گروه گزارش/
امروز یکشنبه وزیر آموزش و پرورش در حاشیه هشتمین نشست گفت و گوی هفته که با حضور وزیر ارتباطات و فن آوری اطلاعات برگزار شد گفته است : ( این جا )
« به عنوان متولی آموزش و پرورش قطعا آموزش حضوری را بهترین آموزش و کارکرد مدارس را بسیار بالاتر از آموزش صرف میدانم. ارتباط چهره به چهره و ارتباط همسالان با هم ویژگیها و شرایطی را برای دانش آموزان ایجاد میکند که قابل مقایسه با آموزش مجازی نیست.
طبق اخبار دریافت شده در بسیاری از کشورهای اروپایی حتی با ممنوعیت تردد و قوانین سخت گیرانه مدارس باز است و دانش آموزان به صورت حضوری در مدارس آموزش میبینند. و تاکید ما هم بر آموزش حضوری در مدارس است .
خانوادههایی که در این مورد نگران نیستند میتوانند با رجوع به مدرسه و اطمینان از رعایت پروتکلهای بهداشتی مدارس، اجازه حضور دانش آموزان در مدرسه و امکان برقراری آموزش حضوری را بدهند . »
« صدای معلم » تاکنون با انتشار ده ها گزارش و خبر و با استناد به تجربیات جهانی به ویژه کشورهای موفق و توسعه یافته بر ضرورت آموزش حضوری با آموزش و کنترل نکات بهداشتی تاکید ورزیده است و این تدوام مواضع اصولی و علمی وزیر آموزش و پرورش با وجود جو سازی های غیرعلمی و پوپولیستی که باوری به نقش بی بدیل مدرسه در ساختن جامعه و ترسیم نقشه راه توسعه پایدار ندارد نشان از موقعیت شناسی و درک شرایط از وضعیت موجود را دارد که موجب تقدیر است . چرا اراده و شدت عملی که برای تعطیل کردن مدارس و دانشگاه ها اعمال می شود قابل مقایسه با سایر مراکز و نیز برگزاری مراسم مذهبی ، مسافرت ها و... نیست و در بسیاری از موارد با چاشنی تعارف و تسامح آمیخته است؟
اما پرسش این رسانه آن است که چرا همکاران وزیر آموزش و پرورش در بخش های ستادی و مدیریتی این مهم را چندان جدی نمی گیرند ؟
چرا فرضا از میان شورای معاونین فقط دو معاونت یعنی آموزش ابتدایی و امور حقوقی و پارلمانی روی این مساله همواره تاکید می کنند ؟
چرا عملکرد مدیران کل آموزش و پرورش استان ها و نیز مناطق و ادارات که صدای معلم در گزارش های خود به آن ها پرداخته است با مواضع وزیر آموزش و پرورش هم افزایی پیدا نمی کند و حتی خنثی هم می شود ؟
چرا بسیاری از افراد شاغل در کادر آموزشی و اداری مدارس به صورت « نامحسوس و غیرمستقیم » بر طبل تعطیل کردن مدارس هم چنان می نوازند و همچنان اقتدار و هویت مدرسه را نشانه گرفته اند ؟
این رسانه پیش تر و در گزارشی در مورد مرگ دلخراش دانش آموز یازده ساله بوشهری نوشت : ( این جا )
« صدای معلم » قصد وارد شدن در جزئیات و حواشی این " واقعه تلخ " را ندارد اما نخستین پرسش این رسانه آن است که آیا زیرساخت های لازم و کافی برای آموزش " غیرحضوری " دانش آموزان فراهم بوده که آموزش و پرورش اقدام به تعطیلی کلاس ها کرده است ؟
آیا امکان آموزش حضوری با رعایت تدابیر و پروتکل های بهداشتی مناسب و یا حداقلی فراهم نبوده است ؟
آیا فعالیت ده درصد باقیمانده در قالب آموزش حضوری آن قدر پُر ریسک و خطرناک است که که حق دانش آموزان و خانواده ها برای " آموزش و انتخاب مسیر آموزش " به هیچ انگاشته می شود ؟ در آخرین اظهار نظر ؛ سه شنبه 22 مهر ، معاونت حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش گفته است :
« رعایت پروتکل ها و دستور العمل های بهداشتی در مدراس انصافا خوب بوده واین از نتایج بازدیدها ونظارت های دوره ای مدارس است . »
این نظر پیش تر نیز توسط مسئولان وزارت بهداشت تایید و تصریح گردیده است .
