«آيا نوبت اولويت، به آموزش و پرورش رسيده است؟»/ «آيا روحاني به قول خود پايبند خواهد بود يا منافع اکثريت فرهنگيان را فداي منافع حزبي و جناحي خواهد کرد؟»/ ديگر ارتقاء کيفيت آموزش مهمترين دغدغه دولتها نيست. کسري بودجه مزمن آموزش و پرورش براي دولتهاي مختلف امري عادي تلقي ميشود/ دولت يازدهم در عرصه آموزشي کشور از پويايي لازم برخوردار نبود/ دولت دوازدهم براي خروج از اين انفعال نيازمند بازنگري در برنامههاي استراتژيک خود و اتخاذ سياستهاي هوشمندانهاي در اين حوزه دارد/ براي برونرفت از مشکلات کنوني آموزش و پرورش بايد نگاه هزينهاي سياستگذاران کلان و خصوصاً دولتمردان به مقوله آموزش و پرورش تغيير کند. بيشک بدون تغيير نگرش به سيستم آموزش و پرورش نميتوان انتظار تغييرات بنيادي و ساختاري در اين حوزه داشت/ تغيير وزير واقعيتي است که بايد پذيرفت، چراکه پذيرفتن ادامه وضعيت نامطلوب موجود نه به نفع دولت است و نه به صلاح آموزش و پرورش/ روحاني بايد پيام راي فرهنگيان را ببيند و معني اين ديدن بايد در کابينه جديد دولت دوازدهم نمود پيدا کند/ تغييرات آينده نشان خواهد داد که دولت دوازدهم واقعاً به دنبال تغيير نگرش و اصلاح مشکلات اساسي فرهنگيان است يا دغدغهها و مطالبات آنان را دستمايه وعدههاي انتخاباتي قرار داده است
این مشکلات گوناگون، با سوق یافتن به چرخۀ "همجوشی، همپوشی و هم افزایی"، بهمن وار در حال حجیم تر و وخیم تر شدن هستند/ کرسی صدارتِ وزارت آموزش و پرورش را می توان به گاو مکانیکی مستقر در شهربازی پارک ارم و امثالهم ... تشبیه کرد که هیچ سواری قادر به دوام طولانی بر پشت آن نیست و دیر یا زود سرنگون می شود/ حل و فصلِ معضلات آن، در گرو تجدید نظر در نگرش و سیاست های کلان نظام و مستلزم همکاری و همراهی و مشارکت و معاضدت کلیه نهادها و دستگاه های سهیم و دخیل در این حوزه ( از جمله خانواده ها به مثابه صاحبان و سهام داران اصلی این عرصه) و به کارگیری سیاست ها و اقدامات فرا بخشی و فراسازمانی سنجیده و هماهنگ است/ سهل ترین و سطحی ترین نگاه، متهم ساختن بخشِ نیروی انسانی و در رأس آن وزیر و مدیران یک مجموعه (عناصر مرئی) و غفلت از تنگناها و چالش های ساختاری (عناصر نامرئی)، و دشنام دادن به آن هاست/ در کنار نقد افراد و مدیران ناکارآمد و فرصت طلب، نباید به هیچ روی از ساختارِ منسوخ، متمرکز و متصلبِ اداری و سازوکار بوروکراتیک و بدنۀ حجیم و سنگین و ناکارآمد این وزارتخانه ها و خوی محافظه کاری و بیگانه با تحرک و چالاکی که به مرورِ دهور در آن نهادینه گشته و رسوب کرده و در تار و پود مناسبات حاکم بر آن تنیده شده و نیز هراس و انزجار ناخواسته از هرگونه ابداع و دگرگونی در روند حاکم بر آن ها و ... غفلت ورزید/ داستانِ حزن آورِ نخبه کشی در ایران تنها محصور و محدود به استفاده از تیر و شمشیر و کمان نمی شود، بلکه بسیاری از ایشان قربانی همین هیولاها و دیوهای سیستماتیک و هنجارهای بیمار و بی رحم اداری - سیاسی و اجتماعی شده اند/ غلبه بر این دیوان سالاری مزمن و خشن و بی روح چندان سهل و آسان نیست و مستلزمِ تجهیز به نگرشی فرابخشی و امکانات فراسازمانی و جد و جهد و عزم و ارادۀ ملی، تحتِ زعامت و رهبریِ وزیران و مدیرانِ بصیر، مقتدر و موجه و برخوردار از توان و کاریزمای فردی- تشکیلاتی و متکی بر یک تیم قویِ کارشناسی- اجرایی و مستظهر به حضور و حمایتِ مستمر و آگاهانه بدنه اجتماعی و نهادهای مدنی- صنفی برآمده از آن است