" تربیت کودکان به ترتیبی که دست به دزدی نزنند کار بسیار ساده و آسانی است . چیزی که بسیار مشکل است پرورش خصایصی چون شجاعت ، خویشتن داری ، لگام زدن احساسات و مقابله با موانع است .
هیچ چیز آسان تر از ایجاد حس احترام نسبت به اشیاء ( تبلیغ برای ندزدیدن ) نیست .
اگر در خانه نظم و ترتیبی دائمی برقرار باشد و پدر و مادر جای هر چیز را خوب بدانند هرگز در خانه دزدی رخ نخواهد داد ، ولی اگر والدین جای اشیاء را ندانند و از روی بی توجهی پول خود را روی گنجه یا زیر تشک و بالش قرار داده و آن را فراموش کنند بدین ترتیب شرایط مناسبی برای دزدیدن اشیاء فراهم می آید .
با پدید آمدن بی نظمی و هرج و مرج در خانه و امور آن کودک متوجه می گردد که والدین توجهی به اشیاء منزل ندارند و اگر چیزی از خانه بردارند کسی متوجه نمی گردد ..." ( 1 )
واگذاری اموال و املاک آموزش و پرورش به طور مشخص و دامنه دار از دولت های نهم و دهم و به ویژه زمان وزارت حاجی بابایی شروع شد .
در یادداشت پیشین ( این جا ) تصریح کردم که وزارت آموزش و پرورش برای پرداخت مطالبات فرهنگیان ، املاک خود ( اردوگاه شهید باهنر ) را در معرض حراج و فروش گذاشته است .
یکی از مخاطبان اصلی بنده که آقای حاجی بابایی می باشد بلافاصله در " خبرگزاری محبوب خود " واکنش نشان داده و چنین گفت :
" برخی کسانی که داعیه دفاع از معلم را دارند که سیاسی هم هستند عنوان میکنند فروش اردوگاه شهید باهنر برای مطالبات فرهنگیان بوده است که این دفاع بسیار بدی است چرا باید برای پاداش پایان خدمت کارکنان بعضی از وزارتخانهها که یک میلیارد و 200 میلیون تومان است از پول دولت داده شود اما برای پرداخت پاداش 60 میلیونی فرهنگیان اردوگاه و حیثیت آموزش و پرورش را به حراج بگذارند و این عذر بدتر از گناه است.
پرسش این است زمانی که رشد اقتصادی کشور و سایر عوامل قابل دفاع نباشند و فرمول رشد اقتصادی متکی بر منابع غیر قابل تجدید باشد و به جای فرمول های اقتصادی ، جو سیاسی و سایر عوامل نامحسوس تاثیرگذار باشند ؛ آیا می توان به حاکمیت ایراد گرفت که چرا با وجود فرضا بالا بودن تولید ناخالص ملی و... سهم آموزش در حد استاندارد لحاظ نمی شود ؟ آنها که به جای دولت پاسخ میدهند و جیغ بنفش میکشند و هیچ اطلاعی هم از موضوع ندارند بدانند که اینها تنها سیاسیکاری است؛ طرح این موضوع توسط بنده به این دلیل بود که وزارت آموزش و پرورش را تقویت کنیم و کمک کنیم که مشکلات آن حل شود."
حاجیبابایی با تأکید بر اینکه اردوگاه شهید باهنر حیثیت آموزش و پرورش است، اظهار کرد: چرا باید به خاطر مطالبات معلمان کت معلم را بفروشند؟ چرا با آبروی معلم بازی شود و عنوان شود برای پرداخت مطالبات معلمان، اردوگاه شهید باهنر واگذار شده است و این در حالیست که برای آن نجومیبگیر ساختمان وزارتخانهشان یا تفریحات اردوگاهشان در شمال فروخته نمیشود."
