صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

آموزش سیاسی و آموزش ایدئولوژیک یا حزبی

بسیاری از مردم فکر می کنند که آموزش سیاسی یعنی آموزش ایدئولوژیک یا حزبی. اینکه مثلا از افراد بخواهیم طرفدار لیبرالیسم یا مارکسیسم بشوند.

  من دراین باره بر می‌گردم به کانت و اینکه چه شرایطی باید فراهم شود که افراد بتوانند جامعه را خودشان اداره کنند نه اینکه یک آقا بالاسر داشته باشند که او ارشادشان کند. جامعه باید به این درجه از مسئولیت و آگاهی برسد که خود را مرتب مورد سؤال قرار بدهد و مدام در آن واکنش‌های دموکراتیک صورت بگیرد.

  مسأله این نیست که کسی را به قدرت برسانید و بعد از مدتی سرنگون‌اش کنید. حرف اصلی این است که باید سیاست را از پایه ایجاد کرد و این تنها با آموزش جامعه ممکن می‌شود. به قول هگل، ما در اینجا با یک خودآموزی جمعی‌ و تاریخی‌ مواجه هستیم.

 ما مدرن‌ها، متأسفانه باور داریم که به گفته لایبنیتس در «بهترینِ جهان‌های ممکن» زندگی می‌کنیم زیرا در تکنولوژی و صنعت مرزهای سابق را رد کرده‌ایم و وضعیتِ امروز ما، غایتِ سعادت بشر است. این موضوع تبدیل به یک بینش جهانی شده که من شدیدا با آن مخالفم زیرا چنین بینشی اجازه نمی‌دهد که ما نگاه اجتماعی و سیاسی‌مان را اصلاح کنیم.

در وضعیت فعلی، به قول اسپینوزا ما نیاز به «اصلاح شعورمان» داریم.

آموزش سیاسی و آموزش ایدئولوژیک یا حزبی

 نگرشی که انسان مدرن به جهان دارد نگرش دکارتی است یعنی اینکه انسان خود را مالک و سرور جهان می داند و همه چیز اطراف‌اش را برای لذت‌جویی شخصی مصرف می‌کند. دغدغه‌های چنین انسانی، می‌شود رسیدن به پول بیشتر و داشتن اُرگاسم طولانی‌تر و کسب قدرت نامحدود. از میان این وضعیت است که دونالد ترامپ بیرون می‌آید و می شود الگو برای بسیاری آدم‌ها.

  اما در نهایت هنوز هم مسأله اصلی، داشتنِ شفقت و همدلی است. وقتی ما در حوزه‌ی عمومی شفقت و همدلی نداشته باشیم، به یک فلاکت عمومی و روزمرگی احمقانه دچار می‌شویم که گرفتاری اصلی دوران مدرن است.

اسیر روزمرگی شدن به معنای پایان پرسشگری و اندیشیدن است.

 شبکه جامعه‌شناسی علامه


 

آموزش سیاسی و آموزش ایدئولوژیک یا حزبی

منتشرشده در یادداشت

 اشتباهات فاحش در آموزش و پرورش ایران و چالش های نظام آموزشی

نظام آموزش و پرورش کشور مرتکب گناهان نابخشودنی ای شده است که برای بری و دور شدن از این گناهان ضمن توبه ای نصوح باید از بنیاد تغییرات اساسی در سیاستگذاری و ها و برنامه های خودش ایجاد کند تا شاید اندکی موجب التیام زخم های وارد شده به جسم و جان و روان دانش آموزان و جامعه نماید. در این نوشته به برخی گناهان نابخشودنی آموزش و پرورش کشور به طور فهرست وار به شرح زیر می پردازم:

۱.آموزش ایدئولوژی

نظام آموزش و پرورش کشور در بسیاری از کتاب های درسی و همچنین برنامه های روزانه مدارس تمام کوشش خود را به کار گرفته است مباحث ایدئولوژیکی که گرایی مناسبی هم ندارند را به دانش آموزان القاء نماید و گویا نمی داند که این مباحث نوعی دوگانه سازی نظام شخصیتی و رفتاری برای دانش آموزان به دنبال داشته و در واقع به تباهی آنان و در نتیجه جامعه می انجامد.

 اشتباهات فاحش در آموزش و پرورش ایران و چالش های نظام آموزشی

۲. تباهی خلاقیت و استعداد

برنامه های درسی و غیر درسی مدارس که به صورت کلیشه ای و جهت دار و کاملا ایدئولوژیک طراحی شده اند دانش آموزان را وارد دنیایی خیالی و آرمانی به دور از دنیای واقعی موجود کرده بدتر این که به جای کوشش در جهت تقویت خلاقیت و به کارگیری استعدادها و توانمندی های فکری و ذهنی دانش آموزان آنان را با مشتی حفظیات سرگرم می کند و بدین گونه تمامی استعدادهای آنان را به تباهی می کشاند.

 

۳.دور کردن دانش آموزان از واقعیت ها

مطالب بسیاری از کتاب های درسی هیچ انطباقی با واقعیت های جهان امروزین نداشته و گویا کوشش می کنند دانش آموزان را از واقعیت های اصلی جامعه دور نگاه دارند و آن ها را با امور غیر واقعی آشنا سازند. به طور مثال روند مدرنیته مهم ترین و انکار ناپذیرترین واقعیت جهان امروز است اما با تأسف باید گفت که مطالب درسی مدارس عموما مدرنیته را انکار کرده و کوشش می کنند دانش آموزان را به جهان پیشامدرن و سنتی بازگردانند. برنامه ریزان و طراحان کتاب های درسی کم ترین آگاهی و آشنایی با جهان مدرن و مولفه های سازنده آن نداشته و نابخردانه و غافلانه این واقعیت مهم و اساسی را منکر می شوند و گویا خوش دارند آن چه که در ذهن و ضمیرشان به صورت نادرست و غیر منطقی می گذرد را به دانش آموزان نیز آموزش دهند.

