
مقدمه
کشور ما ایران در چند ساله ی اخیر هدف بدترین تحریم های آمریکا و به تبع آن سوءمدیریت های غیر قابل دفاع در داخل کشور بوده است . از آنجا که روح حاکم بر سیستم حکومتی در یک کشور بسیار نزدیک به روح حاکم بر سیستم آموزشی در آن کشور است ناگفته پیداست که این سیستم ها اثر متقابل و نظام مند بر یکدیگر دارند .
آموزش و پرورشی که تمایل دارد بگوید درمانده است و مصرفی است و بدون بودجه! قطعا برای تغییر منتظر بحران است تا نقشه و برنامه!
این که ابتدا بر فعال بودن آموزش و پرورش تاکید دارم به خاطر این است که این فضا نسبت به ارگان ها و سیستم های بالاتر حکومتی بیشتر در اختیار ما و تحت تاثیر تصمیمات و رفتار ما است! باید دید از نظر روح حاکم بر سیستم آموزشی به کجا داریم می رویم ؟ آیا ما داریم به سمت حیات طیبه که در سند تحول بنیادین بر آن تاکید شده می رویم یا به سمت اهدافی که در کتب به اصطلاح غربی آمده است ؟ اینکه به کجا داریم می رویم تعیین کننده این است که چه باید بکنیم! به نظر می رسد ما هنوز در عمل به یک اجماع تئوری و عملی برای ترسیم افق سیستم آموزشی نرسیده ایم .
هر سال تصمیمی دفعی، کتابی جدید، بخش نامه ای تازه و کنکوری نو!
چند گروه پژوهشی تشکیل داده ایم که ما به حیات طیبه که هدف عالی در آموزش و پرورش است نزدیک شده ایم و اگر دور شده ایم چرا؟! معمولا ضرب باورها در تجربیات افراد در طول عمرشان به طرز برخورد با مسائل و چالش های زندگی آنها معنا می دهد.
تصمیمات سرعتی و مافیای آموزشی
مثلا امسال برای فرهنگیان نظام رتبه بندی همچون نظام 6،3،3 در حال اجرا است و واکنش های مختلف و پراکنده در حال شکل گیری. عده ای می گویند هنر انتخابات است. بعضی می گویند پرداخت نخواهد شد و بعضی معتقدند حتی اگر پرداخت شود به احتساب تورم مشکلی از فرهنگیان حل نخواهد کرد و از همه مهمتر افرادی آن را عادلانه نمی دانند! جالب اینکه احساس می شود جواب به این واکنش ها و پژوهش علمی روی آنها نه در اولویت حاکمیت است نه در اولویت مسئولین وزارت و... انگار وقت و حوصله ی این بحث ها نیست! اما من ریشه ی این برخوردها را در این می دانم که اصلا مطالبه ای نیست که پاسخی داده شود.
وقتی یکی در رسانه می گوید که اگر پول باشد چغندر هم می تواند وزیر شود یعنی در آموزش و پرورش مافیای کنکور نیست، گزینش ، آموزش و استخدام غلط نیست و... شما مدارس را بنگرید که مدارس برخوردار مثل شاهد و هیئت امنایی چه محصولی بهتر از مدارس عادی داشته اند؟! شاید بگویید قبولی در کنکور! اولا لطفا سهم شهرستان ها با تهران را مقایسه بفرمایید. ثانیا هدف ما در آموزش و پرورش تربیت شهروند خوب بود اما هدف مافیای کنکور قطعا این نیست چون حتی در بودجه 99 هم مالیاتی بر گردش مالی میلیاردی آنها تعلق نگرفته است. همین افراد که در سطح مسئولان ما هم نفوذ کرده اند تصمیمات ضرب العجلی را با چاپ کتب رنگارنگ و کلاس های فراوان و تبلیغات گسترده توجیه می کنند. آنها نه به دنبال حیات طیبه هستند و نه شهروند مطالبه گر و سالم فردا مد نظر حضرات است . محصول آنها شهروندان ساکن در کانادا و یا پزشکان سهمیه ای هستند که دوست ندارند مالیات دهند و در این ایام سخت شیوع کرونا حاضر نیستند در مطب حضوری فیزیکی داشته باشند تا جان مردم خطر را کمتر ببیند و درمان را بیشتر حس کند چه برسد به برخورد عاطفی که علیرyم زحمات بسیار زیاد این عزیزان که هر تقدیر و توجهی نسبت به کار این بزرگواران کم است ،عده ای از آنان هنوز با الفبای رابطه با بیمار آشنا نیستند! که در زمینه بهداشت و درمان یک نفر هم زیاد است.

