عنوانی که برای بحث امروز انتخاب کردم فلسفه ضمنی نظام آموزشی ایران و نسبت آن با فلسفه تربیت رسمی و عمومی که مبنای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران است.
در مقدمه ابتدا خدمتتان توضیحی می دهم این که اصطلاح فلسفه ضمنی آموزشی را در حقیقت از کجا آوردیم و چطور شد که تصمیم گرفتیم که چنین موضوعی را بررسی بکنیم .
موضوع از آنجا شروع شد که پیشینه تهیه اسناد آموزشی ایران در دوره جدید بر می گردد به اوایل پیروزی انقلاب اسلامی که طرح های مختلفی به آموزش و پرورش آمد و در نهایت بعد از فراز و نشیب های بسیار در سال 67 یک طرح تغییر بنیادین نظام آموزشی ایران را شورای عالی انقلاب فرهنگی منتشر کرد که آن موقع فلسفه موضوعیت نداشت ولی تعلیم و تربیت اسلامی در یکی از اصول توضیح داده شده بود و بر اساس آن طرح های پیشنهادی که برای تحولاتی که نظام فعلی می کرد خیلی مفصل آمده بود که مبنای اصلاحات آموزشی در دهه هفتاد و در زمان وزارت آقای نجفی قرار گرفت و نظام آموزشی از نظام سالانه معمولش به ترمی واحدی تبدیل شد. به جز آن آموزش پیش دبستانی هم بر اساس همان طرح فرصت رشد پیدا کرد . شاید بهترین دوره ای که داشتیم همان زمان بود که بر اساس همان طرح هر مدرسه ابتدایی موظف شد که کلاس پیش دبستانی دایر بکند. اصطلاح پیش دبستانی از همان موقع بود قبل از آن کودکستان داشتیم و از آن به بعد اصطلاح پیش دبستانی وارد ادبیات مدرسه شد منظورم در حوزه عمل است نه حوزه آکادمیک. اما وقتی در سال 1379 قرار شد آقای دکتر خسرو باقری فلسفه آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران را به سفارش سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی بنویسند مقدمه بحث این طور شد که این نظام آموزشی فلسفه ندارد و چون طبق آن چه که ما آموخته بودیم و این بحث مطرح شد که مگر می شود که فلسفه ای نباشد ، آقای دکتر توضیح دادند که فلسفه مدون ندارد و تدوین شده نیست. بر همین اساس این یک مبنایی شد که باید برایش فلسفه نوشت.
در اوایل دهه 80 ما گزارش طرح ایشان را داشتیم به عنوان مقدمه ای بر فلسفه آموزش و پرورش نظام جمهوری اسلامی ایران که بعدها جلد دومی پیدا کرد که بر اساس همین فلسفه برنامه درسی تدوین شد و برای نظام جمهوری اسلامی پیشنهاد شد.
در سال 84 وقتی سند چشم انداز 1404 از طرف مجمع تشخیص مصلحت نظام منتشر شد ، در واقع یک برنامه بیست ساله تالیف شد و برای برنامه بیست ساله اهدافی حکومت تعریف کرده بود و بر همان اساس تمام دستگاه های دولتی موظف شدند که برای رشد خودشان برنامه بیست ساله ای را تولید کنند در جهت تحقق هدف سند چشم انداز بیست ساله ما تهیه بکنند که بشود مبنای عملشان.
وزارت آموزش و پرورش هم به همین استناد سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش را کلید زد و این سند در سال 90 رونمایی شد. آن چه که سند راهنمای عمل سند تحول است و آن چه که در طول این شش سال انجام شد به جز این که محصولش است این مجموعه است . در این مجموعه شما می بینید که گام اول نوشتن فلسفه تربیت به طور عام است. اینجا هم از فلسفه تربیت آغاز شد. جای جای این مجموعه را در دو هفته گذشته این را بررسی می کردم مدام تکرار شده که نظام فعلی فاقد فلسفه بوده ، فاقد متن تعیین شده بوده و به همین دلیل نمی شود از آن طرف نظام آموزشی داشته باشیم و به دنبال نظام تحولی باشیم و آن نظام فلسفه نداشته باشد بنابراین این فلسفه در اینجا تایید می شود.