 اشتباهات فاحش در آموزش و پرورش ایران و چالش های نظام آموزشی

۴.آموزش تاریخ دین و احکام فقهی به جای آموزش اخلاق

کتاب های دینی مدارس کاملا عاری از آموزش های اخلاقی به ویژه آموزش های اخلاقی برای جهان امروز بوده و تنها به آموزش تاریخ دین آن هم تاریخ کاملا جهت گیری شده و نادرست و هم چنین آموزش احکام فقهی مبادرت می ورزند و روشن است که چنین آموزش هایی نه تنها موجب گرایش و علاقه دانش آموزان به دین نمی شود، بلکه سبب بدبینی و حتی تنفر آنان از دین نیز می شود. امروزه به راحتی می توان خروجی های مدارس در پایان دوره دانش آموزی را دید که علاقه و گرایش بسیار کمی به دین در آنان دیده می دشود و این ها نتیجه تأکید بیش از اندازه بر تاریخ دین و احکام فقهی بوده است. اما آن چه که بیش از همه مورد نیاز داشتن یک جامعه اخلاق مدار است آموزش های اخلاقی است که شوربختانه برنامه های درسی فاقد چنین آموزش هایی است. همواره بر نوعی دینداری نمایشی و ظاهری و تقلیدی تأکید رفته است و هیچ گاه سایر انواع دینداری مانند دینداری عالِمانه و عارفانه و اخلاق مدارانه مورد توجه قرار نگرفته است.

 

۵. آموزش سکوت ، تقلید و عدم مدارا

از آن جا که در نظام آموزشی مدارس همواره نوعی اقتدار آمرانه از بالا به پایین وجود داشته و دارد لذا مهم ترین وظایف دانش آموزان سکوت، تقلید و عدم گفت و گو و مدارا است. در واقع، دانش آموز خوب و سر به راه دانش آموزی است که همواره در برابر معلم سکوت کند، از همه گفته های او تقلید و پیروی نماید، وارد گفت و گو نشود و بدتر این که هیچ گونه مدارا و رواداری ای از خود نشان ندهد. به راستی باید پرسید چنین آموزش و تربیتی کجا خواهد توانست سرمایه های انسانی ارزشمندی برای توسعه و پیشرفت کشور تربیت کند؟ چنین روندی چگونه خواهد توانست برای توسعه همه جانبه یک جامعه مفید به فایده باشد؟

 

۶.جامعه پذیری ناقص و معیوب

نظام آموزش و پرورش کشور نوعی روند جامعه پذیری ناقص و معیوب را القا می کند که دانش آموزان را در این روند ناقص و معیوب گرفتار کرده است و تمامی توانمندی های ذهنی و روانی آنان را به تباهی کشانده است. ضمن این که هیچ گونه هماهنگی ای با سایر کارگزاران جامعه پذیری مانند نظام رسانه ای کشور نداشته و هر کدام شان دانش آموزان را به دنیایی کاملا متضاد و ناسازگار با یکدیگر دعوت می کنند که نتیجه چنین اقدامی تربیت افراد چند شخصیتی، فاقد مهارت، ناتوان، ضعیف، سرخورده و نا امید از آینده خواهد بود.

سایت انگاره

منتشرشده در یادداشت

چالش ها و بحران ها در نظام آموزشی ایران

سیستم آموزشی کشور از ابتدا تا کنون با مسائل و بعضا بحران هایی روبه رو بوده است که حل نشدن آنها ضربه هایی جدی به بدنه و روح این سیستم معلول وارد کرده است . مسئولان مربوطه به جای آسیب شناسی و جست و جوی راه حل برای مشکلات، بیشتر در حال تحمیل نظرات خود بر این سیستم بوده اند ، نظراتی که شاید افراد موجود در سیستم از دانش آموز تا هیئت امنای مدارس به آنها حداقل نقد داشته و دارند!

امروز در این سیستم که مشکلات مختلفی گریبان آن را گرفته است حق معلم، از گرفتن حقوق ماهیانه در عمل فراتر نمی رود و وظیفه ی دانش آموز، بیشتر ساکت بودن و رفت و آمد منظم به مدرسه است تا یادگیری گفت و گو و مهارت های ارتباطی و... !

والدین هم می بایست پیگیر درس و مشق فرزندان خود باشند تا خدایی نکرده از بچه های همسایه و اقوام ! عقب نمانند.

در مدارس هیئت امنایی هم اگر افراد هیئت امنا با مدیر آموزش و پرورش به اختلاف نظر برسند به جای گفت و گو و رسیدن به راه حلی منسجم به نفع دانش آموزان، این مسائل به قومیت ، جنسیت و اختلافات جغرافیایی گره زده می شود و گستردگی این اختلافات موجب مشکلات بیشتر می شود!

انگار مدیریت فرایند مدار و برنامه محور در سیستم آموزشی به رویایی خنده دار بدل شده است! ما در این شرایط پیچیده به شدت به شخصیت و سیاستی دموکرات، مشارکت جو ، خوشبین و امیدوار به آینده ی این سیستم نیاز داریم

این ها همه ناشی از بحران هایی است که در عمق جان این سیستم نفوذ کرده و کم کم مثل موریانه انگیزه را از این سیستم را می گیرد.
امروز در عرصه ی بین المللی مدیریت در یک مقام و در یک میز و صندلی خلاصه نشده است بلکه در جهان امروز مدیریت یعنی رهبری تغییر! (پروژه ی مدیریت موفقISSPP -2000 تا 2006).

