مثل آقا معلما، همون هایی که تا بچه درس نخونه یا پرورویی کنه چنان می زنندش که نفهمه از کجا خورده. "چرا ما نه؟"
همون آقا معلمایی که مثل ما مجبور نیستند امتحان بگیرند و دم به دم لیست نمرات را با وسواس بنویسند که مبادا یه عددش خدشه داشته باشه و مجبور بشوند کل لیست را دوباره بنویسند. مثل آن آقا معلمایی که نباید توی آزمونهای ضمن خدمت و غیره شرکت کنند ولی امتیازش را دوستانه می گیرند. همون آقا معلمایی که به زور بازو کلاس را به بهترین نحو کنترل می کنند. "چرا ما نه؟"
امروز معلمان دبیرستان دخترانه با صراحت خواهان رفع این نابرابری در حق داشتن برخورد فیزیکی با دانش آموزان بودند! "چرا ما نه؟"
یکی دو نفر با نطق گیرایی پیشرو رفع این نابرابری شده و با بیان تجربیاتی از نتایج موفقیت آمیز کتک زدن دانش آموزان سعی در اقناع سایرین کردند ولی ظاهرا اقناع از قبل صورت گرفته بود چرا که خیلی زود حمایت ها سرازیر شد.
استدلال هم این بود که تقریبا هر روز شاهد دعوای دخترها هستیم دعواهایی که غیر از احوال پرسی های معمول فک و فامیل در دعوا، منجر به زخمی کردن همدیگر می شود. قبلا در اوج دعوا دخترها گیسهای هم را می کشیدند ولی انگار دخترها هم نمی خواهند از پسرها در خشونت فیزیکی عقب بمانند. آنها هم می پرسند "چرا ما نه؟"
خب برای کنترل این دانش آموز که خشونت می کند نیاز به خشونت بزرگتری هست. چرا ما نباید بتوانیم دزدی کنیم؟ چرا ما هم مانند آنها نباید بتوانیم بخوریم؟
چه زود دغدغه دکتر فردین علیخواه در دانشگاه را در مدرسه به عیان دیدم. دغدغه "چرا ما نه؟" ایشان به دو نظریه اشاره کرد یکی نظریه رابرت مرتون در مورد نظریه "فشار ساختاری" ؛ نظریه ای که به عدم توزیع عادلانه فرصت های مشروع در جامعه برای دستیابی به اهداف اشاره می کند.
نظریه دیگر را کلوارد و اوهلین دو جامعه شناس، در نقد به نظریه مرتون تحت عنوان "ساختار فرصت های نامشروع" بیان کردند. به نظر آنها فرصت های نامشروع هم به همان اندازه فرصت های مشروع مهم است.
سپس این استاد دانشگاه به تغییر طرح مساله و نوع سوال دانشجویان خود در دو سال اخیر اشاره می کند. دانشجویانی که دیگر کمتر از بی عدالتی در توزیع فرصتهای مشروع گلایه می کنند بلکه به زبان ساده می پرسند: چرا ما نباید بتوانیم دزدی کنیم؟ چرا ما هم مانند آنها نباید بتوانیم بخوریم؟
در پایان دغدغه خود را با این جملات به پایان می برد:
"شاید این پرسشها ساده به نظر برسند ولی نشانه تغییری نگران کننده در نگاه جوانان است."
امروز در دبیرستان دخترانه شاهد این تغییر مساله بین معلمان بودم.
شاید ترجیح استفاده از ابزار خشونت برای کنترل دانش آموزان بین چند همکار در یک دبیرستان دخترانه در گوشه ای از جنوب شهر تهران به نظر ساده بیاید ولی نشانه تغییری نگران کننده در نگاه معلمان است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
نه نمره براشون مهمه نه آینده ای برای خودشون متصورند نه در خانواده های مودبی بزرگ شده اند میدونن هم که مدرسه هیچ قانون انضباطی جز نصیحت های تکراری مدیر مدرسه ندارد
نگید که کلاس باید براشون جذاب باشه که اتفاقا هست، کلا برای خنده و تفریح میان مدرسه
بهترین و کارسازترین ابزار معلم نمره است.
اما متاسفانه الآن استفاده ی درستی از آن نمی بریم.
