شش سال طلايي تا 1404 مانده است كه اگر مسئولان حداقل در ارتباط با مدرسهي تعريف شده در سند تحول بنيادين آموزش و پرورش عزم خويش را جزم كنند، موفقيتهاي خوبي نصيب كشور خواهد شد.
در بخشي از سند با عنوان مدرسه در افق چشمانداز 1404(فصل چهارم)، ويژگيهاي مدرسه چنين برشمرده شدهاند:
- تجلیبخش فرهنگ غنی اسلامی و انقلابی در روابط و مناسبات با خالق، جهان خلقت، خود و دیگران به ویژه تکلیفگرایی، مسئولیتپذیری، کرامت نفس، امانتداری، خودباوری، کارآمدی، کارآفرینی، پرهیز از اسراف و وابستگی به دنیا، همدلی، احترام، اعتماد، وقتشناسی، نظم، جدیت، ایثارگری، قانونگرایی، نقادی و نوآوری و ...
- نقطهي اتکای دولت و ملت در رشد، تعالی و پیشرفت کشور و کانون تربیت محله
- برخوردار از قدرت تصمیمگیری و برنامهریزی در حوزههای عملیاتی در چارچوب سیاستهای محلی، منطقهای و ملی
- خودارزیاب، مسئول و پاسخگو نسبت به نظارت و ارزیابی بیرونی
- مبتنی بر رویکرد مدیریتی نقدپذیر و مشارکتجو
- دارای پیوند مؤثر با موضوعات و مسائل جامعه در مقیاس محلی، منطقهای و ملی با حضور فعال در حیات اجتماعی و ...
در بخش هدفهاي عملياتي و راهكارهاي سند تحول بنيادين (فصل هفتم)، ذيل هدف عملياتي 1 آمده است:
آموزش و پرورش، تربيت افرادي را دنبال ميكند كه با درك مفاهيم اقتصادي در چارچوب نظام معيار اسلامي، از طريق كار و تلاش و روحيه انقلابي و جهادي، كارآفريني، قناعت و انضباط مالي، مصرف بهينه و دوري از اسراف و تبذير و با رعايت وجدان، عدالت و انصاف در روابط با ديگران در فعاليتهاي اقتصادي در مقياس خانوادگي، ملي و جهاني مشاركت مينمايند. داراي حداقل يك مهارت مفيد براي تأمين معاش حلال باشند، به گونهاي كه در صورت جدايي از نظام تعليم و تربيت رسمي در هر مرحله، توانايي تأمين زندگي خود و اداره خانواده را داشته باشند.
همچنين در ادامه همين بخش و در قالب راهكارهاي مرتبط داريم:
(راهكار 6-1): گسترش و تنوع دادن به حٍرَف و مهارتهاي مورد نياز جامعه و تعليم متناسب و برنامهريزي شده آن در همه دورههاي تحصيلي و براي همه دانشآموزان
اين مضامين بلند در صحنه عمل زمينهساز استقرار و بسط نظام اقتصاد مقاومتي خواهند بود و از حيث گفتمانسازي اقتصاد مقاومتي و تبديل آن به گفتمان فراگير ملي در صحنه اقدام و عمل، در جاي خود حائز اهميت و داراي سهم هستند. از بين اين مضامين زيبا و نغز، تنها اين جمله آرماني را مورد توجه قرار داده و سعي ميكنيم خودمان را قانع كنيم كه ميشود ما مدرسهايداشته باشيم كه « داراي پيوند مؤثر با موضوعات و مسائل جامعه در مقياس محلي، منطقهای و ملی با حضور فعال در حیات اجتماعی»، باشد؟!
اول بايد ببينم كه آيا مدرسه ظرفيت لازم و كافي را براي اين اتفاق ميمون دارد يا نه؟!
مدرسه محل رفت و آمد حداقل سه گروه انساني يعني معلمان، دانشآموزان و اولياء است. رويارويي انسانها با هم ميتواند ارتباط را در پي داشته باشد. هر چقدر اين رويارويي هدفمندتر و با قصد مشخص انجام گيرد، شكلگيري ارتباطات معنادار و اثربخشتر، بيشتر مورد انتظار خواهد بود و امكان تحقق آن نيز به مراتب بيشتر است.
صاحبنظران حوزههاي تعليم و تربيت و ارتباطات بر اين واقعيت تأكيد دارند. از منظر ايشان، در مكان مشخص اما بدون مرزي با نام مدرسه است كه مناسبترین و بهترین فضای آموزشي و پرورشي برای ایجاد و گسترش شبکهای از ارتباطات قوی و مؤثر، امکان ظهور و بروز دارد.