آیا نگاه به مدیریت در این سیستم به عنوان رهبری تغییر است یا تغییر رهبری؟!
در این پروژه ی عظیم مدیران موفق کسانی هستند که :
1. موجب موفقیت دانش آموزان مدرسه فراتر از آزمون های ملی و ایالتی شده اند.
2. ارزیابی شهرت این مدیران از طریق مشورت با مدیران دیگر و بازرسی صورت گرفته است.
3. شهرت موفقیت مدرسه از طریق موفقیت در آزمون های خاص مشخص می شود.(توبین،2015)

مسئله ی محتوای ایدئولوژیک در منابع درسی موجب بحران عدم نقد پذیری، عدم تحقیق و نگاه غیر علمی به مشکلات کشور در همه ی سطوح این سیستم شده است!
مدیران موفق در این برنامه کسانی هستند که قادر به سازگاری با شرایط داخلی و خارجی باشند و برنامه ای جهت هدایت استراتژیک برای رسیدن به اهداف اخلاقی و معنوی را داشته باشند.


امروز به عینه می بینیم که اختلاف نظر و دیدگاه در سطوح مدیریتی ناشی از بازی های سیاسی ، لجبازی شخصی و تحمیل نظرات خود بر دیگران است .

عزیزان، نگاهی فارغ از سیاست ، قومیت و مذهب به آموزش و پرورش بیندازید تا ببینید بحران آن فقط کمبود بودجه نیست!

مسئله ی ناامیدی از تغییر موجب بحران هایی از قبیل جذب معلمان ضعیف ، انتصاب مدیران سیاسی و تربیت دانش آموزان ناکارآمد شده است!

چالش ها و بحران ها در نظام آموزشی ایران

مسئله ی محتوای ایدئولوژیک در منابع درسی موجب بحران عدم نقد پذیری، عدم تحقیق و نگاه غیر علمی به مشکلات کشور در همه ی سطوح این سیستم شده است!

مسئله ی بدبینی موجب نگاه امنیتی ، افسردگی و خمودگی نسبت به برنامه های جدید در بین معلمان و به تبع آن دانش آموزان شده است!

امروز همین بدبینی موجبات عدم مسئولیت پذیری را فراهم کرده است در حالی که طبق تحقیقات ؛ خوشبینی موجب تحریک ایجاد تغییر و به تبع آن مسئولیت پذیری خواهد شد.(سلیگمن-2006)

مسئله ی بی عدالتی در امکانات آموزشی موجب سربرآوردن موسسات قارچی به صورت بنگاه های تجاری در سطح و عمق این سیستم شده است و موجبات رشد آزمون ها و کنکور در این مملکت را فراهم آورده است! و چندین بحران و مسئله ی دیگر که انرژی سیستم و اعضای آن را کاملا خواهد گرفت.

حال به راحتی می بینیم که جای مسئله های بالا به راحتی با بحران ها می تواند عوض شود و بحران ها مسئله ای شوند که موجب چرخه ای از مسئله / بحران می شوند و این دور باطل تا آمدن رهبر تغییر ادامه یابد.

امروز مسئله ی عدم جرات ورزی در کل سیستم موجب بحران عدم قطعیت شده است که آن هم به نوبه ی خود میدان اختلاف نظر و سلیقه را تبدیل به جبهه ی جنگ و دعوا کرده است.

چالش ها و بحران ها در نظام آموزشی ایران

مشکل ما در آموزش و پرورش شخصی نیست بلکه شخصیتی است ، سیاسی نیست بلکه سیاستی است.

ما در این شرایط پیچیده به شدت به شخصیت و سیاستی دموکرات، مشارکت جو ، خوشبین و امیدوار به آینده ی این سیستم نیاز داریم . سیستمی که نمی خواهد خرج دانش آموزی کند که فرداها از او ذیل عنوان فرار مغزها یاد کند! دانش آموزی که آن قدر مهارت یاد گرفته است که به خاطر عدم قبولی در آزمون ها دست به خودزنی و خودکشی نزند!

دانش آموزی که برایش وطن پرستی به معنای تلاش برای تحلیل و حل مشکلات باشد نه مبارزه با دیدگاه دیگران و پافشاری بر منافع شخصی در مقابل منافع ملی! دانش آموزی که اختلاف دیدگاه با دیگران را کینه و دشمنی معنا نکند و دانش آموزی که در آینده در مقابل قانون از واژه ی " دلم می خواهد!!" و " به من چه!" استفاده نکند...


منابع :
کتاب از بدبینی به خوشبینی نوشته ی مارتین سلیگمن سال ترجمه مهدی قراچه داغی--1397 نشر پیکان
پروژه ی مدیریت موفق 2006


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

ممنوعیت استفاده از لوازم التحریر خارجی در مدارس کشور

چکیده ای از گفته های وزیر آموزش و پرورش در مورد ممنوعیت استفاده از لوازم التحریر خارجی در مدارس کشور :
" وزیر آموزش و پرورش در ششمین نمایشگاه " ایران نوشت " گفت : استفاده از کالاهای خارجی در مدارس باید ممنوع شود و ما در این ممنوعیت مصرّ هستیم. باید با قهرمان سازی از شهدایمان در کالای ایرانی یاد آنان را زنده نگه داریم.... ، حدس می زنم رقمی بین ۴ تا ۶ هزار میلیارد گردش مالی اقلام لوازم التحریر را میان دانش آموزان داریم که از این رقم نباید به سادگی عبور کنیم..... با توجه به شعار سال "حمایت از کالای ایرانی " باید از تولیدات نوشت افزار حمایت کرد زیرا باعث گسترش اشتغال زایی در جامعه خواهد شد." ...... (1) مگر روی کیف یا دفتر یادداشت و... من و شما عکس شهداست ؟ مگر من و شما هر روز با یاد شهدا حشر و نشر می کنیم که انتظار داشته باشیم کودکان ما به جای نشاط و شادی هر روز شاهد عکسی از یادواره های جنگ و انقلاب یا شخصیت های مذهبی باشند؟

ارزش های ملی هر کشوری در هر بُعدی دارای قداست و اهمیت فرهنگی است. کشور ما هم به دلیل داشتن دو برهه ملی – سیاسی یعنی انقلاب اسلامی و جنگ ، دارای مفاهیم و معانی مقدسی است که پاسداشت آنها موجب دوام منزلت و عظمت ایثار گذشتگان می گردد یعنی همۀ آنانی که نام شهید یا جانباز به خود گرفته اند و در تبلور انقلاب و جنگ با خون خود حماسه آفریده اند. هر سازمان یا مؤسسه ای می تواند کانالی فرهنگی برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره مبارزات این هموطنان گردد، همانند صدا و سیما ، روزنامه ها ، سایت های گوناگون ، وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی ، وزارت علوم ، اما کانون توجه قرار دادن لوازم التحریر دانش آموزانی که هنوز فقط کودکند، قدری دنیای کودکی را از آنان می گیرد. کودکی که با سنوات این تحولات فاصله زمانی زیادی دارد قادر به درک مفاهیمی چون انقلاب و جنگ نیست.