مشاوره و روانشناسی در مدارس
امروزه در اکثر مدارس به خصوص مدارس ابتدایی به دلیل نگاه از روی جهل و بی خردی مشاور و روانشناس جایگاهی ندارد در حالی که ناگفته پیداست طبق به روز ترین پژوهش ها بیشتر اختلال های روانی بخصوص رفتارهای ایذایی مثل پرخاشگری، کینه توزی، انفجاری و... خود را در دوره ابتدایی نشان می دهند و اتفاقا راحت تر از دوره های دیگر مثل متوسطه قابل پیگیری و درمان هستند اما رویکردهای اداری می گویند نیرو کم داریم و باید ابتدا به داد متوسطه 1 برسیم که انتخاب رشته و کنکور و از این مزخرفات دارد. شهروند خوب کجا می خواهد تولید شود خدا می داند! در بنگاه های کنکوری هم عده ای با مذهبی سازی فضا ها مثل وقف عام و... همچون مافیای بزرگتر از خود در حال دوشیدن قشر فقیر و پولدار مملکت هستند و با مدرکی نامرتبط و با توجیه شرکت در کلاس های دکتر فلانی خود را مشاور و روانشناس می دانند! و جهاد می کنند! معمولا ضرب باورها در تجربیات افراد در طول عمرشان به طرز برخورد با مسائل و چالش های زندگی آنها معنا می دهد. وزیر آموزش پرورش شخصا ماهی یک بار با یک معلم منتقد به ترتیب از هر استان در فضای مجازی و یا تلویزیون ملی ! بحث و گفت و گو کند.
ساختار حقوقی حاکم بر مدارس و تقویت مسئولیت گریزی!
اگر همه جانبه بنگریم عدم تمایل سیستماتیک به فراگیری و به کارگیری مهارت های زندگی در این سیستم موج می زند. دانش آموزانی که مهارت دوست یابی را به درستی نیاموخته اند به احتمال خیلی زیاد گرفتار همسالان منحرف خواهند شد ؛ به عنوان مثال ما از نظر شکلی در آموزش و پرورش دچار یک کاریکاتور سمی شده ایم و بچه های کلاس ششم را در کنار بچه های سوم و چهارم ابتدایی نگهداری می کنیم بدون هیچ نوع آموزش و آمادگی ! در حالی که اغلب دانش آموزان ششم دیگر از آن مرحله ی نهفتگی جنسی گذشته اند و وارد مرحله ی فوران میل جنسی شده اند! از طرفی فضا و آموزش مهارت نیست و از طرفی قانون هم می گوید اگر سن فرد بالا بود نهایتا از شهر به روستا فرستاده می شود و از همه مهمتر کبر سن میدهند تا ادامه تحصیل دهد!!
برای نمونه حالا اگر یک دانش آموز ششمی مشکلی از نظر جنسی برای یک دانش آموز کم سن دیگر به وجود بیاورد موانع بعدی را عقاید فرهنگی به وجود می آورند مثلا می گویند اگر شکایت کنیم آبرویمان می رود ! حق 3 یا نهایتا 7 روز اخراج دارید! چون این اتفاق قابل اثبات نیست ( بحث مربوط به 4 شاهد عادل و قسم و...) در حالی که در کشور خودمان طبق مصوبه حمایت از رفاه کودکان سال 1381 اگر شخصی از تجاوز جنسی کودکان مطلع شود و به مراجع قانونی گزارش ندهد 3 ماه تا یکسال حبس و یک میلیون تومان جریمه خواهید شد و همین قانون در یک ایالت آمریکا 5000 دلار جریمه دارد! این همه تضاد و بالا و پائین در بحث حقوقی قطعا خسته کننده است. این یک نمونه ی کوچک بود که آثارش را داریم می بینیم . دانش آموزان در این محیط خود به خود به سمت پنهان کاری، دروغ گویی و از همه مهمتر درماندگی تربیتی خواهند رفت. این درماندگی آموخته شده به دانش آموزان این قدرت را می دهد که آگاهانه مسیر رقابت درست را انتخاب نکنند و به تقلب و انحراف متمایل شوند.