در عبارتي ساده ميتوان گفت كه ارتباط موثر، رابطهای است که در آن، طرف مقابل، پیام شما را با حداکثر دقت ممکن دریافت و درک کند در صورت لازم كنش يا واكنش متناسب با پيام شما را در عمل و رفتار خود بروز دهد. با اين وصف هر دو طرف ارتباط درباره اثربخشي آن داراي مسئوليت هستند.
حالا اين سوال را مطرح ميكنيم كه در دسترسترين مصداق حضور فعال مدرسه در حيات اجتماعي كدام است؟
پاسخ اين سوال در سطور بالا كه از دل متن سند تحول بنيادين آموزش و پرورش به گواه گرفته شدهاند، قابل درك و برداشت است و آن جز كار و اشتغال چه ميتواند باشد؟!
كار و اشتغال نبض هر نظام اقتصادي به شمار ميرود. اگر نبض نظام اقتصادي خوب و درست بزند حال آن خوب است! در غير اين صورت مراجعه به حكيم و طبيب و يا حضور ايشان بر بالين صاحب نبض لازم است!
و سوال آخر اينكه براي حضور فعال مدرسه در حيات اجتماعي از طريق ايجاد اشتغال راهكار مشخصي ارايه و دنبال شده است؟
پاسخ اين سوال بر عهده مسئولان است و نگارنده اين متون راهكاري در ذهن دارد كه به شرح ذيل ارايه ميدهد:
اصلاح مناسبات و در تعبیر بهتر اصلاح سطوح و مسیرها و فرایندهای ارتباطی در آموزش و پرورش(از ستاد گرفته تا صف)؛ از جمله موارد اجتنابناپذیری است که تداوم تغافل نسبت به آنها، تنها هزینههای بیشتر و چه بسا ضررهای متعددی را متوجه آن دستگاه خواهد ساخت.
بر همین اساس و بر پايه چارچوب مفهومي متصور، مدرسه به مثابه امتداد فضاي برنامهریزی درسی شناخته خواهد شد. سرمایههای انسانی حاضر در مدرسه ذيل ارتباطات شكل گرفته، با همسویی و همافزایی، در تولید محتوا، کسب دانش، مهارت و فضایل اخلاقی؛ مشاركت و تعامل خواهند داشت.
راهكار:
تشکیل شرکتهای دانشبنیان، کارآفرینانه و مهارتی دانشآموزی – مدرسه به مثابه مركز رشد
شروع پروژه از مدارس فني و حرفهاي و گسترش آن در ساير آموزشگاهها
سرمایهگذاران اولیه: اولیاء
راهبری و هدایت در مقام مشاور: معلمان
مصاديق حمايتي:
الف. تخصيص سرمايه توسط صندوقهاي حمايتي
ب.الزام مدارس و مراکز وابسته به آموزش و پرورش و یا حتي سایر مراکز دولتی به استفاده از تولیدات و خدمات این مجموعههای دانشآموزی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
کلی گویی؟!
کاش دقت بیشتری میفرمودید؛ راهکار مشخص داده ام!!
به چه استنادی می فرمایید آن طرف آب و مرزها اقتصاد مقاومتی را نمی فهمند یا غیر علمی می دانند؟! جهت استحضار عرض می کنم که اقتصاد تاب آور تا حد زیادی با مفهوم بومی اقتصاد مقاومتی انطباق دارد ... یادمان باشد آثار علمی عهد عتیق و برخی تجربیات عصر جدید ما در معتبرترین دانشگاه های جهان مورد توجه است!
با سلام و احترام
مقاله حضرتعالی اهمیت "مدرسه" بعنوان رکن رکین یاد دهی و یادگیری رسمی نوباوگان ایران زمین و نیز جایگاه حساس این نهاد اموزشی و حاکمیتی "در استقرار و گسترش نظام اقتصاد مقاومتي" را تا حد زیادی تبیین می نماید.
واقعیت این است که سند تحول بنیادین که یکی از منابع اصلی استنادی حضرتعالی در این نوشتار می باشد مورد وثوق خیل عظیمی از سیاستگذاران عرصه "وزارت تربیت رسمی " ایران نیست. این خود آسیب بزرگی محسوب می شود. زیرا اگر مجموعه ای که باید مجری سند باشد به آن ایمان نداشته باشد چگونه می تواندآن را اجرا کند و بپروراند.
در پایان این نکته شایان ذکر است که مدرسه ی مورد نظرسند تحول بنیادین (البته در صورت روز آمد و تنقیح کردن سند) نه تنها در استقرار و گسترش نظام اقتصاد مقاومتي موثر است بلکه در بالندگی و رشد انسان ایرانی و آماده ساختن ایشان برای زندگی سالم و هدفمند در دنیا و انشالله سعادت در سرای باقی کاملا موثر می باشد.
با سپاس