ما نسل انقلاب که در دوران انقلاب و جنگ دانش آموز یا دانشجو بودیم توفیق همزمانی داشتیم و برداشت هایی به عنوان تجربه داریم و هر گاه مایل بوده یا هستیم با به دست گرفتن فیلم یا کتابی در خصوص این ایام ، به طور نسبتا ملموس چیزهایی درک و استنباط می کنیم ، اما کودک و نوجوانی که امروز 5 تا 14 سال سن دارد ، با این دنیا بیگانه هست ( سنین بالای 14 سال چون دارای درک و شعور اجتماعی هستند از بحث جدا ساخته ام).

ممنوعیت استفاده از لوازم التحریر خارجی در مدارس کشور

بازی و تفریح مقتضای سن کودک است. اگر قصد کار فرهنگی داریم چرا بازی های شیرین و سرگرم کننده فولکوریک خود را در مدارس برای زنگ ورزش دوره ابتدائی ، احیا نمی کنیم ؟ یا انتظار داریم کودک الفبای واژه فرهنگ را فرا نگرفته ، مبلّغ فرهنگی یا مذهبی گردد ؟
آری ؛ کودک باید ، کودکی اش را زندگی کند. اشتباه بزرگ دولت مردان ما این است که تصور می کنند مدرسه تنها محل ایدئولوژیک کردن کودکان است اگر چنین است پس شیخ محمد خیابانی ها ، ستارخان ها و باقرخان ها ، صمد بهرنگی ها و شریعتی ها و..... چگونه در جامعه دیکتاتور عاری از هر نوع ایدئولوژی، ایدئولوژیک گردیده اند ؟ کتاب هایی که نوشته اند ، مبارزاتی که کرده اند ، افکار عدالت جویانه ای که داشته اند و.... عده ای در شرایط ظلم آبدیده می شوند و مبارز می گردند ، عده ای توفیق همزمانی عمرشان را با انقلاب به دست می آورند و عده ای متأسفانه در شرایط جنگ ، پخته می گردند . اما تنها کانون جامعه پذیری کودک که مدرسه نیست. خانواده زیربنای اصلی برای این مهم است، یا تلویزیون و برنامه کودک و بعد اجتماع بزرگ تر که در آن نقشی را برعهده خواهد گرفت . شما انتظار دارید ما مفاهیم شهادت و جنگ و دفاع و.... را از دوره ابتدایی برای درونی شدن ارزش های کودکان آموزش دهیم ، پس رسالت دانشگاه چیست ؟ در دانشگاه به جز دو تا چهار واحد درسی این چنینی ، کدام آمادگی دفاعی یا آشنایی با اهداف آرمانی شهدا را آموزش می دهیم ؟

ممنوعیت استفاده از لوازم التحریر خارجی در مدارس کشور

جناب وزیر،
یاد شهدا با قهرمان سازی در کالای ایرانی ماندگار نمی گردد با روش زیست همانند آنها عملی می شود. کجای زندگی ما امروز همانند آنان پر از ایثار و گذشت و عِرق وطن دوستی است که می خواهیم کودک 5- 14 ساله را آشنا به مفاهیم جنگ و انقلاب نمائیم؟!

ما ملت پول پرست یا درگیر مشکلات مادی که در برآوردسازی نیازهای اولیه در گِل مانده ایم کی فرصت یا اهتمام اندیشه به قناعت و مناعت طبعی می نمائیم ؟! امروز دغدغه دارایان انباشت سکه و طلا و مساکن آن چنانی است ، دغدغه شاغلان دغل باز اختلاس و رانت خواری و ارتشاست تا خود را به جایی کشاند ، و دغدغه قشری چون فرهنگیان و کارگران و.....رسیدن به نانی بخور و نمیر.

امروز قهرمان کسی است که بتواند در اوج دارندگی پست و مقام و ثروت قرار بگیرد ، مگر ما بزرگترها چقدر با مفاهیم انقلاب و جنگ مأنوسیم که می خواهیم کودکانی را که اصلا تجربه حیات در آن شرایط را ندارند مجبور به تحمل آرمانهای دیروز نمائیم ؟!


مدرسه محل تعلیم و تربیت دانش آموزان و کودکان است نه محلی برای رواج فرهنگ سیاسی    کودکان از شادی و نشاط و هیجان و انتخاب در بین شخصیت های کارتونی به دنبال الگوجویی اند ، به دنبال بهانه ای برای کودکی اند حال ما قصد داریم این کمترین امکان هیجان را نیز بر آنان زیادی ببینیم ؟!

چرا ما به آنان یاد نمی دهیم که می توانند با استفاده از قدرت انتخاب و اختیار خود برگزینند ؟ این درس زندگی خواهد بود نه تحمیل نظر. ما حق نداریم به جای کودکان این سرزمین تصمیم بگیریم ، ما فقط حق داریم فاکتورهای انتخاب را در اختیار او قرار دهیم ، برای رشد و بالندگی او باید بر اساس تربیت خانوادگی و حس درونی خود دست به انتخاب بزند.


وقتی ما کودک بودیم مداد و پاک کن ایرانی و خودکار بیک مصرف می کردیم ، بعد انقلاب درهای بازار لوازم التحریر به کالاهای چین و تایوان و تایلند و فیلیپین و گاه کره جنوبی و ژاپن باز شد ، ما در خیلی از بخش ها مصرف کنندۀ کالاهای خارجی هستیم و انباشت سکه و دلار و یا زدن بوتیک و مغازه های میلیاردی و مشغولیت جوانان در این بخش ها به منزلۀ اشتغال و تولید نمی باشد .