منابع آموزشی
در مورد کتب درسی به یک نکته اکتفا خواهم کرد: پژوهشی از دانشگاه امام حسین (ع) مطالعه می کردم که می گفت از نظر شهید مطهری (رض) ارزش های انقلاب،عدالت اجتماعی ، استقلال ، آزادی و معنویت اسلامی است و بعد از آن با آمار پژوهشی ثابت می کرد که ما در سیستم آموزشی آن هم فقط در کتب آن هم فقط در پایه ی اول بیشتر روی استقلال و معنویت تاکید داشته ایم و به آزادی و عدالت اجتماعی برای دانش آموزان با درصد خیلی کمتری ورود کرده ایم! و در مقاله ای دیگر خواندم: تاکید ما بر خودشکوفایی بیشتر از جرئت مندی بوده است .
دقیق که نگاه کنیم در برنامه های ما یکسری اهداف بلند و دهن پرکن وجود دارد که بدون توجه به پیش فرض ها و مقدمات فقط می خواهیم به آنها برسیم!ا والا ما تعریف دقیق، جامع و واضحی از واژه ها نداریم! آن چه معنویتی است که بدون پرداختن به عدالت جویی به دست آمده است!؟ ثانیا آن چه شکوفایی است که بدون پرداختن به جرئت مندی به دست می آید!؟
بخش نامه ها
در مورد بخش نامه های مهارت محوری می توانم بگویم: روزی با یکی از مولفین کشوری کتاب فارسی جلسه ای داشتیم و در حین استفاده از تجربیات گسترده ی ایشان متوجه شدیم مولف عزیز اصلا طرح کنونی کیفی توصیفی را در مدارس ابتدایی قبول ندارد! این همه دوگانگی و تضاد قطعا بی اعتمادی و ناکارآمدی و به تبع آن ناامیدی را تقویت خواهد کرد.این نتیجه ی همان نداشتن افق و نگاه پیشگیرانه در جامعه است. چرا حجم بخش نامه ها تنظیم نیست و چرا اولویتی برای اجرا ندارد! و از طرفی بخش نامه ها مناسبت محور است تا نیاز محور و تقاضا محور ! همان طور که تفاوت های فردی در بین انسان ها وجود دارد قطعا در بین استان ها ، مناطق و مدارس تفاوت هایی از لحاظ فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی هست که می بایست در تدوین و توزیع بخش نامه ها مورد توجه قرار گیرد. در بحث نظارت بر اجرای همین بخش نامه ها در این سیستم ، یکی از ادله ی مهم بر عدم نظارت این است که هدف از نظارت اصلاح نقص ها و بهبود خوبی ها نیست. هدف از نظارت، دادن آمار است و رفع تکلیف و در بهترین حالت تاکید بر اجرای بخش نامه هاست! چرا نظارت با خود یک دانش آموز پرتلاش از مدرسه دیگر نیست تا ببیند معلم در کلاس به او چگونه آموزش می دهد یا او چگونه یاد می گیرد!؟

طیف رویکردها
وضعیت کشور به گونه ای است که هیچ چیزی قابل پیش بینی نیست و آنچه واقعیت دارد سه طیف انسان در سیستم فرهنگی و آموزش و پرورش وجود دارند:
آنچه در این مجال ارزش تامل دارد این است که در این اوضاع چه نوع شخصیت هایی به جای سوال" چه می شود ؟!" می پرسند" چه کار باید کنم!؟" معمولا ضرب باورها در تجربیات افراد در طول عمرشان به طرز برخورد با مسائل و چالش های زندگی آنها معنا می دهد. از نظر آلبرت الیس( 1980) باور هایی همچون اعتقاد به سه "باید" در زندگی، سرنوشت انسانها را تغییر داده است و آن سه عبارت اند از:
1. من باید در زندگی همواره خوب عمل کنم.