کشمیری دبیر ستاد استانی مقابله با کرونا در استان بوشهر 9 مهر با اشاره به فعالیت یک هزار و ۳۹۷ مدرسه در استان بوشهر گفت:
شاخص رعایت پروتکلهای بهداشتی در این استان نسبت به گذشته بهتر شده و در زمان حاضر ۸۴ درصد مدرسههای فعالی که دانشآموز میپذیرند دستورالعملهای بهداشتی را به طور کامل رعایت و ۹۰ درصد از ماسک استفاده میکنند .
دبیرستاد استانی مقابله با کرونا در استان بوشهر گفت: براساس گزارش وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی این استان در زمینه رعایت دستورالعملهای بهداشتی به ویژه در ادارهها، مدرسهها، بانکها و حمل و نقل عمومی بهترین درصد را داشته است . »
اگر اظهارات این مقام و سایر مسئولان واقعیت دارد ، چرا باید بیش از 75 درصد مدارس این استان تعطیل شوند ؟
کدام اراده در داخل و خارج از آموزش و پرورش به دنبال تعطیل کردن مدارس است ؟
مطابق اعلام مسئولان وزارت آموزش و پرورش حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد کل دانشآموزان در دوران کرونا از امکانات آموزشی محروماند هرچند معاون برنامهریزی آموزشی و توانبخشی «سازمان آموزش و پرورش استثنایی» در ایران اعلام می کند این رقم بالاتر است و بیش از ۴۰ درصد دانشآموزان به سیستم هوشمند و شبکه آموزش اینترنتی دسترسی ندارند .
وزارت آموزش و پرورش واقعا چه تدابیری برای آموزش بیش از 5 / 3 میلیون دانش آموز بازمانده از تحصیل در کشور تدارک دیده است ؟
آیا با ارائه پاسخ های آماده و کلیشه ای مانند : " آموزش های تلویزیونی ، بسته های آموزشی ، گسیل راهنمایان آموزشی و... " مشکل آموزش در این مناطق حل می شود ؟
آیا با این نمایش ها و تبلیغات ، افکار عمومی قانع می شوند ؟ طرح مسائل انحرافی مانند اعتیاد به برخی برنامه ها و شبکه ها مانند مومو و... نیز تکرار برخی روش ها و تکنیک های کلیشه ای و از رده خارج بوده و به نوعی پاک کردن مساله و آدرس غلط دادن برای انحراف افکار عمومی و فرار از پاسخ گویی است و چاره کار نیست .
اگر قرار بود با این نسخه ها مشکلات حل شوند چرا دانش آموزان باید چنین وقایعی را متحمل شوند ؟
مسئولان وزارت آموزش و پرورش به جای نوشتن پیام های بلند بالا و ویترینی به مناسبت " بهداشت روانی " که در حال حاضر در آن قرار داریم ؛ واقعا چه برنامه ای برای حل مساله " بهداشت روانی " در کنار تعطیلی بی دلیل مدارس دارند ؟
چرا این مسئولان و سایر مقامات در جاهای دیگر به این گونه مسائل علی رغم توصیه اکید سازمان های بین المللی مانند یونسکو ، یونیسف و.. بی توجهند و راه خود را می روند ؟
اگر تک مصرع حفظ « جان و سلامت » دانش آموزان که به اصطلاحی کلیشه و روزمره در ادبیات مسئولان تبدیل شده است ؛ آیا وجدان آنان از مرگ این کودک جریحه دار نشده است ؟ »
استانداری تهران برای سومین هفته متوالی اقدام به تعطیل کردن مدارس کرده است .
هنوز این مرجع قانونی به گزارش های صدای معلم پاسخی ارائه نکرده است . ( این جا )
تصریح و تاکید می شود که مطابق نظر مراجع ذی ربط در حال حاضر بیش از 90 مدارس تعطیل هستند .
آیا فعالیت ده درصد باقیمانده در قالب آموزش حضوری آن قدر پر ریسک و خطرناک است که که حق دانش آموزان و خانواده ها برای " آموزش و انتخاب مسیر آموزش " به هیچ انگاشته می شود ؟
پرسش صریح این رسانه از مسئولان و مقامات تصمیم گیر آن است که آیا اگر امکان آموزش حضوری در مدرسه فراهم بود باز هم شاهد مرگ دلخراش آن دانش آموز بوشهری بودیم ؟
چه کسانی باید در برابر عوارض و پیامدهای تعطیلی مدارس در قالب کودکان بازمانده از تحصیل ، ترک تحصیل ، افت تحصیلی و مهم تر از آن بیماری های روانی مانند افسردگی ، خشونت و مهم تر از همه " خودکشی دانش آموزان " پاسخ گو باشند ؟
( طرح مسائل انحرافی مانند اعتیاد به برخی برنامه ها و شبکه ها مانند مومو و... نیز تکرار برخی روش ها و تکنیک های کلیشه ای و از رده خارج بوده و به نوعی پاک کردن مساله و آدرس غلط دادن برای انحراف افکار عمومی و فرار از پاسخ گویی است و چاره کار نیست )
چرا اراده و شدت عملی که برای تعطیل کردن مدارس و دانشگاه ها اعمال می شود قابل مقایسه با سایر مراکز و نیز برگزاری مراسم مذهبی ، مسافرت ها و... نیست و در بسیاری از موارد با چاشنی تعارف و تسامح آمیخته است؟
پیش از آن دیر شود ، فکری باید کرد .