ما در شهرهای خود بیشتر از آن که واحدهای تولیدی را داشته باشیم پاساژها و بانک های بی شمار خارج از حد ظرفیت و تعریف مجاز برای خیابانها و شهرها را داریم چون قاچاق کالا زیاد است ، چون دست در جیب گذاشتن و کسب منفعت بدون حساب و کتاب و کنترل دولت برای جوانان آب شدن گردیده است ، چون اگر قیمت کالاها در گذشته بسیار دور بر اساس منطق اقتصادی پنج تومن اضافه می شد امروز بی هیچ واهمه ای با افزایش صفر مبلغ کالا ، قیمت افزوده می شود. در این مملکت یک کنترل قیمت تشریفاتی است به نام 124 ، که الزاما برای تخلیه خشم و عصبانیت ملت مغبون گردیده از خرید گذاشته شده است . مثل همین سایت صدای معلم که شما درون انفجاری معلمان را با نگاشتن یا خواندن مطالبی خالی می سازید که گرمای خشم به سردی گراید تا مبادا عامل فساد و فتنه ای گردد .

مگر روی کیف یا دفتر یادداشت و... من و شما عکس شهداست ؟ مگر من و شما هر روز با یاد شهدا حشر و نشر می کنیم که انتظار داشته باشیم کودکان ما به جای نشاط و شادی هر روز شاهد عکسی از یادواره های جنگ و انقلاب یا شخصیت های مذهبی باشند؟

کاش در این جلسه از تعداد تولیدکنندگان داخلی لوازم التحریر و مشکلات آنها نیز باخبر می شدید! کاش آنان را دور میز حکیمانه خود تجمیع می نمودید و می پرسیدید آیا شما ظرفیت و پتانسیل تولید 4 تا 6 میلیارد انواع نیاز کودکان و نوجوانان را برای لوازم التحریر مورد نیاز مدارس اعم از کیف و دفتر یادداشت و مداد و مدادتراش و پاک کن و خودکار و لاک پاک کن و پاک کن سنتی و مدادرنگی و شمعی و ماژیک و روان نویس و جا مدادی و...... دارید ؟ با کیفیتی عالی و تنوعی جذاب برای کودکان ؟ آیا قدرت مقابله با تبلیغات خارجی یا قدرت رقابت با کیفیت تولید آنها را دارید ؟

راستی اگر کالاهای چینی ارزان هست و بازار کشور ما را تسخیر کرده و در واقع در دامپینگ چینی ها اسیر گردیده ایم ، ما باز از کیفیت برتر کالای خارجی باید بنالیم یا از تشدید فقر در جامعه که به دنبال تهیه ارزانترین کالاها هستیم ؟ بلی تولید با کیفیت و کمیت بالا ، آرزوی هر ایرانی است به شرط امکان وجود رقابت سالم . ما باید به چنان غنای فرهنگی و تولیدی دسترسی داشته باشیم که خودمان با شعورمان مصرف کالای ایرانی را انتخاب نمائیم نه با تحمیل نظر یا وضع قانون ممنوعیت مصرف.


جناب وزیر ،
مگر روی کیف یا دفتر یادداشت و... من و شما عکس شهداست ؟ مگر من و شما هر روز با یاد شهدا حشر و نشر می کنیم که انتظار داشته باشیم کودکان ما به جای نشاط و شادی هر روز شاهد عکسی از یادواره های جنگ و انقلاب یا شخصیت های مذهبی باشند؟ مگر کیف و کفش تازه یک کودک چند روز عزیز است و در بغل یا روی میز نگه داشته می شود ؟ به هفته نرسیده همین کیف بر روی زمین پخش است و گرد و غبار کف کلاس دیگر نه تازگی کیف و کفش را حافظ می گردد و نه عکس روی آن را. فقط یک ذوق اولیه برای خرید است کودک بینوا بر روی صندلی و کلاس و برنامه درسی غیر استاندارد آنقدر خسته می شود که از تن خود آویزان می گردد تا چه رسد به تماشای هر روزۀ عکس باربی روی دفتر یا پا کن و کیف و.......
کار فرهنگی برای این منظور همچنان که در بالا اشاره کرده ام ولی نعمت تان دیگری نیز دارد چرا ما باید کودکی را از کودکان بربائیم ؟!
نوع و نحوه زندگی باید تعیین کننده مشی فرهنگی باشد مثلا بعد گذشت 75 سال از جنگ جهانی دوم خاطره تلخ اولین بمباران اتمی که به فاصله سه روز دو بمب اتمی از سوی هری ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا در هیروشیما و ناکازاکی انداخته شد ، هنوز هر سال در رأس ساعت هشت و ربع ششم اوت ، مردم ژاپن برای بزرگداشت آن فاجعه کنار هم جمع می شوند و با سکوت و احترام خود یاد رفتگان و قربانیان را گرامی می دارند . این گونه هم می شود فرهنگ سازی کرد و خاطره های ملی را پاسداشت .
با فرهنگ دستوری یا تحمیلی ما نمی توانیم ارزش ها را علیرغم کشش و یا میل به کس یا گروهی تزریق نمائیم و گرنه لجبازی یا بیزاری فرهنگی کودکان را موجب می شویم. ما باید برنامه ریز باشیم و انتخاب را باید به افراد بسپاریم . ما هنوز به این اصل فرهنگی یعنی تولید آزاد و اعتماد به گزینش ملت عادت نکرده ایم. فیلم ها و سریالهای ما نیز حامل تحمیلی از ارزشی هایند، چون حس اعتماد به قدرت و توانایی و شعور بیننده نیست. می خواهیم همانی را که مورد نظر ماست برگزینند ، اما این رُبایندۀ آزادی اندیشه و خیال بیننده هست. وظیفه شما تولید اثر است بدون هر نوع تحمیلی و اختیار ملت گزینش بر اساس میل و رغبت و نوع تربیت خانوادگی است. قرار نیست شما به جای مردم عمل کنید . شما فقط قوانین درست و قابل احترام عموم مردم را تدوین نمائید و انتخاب را به آنان بسپارید.