منصور مجاوری مشاور فعلی وزیر که در آن زمان مدیر کل بودجه وزارت آموزش و پرورش بود با اشاره به اینکه زمانی که دولت یازدهم شروع به کار کرد با اقتصاد نابه سامان، تورم افسارگسیخته، تحریمها، محدودیت و کاهش فروش نفت و پایین بودن قیمت نفت مواجه بود گفت :
دولت برای کنترل اقتصاد به بودجههای انقباضی روی آورد و سعی کرد تا برای تمام مصارف منابع مطمئنی را معرفی کند تا با مشکل کسری بودجه مواجه نشود و از این رو متاسفانه در بودجهها برای پاداش پایان خدمت فرهنگیان در سالهای 93 و94 ردیف اعتباری خاصی دیده نشده بود و هرچه در طول زمان تصویب بودجه تلاش کردیم تا ردیفی برای این پاداش گذاشته شود، به نتیجه نرسیدیم و فقط برخی تبصرههای بی اثر مانند تبصره یک درصد سهم موسسات و شرکتهای دولتی که در سال جاری نیز وجود دارد و یا موادی از قانون تنظیم الحاق 2 تصویب شد که منابع مالی به وجود نیاورد....
مجاوری با اشاره به حدود 13 هزار و 695 میلیارد تومان بدهی وزارت آموزش و پرورش به فرهنگیان و ارگانهای مختلف افزود، بخشی از این بدهیها مربوط به سالهای قبل از روی کار آمدن دولت یازدهم بود وبرای رفع این مشکل نامهنگاریهای زیادی با سازمان برنامه و بودجه انجام شد تا بتوانیم این بدهیها را مدیریت و منابعی را جهت پرداخت آن پیدا کنیم و بتوانیم بدهیهای انباشته شده سالهای گذشته را پرداخت کنیم اما بی نتیجه بود.
مدیر کل سابق دفتر بودجه تصریح کرد: سالها است که دچار مشکل پرداخت مزایای قانونی وپاداش پایان خدمت فرهنگیان هستیم و کسانی که در طول این مدت چه در آموزش و پرورش سهم داشتند و چه از آموزش و پرورش به مجلس رفته اند نتوانستند کاری ماندگار و پایدار برای پرداخت به موقع پاداش پایان خدمت فرهنگیان انجام دهند و به عنوان مثال در حالی که پاداش پایان خدمت فرهنگیان پرداخت نشده است در مجلس در سالهای گذشته آمدهاند و تبصرههایی را برای این پاداش در نظر گرفتهاند این اتفاق برای بازنشستگان سال 96 هم افتاده است و برای بازنشستگان سال 95 هم افتاده بود، به طوری که منابعی را که برای پرداخت پاداش پایان خدمت آنها در نظر گرفته اند تنها روی کاغذ معنی می دهد و در عمل هیچ ریالی برای آموزش و پرورش به ارمغان نمیآورد تا بتواند از محل منابع آن مزایا و پاداش پایان خدمت فرهنگیان را تامین کند... "
با نگاهی به این سخنان و مواضع به این گزاره منطقی می رسیم که دخل و خرج دستگاهی مانند آموزش و پرورش با هم نمی خواند .
بودجه ای که به آموزش و پرورش تعلق پیدا می کند به جز 2 تا 3 درصد آن بقیه پرسنلی است و صرف پرداخت حقوق و مزایای جاری کارمندان آن می شود .
در این سال ها حتی در دوران اوج درآمدهای نفتی هیچ گاه کسری بودجه این وزارتخانه صفر نشده و به عبارت دیگر بودجه این دستگاه هیچ گاه بر اساس " عملکرد " برنامه ریزی نشده است .
معمولا بدهی ها و مطالبات از این سال به سال بعد پاس داده می شوند و هیچ گاه هم منابع پایدار و قابل اتکا برای جبران کسری این وزارتخانه تعریف و تببین نمی شوند .
طبیعی است که در این بحران ناکارآمدی مالی مسئولان برای کم کردن فشار اعتراضات و عادی نشان دادن وضعیت به فرمول هایی مانند فروش اموال و املاک آموزش و پرورش روی بیاورند .
از دیگر سو هم چون نظارت درست و مدیریت علمی در روند کلی کار کم رنگ است یک دفعه با خبر می شویم که اردوگاه شهید باهنر " مازاد " تشخیص داده می شود و حاجی بابایی هم ناگهان عنوان می کند که اردوگاه به یک سوم قیمت به فروش رفته است .
