در نشست خبری اخیر وزیر آموزش و پرورش آقای پورسلیمان از وزیر پرسید که چرا به جای سخنرانی در جمع معلمان یا دانش آموزان که تاثیری بر فعالیت موسسات آموزشی آزاد ندارد ، وزیر با استفاده از اختیارات قانونی خود در مصوبه 483 از جمله بند 3 مجوز فعالیت برخی از این موسسات را باطل و از نیروی انتظامی درخواست پلمپ مراکز این موسسات را نمی کند؟ چرا موسسان و گردانندگان این موسسات را به دادگاه نمی کشاند؟چرا به جای نامه ملتمسانه به رییس صدا و سیما ، به شورای نظارت بر صدا و سیما ، قوه قضاییه و مراجع قانونی شکایت نمی کنید؟ وی در ادامه خطاب به وزیر افزود : "مدارس در اختیار شماست.مافیا را بیرون کنید و نشاط را برقرار نمایید. خارج از مدرسه هم به جای شعار ، از اختیارات قانونی وزارتخانه برای برخورد با موسسات آموزشی متخلف استفاده کنید."
آقای بطحایی در جواب گفت برای این که این حرف ها و این روش های جدید بتواند در نظام تعلیم و تربیت ما نهادینه بشود نیازمند " گفتمان سازی " است.
گفتمان سازی سر جایش، اما اقدام عملی هم باید صورت بگیرد که ما این کار را انجام داده و شروع کرده ایم.بالاخره این مؤسسه یا شرکت و یا فردی که بر خلاف سیاست های نظام آموزش و پرورش دارد فعالیتی را انجام می دهد اولا مجوزش باید لغو بشود ثانیا اگر اصرار بر ادامه روش قبلی اش را داد از طریق مراجع قانونی برای توقف کارهایش این کار باید صورت بگیرد. حرف بسیار درستی است. ما شروع کرده ایم اما اطلاع رسانی نکرده ایم و نباید هم می کردیم .... برخی مدیران می خواهند هم از مزایای مدیریتی برخوردار باشند و هم با غصب جایگاه کارشناس و منتقد و روزنامه نگار برای خود محبوبیت بخرند
فرمایش وزیر دو نکته مهم دارد : اول اینکه بحث مبارزه با مافیا از زبان وزیر و اطرافیانش برای گفتمان سازی است و دوم اینکه با موسسات مافیایی برخورد شده اما عمدا اطلاع رسانی نکرده اند.
قبل از ادامه بحث لازم است که توضیحی در باره واژه گفتمان بدهیم.
عده ای گفتمان را معادل گفت و گو به کار میبرند. مثلاً میگویند که ما نیازمند گفتمان هستیم یا بیایید با هم گفتمان کنیم ؛ این کاربرد اشتباه است. گفتمان شکلِ فاخر و آبرومند و رسمیِ گفت و گو کردن نیست. بلکه واژهی متفاوتی است که داریوش آشوری زبان شناس برجسته ایرانی مقیم پاریس در برابر واژه (ِDiscourse) ساخته شده و کاربرد وسیعی در زبان فارسی یافته است.
برخی از رایجترین کاربردهای گفتمان را در ادبیات سیاسی مشاهده می کنیم. مثلا گفتمان اصلاح طلبی یا گفتمان اصولگرایی .
در دهه 60 گفتمان چپ گرایی بر فضای جامعه ایران حاکم بود اما در دهه 90 گفتمان غالب در جامعه ایران گفتمان دموکراسی خواهی است. گفتمان حاکم بر آموزش و پرورش ایران گفتمان مذهبی است در حالی که گفتمان حاکم بر آموزش و پرورش اکثر کشورهای جهان از جمله فنلاند و سوئد و ژاپن گفتمان سکولار است.
کار وزیر از قوه به فعل در آوردن برنامه اجرایی است که به مجلس تقدیم کرده. گفتمان سازی به عهده اندیشمندان ، کارشناسان ، روزنامه نگاران و روشنفکران است. تفاوت یک گفتمان ساز با مسئول اجرایی مانند تفاوت متخصص تغذیه با آشپز است. متخصص تغذیه در رسانه ها در باره ارزش مواد غذایی گوناگون (پروتیین ، ویتامین ، هیدرات کربن، چربی و...) بحث و تغذیه صحیح را ترویج می کند. اما آشپز که نقشی شبیه مسئول اجرایی دارد باید طبق برنامه هفتگی گوشت و سیب زمینی و نخودو لوبیا و سبزی و تخم مرغ و... تهیه و با آنها قورمه سبزی یا نیمرو یا آبگوشت و... درست کند.