افزایش اشتغال یا رفع بیکاری از دغدغه های وزارت اقتصاد و دارائی و یا صنعت و معدن و کشاورزی و.... است ، اگر آموزش و پرورش قصد مبارزه با بیکاری برای ممانعت از افزایش جرم و جنایت و سایر آسیب های اجتماعی را دارد بهتر است نظام آموزشی را متحول سازد ، به یکسان سازی آموزشی اهتمام ورزد ، محتوای کتب درسی را تغییر دهد ، مهارت و کارآفرینی به دانش آموزان تعلیم دهد، تحریک و تقویت عِرق ملی کودکان برای کار و تلاش و مصرف کالاهای داخلی را در مفاهیم کتب آموزشی قرار دهد.

مهاتما گاندی در مبارزات خود علیه استعمار انگلیس ، پارچه تولید نساجی کارخانه هند را بر تن نحیف و لاغر خود انداخت و با عدم مصرف کالاهای انگلیسی به مبارزه عملی پرداخت نه با سخنان گوهربار یا تحمیل نظر به کودکان که نپوشید و ..... مردم خود به تبعیت از عمل او در این مبارزه پیروز شدند.
گفتند مانتوهای جلو باز ممنوع می باشد ! مگر امروز نمی پوشند ! مگر همه ما در جای جای شهر شاهد موج سواری پوشندگان این نوع مانتوها نیستیم ؟ چرا ؟ چون فقط می گوئیم اما عمل نمی کنیم تفاوت دائمی ما با کشورهایی چون ژاپن و هندوستان و..... همین نکته است ، آنان عمل می کنند و ما می گوئیم . دو صد گفته چون نیم کردار نیست. حیف سخنان حکیمانۀ گذشتگان مان که ما بزرگترها فراموش کرده ایم. به جای جلوگیری از تولید یا ورود مانتوهای جلو باز در بازار که تحفه کشور ترکیه است و جزئی از موجودی ماست ، ما از دختران و زنان انتظار عدم خرید داریم و شاید عده ای حتی توبیخ شده اند یعنی قربانی سیاست غلط. از یک سو قراردادهای اقتصادی – سیاسی اجازه ممانعت ورود این نوع مانتوها را از ترکیه نمی دهد چون جزوی از حجم قراردادهای خریدمان است و از سویی ناهمگنی نوع و عادت مصرف آنان با ما به رگ غیرتمان بر می خورد. فقط این نوع مانتو نیست نیمی از پوشاک کشور ترکیه با عادات فرهنگی ما تناسبی ندارد اما مغازه ها و بوتیک ها پر است از آنها.


جناب وزیر ،
مشاهده می نمائید ما مشکلات فرهنگی بسیاری در عدم همخوانی سازمانها و مؤسسات گوناگون کشوری با اهداف انقلابی خود داریم . فقط لطف فرمائید و کالاهای خارجی شخصی و لوازم منزل خودتان را شمارش نمائید و سپس برای رفع بیکاری و افزایش اشتغال و ترویج فرهنگ انقلابی و ایدئولوژیک ، برای کودکان معصوم این کشور تصمیم یک جانبه بگیرید. برای تقویت و ایجاد فرهنگ ، باید تولید فرهنگی در تمامی ابعاد آن را داشت. باید به شعور ملت اعتماد ورزید و اخذ تصمیم نهایی را به خود آنان سپرد.

ممنوعیت استفاده از لوازم التحریر خارجی در مدارس کشور

اگر عروسک باربی یا مرد عنکبوتی و.... برای کودکان جذابیت دارد و دوست دارند عکس آنها را بر روی کیف و دفتر خود ببینند برای آن است که در سطح جهان برای این منظور کار فرهنگی و تبلیغاتی انجام می شود ، برنامه ریزی و هدایت سلیقه و طراحی و...... چندین شاخص دیگر با هم تلفیق می شوند تا زبانزد تمامی کشورها با فرهنگ متفاوت گردند و این نفوذ اثر کار جمعی سیستماتیک است نه فقط نفوذ غرب یا تهاجم فرهنگی. ما برای قهرمانان کارتونی خود چقدر هدف گذاری یا برنامه ریزی داریم ؟ صدا و سیما تا چه حد توانایی مدیریت این مهم را برای فرهنگ سازی دارد؟ آموزش و پرورش به تنهایی متولی این جریان عظیم نیست. دنیای کودکی کودکان را قربانی اشتباهات فاحش بزرگترها ننمائیم.

ممنوعیت استفاده از لوازم التحریر خارجی در مدارس کشور

به گواه گزارش ها، ۷۵ درصد لوازم التحرير از چين ، 10 درصد ترکيه و ۱۵ درصد از اندونزی وارد می ‌شود. بر اساس آمار گمرک ، در فصل بهار بیش از ۶۸ هزار تن مداد تراش و تیغه آن به کشور وارد شد. ارزش دلاری این میزان واردات یک میلیون دلار و ارزش ریالی آن بیش از چهار میلیارد تومان در گمرک ثبت شده است. چین ، امارات متحده عربی ، جمهوری کره ، آلمان، ترکیه و هند از کشورهای مبدأ واردات مداد تراش هستند که بیشترین میزان واردات از چین انجام شده است. رئيس انجمن توليدکنندگان لوازم التحرير و نوشت افزار اذعان داشت: پنج سال پيش وزارت صنعت به دلايل مختلف جلو واردات مداد را گرفت. اين امر باعث ايجاد چهار کارخانه مدادسازی و اشتغال هزاران نفر شد، اما اين ممنوعيت عمر طولانی نداشت، چراکه با آزادسازی لوازم‌التحرير از چهار سال پيش در دولت دهم چراغ چهار کارخانه خاموش شد. همچنین اگر نگاهی به اطراف خود کنیم، می‌بینیم دستفروشان در داخل مترو یا کنار خیابان بیشتر لوازم‌التحریر می‌فروشند تا محصولات دیگر. (2)

