدر و مادرها دست از رقابت بر سر ورود فرزندان شان به دانشگاه ها بر نمی دارند، گویی هشدارهای خلق را تقلیدشان بر باد داد در این هنگامه پر سر و صدای رقص و آواز خر برفت و خر برفت و خر برفت به گوش کسی نمی رسد!
پدر، مادر، ما متهمیم!
کانال دکتر سرگلزایی
نظرات بینندگان
با تشکر از مدیر سایت که به انتخاب موضوعات بکر راغب اند.
چرا نوشته هایی این چنینی، جمع بندی و تبدیل به نظریه قابل
دفاع و مطرح در سطح دنیا نمی گردد؟
حتما باید منتظر نام های خارجی برای نظریه سازی باشیم؟
آنان کوچک ترین دیدگاه خود را جهانی می سازند و ما از کنار
عمق معنای گفته ها خاموش و بی اعتنا رد می شویم. بیایید
چنین دیدگاهها را بیشتر ارج نهیم و در خصوص آنها در محافل
علمی بیشتر گفتگو کنیم.سپاس
با دیوار سفید ، لباس سفید ،غذای سفید و..... است اما در ایران
بیشترشکنجه حسی بر فرد زندانی است. نویسنده نظریه جدیدی ارایه
نداده اند و برداشت ها از جهنم را چون برای سن کودکان نامناسب
دیده اند پس معتقد شده اند که ما آنها را در واقع شکنجه سفید
می دهیم. البته برداشت شجاعانه ای است و انطباق اصطلاح با موضوع
جای تامل دارد.
با ندانم کاری بعضی ها، کار به جایی رسیده است که دانش آموز کلاس اوّلی آرزو می کند تا بمیرد و هر چه زودتر به بهشت برود. زیرا تصوّر می کند زندگی برایش جهنّم است!
واقعا زندگی خیلی افرادجهنمی شده است ازجمله خودمن
سخنان و نوشتارتان بسیار قابل تامل است.
پاینده باشید
البته اینکه بجه ها رو از خدا ترسوند رو موافق نیستم ولی میشه دین رو از راه رحمت خدا به بچه ها آموزش داد.
کاش میفهمیدیم وهر چیزی رو با چیز دیگه قاطی نمیکردیم.
شرکت در آزمون های مختلف کمدارس آن چنانی هیچ ربطی به ترویج دین نداره وشما انگشت روی دین گذاشنید.
مقوله ی « پرورش » خیلی وسیع تر و گسترده تر از نگاه جنابعالی به این مقوله است.
« پرورش »، فراهم آوردن شرایط و امکانات لازم برای رشد استعدادهای همه جانبه و بالقوّه ی آدمی ست و ابعاد مختلفی دارد از جمله تربیت عقلانی، تربیت شناختی، تربیت اجتماعی، تربیت بدنی، تربیت جنسی، تربیت دینی و مذهبی و ...
تربیت دینی و مذهبی بخشی از تربیت است، نه همه ی آن.
مسائل انتزاعی را بهتر است در زمان مناسب خود و به طرز صحیح آموزش داد، نه قبل از آن و نه به طرز نادرست.
پیروز و سربلند باشید.
....
از افتخارات مردم سیستان هستید دکتر عزیز و مایه مباهت ایران زمین همیشه پایدار باشید و تندرست.
( همین قدر تباه)، اجرای صدجور آزمون در مدرسه
آزمون آغازین ، 3نوبت آزمون پیشرفت تحصیلی در سال ، آزمون مستمر ، آزمون پایانی ، آزمون های میان نوبت ، آزمون شفاهی آزمون کتبی و......، اگر دانش آموزی
اگر دانش آموزی ابرو برداشته باشد آبروی هفت جد وآبادش را می برند البته جدیدا زورشان دیگر نمی رسد چون تقریبا بیشتر دانش آموزات دست به ابرو برده اند
متاسفانه مدارس مانند زندانی شده که دانش آموز 12 سال باید آن را تحمل کند وقتی هم که مدرسه اش پایان می یابد هیچ حرفه وهنری هم بلد نیست البته بی انصافی نکنم حداقل خواندن ونوشتن را درمدرسه یاد می گیرند .