2. دیگران باید با من منصفانه رفتار کنند و ؛
3. من نباید در زندگی سختی ببینم! بله همین نوع باورها حکومت ها و افراد را تدریجی به ورطه ی ناامیدی و اضمحلال خواهد برد. مارک تواین جمله ی جالبی دارد: زندگی من پر از بدبیاری هایی است که هیچ موقع رخ نداده اند! از آنجایی که برای اثبات تاثیر باور های معقول در زندگیبیش از 2000 پژوهش علمی انجام شده است بنابراین این مقوله ارزش یک بار مطالعه کردن را دارد. از نظر ویلیام گلاسر(1998) دانش آموزان به دلیل اینکه رهبر آموزشی را دوست دارند مطالب را یاد می گیرند نه برای اینکه مطالب جذاب است، ما می توانیم این جمله را در ساختار کلی آموزش و پرورش و حتی کشور تعمیم دهیم به این معنا که مردم هم به حرف های کلی، زیبا و رویایی ما توجهی نمی کنند اگر ما را دوست، پدر یا دلسوز خود ندانند!
راهکارها ی غفلت شده:
اول: این پیش فرض ها را کنار بگذاریم: 1. باید اندیشی ما را رویین تن می کند. 2. تنبیه اثر بخش است.3. مهمترین مسئله در آموزش و پرورش پول است. 4. بوروکراسی و گزارش دادن مهمتر از کار کیفی در مدارس است. 5. تفاوت تربیتی در خانواده و مدرسه مهم نیست . ( مشارکت و رابطه خانواده با مدرسه دخالت است)!
دوم. حتما در سطح وزارت و ستاد نیاز به کارگروه مهارت های زندگی داریم و تعریف معاونت مهارت های زندگی کار بسیار لازم و ارزشمندی است.
سوم: طبق پژوهش ها آموزش رسمی برای کودکان تا 11 سالگی ممنوع است . بنابراین باید سعی شود که به بازی و شادی در مدارس ابتدایی توجه به سزایی شود و همین طور به مسائل و مشکلات آنها اعم از جسمی، جنسی و روانی علمی و تخصصی نگریسته شود. دانش آموزان در این محیط خود به خود به سمت پنهان کاری، دروغ گویی و از همه مهمتر درماندگی تربیتی خواهند رفت. این درماندگی آموخته شده به دانش آموزان این قدرت را می دهد که آگاهانه مسیر رقابت درست را انتخاب نکنند و به تقلب و انحراف متمایل شوند.
چهارم:سلامت جسمی و روانی دانش آموزان و کارکنان را جدی بگیریم. در جامعه ای که وزیر بهداشت آن به کمبود تخت روان پزشکی اذعان دارد و نسبت به افزایش میزان افسردگی در کشور اعلان خطر می کند می بایست خطرات و آسیب های ناامید شدن و ناامید کردن خود و دیگران را بشناسیم و در حالت آماده باش باشیم. باید مشاوران و روانشناسان دلسوز و متخصص راکه زیر نظر سازمان روانشناسی باشند در مدارس به خدمت بگیریم ، باید در غالب کلاس های ضمن خدمت هم با مشورت با متخصصین امر و از طریق معرفی کتب روانشناسی موثر سطح آگاهی های همکاران برای مواجهه با مشکلات روحی و روانی را بالا ببریم. آنها باید درک کنند که " ناامیدی" هنوز یک " انتخاب" است نه یک " اجبار" .
پنجم: از نظر قانونی و حقوقی تبصره های تسهیل گر برای سیستم آموزشی تعریف شود ضمن اینکه راهکارهایی فرا بخش نامه ای برای شاد کردن محیط های مدارس وجود داشته باشد و از نظرات و تجارب مدیران، همکاران، والدین و حتی خود دانش آموزان در این زمینه استفاده شود.