در این جا باید داخل پرانتز بگویم ؛ درست است که برای پرداخت مطالبات معلمان اردوگاه را ضمانت قرار داده اند اما واقعا حاجی بابایی و تیمش برای واگذاری بی حساب و کتاب اموال و املاک در زمان مسئولیت خود چه پاسخی به معلمان و جامعه دارند ؟
در مطلب صدای معلم ( این جا ) به چند مورد واگذاری املاک و اموال اشاره شد و واقعا برای من جای پرسش و ابهام شدید است که فرضا انگیزه و هدف حاجی بابایی از واگذاری آموزشکده های فنی به وزارت علوم و یا حتی به حوزه های علمیه چه بوده است ؟
آیا این که بگوییم دولت از این جیب برداشته و در جیب دیگر گذاشته است پاسخی منطقی برای حراج بی رویه و دست و دل بازانه اموال مسلم یک وزارتخانه است ؟
آیا به همان اندازه وزارتخانه ها و نهادهای دیگر حاضرند در برابر آموزش و پرورش و مشخصا در موضوع " رفاه معلمان " چنین کارهایی را بدون حساب و کتاب انجام دهند ؟
آیا در زمان مسئولیت حاجی بابایی تعهدی برای وزارت آموزش و پرورش برای توسعه حوزه های علمیه بوده است و یا ایشان خود را متولی آن ها فرض می کرده است ؟
اما در سوی دیگر قضیه انتظارت و توقعات برخی مسئولان هم از این وزارتخانه غیرواقعی و آرمان گرایانه است .
وزیر کشور در شهریور 96 در نامه ای به وزیر آموزش و پرورش بر ضرورت درج درسی با عنوان سوانح طبیعی در برنامه آموزش همه مقاطع تحصیلی مدارس کشور تأکید می کند .
حجتالاسلام والمسلمین محمدجعفر منتظری دادستان کل کشور روز چهارشنبه 27 تیرماه سال جاری در دوره مشترک تعالی اساتید و نخبگان بسیجی حوزه های علمیه استانهای خراسان رضوی، قم، تهران و اصفهان در مشهد می گوید :
اگر نیروی انتظامی بخواهد همه بدحجابها را بگیرد علیه نظام و اسلام جوسازی های گسترده ایجاد می شود. مقصر بدحجابی آموزش و پرورش، روحانیت، آموزش عالی، دانشگاهها و همه ما هستیم.
گفته می شود که 15 میلیون پرونده قضایی در قوه قضائیه در جریان است و اگر دستگاه های آموزشی که مهم ترین و گسترده ترین آن ها آموزش و پرورش است به کارکرد و رسالت های خود درست عمل کنند وضعیت تغییر قابل ملاحظه ای خواهد کرد .
حتی حاجی بابایی و طرفدارانش و طیف مهمی در حاکمیت ؛ آموزش و پرورش را نهادی « حاکمیتی » به حساب می آورند اما پای بودجه و اعتبارات و حساب و کتاب که می رسد همه چیز یک دفعه رنگ می بازد ...
کسی پاسخ نمی دهد که چرا و بر اساس چه منطقی در همان دستگاه قضا باید قاضی ها و کارکنان قوه قضائیه از شمول قانون مدیریت خدمات کشوری خارج باشند و برای آن ها فرمول مورد قبول خودشان از خزانه عمومی طراحی و اجرا شود اما در سوی دیگر همین قانون ناقص هم برای معلمان درست و یا کامل اجرا نشود ؟ نخست در درون خانواده بزرگ آموزش و پرورش باید به یک هم نوایی و " فهم مشترک " برای انجام رسالت ها و ماموریت های واقعی و جهانی آن رسید
مگر می شود برای یک نهاد استراتژیک وظایف بزرگ و آرمان گرایانه تعریف کرد اما موقع تخصیص بودجه و پول در اولویت ها و ردیف های آخر باشد ؟
برخی منتقدان پیشنهاد می کنند باید ماده واحده ای تهیه و به صورت طرح تقدیم مجلس کنند که به موجب آن فروش مدارس و املاک آموزش و پرورش تحت هر عنوان ممنوع شود .
این جمله اگر چه راهگشا و گامی رو به جلوست اما تغییری واقعی و یا بلند مدت در صورت مساله ایجاد نمی کند و حالتی مسکن و موقتی دارد .