پایان گزارش/
نظرات بینندگان
به نظرم جدی گرفته نمی شود چون بی عرضه و ترسو تشریف دارند و قاطع نیستند
حتی اگر مدارس باز میشد،کمتر کسی حاضر بود فرزندشو بفرسته!
سلام
1- نخست آن که نظر شما ارتباطی با پست مربوطه ندارد .
بخش " نامه های دریافتی " به این منطور در صدای معلم طراحی شده است .
( برخی اوقات و به تناسب صدای معلم در این حوزه گزارش تهیه می کند اما این رسانه ، رسانه صنفی نیست )
معلمی که هنوز نمی داند کجا باید بنویسد و در کدام موضع سخن بگوید ؛ خود را با چه مقایسه می کند ؟
2- این رسانه محل انعکاس نظرات و مطالب همه فرهنگیان در حوزه آموزش و پرورش است .
شما هم اگر معلم هستید قلم به دست گرفته و بنویسید .
این جا هر کسی عریضه نویس خودش است و نه دیگران !
مطالبه گری را از خودتان آغاز کنید !
امیدواریم که قانع شده باشید .
پایدار باشید .
مگر " نام " برای کسی تکلیفی ایجاد می کند ؟
شما هم می توانید رسانه ای تاسیس کنید و نامش را هر چه دوست دارید بگذارید .
ما هم مایلیم تعداد رسانه های فعال در حوزه آموزش آن قدر زیاد شوند که بتوانند بر " حوزه عمومی " تاثیرگذار باشند .
در نشست های رسانه ای هم رسانه های اختصاصی حضور فعال داشته باشند و بتوانند گفتمان سازی و جریان سازی کنند .
اما این ها با حرف نمی شوند .
باید اراده قوی داشت و حرکت کرد به جای آن که از دیگران طلبکار باشیم .
پایدار باشید .
سلام مجدد
کسی مخالف نوشتن شما نیست .
اما در جای خود بنویسید .
شما می توانید بر تمام گزارش ها و مکتوبات این رسانه نقد بنویسید و پرسش مطرح کنید .
این آرزوی ماست .
پایدار باشید .
صدای معلم هم به جای مطالبه گری در این مواردبه او در این پنهان کاری کمک می کند هرچنداین قصدرا نداشته باشد.
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده ره روی که عمل بر مجاز کرد
مرگ خودخواسته نوجوان ۱۱ساله افکار عمومی را جریحهدار کرده و بسیاری با خانواده او ابراز همدردی میکنند. یکی از این افراد، معلم اوست. خانم معلم در دلنوشتهای که در صفحه شخصیاش منتشر شده، نوشته است: «خسته بودم. بهخودم گفتم دیگه از تدریس غیرحضوری بدترم داریم؟ روزگار ازین سختترم هست؟ داشتم عکسهای فعالیتهای بچهها در گروه (شاد) را نگاه میکردم تا با پیامها کلیپ بسازم. پیام سیدمحمد را دیدم که میگفت؛ اجازه گوشی من خرابه، اجازه گوشی من عکس نمیگیره، فیلم ارسال نمیکنه ... دیروز آقای مدیر بهم زنگ زد و گفت سیدمحمد از دنیا رفته و من الان نشستم پای گروه بدون تدریس، بدون تکلیف... از این به بعد کی وسط تدریس ریاضی بپره و بگه من گوشیم خرابه؟ کی بعد از وویسای روخوانی فارسی بچهها بگه من نمیتونم وویس بذارم. کی بعد از کنفرانسهای مطالعات بچهها بگه خانم معلم عزیزم من چطوری فیلم ارسال کنم. الان کی و چطوری منو آروم کنه؟ الان میفهمم که روزگار ازین سختتر هم هست؛ سختتر از نداشتن گوشی، نداشتن صاحب گوشیه.»