ششم: وزیر آموزش پرورش شخصا ماهی یک بار با یک معلم منتقد به ترتیب از هر استان در فضای مجازی و یا تلویزیون ملی ! بحث و گفت و گو کند.
آنچه بیشتر از همه آموزش و پروش را اذیت می کند توجیه دوگانگی های غلط در سطح آپ شهرستان ، ستاد و یا حتی وزارت است! و از همه مهمتر در بحث گزینش ها آنچه مشاهده می شود تصور اعضای این سیستم در مورد جابه جایی ها ست که هر انتصابی را نتیجه ی حاکمیت تفکر سیاسی و حزبی و... می دانند که در واقع ادامه این اندیشه قطعا منجر به تضعیف شایسته سالاری و آزاد اندیشی خواهد شد.
منابع
کتاب نظریه انتخاب دکتر ویلیام گلاسر- ترجمه علی صاحبی -1395- نشر رسا
کتاب خوب بودن، بهتر شدن وبهتر ماندن– آلبرت الیس
مجله ی پژوهش های یادگیری 1397
سایت میگنا
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
دو سه سال پیش یک واحد آپارتمان ۸۰ متری با عمر ۱۰-۱۵ سال در مرکز شهر و جاهایی مابین خیابان انقلاب و بلوار کشاورز را هر کسی می توانست با مبلغی حدود ۳۰۰ میلیون تومان و حتی کمتر خریداری کند. مدتی کوتاه بعد از آن بود که ناگهان انفجار قیمتِ ملک همه متقاضیان آپارتمانهایی با ویژگی های فوق را ناامید کرد و قیمت آنها را تا یک میلیارد تومان هم بالا برد.
چه بسا خانواده هایی با هدف پس انداز مقدار پول بیشتر یا اخذ وام و خرید واحدهایی با عمر کمتر و متراژ بزرگ تر از کنار چنین فایل هایی بی اعتنا گذشتند اما افزایش ناگهانی قیمت ها آنان را غافلگیر کرد و در حال حاضر حسرت همان آپارتمان های "میان مایه" با امکانات متوسط را می خورند. دلیل هم کاملا واضح است. توانایی مالی این افراد در حد و اندازه همین واحدها بوده و یا مقداری بالاتر و پایین تر. این بالا و پایین قاعدتا بیشتر از ۱۰۰ یا ۲۰۰ میلیون تومان نبوده و انفجار قیمتی که از آن صحبت شد، تغییری وحشتناک ایجاد کرد به گونه ای که دیگر کار با اخذ وام و قرض از اقوام و پس انداز یک سال حقوق و ... درست نمی شد و باید از خیر آن خانه ها یا آن محلات و یا آن متراژها می گذشتند!
در چنین شرایطی وام مسکن هم با هدف کمک به اقشار کم درآمد و خانه دار شدن آنها افزایش پیدا کرد. افزایشی که اگر تورم سرکش و جهنده نبود، بسیار خوب و قابل توجه بود. در حال حاضر برای خرید خانه در تهران به آنهایی که به اصطلاح خانه اولی هستند ۲۴۰ میلیون تومان وام می دهند. با این مبلغ قبل از موج تورمیِ فوق الذکر می شد یک واحد خرید. اما الان همان واحدی که می شد با این مبلغ خرید، یک میلیارد تومان شده و از این وام خوب هم کاری ساخته نیست چون فردی که ۲۰۰ - ۳۰۰ میلیون تومان داشته الان باید ۸۰۰ میلیون مهیا کند و با کمک آن وام همان واحد کوچک با عمر بالای ۱۵ سال را خریداری کند.

زمانی که اقتصاددانان طرفدار بازار با پرداختی های پوپولیستی دولتها، با تعیین دستوریِ حداقل دستمزد که فایده ای جز پز دادن دولتها ندارد، با ورود بی حساب و کتاب دولت و کنترل بخشنامه ای اقتصاد از طرف آن و یا استخدام های فله ای که علاوه بر مضرات فراوان در نهایت به کمبود پول برای پرداخت حقوق مناسب منجر می شود مخالفت می کنند، از سوی عده ای به ضدمردمی بودن و طرفداری از سرمایه داری زالوصفت متهم می شوند. اما اگر این افراد مقداری حساب و کتاب بلد بودند، متوجه می شدند که ایده های مبتنی بر بازار در نهایت به نفع عده بیشتری از مردم و افراد کم درآمدی تمام می شود که آنها راست و دروغ سنگشان را به سینه می زنند.