از زمانی که بحث نداشتن فلسفه مطرح شد من با نفس این موضوع مشکل داشتم. مشکل این بود که ما می دانیم که در گذشته به ما آموخته بودند که نمی شود که فلسفه نداشت. می شود تبیین شده نباشد ، می شود آگاهانه نباشد ولی نمی تواند فلسفه نباشد. به همین دلیل من در پی این بودم و این دغدغه را داشتم که فلسفه ضمنی چیست؟ و یک مشکلی که با فرایند این کار داشتم این بود که احساس می کردم بدون این یکی فلسفه ضمنی که باید کشف بشود و وجود دارد و در واقع راهبر نظام فعلی آموزشی است اسم آن را بگذاریم فلسفه ضمنی و این اصطلاحی نیست که من گذاشته باشم منظور، ضمنی در مقابل صریح است. یعنی فلسفه ای که اعلام می شود مانند آن چیزی که در مبانی نظری سند اعلام شده ، مانند آن کاری که دکتر باقری تهیه کردند اعلام شده و مانند آن چه که در کار حوزه اعلام شده موسسه ی امام خمینی فلسفه آموزش و پرورش و ضمنی به معنای این که وجود دارد ، تاثیر گذار هم هست ولیکن آشکار نیست.
تصور من این بود که بدون آن فلسفه ضمنی یا به طور خیلی روشن تر بدون فهم شرایط موجود نمی شود رسید به فلسفه تربیتی که می خواهد یک نظام آموزشی را متحول کند. می شود فلسفه تربیتی نوشت اما نمی شود فلسفه ای را نوشت که منجر به تحول شود. الآن که دارم صحبت می کنم هنوز نتوانسته ام این پیوند را بین این دو حوزه که چطور باید باشد مشخص کنم ولی بعد از بررسی ها و رسیدن به فلسفه ضمنی لااقل به عنوان یک درس ورزی و باز دیدن فلسفه تجویزی و تعیین شده این که چطور باید این اتفاق بیفتد هنوز برای خودم روشن نیست ولی قطعا ما یک دوره گذاری لازم داریم که از فلسفه ضمنی عبور بکنیم ؛ اولا این که پیدایش کنیم بعد جهت گیری های کلی آن طرف را هم مشخص کنیم ولی ما باید یک دوره ای داشته باشیم نه در دوره ضمنی تعیین شده وتجویزی بمانیم. ما یک دوره گذار جدی نیاز داریم و تلاش من در واقع و سوال اصلی من این بوده که نسبت بین این دو فلسفه چیست و آیا می تواند متضمن آن دوره گذار برای ما بشود و یا خیر.
من برای شما سه کار انجام می دهم. در مورد فلسفه ضمنی توضیح می دهم و در مورد فلسفه تربیت رسمی توضیح می دهم و بعد نسبت این دو یا ویژگی ها و تمایزها و اشتراکات که به هم متصل می شوند را برای شما توضیح می دهم.
احتمال زیاد شما فلسفه تربیت رسمی را دیده باشید. به اقتضای تلاش برای فهم نظام آموزشی مان چند کار انجام داده ام. اولین کاری که منتشر شد و سخت بود تا این که به نتیجه رسید همان گزارشی بود که در همایش چهارم در مشهد مقاله ای که ارائه دادم به دنبال ماهیت نظام آموزشی ایران بود. این که چه مولفه های اصلی در نظام آموزشی ایران وجود دارد ؟ آنجا به چند تا مولفه رسیدم که معرفی کردم. بعد به دنبال گزارش هایی راجع به پیشینه آموزش ایران دوره مدرن که وجود داشته به ویژه گزارش من عمدتا به دوره رضاخان بود و پیش از آن از دوره پهلوی دوم بود. شاید برجسته ترین گزارش، گزارشی بود که مشاوران آمریکایی در سال 1327 یا 28 در مورد آموزش و پرورش ایران تحقیق می کردند و فلسفه آموزش و پرورش ایران را منتشر کردند. اما بعد از آن هم باز در دهه سی و دهه چهل و دهه پنجاه و پس از انقلاب ما گزارش هایی در مورد نظام آموزشی مان به طور کلی داریم. اینها منابعی بودند که من به آنها مراجعه کردم.