اگر وضعیت بودجه ریزی و بودجه بندی آموزش و پرورش دچار تحول اساسی نشود و منابع پایداری برای اقصاد آن احصا و تثبیت نشوند باز هم مشکلات و عدم پرداخت مطالبات و نارضایتی ها سر جای خود باقی خواهند ماند و این بحران در شکل دیگری خود را نمایان خواهد کرد .
در واقع ما دو کار بسیار دشوار و زمان بر پیش رو داریم :
نخست آن که باید بپذیریم اقتصاد آموزش و پرورش تابعی از اقتصاد کلان کشور است .
به عنوان مثال ؛ باید تولید ناخالص ملی ، رشد اقتصادی و سایر پارامترهای اقتصادی افریش یابد تا بتوان در مورد سهم آموزش چانه زنی کرد .
برخی اوقات دوستانی مانند آقای سعید شهسوارزاده و... در این زمینه قلم می زنند .
واقعا موجب تعجب است که برخی از معلمان حتی ایراد می گیرند که وارد شدن در چنین مباحثی ارتباطی با حوزه کار این رسانه ندارد و حتی دیگران را هم بر حذر می دارند .
پرسش این است زمانی که رشد اقتصادی کشور و سایر عوامل قابل دفاع نباشند و فرمول رشد اقتصادی متکی بر منابع غیر قابل تجدید باشد و به جای فرمول های اقتصادی ، جو سیاسی و سایر عوامل نامحسوس تاثیرگذار باشند ؛ آیا می توان به حاکمیت ایراد گرفت که چرا با وجود فرضا بالا بودن تولید ناخالص ملی و... سهم آموزش در حد استاندارد لحاظ نمی شود ؟
و اما گام دوم و راهبردی موضوع یکپارچه کردن " آموزش " است .
نخست در درون خانواده بزرگ آموزش و پرورش باید به یک هم نوایی و " فهم مشترک " برای انجام رسالت ها و ماموریت های واقعی و جهانی آن رسید . تجزیه فرآیند و کلیت آموزش به دو شاخه کاملا مجزای " آموزش " و " پرورش " از ابتدا کاری غیرعلمی ؛ غیرکارشناسی و سیاسی بوده است و موجب پرت منابع در این دستگاه شده است . ( در این باره در آینده خواهم نوشت )
و دوم تجمیع وظایف مهم تعلیم و تربیت و سلب مسئولیت و حذف بودجه از دستگاه های موازی و احاله آن با اختیارات کامل به وزارت آموزش است .
پیاده سازی این دو مرحله با چتری از تلاش برای افزایش ارزش افزوده " آموزش " و حاصل کار معلمان برای تغییر نگاه جامعه به این دستگاه موجب اولویت سازی در افکار عمومی خواهد بود .
از نظر نگارنده این دقیق ترین ، علمی ترین و عملی ترین راه و روش برای ارتقاء بهره وری و تعریف منابع جدید و پایدار در این موسسه فعلا " ورشکسته " است .
( 1 )
انسان مربی و نویسنده ، ماکارنکو ، ترجمه ب.کیوان ،چاپ هشتم ، پائیز 1361 ، انتشارات شباهنگ - ص 141 – 140
نظرات بینندگان
آقای علیرضا
از اطلاعات شما سپاسگزارم .
خوشحال می شوم در صورت امکان گزارشی از آن و جزییات را برای صدای معلم ارسال فرمایید .
پایدار باشید .
آقا / خانم حقیقت
هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد .
در صدای معلم سعی شده و می شود همه موضوعات و مسائل آموزش البته در حد توان مورد بررسی کارشناسی و تحلیل قرار بگیرند .
از شما دعوت می کنم " نقدی باپشتوانه " و بدون " خطشه ! " برای صدای معلم ارسال فرمایید .
پایدار باشید .
کاش می فهمیدیم که وظیفه تک تک ما امروز مقاومت در برابر فروش یک وجب مُلک آموزش و پرورش است.اعتبار هر وزارتخانه به حدود مالکیت و اختیارات اوست که شکر ما هر دو را نداریم.قدری بفهیم از کجا ضربه می خوریم بد نمی شود.
ته مانده های رژیم گذشته را با اسامی اردوگاه و.....
به تاراج گذاشته اند و شما دنبال انتصاب مدیر و.... هستید. جناب آموزش و پرورش پَر !!!!!!
