کتابها و مراجع موسوم به «کمکآموزشی» در یکی دو دهه اخیر وصله زمختی بودهاند بر قبای مندرس آموزش و پرورش ما. نسخههای بدون مُهری که نه درمان که فقط زخم را عمیقتر کردهاند. اینها (که در این یادداشت «مراجع» نامیده میشوند) البته در مواردی محدود یاریگر معدودی از دانشآموزان بوده و هستند؛ از جمله دانشآموزانی که در سطح بالایی از کنکور رقابت میکنند یا دانشآموزان باظرفیتی که در یک منطقه یا مدرسه کمظرفیت گرفتار شدهاند. رسانهای که به خاطر انحصاری و فراگیر بودنش هم که شده باید متعهدانهترین و موجهترین خدمات را به شهروندانش ارائه دهد، متاسفانه خود آتشبیار معرکهای است که در آن بهترین ظرفیتها و استعدادهای کشور یکی پس از دیگری به باد حراج میرود
معایب اما عدیدهاند و با شمول بیشتر:
۱- اولویت یافتن قاطع آموزش بر پرورش:
اتفاق نظر صاحبنظران بر تقدم پرورش است بر آموزش (همان طور که در کلاما... نیز همیشه تزکیه مقدم بر تعلیم است) و این مراجع بهصورت محض «آموزش» را هدف گرفتهاند. اتفاقا بیشتر آسیبهای واردشده بر پیکر جامعه ما در سالهای اخیر از فقر تعهد بوده تا تخصص.
۲- اولویت یافتن نمرهگیری بر یادگیری!
مراجعی با نام کلی «شب امتحان» به وضوح بر این اولویت تاکید دارند؛ در حالیکه هیچ سندی مبنی بر اینکه ارتقاء جامعه یا حتی زندگی شخصی لزوما «در گرو کسب نمره بالاست» وجود ندارد.
۳- اولویت یافتن تستزنی بر همه موارد بالا!
این دیگر از مواردیاست که همزمان هم باید به آن خندید، هم گریست. اینکه تقریبا بهترین ۱۰ سال زندگی یک انسان به جای ور رفتن با مهارتهای اساسی زندگی مانند خودآگاهی، همدلی، خلاقیت، حل مساله، تصمیمگیری و ... صَرف یافتن تکنیکهای دستیابی فوقسریع به گزینه درست تعدادی تست میشود و تمام! گرچه نقطه شروع این ماجرا، اصل یا نحوه برگزاری کنکور است؛ اما درشتترین ماهیها نصیب همین مراجعی میشود که به شکلی ناجوانمردانه بر پیکره نحیف نظام آموزشی چنبره زندهاند.و اما داستان رسانه ملی ...
در کشور ما بر خلاف اکثر کشورهای جهان، رسانهای به نام «صدا و سیما» در قامت قدرتمندترین رسانه رسمی کشور تولید و پخش محتوای فرهنگی کشور را آن هم بهصورت انحصاری در اختیار دارد. این رسانه، هرچند در حد «خالی نماندن عریضه» یکی دو برنامه چالشی کوتاهمدت مرتبط با مسائل آموزش و پرورش دارد (که در همینجا هم سپاسگزاری میشود)، اما سهم عریضی از بهترین ساعتهای پخش و در پرمخاطبترین شبکههای رادیو و تلویزیون، یا تبلیغ این مراجع است یا پخش عین خدمات(!) آنها. تبلیغاتی که به لطف خلاقیت واحدهای تخصصی تیزرسازی رسانه، روز بروز خلاقانهتر و جذابتر میشود.
قسمت باورنکردنی ماجرا اما آنجاست که اخیرا صدا و سیما این نمایش سوزناک را به صحنه شبکه «پویا و نهال» آورده است!
به نظر میآید درآمد هنگفت کسبشده از قِبل اینگونه تبلیغات تا امروز آنقدر سیرکننده نبوده که رسانه تصمیم گرفته با «نیازسازی مغزی» برای نسل جدید درآمدزایی را از گروههای سنی پایین شروع کند.
سوال این است:
آیا یک کودک ایرانی حق دارد محتوایی سالم و سبک در حد دغدغهها و نیازهای کودکانهاش (و نه بیشتر) از رسانه موسوم به «ملی» دریافتکند یا نه؟!
رسانهای که به خاطر انحصاری و فراگیر بودنش هم که شده باید متعهدانهترین و موجهترین خدمات را به شهروندانش ارائه دهد، متاسفانه خود آتشبیار معرکهای است که در آن بهترین ظرفیتها و استعدادهای کشور یکی پس از دیگری به باد حراج میرود و در صورت تداوم این روند، نسل آینده از یک موجود «کمخاصیت» به یک موجود «تقریبا بیخاصیت» تنزل خواهد یافت. مضحکه ماجرا اما آنجا که همین رسانه در برنامههایی دیگر، «غیرمسئولانه» به نقد نیروی مدیریتی کشور میپردازد!
در پایان، با توجه به رویکردهای شایسته وزیر آموزش و پرورش در این حوزه، در گام اول اعلام موضع سریع و صریح و در گام دوم تلاش موثر در جهت حل یا تخفیف معضل مورد انتظار است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
این همه بحث و نظر مفید در صدای معلم بیان می شود، دریغ از چند اظهار نظر! واقعا جای تاسف است.
شما درست می گویی! معلم متعادل را چه به نوشتن و خواندن! معلم متعادل دنبال کاسبی و بنگاه داری و معامله است و همیشه هم فریادش به آسمان بلند است که دولت توجهی به آموزش و پرورش ندارد.و البته منظورش از آموزش و پرورش، خودش هست!!
خیلی کوتاه است اما درد 40 ساله هدر دادن میلیاردها بودجه مملکت در دست مشتی رجاله فاسد و خنزر پنزر از همین عبارت کوتاه مشهود است خاک بر سر جامعه ای که رسانه اش از فرط بی لیاقتی رجاله ها و مکلا ها و معمم ها بشود من و تو و بی بی سی. بر سر این مملکت باید با الک ریز خاک الک کرد. چشم مسئولان ارشد روشن!