کانال شخصی نجات بهرامی

غير از دردها که منشاء جسمانی دارند تمامی رنج های بشر به دیدگاهایش بستگی دارد.
درد تنها چیزی است که به دیدگاهای بشر ربطی ندارد. اگر دست من لای در گیر کند چه من فردی الهی باشم و چه لائیک و چه لیبرال و چه کمونیست هر چه باشم درد خواهم داشت.دردها منشاء بیولوژیک و فیزیولوژیک دارند اما رنج ها منشا شان دیدگاه انسان است.بدین معنی چیزی که از دیدگاه من مرا رنج می دهد ممكن است دوست مرا رنج ندهد.
مثلا گمنامی، شهرت، ثروت، قدرت سیاسی، جاه و مقام، محبوبیت، به عامل دیدگاه ما بستگی دارند و هر کس به نسبت و اندازه علاقه و عدم علاقه خود از این موارد رنج می برد.
نیچه اولین فیلسوفی بود که تأکید کرد یک نوع پرسپکتیوالیسم بر کل رنج ها حاکم است.بنابراین اگر رنج ها کمتر باشند زندگی بهتر و اگر بیشتر باشند زندگی بدتر خواهد بود. اگر بتوانیم دیدگاه خود را نسبت به هستی عوض کنیم می توانیم در کاهش رنج زندگی کمک کرده باشیم.

خود شیفتگی از آفات فکری زندگی بشری است.خودشیفتگی معیوب باعث هفت آفت فکری شده و رنج تولید می کند :
تعصب، پیش داوری، انحصارطلبی ، بی مدارایی، آرزو اندیشی و عدم تبعیت از خرد و استدلال که به استبداد طلبی ختم می شود. اگر خودشیفتگی را درمان کنیم ام الفسادی را درمان کرده ایم. دنیای بدون این هفت عادت فاصله کهکشانی با جهان امروزمان دارد.
چه میزان از درد و رنج های ما به خاطر توجه به ارزش داوری های دیگران است؟ ما چقدر از درآمد مان را صرف بر آوردن ضروریات زندگی مان می کنیم و چقدرش را صرف تجملات؟ این تجملات جز برای خریدن ارزش داوری های مثبت دیگران نیست؟ آیا این تجملات کم درد و رنج ایجاد می کنند؟ تمامی رنج های بشر به دیدگاهایش بستگی دارد.
آیا بیشتر کم کاری ها، بد کاری ها، اختلاس ها و دزدی ها، کم فروشی ها و گران فروشی ها، احتکار ها و ریا خواری ها، تقلب ها و فریبکاری ها به خاطر خرج زندگی است و یا برج (تجملات )زندگی است؟
حالا آموزه های عارفی بگوید برای ارزش داوری دیگران پشیزی ارزش قائل نباش. بگوید ترازوی زندگی ات را در درون خود قرار بده و نه در اذهان دیگران.آیا زندگی تفاوتی نخواهد کرد؟
آیا جامعه ای متفاوت نخواهیم داشت؟
ترازوی سنجش خوبی و بدی زندگی باید عقل و وجدان هر فرد باشد. هر فرد انسانی باید زندگی خودش را با ترازوی درونی خودش توزین کند.
بودا می گوید سه کار بکنید تا اخلاقی باشید. یکی اینکه در زندگی صداقت داشته باشید یعنی پنج ساحت وجودی تان یعنی باور ها، احساسات، خواسته ها، گفتار و کردار بر هم انطباق داشته باشند.دوم تواضع داشته باشید یعنی در نعمت هایی که هستی به شما می دهد و در نقاط قوتی که در وجودتان هست خود را دیگری بینگارید. سوم احسان است یعنی نقاط ضعفی که بر دیگران عارض شده است را گمان کنید بر خود شما عارض شده است، یعنی دیگری را از خود بینگارید.