بارها گفته ایم که این شیو ه ی مدرسه داری و کلاس ها ونیمکت ها وصندلی ها دیگر جوابگوی بچه های قرن بیست ویکمی نیست اصرار بر نود دقیقه دانش آموز را بر روی یک صندلی خشک وغیر استاندارد نشاندن نتیجه ای جز بی رغبتی وخستگی وشیطنت و گاهی هم شرارت توسط دانش آموز ندارد
هشتاد دقیقه نشستن در کلاس بر روی یک صندلی وخواندن مطالبی که نه به درد دنیای دانش آموزمی خورد نه به درد آخرتش نتیجه اش این می شود که معلم باید نود درصد توانش را صرف کلاس داری کند
اگر من معلم بگویم کلاس ها را یک ساعته کنید و زنگ های تفریح را نیم ساعته داد همه در می آید که می خواهی از زیر کار وماندن در کلاس در بروی
کاش روزی برسد که از معلمان و دانش آموزان و والدین بچه ها برای چگونگی اداره ی مدرسه وکلاس ها نظر خواهی شود
تا وقتی قوانین مدارس توسط کسانی تصویب می شود که حداقل سابقه ی یک سال تدریس در مدارس عادی دولتی را ندارند اوضاع تغییری نخواهد کرد
۱) از انکار خشونت در مدارس تا واقعیت ها (مدرسه هم علت و هم قربانی) نوشته ی جناب آقای علی پورسلیمان
۲) خشونت در مدارس ایران (واقعیت ها و ادعاها)
نوشته ی جناب آقای داود محمدی
۳) ناکا رآمدی ابزارهای سنتی حکومت معلم در کلاس و نیاز به تحول در نظام آموزشی . نوشته ی مینو امامی
و اگر جستجو کنید منابع بیشتر هم هست. موفق باشید.
حل خشونت در مدارس ، تابع فرآیندحل مساله نیست ،
با مقابله به مثل ،مشکلی حل نمی شود! فقط باید فکر کرد.
نوشته ی خودم.
آزمون سمپاد عادلانه برگزار میشد نه اینکه دانش آموزی نهایت تلاششو بکنه و بعدش تست هوش بده و بگن تو خنگی در حالی که این به تلاشش بستگی داشته
البته نتیجه ی آن سال بعد خود را نشان می دهد.
اگر هم بیشتر بهشون فشار بیاریم بدتر از قبل میشوند
شاید باید شیوه تدریس عوض شه همیشه هم نمیشه به نمره متکی شد وقتی واکنشی در برابر این موضوع نشان نمیدهند
اگر راه حلی داشتید خوشحال میشم در جواب با این نظر بهم بگید
اونموقع فکر می کردم شوخی می کنه یا منظورش اینه کار ودانشی ها اهل درس ومدرسه نیستند و واقعا نباید سر کلاسشون درس بدم ولی بعد چند سال متوجه شدم بهترین نصیحت وراهکار رو بنده خدا بهم داده
خلاصه اگر موفق بشید سر کلاس تدریس نکنید مشکلتون با دانش آموزای شلوغ و بیزار از درس ومدرسه تا حدی حل میشه البته باید کم کم این مهارت رو کسب کنید و متاسفانه چندان توضیح دادنی نیست
برای رفع شائبه اضافه کنم که سر کلاس کتاب رو تدریس می کنم خدای ناکرده کسی فکر نکنه منظورم اینه که الکی سر کلاس وقت بگذرونیم ودرس ندیم تا بچه ها راضی باشند
20 سال سابقه کار دارم اوایل این مشکل را نداشتم هر سال بچه ها دیوانه تر می شوند
جناب دبیر محترم ، هر سال دانش آموزان عاصی تر
و معلمان و دبیران به دلیل بالا رفتن سنوات خدمت
و عدم حل مشکلات آموزشی و معیشتی ، ناتوان تر و
کم طاقت تر می گردند.
در ایران مدیران این بار را بردوش معلم می اندازند و خود در گوشه ای فرشته وار ایستاده و نگاه می کنند تا اگر دردسری هم ایجاد شد . معلم ، گرفتار شود و پست مدیر حفظ گردد