به طور مشخص گزارشی است که یک نشریه با یک شماره در سال 40 منتشر شده و در آن نشریه که شماره یک فرهنگ است کسانی که در آن موقع دغدغه این مسائل را داشتند درسال 40 یک سری مبحث را گردآوری کردند که کاملا به کلیت نظام آموزشی برمی گردد. در سال 49 کسانی که در این مورد مطلب می نوشتند دکتر راسخ، دکتر طوسی ، دکتر خسرو مهندسی ، جلال آل احمد ، دکتر منصور و... و هر کدام مطلبی می نوشتند. آن چه که جلال نوشته در واقع همان کتاب غرب زدگی بوده که بعدها مستقل منتشر شد.
در سال 49 من یک کتاب کهنه ای پیدا کردم که آقای دکتر طوسی مشکلات نظام فرهنگ آن موقع در دو صفحه را به صراحت توضیح دادند.
سال 76 و 79 خانم دکتر زیباکلام - خدا رحمتشان بکند - ایشان در مورد مبانی فلسفه نظام آموزشی ایران نوشتند.
در دهه ی 70 یونسکو در مورد نظام آموزشی ایران منتشر کرد و نیز در بعضی از منابع خارجی پژوهش هایی انجام شده بود . یک گزارش از مرکز سنجش افکار منتشر کردند. من سعی کردم ریز به ریز ویژگی هایی که در مورد نظام آموزشی ایران مطرح کردند را فهرست کردم و سعی کردم برگردانم به مولفه هایی که به زبان ما آشناتر است. آن چه که خدمتتان نشان می دهم ،من در دوسال توانستم مشخصاتی که در این گزارش ها، البته ده تا گزارش نشده ( چیزی در این حدود هست )، حتی از گزارش سند تحول هم استفاده کردم .
سند تحول آموزش و پرورش هم یک بخشی دارد که به مشکلات تحت عنوان چرخش های تحول آفرین می پردازد و مباحث شبیه این را مطرح کرده است. من توانستم یک دسته بندی داشته باشم از اهم اشکالاتی که درباره نطام آموزشی و مدرسه و نظام آموزشی مطرح شده بود. یک سری مولفه ها مربوط به انسان بود ، یک سری مولفه ها مربوط به ماهیت آموزش بود ، یک سری مولفه ها مربوط به اقتدارگرایی در نظام آموزشی در حوزه برنامه ریزی و اجرا بود.
این ها را به زبان " فلسفه " آورده ام .
جمع بندی دسته بندی نمادهای فلسفه اجتماع در نظام آموزشی بر اساس گزارش کارشناسان گذشته : در سال 1379 قرار شد آقای دکتر خسرو باقری فلسفه آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران را به سفارش سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی بنویسند مقدمه بحث این طور شد که این نظام آموزشی فلسفه ندارد .