هر نکته مثبتی که در خود می بینید در دیگری هم ببینید و هر نکته منفی که در دیگری می بینید در خودتان هم ببینید.
مصطفی ملکیان،مجله اندیشه پویا،شماره 25
کانال مصطفی ملکیان

امسال با شیوع بیماری کرونا تدریس در کلاس های مجازی تجربه ای متفاوت را برای معلمان رقم زد .
کمتر کسی در این اوضاع کرونایی بوی بهبود از اوضاع جهان می شنید اما حرکت خودجوش اغلب معلمان در ایجاد کلاس در پیامرسان های داخلی و خارجی با اقبال وزارت نشینان مواجه شد.
اواخر فروردین زمزمه راه اندازی شبکه اجتماعی دانش آموزی با نام اختصاری « شاد » به گوش جامعه فرهنگی کشور رسید. واکنش ها نسبت به نصب اجباری پیامرسان داخلی و ثبت مشخصات شناسنامه ای جهت احراز هویت و ورود به سامانه شاد تا اختصاص گوشی شخصی معلمان و دانش آموزان در امر آموزش متفاوت بود. برخی مخالف این طرح اجباری بودند ، برخی نظر خاصی نداشتند و پاره ای از این طرح استقبال کردند .
در ادامه با تشکیل شاد و احراز هویت دانش آموزان در کلاس های مجازی، رفته رفته جای خالی برخی دانش آموزان آشکار شد دانش آموزانی که به دلیل نداشتن گوشی هوشمند قادر به استفاده از کلاس های مجازی نبودند.
در اقدامی دیگر عده ای از معلمان برای تعدادی از این دانش آموزان گوشی هوشمند خریداری کردند و صفحات شبکه ی مجازی پر شد از تصاویر دانش آموزانی که با کمک خیرین صاحب گوشی هوشمند شدند .
هرچند نفس عمل پسندیده بود اما این سوال در ذهن هرکس شکل می گرفت که چرا زیرساخت های نظام تعلیم و تربیت در چنین شرایط بحرانی نه تنها قادر به راه اندازی شبکه ای با استانداردهای شناخته شده برای آموزش و پرورش نیست؛ حتی توان مدیریت عدالت آموزشی را هم ندارد ؟
چنین تصور می شد وزارت نشینان ،به دور از هیاهوی این روزهای کرونایی مشکلات ریز و درشت این وزارتخانه را به حرکت خود جوش معلمان سپرده اند .
تقویم آموزشی در کشور به سرعت ورق می خورد. دیوارهای فرسوده مدارس ریخته است ، همه شاهد اوضاع وخیم آموزش و پرورش هستند . شاد با تبلیغات فراوان راه اندازی شد اما از همان ابتدای کار ، نواقصی داشت که تدریس در فضای شاد را برای معلم و دانش آموز دشوار ساخت.

دوازدهم اردیبهشت در تقویم آموزش و پرورش هفته معلم نام دارد.
امسال معلمان و دانش آموزان هفته معلمی متفاوت با سالهای گذشته را تجربه می کنند.
در فضایی مجازی با یکدیگر تعامل می کنند و از همه مهم تر تبریکات روز معلم در همین فضا بین معلم و دانش آموز رد و بدل می گردد . به زودی سال تحصیلی ۹۹_۹۸ پایان می یابد. اما باید خاطر نشان ساخت وضعیت قرمز کرونایی به این زودی ها پایان نمی یابد .
شنیده ها حاکی است بخشی از دروس امتحان نهایی دانش آموزان پایه دوازدهم حذف می گردد. امتحانات نهایی پایه ششم توصیفی است و امتحانات تمام مقاطع جز پایه دوازدهم غیر حضوری برگزار می گردد
تمام این تمهیدات موقتی می تواند بازخورد خوبی داشته باشد اما اگر وضعیت کرونایی در کشور و جهان ادامه یابد به ناچار باید در پی راهکاری مناسب بود .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید