1) شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران در تاریخ 96/12/16 بیانیه ای کامل از مطالبات معلمان منتشر کرد پس از گذشت حدود بیست روز، دبیر کل سازمان معلمان ایران نقدی بر این بیانیه منتشر کرده است، نوشته ای عجولانه با اشتباهات نگارشی و با نسبت دادن اتهامات فراوان به شورای هماهنگی.
به یکی از جملات آن به عنوان نمونه توجه کنید: " خردورزی غائب جمع های ما و فعال بودن ( خصوصا از نوع مجازی ) به خودی خود مبدل به یک هدف شده است." اگر این جمله را به یک دبیر ادبیات نشان دهید و مخصوصا بگویید که این جمله از یک معلم است احتمالا بر عمری که برای تدریس زبان فارسی هدر داده افسوس خواهد خورد!
بگذریم...
این مطلب آن قدر کلی، دو پهلو و با دستپاچگی نوشته شده که به راحتی می توان شرایط نوشتن آن را در ذهن مجسم کرد. تصور کنید دبیر کل سازمان معلمان ایران به تازگی از سفر نوروزی بازگشته است. مقام مافوق به او زنگ می زند که چه جوابی برای بیانیه شورای هماهنگی نوشته اید؟
دبیر کل سازمان: بیانیه خیلی طولانی بود و من در سفر فرصت کافی نداشتم!
مقام مافوق: ما را بگو که روی دیوار چه کسی یادگاری نوشته ایم! آقا! شورای هماهنگی بیست روز است بیانیه نوشته، ما انتظار یک نقد کوبنده از طرف شما داشتیم. ولی شما هنوز آن را نخوانده اید؟!
دبیر کل سازمان: می نویسم قربان، عصبانی نشوید.
مقام مافوق: یک نقد حسابی بنویسید و تا امشب برایم بفرستید.
دبیر کل سازمان: قربان ! خانه پر از مهمان نوروزی است. تا امشب نمی توانم. دو سه روز فرصت بدهید حتما شورا را خواهم کوبید!
مقام مافوق: یک روز هم دیر بجنبیم کار از دستمان خارج شده است. همین امشب!
و تلفن را قطع می کند. دبیر کل سازمان با عجله، کانال های تلگرام را جست و جو می کند تا بیانیه شورا را پیدا کند.
دبیر کل سازمان: اوه ه ه ....! چقدر طولانی است! یعنی تا امشب هم بیانیه را بخوانم و هم جواب بدهم؟ مقام مافوق هم نفسش از جای گرم بلند می شود! همین امشب!! خب حالا چه بنویسم؟ من خودم را بکشم تا امشب چهار جمله هم به ذهنم نمی رسد. چهار جمله برای بیانیه ی به این بلندی؟! آهان... پیدا کردم. می نویسم: "نقدی کوتاه بر بیانیه ای بلند" این از عنوانش! آخیش! راحت شدم! چهار جمله هم تا امشب سر هم می کنم!
و این چنین بود که " نقدی کوتاه بر بیانیه ای بلند " نوشته شد!
2) از نظر نگارنده، این نوشته، نقد بیانیه شورای هماهنگی نیست بلکه واکنشی است شتابزده و عصبی در برابر جریانی که احتمالا دارد سازمان معلمان را پشت سر می گذارد.
دبیر کل سازمان معلمان از اینکه شورای هماهنگی برای مسئولان ضرب الاجل تعیین کرده است به شدت عصبانی است. ایشان شورا را متهم به تکرار مطالبات همیشگی با یک صدای ثابت( اعتراض ) می کنند اما این تک صدایی بودن، اتهامی است که به خود آنان نیز وارد است چرا که آنها نیز سالهاست که می خواهند با یک صدای ثابت( انتخابات و گفتگو ) به اهداف خود برسند و هیچ صدای دیگری را بر نمی تابند. هر چند که تکراری بودن مطالبات ربطی به شورا ندارد بلکه به مسئولینی مربوط می شود که سالهاست وعده ی تحقق این مطالبات را داده اند ولی عمل نکرده اند.
3) از نظر دبیر کل سازمان معلمان،در حال حاضر امکان تحقق مطالبات شورا وجود ندارد چون منابع محدود است و همگان بر اساس اولویت بندی تصمیم می گیرند و تا زمانی که قدرت معلمان بالفعل نشود کسی برای آنها تره هم خرد نمی کند.
هر چند که در مثل مناقشه نیست اما همین که صاحبان قدرت را به فروشنده ای تشبیه می کند که وقتشان را برای افراد بی پول( یعنی معلمان ) تلف نمی کنند، عمق تفکر لیبرالیستی دبیر کل سازمان را نشان می دهد که همانند همکاران اصلاح طلبشان در وزارتخانه، در وجودشان نهادینه شده است. اما از این مثال که بگذریم ایشان مشخص نکرده است که چطور خود آنها در این زمان طولانی نتوانسته اند همان کاری را که به آن اعتقاد دارند به سرانجامی مطلوب برسانند: یعنی فعلیت یافتن قدرت معلمان باکاری تشکیلاتی، تدریجی، مسالمت آمیز، دموکراتیک و در چارچوب نظام موجود!
