فقط کافی است معلم باشید تا بتوانید فاصله شگرف میان آرمان ها و واقعیت ها را در نظام آموزشی ایران با تمام وجود درک کنید.
آموزش و پرورشی که اکنون به یک بنگاه ورشکسته و ناراضی تراش تبدیل شده است. در روزهای اخیر رویداد دیگری پرده های توهم را اندکی از مقابل چشمان مخمور مسئولان کنار زد و واقعیت های این نهاد در ایران را عیان ساخت.
منظور همخوانی ترانه ای از یک خواننده زیر زمینی به وسیله جمعی از دانش آموزان مدارس ابتدایی و بازتاب گسترده آن در شبکه های اجتماعی بود که ناگهان موجب برانگیختن خشم در نایب رییس مجلس و وزیر آموزش و پرورش شد. پای پلیس فتا هم به میان آمد تا مدارس متخلف شناسایی و مدیران آنها برکنار شوند. آخرین پیشنهاد هم عبارت از دایر کردن هیات های مذهبی در مدارس است تا کودکان تغذیه مناسب روحی داشته باشند.
به نظر می رسد شگفتی و دستپاچگی مسئولان از رویداد مذکور به دلیل قطعی و الزامی دانستن چند پیش فرض درباره کارکرد آموزش و پرورش در چهاردهه گذشته بوده است:
داشتن انتظارات حداکثری درباره تربیت اسلامی( آموزش و پرورش مجرای حیات طیبه است)، لوح سفید پنداشتن دانش آموزان در امر تربیت، کتاب های درسی ایدئولوژیک، حاکمیت نگاه یک سویه مبتنی بر وعظ و نصیحت، بی اعتنایی نسبت به تاثیرات جامعه بر آموزش و پرورش و در نهایت غلبه افراطی تعهد بر تخصص در گزینش گری معلمان! همه این مفروضات نادرست را اگر در کنار نگرش بدبینانه نسبت به غرب وعلوم انسانی آن، داعیه تمدن سازی بدون فراهم آوردن الزامات اولیه و بالاخره فرمالیسم و شعارزدگی حاکم بر برنامه های آموزش و پرورش موجود قرار دهید نتیجه چیزی به جز این پریشانی موجود نخواهد بود.
در همه این سال ها برنامه های پرورشی در اشکالی بسیار کلیشه ای و بدون در نظر گرفتن نقشی برای دانش آموزان در طراحی و اجرای آنها پیاده شده است.
شادی های جمعی با چاشنی موسیقی به عنوان عبور از خطوط قرمز تلقی شده و مهارت های زندگی تحت سیطره محفوظات قرار گرفتند. نتیجه اما ظهور نسلی افسرده، بی آینده و ناامید است که حتی هنر گفت و گو و مدارای با یکدیگر را نیاموخته اند.
نسلی که مدارس را به محل نزاع خود بدل کرده و مدیریت و کنترل کلاس ها را برای معلمان به امری طاقت فرسا مبدل ساخته اند. دانش آموزانی که گاه و بی گاه شوخی های مبتذل برنامه های طنز صداوسیما را ابزاری برای شادی خود می سازند.
به نظر می رسد همخوانی ترانه ساسی مانکن در برخی مدارس می تواند فرصتی استثنایی برای شناخت نارسایی های جدی نظام آموزش و پرورش کشور تلقی شود. دستگاهی که نه تنها دانش آموزان را به سمت آرمان های بلندپروازانه برخی مسئولان رهنمون نساخته بلکه نتوانسته نسلی قانون گرا، میهن پرست و آینده دار هم تربیت کند.
فرصتی برای بازاندیشی در یک کارنامه چهل ساله!
کانال مهران صولتی
نظرات بینندگان
است که هر وقت امور بر وفق دوام میزتان
نرفت ، با آتش خاموش کن ، شعله های زندگی
او را به همراهی خانواده اش خاموش می کنید!!
حساب نابخردی خود را با اخراج مدیر و معاون
و زندانی کردن آنان ، پاک نکنید. شما در روز محشر
به دلیل قتل شادی این نعمت الهی بر روی مردم و
کودکان ، پاسخگو خواهید بود.
اگر شادی را طبق عرف و حقوق انسانی به کودکان
ندهیم ، پناه بردن به افراد و کارهای زیرزمینی
امری طبیعی و بدیهی است . شما در تمامی
گناهان مردم در هر سنی ، مسبب هستید. البته همخوانی و رقص کودک هشت ، نه ساله اگر در
باور شما گناه خوانده می شود.
شما باید تقاص انحراف کودکان و نوجوانان را از دین را بپردازید. زندگی فقط دین نیست. قدری
فهم و شعور بد نیست. شما نگران نان خود هستید
نه اعتقاد مردم.
و
وضع شما و آموزش و پرورش اینه که سن جرم و جنایت و جرائم اخلاقی اینقدر اومده پایین . اینهمه آهنگ و موزیک چرا معلم فرهیخته ما باید این آهنگ و پخش کنه و دانش آموز و تشویق به رقص کنه
البته وقتی توی دانشگاه ها و تربیت معلم کیلویی نمره بدن تهش میشه این. البته فکر کنم شماها توی خونه هم هر فیلمی رو با بچه خردسالتون باهم میشینید و نگاه میکنید
اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب
گر ذوق نیست تو را کژطبع جانوری
وَ عِندَ هُبوبِ النّاشراتِ عَلَی الحِمی
تَمیلُ غُصونُ البانِ لا الحَجَرُ الصَّلدُ
هنگام وزش بادها بر مرغزار، شاخه های بان(درخت خوشبوی) به رقص در می آیند نه سنگ سخت.
گناهکار آنهایی هستند که با حذف شجریان و کلهر و علیزاده و تقوایی و بیضایی و... سلیقه مصرف کننده روبه انحطاط و مصرف آثار سخیف هنری می برند و ساسی مانکن و امثالهم هم هنرشان گل می کند.