گروه گزارش/
پس از انتشار اظهارات تحقیر آمیز و مداخله جویانه « معاون امنیتی انتظامی استانداری تهران » در پی اعلام تعطیلی یک هفته ای این شهر ؛ این رسانه « صدای معلم » بود که به عنوان نخستین و تنها رسانه و گروه معلمی در نشست رسانه ای وزارت آموزش و پرورش اعتراض شدید خود را نسبت به آن ابراز داشت . ( این جا )
این مقام امنیتی گفته بود :
« این تعطیلی تنها مربوط به عدم حضور دانش آموزان در مدارس است و آموزش مجازی طبق روال قبلی انجام می شود بنابراین آموزش دانش آموزان تعطیل نیست و به صورت آنلاین و غیرحضوری ادامه دارد. نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که آیا واقعا فعالیت ده درصد باقیمانده آن قدر خطرناک و پُرریسک بود که تصمیم به تعطیلی آن ها گرفته شد ؟
هرگونه تعطیلی آموزش مجازی و شبکه شاد پیگرد قانونی خواهد داشت و دانش آموزان باید آموزش را از طریق فضای مجازی و تدابیر اتحاذ شده برای این منظور دنبال کنند. »
در آن گزارش آمده است :
« پرسش صدای معلم آن است که آیا معلمان و دانش آموزان وظایف خود را در این مورد نمی دانند و حتما یک " مرجع بیرونی " باید در این مورد اظهار نظر کند که به نظر می رسد نه سررشته ای از آموزش دارد و نه قانون اجازه طرح آن را به این صورت به ایشان داده است ؟
اگر این مصوبه ستاد کروناست ؛ بیانش باید از طریق مجاری مربوطه باشد .
پس وزیر آموزش و پرورش در این مملکت چه کاره هست ؟
در کجای دنیا ، یک مقام امنیتی برای آموزش و پرورش ، چارچوب فعالیت و شرح وظایف تعریف می کند ؟
حتی اگر تعطیلی به آموزش حضوری محدود شود؛ چرا به صورت سراسری اعلان شده است؟ اگر استانداری تهران و سایر نقاط کشور خود را صاحب رای برای این گونه تصمیمات می دانند ؛ بهتر است که به همه موارد مندرج در « قانون تشکیل شورای های آموزش و پرورش » استناد و عمل کنند .
آیا ما قانونی داریم که معلمان را وادار به آموزش در حوزه مجازی کند ؟
آیین نامه ها و قوانین " همه " برای آموزش حضوری تعریف شده اند .
نه شورای عالی آموزش و پرورش و نه مجلس برای این قانونی ندارند .
از طرف دیگر ، وقتی شما مدارس را تعطیل می کنید ؛ چه الزام قانونی برای وادار کردن آنان به آموزش مجازی با استفاده از وسایل و امکانات شخصی وجود دارد ؟
آن مقام استانداری چه حقی دارد که معلمان را تهدید کند ؟
مگر آموزش و پرورش حراست و نهادهای نظارتی و کنترل ندارد ؟
آیا این دخالت آشکار در امور آموزش و پرورش نیست ؟
چرا این مقامات با چنین لحنی با اساتید دانشگاه و مدیران آموزش عالی سخن نمی گویند ؟
انتظار از مسئولان وزارت آموزش و پرورش ، پاسخی منطقی و کارشناسی و درخور به این گونه اظهار نظرهاست . »
اگر چه سخنان رقیق و کم ریسک مسئول شبکه شاد تایید مواضع صدای معلم بود اما هنوز موضع وزارت آموزش و پرورش در این مورد شفاف نیست .
« صدای معلم » اگر چه اجبار معلمان و دانش آموزان را به فعالیت در شبکه شاد فاقد مبانی قانونی و حقوقی می داند اما طرح این موضوع از سوی مسئولان که این ها تصمیمات « ستاد ملی مبارزه با کرونا » می باشد نیز استدلال قوی قانونی و اقناع گرایانه ای نیست با تصریح بر این نکته راهبردی که هیچ فرد و نهادی حق ندارد با وضع قوانین آزادی های مشروع را سلب کند .
اصل نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تصریح می کند :
« در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت اراضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشهای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند. »
این وضعیت در مورد ناظر بر سایر موارد مندرج در « حقوق ملت » مصرح در قانون اساسی ساری و جاری است .
در گزارش دیگر این رسانه که در انتقاد از تصمیم استانداری تهران مبنی بر اعلام تعطیلی یک هفته ای مدارس و برخی مراکز از 12 تا 18 مهر منتشر شد ( این جا ) چنین آمده است :
« یکی از این مراکز ، « مدارس » و « دانشگاه ها » بودند . این اعلام استانداری در حالی اعلام شد که به گفته وزیر آموزش و پرورش 90 درصد مدارس تعطیل بودند .
نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که آیا واقعا فعالیت ده درصد باقیمانده آن قدر خطرناک و پُرریسک بود که تصمیم به تعطیلی آن ها گرفته شد ؟
مسئولان پاسخ دهند که اعلام این تعطیلی یک هفته ای چه تاثیری بر وضعیت ازدحام مردم در شهر تهران داشته است و آمار بیماری را کاهش داده است ؟ ( اگر بپذیریم که این تعطیلی ریشه سیاسی نداشته و متاثر از جنگ آذربایجان و... نبوده است ).
این استانداری دوباره تعطیلی مدارس را به مدت یک هفته دیگر تمدید کرده است .
وزیر آموزش و پرورش و سایر مسئولان این وزارتخانه بارها اعلام کرده اند که تصمیم گیری در این موارد را به « شورای مدرسه » واگذار کرده اند . چرا این مقامات با چنین لحنی با اساتید دانشگاه و مدیران آموزش عالی سخن نمی گویند ؟
آیا به تعطیلی کشاندن آن 10 درصد مدارس غیرتعطیل به نوعی زیرپاگذاشتن قوانین ، آیین نامه اجرایی مدارس و حرف های خود وزیر نیست ؟
آیا با این اوضاع اتوریته ای برای مدرسه و حتی وزارتخانه می ماند ؟
آیا با این انفعال و سکوت ارکان و اضلاع مدرسه دیگر به مدرسه اعتمادی می کنند ؟
آیا این گونه تصمیمات در راستای رعایت عدالت آموزشی ، سلامت روان دانش آموزان و اصول تعلیم و تربیت مندرج در تجارب جهانی صورت می گیرد ؟
اگر استانداری تهران و سایر نقاط کشور خود را صاحب رای برای این گونه تصمیمات می دانند ؛ بهتر است که به همه موارد مندرج در « قانون تشکیل شورای های آموزش و پرورش » استناد و عمل کنند .
آیا مطابق بند یک از ماده 4 قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش ؛ شورای آموزش و پرورش استان نظارتی بر تعیین هزینه سرانه دانش آموزی که شامل " بهداشت " آنان می شود داشته است ؟
استانداری تهران شفاف توضیح دهد که برای بهداشت مدارس و تهیه ملزومات مورد نیاز آنان چه اقدامی کرده است ؟
آیا در نقاط محروم امکان توسعه کمی و کیفی فعالیت های آموزشی و پرورشی و برای دانش آموزان نیازمند فراهم شده است ؟
قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش فقط در عزل و نصب مدیران آموزش و پرورش و دخالت در تعطیل کردن مدارس خلاصه نمی شود .
پایان گزارش/
نظرات بینندگان