آقای دکتر باقری تصریح کردند ؛ من نگاه داشتم به وضعیت موجود ولی ما خیلی تصریح نکردیم. مثلا الآن پایان نامه هایی که داریم و صحت هویت وقتی به داخل سند می روند اشاره شده پرداخته شده ولی دقیق نیست.
بحث جدایی آموزش از پرورش بحث فعالیت های پرورشی که یک پایان نامه داشت.
در چرخش های تحول آفرین اشاره دارد ولی آن بخش پایانی داستان است کاملا پایانی و خود این چرخش ها در کجا جای دارند ؟
من یکی از حوزه هایی که می بینم تکرار می شود همین چرخش های تحول آفرین است چون عینی تر و ملموس تر است.
فلسفه ضمنی نسبتش با فلسفه رسمی چیست من می گویم این در کمین اوست که له اش کند و تا کنون اجازه نداده که بلند بشود. این فلسفه اجازه نداده که بلند شود.
آن مناسباتی که حاصل این فلسفه و این مبانی فکری و عملی بودن منجر شده است. ما همان آدم ها و همان سیستم هستیم ، اگر بخواهیم یک سند بنویسیم همان قدر طول می کشد. ما هنوز نقشه راه نداریم. اینها را نمی گویم که به همکارانمان در آموزش و پرورش خرده بگیرم ؛ فکر می کنم آنها از کسی مانند من خیلی جلوتر هستند و بار سنگینی را دارند به دوش می کشند. اشکال اینجاست که می گویند سند مال دانشگاهیان است و برنامه درسی که مال آموزش و پرورشی ها است موفق تر بوده است. از نظر من موفقیت در این مرحله این است که بشود آن را عملی کرد.
اصولا در اصلاحات آموزشی رویکرد من بحث مکانیزم است. چگونه باید اصلاحات آموزشی اتفاق بیفتد ؟نظام آموزشی ما دست از سر مدرسه ما بردارد.
من کاری با محتوا ندارم. محتوا خیلی متولی دارد و متخصص دارد. در سند سال 1367 آموزش و پرورشی ها خیلی مداخله داشتند و این جدایی دانشگاه و ادبیات آکادمیک ما با آموزش و پرورش ما شاید یکی از فاکتورهای مهم این موضوع بوده و اینها همه شاید است. خوب دوستان این است داستان ما.
این برنامه بوم که در مدارس اجرا شد یک کار جزئی است. من به این فکر می کردم که چرا من فردیت را انتخاب کردم به عنوان فاکتور در ساحت ها چون بنیادی است.
در فلسفه ضمنی ما سه محور داشتیم. من اولین بار که اینها را نوشتم اصل را بر بد فهمی ماهیت انسان گذاشتم. مشکلات نظام آموزشی. بد فهمی ماهیت تعلیم و تربیت و اختلال گرایی. برای این که این فهم اصلاح بشود توجه به فردیت است و این مجموعه پر از این تاکید است. مثلا در عقلانیت هم خیلی تاکید کرده است اما امکانش نیست. اما فردیت زمینه اش است و فرآیند عمومی تعلیم و تربیت داریم و فرصتش هم هست و خطرناک هم هست چون فردیت دارد بد تعریف می شود. خودخواهی دارد جای دریافت " خود " را می گیرد ، ارزش فردیت را می گیرد و زمانش هم هست.
من یک فاکتور از ماهیت انسان را گرفتم و یک فاکتور از بد فهمی تعلیم و تربیت را که اصلاح بشود و فکر می کنم که این امکانش هم است با این رویکرد که فقط هر عضو در نظام آموزشی و مدرسه فقط یک وظیفه به آن داده شود.
من بحثی داشتم با دوستان که شما حتی هنوز می گویید اجرای سند ، خوب اول زبان سند را درست کنید ، اجرای سند یعنی چه بشود ؟
آن برنامه ای که باید اتفاق بیفتد را بگویید و نگویید اجرای سند !
سند عریض و طویل است ؛ کدام قسمتش ؟ و به همین دلیل فکر کردم که باید یک سری شعارهای آموزشی بر اساس سند ساده ولی دقیق شکل بگیرد ولی ترسیدم چون جامعه ما جامعه شعار است. یعنی ما همیشه در معرض این هستیم که شعارهایی را مطرح کنیم و در شعار بمانیم !
داستان شعار را من در یونسکو می بینم یا برنامه ای که بوش اعلام کرد برای اصلاح آموزش انسانی، هیچ بچه ای بیرون در نماند.
اخیرا اصلاحات نظام آموزشی فرانسه را داشتم چک می کردم و چون ما الگویمان را از فرانسه گرفتیم و در آنجا دیدم مکرون یک سری تعهداتی داده در مورد این که آموزش و پرورش اصلاح می کند با رویکرد افزایش سهم معلمان.
سند باید یک سری ادواری را تعریف کند . همیاری اش این جا است. می گوییم سند الآن سند اجرا شد. مثلا چرا یک نفر مثل آقای حاجی بابایی می آید از سند، آن تقلیل مقاطع را می گیرد. چون این عینی ترین مورد است که می توان به آن اشاره کرد. خیلی خسارت ایجاد کرد ! میانگین دولت دوازدهم رکورد تعداد وزیر را شکست. شش سال سه وزیر. در چنین شرایطی چگونه می توان برنامه کلان اجرا کرد ؟
کسانی که در آموزش و پرورش هستند می دانند که این جا به جایی مقاطع یک کلاس از یک مقطعی به مقطع دیگر برود و یکباره یک پایه تحصیلی از این دوره کم بشود و کلی معلم و از این طرف یک پایه اضافه بشود و از نظر محتوا و این پایه ای که اضافه می شود خیلی سنگین تر از دوره ابتدایی است و خیلی از معلمان دوره ابتدایی مشکل پیدا می کنند . معلمی که تک درس بوده حالا باید مباحث یک پایه که بالاترین سطح دوره ابتدایی ششم شده را درس بدهد. خیلی چالش های جدی را در این سال ها معلمان ، مدیران ، مسئولین آموزش و پرورش تحمل کردند به خاطر یک تصمیم که آن هم آزمایشی هم اجرا نشد یکباره کلان شد ولی دست کم یک کار مشخص بود.