4) از نظر دبیر کل سازمان معلمان، اراده های آهنین بدون ایده های معقول، تنها راههای جهنم راسنگفرش خواهند کرد.
البته چون هیچ مصداقی در این مورد بیان نشده ما متوجه نشدیم کدامیک از اقدامات شورای هماهنگی وضعیت معلمان را خراب تر کرده و به گفته ی نویسنده، آنها را به سمت جهنم سوق داده است!
آنچه جامعه معلمین در سالهای گذشته به خود دیده است این بوده که پافشاری تعدادی هر چند اندک از فرهنگیان فرهیخته و دلسوز بر همان مطالبات همیشگی و تکراری با همان صدای ثابت یعنی اعتراض و تحصن و تجمع، قدرت حاکم را وادار به عقب نشینی و دادن امتیازاتی هر چند اندک به کل معلمان کشور کرده است. اما اگر منظور از جهنم، دستگیری تعدادی از کنشگران صنفی است، این نقد به حکومت برمی گردد و نه به کنشگران.
در واقع سازمان باید حکومت را مخاطب خود قرار دهد که چرا آستانه تحملش در برابر اعتراضات صنفی معلمان، تا این اندازه پایین است.
5) این نوشته اصرار عجیبی در آوردن مثالهای توهین آمیز و بی ربط دارد که البته از یک نویسنده عصبانی، چندان هم بعید نیست. مثلا اینکه همه برای دونده ای که سریع تر بدود سوت و کف می زنند ولو اینکه او به سوی پرتگاه برود. گویی کنشگران برای دیده شدن و تشویق از سوی دیگران، موقعیت خود و خانواده ی خود را به خطر می اندازند.
اما به هر حال دبیر کل سازمان باید پاسخ بدهد که آنها که به گفته ی خودشان همیشه در مسیر درست و منطقی حرکت کرده اند با این حرکت لاک پشت وار خود به کجا رسیده اند که آن دوندگان سریع السیر نرسیده اند؟!
و یک سوال مهم تر:
چگونه می توان با کسانی که اساسا اعتقاد چندانی به گفت و گو ندارند همیشه از در گفت و گو وارد شد؟ تا جایی که به یاد می آوریم تئوری " فشار از پایین، چانه زنی از بالا " شعار همیشگی اصلاح طلبان بوده است. حال به نظر می رسد این شعار به " سهیم شدن در قدرت و التماس از بالا " تقلیل پیدا کرده است!!
چرا این درخت تناور خردورزی که احتمالا همیشه در سازمان معلمان حاضر و در شورای هماهنگی غائب بوده است هنوز هیچ میوه ای که کام یک میلیون معلم را شیرین کند به بار نیاورده است؟ چرا فکر می کنیم با نوشتن دو مقاله در روزنامه ها، مسئولین دچار عذاب وجدان شده و گامی در جهت تحقق مطالبات معلمان بر می دارند؟!
و نکته آخر اینکه مهم نیست که دبیر کل سازمان معلمان، شورا را به خاطر تعیین ضرب الاجل، متهم به تهدید مسئولان کند. مهم این است که تجربه نشان داده مقالات و نوشته ها و اساسا گفت و گو زمانی موثر است که مشتی آهنین بر در اتاق مسئولین کوبیده شده باشد و اراده هایی استوار با تکرار مطالبات همیشگی، صندلی صاحبان قدرت را تکان داده باشند. در غیر این صورت تا همیشه در بر همین پاشنه خواهد چرخید و مسئولین که از حضور یک میلیون سیاهی لشکر در تمام انتخابات، خاطرشان جمع است با خیالی راحت به صندلی قدرت تکیه خواهند داد و به حرکت لاک پشت وار ما خواهند خندید!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
وقتی بی عدالتی و تبعیض سیستماتیک طولانی بشه، به زعم یک عده تبدیل به قانون میشه. به زعم اینها، معلمانی که در برابر این قانون ایستادگی کنند قانون شکن بوده و غیر منطقی هستند.
معلمان رو زیاده خواه جلوه میدهند، چرا؟!! چون حکومت نمیخواد این تبعیض رو برداره و حق هم داره ، چون حاکمه؟!!!!!!
روش این سهم طلبان از بهره مندی از شیرینی انقلاب بسیار کثیفه. کثیف از این جهت که در لباس معلمی و خواست صنفی معلمان تبدیل به رفیق قافله و شریک دزد شده اند.
کلام آخر اینه که معلمان دیگر به این رنگها خام نمیشوند، و به خوبی فهمیده اند که حکومت کلام و روش نرم سرش نمیره. تنها راه مانده برای معلمان جنگ با عاملان این تبعیضات و دزدی ها از زحمت و سفره معلمان است.
سلام
بخش اعظم فرهنگیان به هیچ گروه و سازمانی وابسته نیستند. نه عضو جامعه هستند و نه مجمعی نه سازمانی و نه ارگانی.
هیچ کس نماینده ما فرهنگیان نیست.
من معلم نماینده خودم هستم و بس.
سپاس