در بین کشورها اگر زورمان به کنترل بازار چین نمی رسد چون آمریکا و اروپا و روسیه نیز چنین قدرتی ندارند اما حداقل می توانیم بازار سایر کشورهای صادر کننده را مسدود سازیم ، باید قبول کرد این کار وزارت آموزش و پرورش به تنهایی نیست ، وزارت بازرگانی و گمرگ با حمایت از تولید کنندگان لوازم التحریر داخلی و با وضع قوانین حمایتی و تشویقی و..... باید وارد کار شوند و بازار را به کنترل خویش درآورند. مدرسه محل تعلیم و تربیت دانش آموزان و کودکان است نه محلی برای رواج فرهنگ سیاسی .


1) کد خبر : 116923690 - 23 مرداد 1397
2) کد خبر : ۶۱۴۳۲۴ - ۲۴ مرداد ۱۳۹۵


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

شرایط محبوب بودن در آموزش و پرورش

اگر می خواهید در آموزش و پرورش هم محبوب معلمان باشید  و هم وزیر و معاونان از شما راضی و خشنود باشند و هم پُز روشنفکری در نوشته شماتوی چشم بزند و  هم گوشه چشمی به اولیا و جامعه داشته باشید و هم خطری از هیچ جانب متوجه شما نشود ، حتما در نوشته هایتان به این مسایل بپردازید. شما می توانید انتقاد کنید و وزیر از شما تمجید کند و معلمان هم شما را دوست بدارند .
 
* مساله اول توران میرهادی است. فعلا به قول معروف توی بورس است. هرچه می توانید از این خانم تعریف کنید. او مرده و نمی تواند حرف بزند ، پس خطری برای مسئولان ندارد. اما یادتان باشد که نگویید مدرسه ملی فرهاد حاصل 23 سال تجربه میرهادی  را در سال 58 با 1200 دانش آموز منحل کردند. ننویسید که او از سال 58 تا زمان مرگش از سوی  آموزش و پرورش رسمی نادیده گرفته شد.

شرایط محبوب بودن در آموزش و پرورش

*مساله مهم این است که برخی مدیران ارشد وزارتخانه از سال 95 ( سال وفات توران خانم ) او را کشف کردند. آنها 37 سال توران خانم را ندیدند .17 جلد  فرهنگنامه اش را ندیدند .سخنرانی هایش را نشنیدند . دو سه تا کتابش را هم ندیدند، اما بعد از مرگ سعی کردند او را مصادره کنند. یک پیرزن عینکی با موهای خوگندمی با مادری آلمانی سوژه جالبی است. لطفا جلوتر نروید.
 
*در باره آموزش و پرورش فنلاند هم هر چه دلتان می خواهد بویسید. مطمئن باشید به هیچ کس بر نمی خورد . فنلاند نه آمریکا است و نه انگلستان .کسی به آن حساسیت ندارد.  یک کشور یخ زده کوچک در شمال اروپا است. اصلا دنبال این مطلب نروید که شرایط اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی، تاریخی  و فرهنگی فنلاند چه ربط یا شباهتی به جمهوری اسلامی دارد. شما با نوشتن درباره مدارس فنلاند شیک و متجدد جلوه می کنید.
 
* شادی و نشاط مهم ترین مساله روز آموزش و پرورش  است. بنویسید مدارس باید با نشاط باشند و  استرس و ضطراب نباشد و  همه در مدرسه مثل وزیر روی پله های پاستور قهقهه بزنند. بنویسید امتحان و نمره عامل استرس است و باید حذف شود . اما فقط وارد جزییات نشوید . نگویید ریشه های غم و اندوه و استرس در مدارس چیست؟ از معاونت پرورشی، برنامه آغازین محتوای کتاب درسی و اشباع دینی  و .... حرف نزنید.

شرایط محبوب بودن در آموزش و پرورش
 
* در باره  اوضاع معیشتی معلمان تا می توانید روضه بخوانید اما به ریشه ها نپردازید. مطالبات خود را به وزیر حواله دهید چرا که وزیر نماینده یک میلیون و 800 هزار فرهنگی شاغل و بازنشسته در کابینه است. اصلا هم به روی وزیر نیاورید که گفته هزینه تعلیم و تربیت یک دانش آموز در بازار آزاد 800 هزار تومان است و ما به ازای  هر دانش آموز در این وزارتخانه 3 میلیون تومان هزینه می کنیم. این حرفها را افراد مغرض در دهان رییس جمهور گذاشته اند.

شرایط محبوب بودن در آموزش و پرورش

فنلاند خیلی خوب است. خانم توران خانم خیلی خوب است. شادی و نشاط در مدارس خیلی خوب است. آموزش و پرورش محور توسعه است و باید در اولویت باشد . معلمان سازندگان فرهنگ و تاریخ اند و باید ارج ببینند و بر قله بنشینند . اینها را بگو، کلی گویی خیلی خوب است  اما وارد جزییات نشو. همه گرفتاری ها از ورود به جزییات است.

کانال تلگرامی

منتشرشده در یادداشت

دلایل ناکامی و ورشکستگی آموزش و پرورش

1- آقای بطحایی وزیر آموزش و پرورش در جمع مدیران گفته است : " امروز نشانه های ورشکستگی آموزش و پرورش دیده می شود." ورشِکَستِگی مفهومی تجاری است  از لحاظ حقوقی وقتی یک بازرگان یا یک شرکت تجاری از پرداخت بدهی‌های خود ناتوان شده و نمی‌تواند تعهدات خود را عملی کندمی گویند ورشکسته شده است. اما منظور بطحایی اقتصادی نیست. بهتر بود می گفت : "آموزش و پرورش در انجام ماموریت های خود شکست خورده است. " یا : "ماموریت هایی که برای آموزش و پرورش تعیین شده غلط است." انتقادهای بطحایی عمیق نیست. آموزش و پرورش به دلیل ماموریت غلطی که برای آن تعیین کرده اند در انجام وظایف تعلیم و تربیتی شکست خورده است.