می خواهم این را مثال بزنم که باید ما مشخص کنیم چه چیزی را از کجا می خواهیم باز کنیم.
خیلی جالب است که در نظام آموزشی ایران و در دوره مدرن همواره اصلاحات از بالا به پایین بوده حتی در مقاطع !
اولین نهادی که تاسیس شد دارالفنون در دانشگاه و من فکر می کردم با دبستان شروع شده بعد دانشجو آقای قربانی تحقیق کرده بودند مدرسه مشیریه به عنوان مقدمه دارالفنون به عنوان دبیرستان تاسیس شده است قبل از رشدیه. بعد از آن هر وقت سخن از اصلاحات می شده شما دبیرستان را می بینید. اگر می خواهید مقطعی انتخاب بکنید بروید روی مقطع پیش دبستانی. چون از همه جا عجالتا بی صاحب تر است. دو معنی دارد ولیکن اینجا برای ما حُسن است. فرصت بسیار بسیار برجسته ای برای ما است که بتوانیم این کار را انجام دهیم .
یک کار مهمی که به نظر من دانشگاه باید انجام بدهد و من در اولین انجمن فلسفه که پیشنهاد دادم این بود که فلسفه آموزش و پرورش مدرسه بنویسیم. خود به خود محدود خواهد شد. دیوئی این کار را کرده است. دیوئی هر چه می گوید در مورد مدرسه می گوید. شما کجا دیدید که در مورد نظام آموزشی حرف زده باشد ؟
امیل روسو این خیلی کوچک است اما دامنه تاثیرش قرن هاست. عمیق است. ما کلان می گوییم و در خردش هم نمی دانیم که چگونه این را تدوین کنیم ؟
این کار مهم دانشگاه باشد که همین اسناد را مثلا فلسفه ای که آقای دکتر باقری نوشتند یا فلسفه ای خانم دکتر علم الهدی یا فلسفه ای که حوزه نوشته یا فلسفه ای که از همه مهمتر این را به زبان مدرسه تبدیل کنیم در قالب و نهاد مدرسه.
مطمئنا خیلی چیزها روشن تر خواهد بود و مدرسه یک الگویی بشود شاید اجرایش سخت باشد ولی می فهمد که می توان این را اجرایی کرد.
به این ترتیب من پیشنهاد دادم که از پیش دبستانی آغاز کنیم و دیگر نگوییم اجرای سند . چیزی که می خواهیم انجام بدهیم که هنوز هم نمی دانم چیست ؛ آن را بگوییم. در پیش دبستانی حتی نه دبستان چون مشکلاتش خیلی زیاد است.
در حدیثی آمده که تو بر اساس دانشی که داری عمل کن خداوند دانش آن چه را که نداری به تو خواهد داد. چون خود عمل ، منبع بسیار مهم تولید دانش است.
آن برنامه ای که باید اتفاق بیفتد را بگویید و نگویید اجرای سند !دغدغه این که هر کسی بگوید من یک کاری کردم و ما زیاد کار کردیم و ما همه جا را اسلامی کردیم ، این کردیم و آن کردیم به خیلی ها اجازه نمی دهد. در بحث بی ثباتی شما در نظر بگیرید که میانگین دولت دوازدهم رکورد تعداد وزیر را شکست. شش سال سه وزیر. در چنین شرایطی چگونه می توان برنامه کلان اجرا کرد ؟ به قول یکی از آموزش و پرورشی ها هر وزیری که می رود و می آید هفت و نیم صبح زنگ مدرسه می خورد ولی در مدرسه هیچ اتفاق خاصی نمی افتد !
پس مدرسه جای ثباتش بیشتر است. پس در آنجا می شود دست به اقدام زد. دست به اصلاح زد. مشکل بزرگ ما این است متخصصین ما این دو حزوه را از هم تفکیک نمی کنند. نظام آموزشی و مدرسه. به همین دلیل دائم اینها را به جای هم دیگر نقد می کنند. اگر بخواهیم سند را در قالبی تعریف بکنیم و این ساحت برای مدرسه و برنامه مان همان نام را بگیرد.
فکر می کنم باید با یک پایلوت کوچک شروع بکنیم و این که چه بکنیم باید از مدرسه ها پی گیری کنیم ما نمی توانیم بگوییم به جرات می توانم بگویم ما نمی توانیم بگیریم. ما فقط می توانیم کنارشان باشیم و حمایت بکنیم. سهم دانشجویش با ما. سهم اجرای عملیاتی برنامه ریزی با آنها حتی محتوا هم باید با آنها باشد.
برنامه های کوچک قابل اجرای پایلوت یا داوطلبانه، کوچک ، آزمایشی، تبدیل زبان، نوشتن فلسفه سند مدرسه. اگر این کار را بتوانیم بکنیم فکر می کنم کار مهمی انجام داده ایم .
دعا می کنم که خدایا نظام آموزشی ما دست از سر مدرسه ما بردارد.
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
ادامه دارد
نظرات بینندگان