وظیفه ماست که در یک تظاهرات برنامه ریزی شده
از این مهم حمایت کنیم و به این تلخ نامه اعتراض کنیم نه سندیکایی نه ..... همه خوابند، اصلا این چند نویسنده واسه کی و چی خودشان را به آب و آتش می زنند ؟ مقام ، شهرت ، ثروت و.... قدری به خود بیاییم. تاراج شدیم تاراج . همه هم می بینند اما همه مقامات خود را به ندیدن زده اند بهترین سیایت احمقانه.
ناشناس محترم
کدام برنامه و کدام نامه و...
این معلمان و این بازنشستگان از بس مشغول خودشان هستند دیگر فکرشان نمی رسد به این جاها فکر کنند .
شاید هم زیر دلشان می گویند چند ملک دیگر را بفروشند و پاداش ما را پرداخت کنند !
روزشان نمی رسد به جاهای دیگر .... اعتراض کنند !
سیاست ،به طور عمد با مشغول کردن معلمان جهت نالیدن برای معاش طی 40 سال در این مملکت آنان را از هر نوع بیداری و ارزش به دور نگه داشته است. آنان گناهی ندارند فرض اول حیات غذا و پوشاک و مسکن است که امروز معلم از تأمین آنها محروم هست.
ما بی دلیل به این روز نیفتاده ایم ما را محکوم به طی این طریق نموده اند. اما به اعتقادم حیثیت اموال آموزش و پرورش حیثیت تک تک فرهنگیان است باید آنقدر نوشت و آنقدر سنگ لای چرخ طمع کاران نهاد که تسلیم شوند ما نیازمند اعتراض رسمی هستیم.
مردمی هستیم که خیلی زود به هر سختی و بداقبالی عادت میکنیم، اگه عقل داشتیم کف اینجا گریه میکردیم
حاج بابایی هستی ، اسم عوض کردی
ناشناس ، حقیقت و........ زیر نوشته
آقای شیرزاد سنگ ولی نعنت خود را به
سینه زدی. راجع به حل مشکلات و راه کار
شما بهتر از هر کس قادرید بنویسید
چون راه کار توی آستین تان موجود است.
جناب آقای یوسفی،
بزرگوارید .موافقم. هم آگاهید و هم دلسوز.
دبیر محترم
اطلاعات باید مستند باشند .
اگر گزارشی در این مورد دارید حتما برای صدای معلم ارسال فرمایید .
پایدار باشید .
دوست عزیز
با افسوس و حسرت راه به جایی نمی بریم .
جامعه ما نیاز به چکش کاری زیاد دارد تا مسیر درست را پیدا کند .
پایدار باشید .
شجاعت و بی باکی شما عالی است. دفاع شما از حقانیت پیش خدا محفوظ است ، خدا نگهدارتان باشد.
دوست عزیز
از محبت شما سپاسگزارم .
پایدار باشید .
همکار محترم بازنشسته
از نظر شما سپاسگزارم .
انتظار این است که دادستان محترم همان گونه که در سایر مسائل سریع وارد می شوند آموزش و پرورش را هم مد نظر قرار دهند .
اگر نظارت درست و علمی باشد فساد به حداقل خواهد رسید .
پایدار باشید .
سلام
به اربابت سلا برسان و بگو آزادی بیان را از صدای معلم یاد بگیرد .
شما و همفکران شما که در آن 8 سال جز سرکوب و اختناق و پرونده سازی کار دیگری بلد نبودید .
پایدار باشید !
که خطاب به حضرتعالی نوشته خودت را از
تربیت مستبدانه ای که در خانواده داشتی
مبرا کن. واقعا دلم به حالت می سوزد.اما
برای درمان دیر نیست حتما پیش روانشناس
یا هم روانکاو برو. قلبا برایت دعا می کنم
تا به زندگی عادی برگردی . انشا ا.....
وﻟﯽ ﺗﺎرﯾﺦ ﻣﺎ ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﺪ ﮐﻪ اﯾﻦ ﺗﻮدﻩ ﺣﺎﻓﻈﻪٔ ﺗﺎرﯾﺨﯽ ﻧﺪارد .