الف ) مولفه های مربوط به انسان :
- تحقیر مداوم کودک، دانش آموز ( کلامی- عملی/ تنبیه بدنی ) -/ ----- (1 )
- تقویت فردگرایی ( حاکمیت رقابت فردی و تنش زا ) - /--- (1 )
- انفعال ( در مقابل کلام و خشونت معلم، محیط، فقدان انتقاد ) - ///// ---/-- ( 6 )
- از خود بیگانگی- /---( 1 )
- اجتناب از مواجهه با شرایط ناخوشایند (عدم صراحت در کلام و انتخاب کنایه )- /--- ( 1 )
- فقدان احساس مسوولیت در افراد در انجام وظایف آموزشی/ اداری- / --- ( 1 )
فقدان نگاه یکپارچه به انسان- /--- ( 1 )
جمع فراوانی: 12 مورد
ب ) مولفه های مربوط به ماهیت آموزش :
- نامشخص بودن هدف آموزش و پرورش- /---( 1 )
- آموزش محوری (فراموشی پرورش- تربیت صرف فرد دارای دانش )- ///------ ( 3 )
- کم توجهی به تعلیمات فنی و حرفه ای- /---( 1 )
گرایش به دروس عمومی به انگیزه ی همه چیز دانی و عافیت طلبی/--- ( 1 )
- عدم گرایش به دروس تخصصی - /--- ( 1 )
- عدم تمایل به پژوهش های تربیتی- /---( 1 )
- تلقی معنوی صرف از مفهوم معلم و شغل معلمی و عدم درک اقتضائات مادی زندگی معلم /--- ( 1 )
جمع فراوانی: 9 مورد
ج ) مولفه های اقتدار گرایی در نظام آموزشی ( حوزه ی برنامه ریزی و اجرا ) :
- بی ثباتی در مدیریت/ در برنامه های آموزشی/ حاکمیت سلایق/ -نگاه جزیره ای در امور/ رواج )حاکمیت( روابط - /////- / ---) ( 6 )
- تمرکز و انحصار گرایی در برنامه ریزی ها - //--- ( 1 )
- نخبه گرایی و عدم ایجاد فضای رقابتی و فرصت های برابر- //---( 2 )
- تلاش برای کنترل شدید زیردستان ( از طریق وضع مقررات و بازرسی ها )- //--- ( 6 )
- عدم توجه به مسایل منطقه ای در برنامه ریزی های ( آموزشی- درسی ) /---) ( 1 )
- تضییع خلاقیت و ابتکار نیروهای رده های پایین نظام آموزشی ( به عنوان پیامد تمرکز، انحصارگرایی و نخبه گرایی ) - /---) ( 1 )
- تمایل به سیاسی بودن برنامه های نظام آموزشی- //--- ( 2 )
- تقدم هدف های مذهبی بر هدف های ملی - /--- ( 1 )
- عدم تمایل به فعالیت های بلند مدت و عدم توجه به فردا و آینده- //--- ( 2 )
- تمایل به کلی گویی و عدم ورود دقیق به موضوع ها، ظاهر بینی مطلق -//--- ( 2 )
- تمایل به حرف به جای اقدام عملی در اصلاحات -///// ---- (5)
- تمایل به مباحث نظری و عدم ورود به عرصه ی عمل در آموزش- /--- (1 )
- رواج فرهنگ غرب/--- (1 )
- اقتباس - ////--- ( 4 )
جمع فراوانی: 37 مورد
مواجهه مثبت با موضوع آموزش و پرورش اقلیت های دینی و مذهبی – /--- (1 )
... آن چه که در اینجا آوردم تحقیر مداوم کودک و دانش آموز تقویت فردگرایی با حاکمیت رقابت فردی و تنش زا، انفعال در قالب کلام و خشونت، محیط، فقدان انتقال، از خود بیگانگی، مواجهه با شرایط ناخوشایند، عدم صراحت در کلام انتخاب کنایه، فقدان احساس مسئولیت در افراد در انجام وظایف آموزشی اداری، فقدان یک پارچه در انسان .
در مورد ماهیت آموزش و نامشخص بودن هدف آموزش و پرورش این را از گزارش آقای طوسی 1349 گرفتم. آموزش محوری، فراموشی پرورش، کم توجهی به تعالیم فنی و حرفه ای، گرایش به دروس عمومی، آفیت طلبی، عدم گرایش به دروس تخصصی، عدم تمایل به پژوهش های تربیتی، تلقی معنوی صرف از مفهوم معلم و شغل معلمی و عدم درک زندگی معلمان این مربوط به مقاله ای است که آقای دکتر راسخ نوشته اند در سال 40 منتشر شده و الان هم هنوز درگیر این مشکل هستیم .