حالا تصور کنید مدیر آشپزخانه یک موسسه (وزیر) و آشپزها ( معاونان و مدیرکل ها) به جای تهیه مواد غذایی و پختن و عمل آوردن غذا ساعت 12 ظهر بلندگو دستشان بگیرند و در باره فواید خوردن پروتئین و سبزی و میوه سخنرانی کنند. این چه رازی است که وزرای آموزش و پرورش به جای انجام وظایف خود احساس رسالت می کنند و حاجی بابایی به نوعی و بطحایی به گونه دیگری.
وزیر می گوید در کنار گفتمان سازی علیه متخلفان اقدام عملی هم باید صورت گیرد . علاوه بر این وزیر برخورد با موسسات متخلف را محدود به دوره ابتدایی کرده است. دو پرسش مطرح می شود :
پرسش اول چرا مافیای آموزشی دوره متوسطه که پول سازتر است از برخورد قانونی مستثنی شده است؟
پرسش دوم اینکه براساس کدام مصلحت تخلفات و مجازات موسسات آموزشی که از دید وزارتخانه فعالیت مافیایی دارند اطلاع رسانی نمی شود؟ افزودن برخی مواد درسی مانند سرود و موسیقی به برنامه درسی مدارس، تغییر در پوشش دانش آموزان و معلمان، حذف امور تربیتی و انجمن اسلامی، احیای سازمان پیشاهنگی و بازسازی مادی و معنوی روحیه معلمان، مدرسه را با نشاط می کند
شاید دلیلش این است که بعد از این همه سروصدا علیه مافیا اقدامی علیه دانه درشت ها که به گفته مدیران وزارتخانه با تقلب و مافیابازی سالی 8 هزار میلیارد تومان به جیب می زنند صورت نگرفته است. احتمالا با برخی از متخلفان خُرده پا برخورد شده اما دانه درشت ها با فراغ بال مشغول فعالیت هستند. آقای وزیر و معاونان او شعری گفته اند که در قافیه اش درمانده اند. آنها موظفند مافیای ادعایی را معرفی و طبق قانون با آن برخورد کنند. ظاهرا وزیر جربزه برخورد با مافیای آموزشی ادعایی را ندارد.
آقای بطحایی می گوید : "حرف هایی که بنده و همکاران من در یک سال گذشته در این مورد [مدرسه با نشاط ] زدیم حرف های جدیدی نبوده است... خیلی از صاحب نظران علوم تربیتی سال ها است که دارند این حرف ها را می زنند" اینجا را درست گفته . اما مدرسه با نشاط ، آموزش مهارتهای زندگی ، حذف امتحان و رقابت های خُرد کننده و... نیاز به اقدامات اجرایی دارد. با حلوا حلوا گفتن که دهان شیرین نمی شود.
تغییر اساسی در محتوای کتاب های درسی ، تغییر اساسی در بینش معلمان از طریق برگزاری دوره های بازآموزی، تغییر فضای فیزیکی کلاس های درس ، افزودن برخی مواد درسی مانند سرود و موسیقی به برنامه درسی مدارس ، تحول در رابطه پدرسالارانه عوامل اجرایی مدرسه با دانش آموزان ، احیای سازمان پیشاهنگی به جای سازمان دانش آموزی ، بازسازی روحیه معلمان از طریق حل مشکلات معیشتی آنها .... از جمله الزامات مدرسه با نشاط است. البته چنین تغییراتی هم زمانبر است و هم با موانع اساسی مواجه است.
در حال حاضر بر اساس سند تحول و دیگر اسناد بالادستی، سیستم آموزش و پرورش ما اسکولاستیک (مکتبی) و هدف آن تربیت انسان سیاسی- مذهبیِ وفادار به جمهوری اسلامی، مطابق آموزه های مکتب اهل بیت (ع) است. این نوعی ریاکاری است که مدیر اجرایی در محافل رسمی خود را متعهد به اجرای اسناد بالادستی بداند اما در تریبونهای فضای مجازی، آموزش و پرورش سکولار فنلاند و ژاپن را ترویج و تبلیغ کند.
این دو نوع تعلیم و تربیت مبانی و فلسفه آموزشی متفاوتی دارند و قابل مونتاژ نیستند. یک کارشناس ، معلم ، روزنامه نگار می تواند خواهان آموزش و پرورش سکولار شود و آن را تبلیغ کند اما یک مسئول اجرایی که متعهد به اجرای برنامه رسمی است مادام که پشت میز نشسته است ، نمی تواند برحسب فضا و ترکیب مخاطبان جایی خودش را مجری آموزش و پرورش مکتبی و جای دیگر طرفدار آموزش و پرورش سکولار فنلاند و ژاپن و مدرسه فرهاد معرفی کند . مشکل ما اغتشاش در جایگاه ها و نقش ها است.
حکایت مدیران آموزش و پرورش حکایت آن کلاغی است که می خواست راه رفتن کبک را بیاموزد اما نه تنها نیاموخت بلکه راه رفتن طبیعی خودش را هم فراموش کرد.
نظرات بینندگان