ﺣﺎﻓﻈﻪٔ دﺳﺖ ﺟﻤﻌﯽ ﻧﺪارد، ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ از ﺗﺠﺮﺑﯿﺎت ﻋﯿﻨﯽ اﺟﺘﻤﺎﻋﯿﺶ ﭼﯿﺰی ﻧﯿﺎﻣﻮﺧﺘﻪ و ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ از آن ﺑﻬﺮﻩای ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ
و در ﻧﺘﯿﺠﻪ ,
ﻫﺮ ﺟﺎ ﮐﺎرد ﺑﻪ اﺳﺘﺨﻮاﻧﺶ رﺳﯿﺪﻩ، ﺑﻪ ﭘﻬﻠﻮ ﻏﻠﺘﯿﺪﻩ،
از اﺑﺘﺬاﻟﯽ ﺑﻪ اﺑﺘﺬال دﯾﮕﺮ !
و اﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﻋﺮﺿﯽ را ﺣﺮﮐﺘﯽ در ﺟﻬﺖ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ اﻧﮕﺎﺷﺘﻪ،
و ﺧﻮدش را فريفته ...
به سرِ آستین آدم نگاه میکنند.
سرِ آستین آدم اگر کهنه باشد
هر کلامش اگر دُر و گوهر هم باشد
آن را ور نمیچینند...
محمود دولت آبادی
هانا آرنت
مارتین لوتر کینگ
سری زدیم .
آقای شیرزاد اون ور دنیا ، خانم امامی تبریز
آقای پورسلیمان تهران!!!!!! عجب اتاق فکری
اگر نوشته های همین سه تن به عنوان معلم
و حامی حقوق اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی
و سیاسی هنکاران نبود الان کلاه من و توی
بت پرست ، پس معرکه بود.
یک غلط املایی چه ربطی به سواد دارد بیسواد!!!
خوندم چیزی برعلیه این بابایی بت شما
چیزی ننوشته ،اگر نفهمیدی بذار بگم
نوشته ما معلمان از تمامی نمایندگان
انتظار حمایت داریم اما کسی در مجلس یا
بیرون آن به عنوان وزیرو.....اصلا معلم را
نمی بیند.نه حقارتی در کار است و نه حمایتی.
پیشنهاد می دهم برای بت پرستی خود روزی
دو رکعت نماز بجا آور تا شرک شما تکمیل تر
گردد. کاش قدری هم شغل ات را دوست داشتی
هر چند یقین دارم معلم نیستی . معلمان کور بینا
نیستند بصیرند. هر کس به بهانه ای در آتش خواهد
سوخت شما هن برای پرستش بتی به نام حاجی بابایی.
راسته که میگن کوران بیناتر از هر بینای کور هستند.
هم
بازهخم گلی به جمال آقای پورسلیمان که تلاش دارند مطالبه گری معلمان را نهادینه کنند .کمی با غیرت به مسائل نگاه کنید.
"ناشناس محترم ! مسأله این است : تحمیل نظر خود به دیگران یا تحمل آرای دیگران ؟ "
شما مأموریت دارید که با مخدوش کردن یادداشت ها و نویسندگان آنها ، سنگ اندازی کنید و مقصد اصلی فرهنگیان را به انحراف یا خموشی بکشانید . اما ما معلمان هوشیار و بیداریم و افراد نفوذی و امیال آنان را شناسایی و در نطفه خفه می کنیم.
شما ابتدا با حمله سایبری سعی کردید صدای معلم را خاموش کنید شکر خدا توان مهندسین و تکنولوژی ، ناکام تان گذاشت حال با حملۀ غیر منطقی و شَبِه سازی از یک وزیر فوق العاده تلاش تبلیغاتی راه انداخته اید. تصورم بر این است که جناب حاج بابایی قصد شرکت در انتخابات ریاست جمهوری دارند و شما جاده صاف کن ایشان شده اید. چون همگی می دانند که معلمان بیشترین رأی دهنده هستند.
در ضمن اگر آقای پورسلیمان بخواهند می توانند رد شما را بگیرند برو فدای آزادی رسانه شو که موشی چون شما را تحمل می کنند.بعد از این اگر به نویسندگان این سایت توهین کنی با ما معلمان طرفی. ادب از که آموختی از .......