در مولفه های اقتدارگرایی بحث بی ثباتی در مورد برنامه ها در مدیریت، در حاکمیت سلایق جزیره ای، رواج روابط حاکمیت تمرکز و انحصارگرایی در برنامه ریزی ها،نخبه گرایی و عدم ایجاد رقابتی و فرصت تلاش برای کنترل شدید زیردستان از طریق وضع مقررات و بازرسی ها، عدم توجه به مسائل منطقه ای در برنامه ریزی های آموزشی درسی ، تزریق فعالیت و ابتکار خلاقیت و نیروهای پایین نظام آموزشی به عنوان پیامد تمرکز و انحصار گرایی و نخبه گرایی، تمایل به سیاسی بودن در برنامه های نظام آموزشی، تقدم هدف های مذهبی و هدف های ملی، عدم توجه به فعالیت های بلند مدت، عدم توجه به فردا و آینده، تمایل به کلی گویی و عدم ورود دقیق به موضوع ها، ظاهربینی مطلق، تمایل به حرف به جای اقدام عملی در اصلاحات، تمایل به مباحث نظری و عدم ورود به عرصه عمل در آموزش، قوانین فرهنگ غرب، اقتباس، مواجهه مثبت آن با آموزش و پرورش اقلیت های دینی و مذهبی این آخری گزارش یونسکو است که قائل به این است که آموزش و پرورش ایران در مواجهه با اقلیت ها رفتار قابل قبولی دارد و حقوقشان را به رسمیت می شناسد. در منابع آموزشی این را بررسی کرده اند. این مربوط به دهه 80 است. دوستان من وارد حوزه کمیت می شوم. آن چه که در حوزه مدیریت و اجرا مربوط می شود سی و هشت مورد بوده که از منابع مختلف جمع کردم. آن چه که به حوزه ماهیت آموزش مربوط می شده 9 مورد بوده و آن چه که به حوزه انسان مربوط می شده 12 مورد بوده است.
در گزارش ها و منابع فلسفه ضمنی آن چه که خیلی برجسته است بحث ساختار و رویکرد مدیریتی است و بحث قدرت به عنوان مهمترین فاکتور و عامل در تعیین این نظام و ساختار و شکل گیری آن حضور جدی دارد یعنی من نامش را اقتدارگرایی گذاشته ام ؛ در واقع تعبیراقتدارگرایانه تعبیر مثبت منظور می شود همان قدرت مداری است.
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
ادامه دارد
نظرات بینندگان
سلام
از نظر ما مشکلات فعلی خود معلول مسائل بزرگ تر و پیچیده تری هستند که البته خیلی محسوس و قابل مشاهده هم نیستند .
برای حل این گره ها باید قدرت تحلیل و واکاوی خویش را بالا ببریم .
معلمان برای تاثیرگذار بودن چاره ای جز دخالت موثر در سرنوشت و حضور در مراکز تصمیم گیری و تصمیم سازی ندارند .
شما هم می توانید در این پروسه نقش آفرین بوده و مشکلات را تحلیل کنید .
البته به اندازه سهم خویش !
پایدار باشید .
« ایدئولوژیک بودن نباید یک امر منفی تلقی شود. »
بيان اين جمله توسط آقاي ذوعلم حاوي چند مطلب است:
1- تلويحا تغييرات ايدئولويك توسط خودشان را در سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی پذيرفته اند.
2- به زعم خودشان اين نوع انقلاب ايديولوژيستي به معناي سلطه نيست و از نوع سلطه محسوب نمی شود.
3- مي خواهند سند تحول را از مجراي تحولات راديكالي و ايديولوژيستي محقق كنند.
اما شايد كوتاه ترين پاسخ اين باشد :
اين حركت خلاف نظر قرآن، سنت پيامبر اكرم ص، سيره اهلبيت و نظر امام راحل ره و مقام معظم رهبري است.