دلایل ناکامی و ورشکستگی آموزش و پرورش
 
2- آقای بطحایی انتقادهای کارشناسان و برخی مشاوران خود را در جلسات شنیده است و حالا همان ها را تکرار می کند. مثلا سیستم اداری در خدمت مدارس نیست. یا تعلیم و تربیت مطابق نیازهای جامعه و کشور نیست. یا دانش آموزان با اخلاق تربیت نمی شوند و به آرمان های کشور احترام نمی گذارند. یا در مدارس ابتدایی بچه ها تست زدن یاد می گیرند. و یا تبعیض طبقاتی بیداد می کند و بچه فقیر و ثروتمند زیر یک سقف درس نمی خوانند و معلم، دانش آموز پرسشگر را سرکوب می کند و معلمان در بعضی مناطق به زبان محلی درس می دهند.

3- آقای بطحایی وارد بحث اقتصادی نمی شود. اگر  قانون تجارت را مبنا قرار دهیم  آموزش و پرورش یک موسسه ورشکسته است چون به تعهدات مالی خود در مقابل پرسنل و بازنشستگان عمل نکرده است ( پرداخت پاداش بازنشستگی )  اما از دید آقای بطحایی آموزش و پرورش یک دستگاه اسرافکار است که بهره وری در آن 30 درصد است و 70 درصد بودجه در آن تلف می شود. بطحایی به رییس جمهور گفته که قیمت جاری آموزش و تربیت یک  دانش آموز در یکسال 3 میلیون تومان است اما قیمت واقعی 800 هزار تومان است. یعنی دولت به ازای هر دانش آموز به طور متوسط 2 میلیون و 200 هزار تومان هزینه اضافه می پردازد.
 
4- حرفهای بطحایی در بند دوم این یادداشت  را باید یک منتقد یا کارشناس بگوید. وظیفه مدیر یک دستگاه انتقاد کلی نیست بلکه سازماندهی و اجرا برای رفع مشکلات است. آیا بطحایی در برنامه اش به مجلس یکسال پیش گفت که آموزش و پرورش ورشکسته است؟ معمولا وقتی یک مسئول نمی تواند کاری بکند به انتقادهای کلی از مجموعه تحت مدیریت خود می پردازد تا وجود خود را توجیه کند. آموزش و پرورش ورشکسته است یا شکست خورده ، بخشی از تقصیر متوجه خود بطحایی و تیم مدیریتی اوست. بطحایی یکسال وزیر و دو سال و نیم معاون پشتیبانی وزارت و 10 سال معاون شورای عالی آموزش و پرورش بوده است.

دلایل ناکامی و ورشکستگی آموزش و پرورش

5- من تا جایی که خبر دارم دغدغه وزیر اصلا مسایل بند 2 یادداشت نیست. آقای وزیر توزیع کننده پست های مدیریتی در آموزش و پرورش تحت تاثیر نهادها و افراد و احزاب و گروه های فشار است. پستهای مدیریتی سفره ای گشاده است و آقای وزیر سعی می کند همه را بر سر این سفره بنشاند و تقریبا هیچ تقاضایی را رد نمی کند. بحث مافیا و تست و جنگ فقیر و غنی هم راه حلی است که مشاوران زیرک و آگاه در دهان وزیر انداخته اند و گرنه توجیه وزیر برای تقویت معاونت مشارکتها و گسترش مدارس غیردولتی چیست؟ پول گرفتن از دانش آموزان مدارس دولتی با عناوین مختلف چه رابطه ای با حمایت وزیر از فقرا دارد؟
 
6- من به وجود مافیای آموزشی اعتقادی ندارم اما اگر چنین مافیایی وجود دارد (که وزیر و معاونانش ادعا می کنندکه دارد) شعارهای موجود را دعوای بین شاخه های مختلف مافیای آموزشی می دانم و گرنه کیست که نداند با یک بخشنامه و نظارت قوی می توان پای مافیا را از مدارس قطع کرد. وقتی طبق قانون در دوره ابتدایی ارزشیابی توصیفی است آنهایی که در مدرسه تست برگزار می کنند و کتاب کمک آموزشی تدریس می کنند حتما مجوز از مدیران بالادستی دارند. این حرفها شبیه سیاه بازی است. فضای مدارس کاملا در اختیار شماست. اگر مافیا در آن نفوذ کرده آن را اخراج کنید و اگر نمی توانید لابد برخی مدیران ارشد شما مامور مافیا هستند.

دلایل ناکامی و ورشکستگی آموزش و پرورش

7- فرض کنیم وزیر در انتقادهای خود (بند 2 ) صادق است. در این صورت چرا وزیر در سطح متوقف می ماند؟ دلیل این گرفتاری ها را باید در سند آموزش و پرورش دید که برای این وزارتخانه ماموریت ایدئولوژیک ترسیم کرده است و هدف آموزش و پرورش را تربیت دانش آموز وفادار به حکومت می داند. ذلیلش کتابهای درسی و برنامه آموزشی رسمی بر اساس اشباع دینی  است. دلیلش احیای دوباره امور تربیتی در سال 85 است.

دلیل ورشکستگی آموزش و پرورش ، برنامه تربیت معلم در فضایی ایزوله و شست و شوی مغزی دانشجوی تربیت معلم است. دلیلش وجود مدیرانی است که فقط به مواهب پست می اندیشند. دلیلش وجود باندبازی های اداری متخاصم  است، دلیلش حضور مدیرانی با 36 سال سابقه و 20 سال سابقه مدیریت مانند آقای بطحایی است.

منتشرشده در یادداشت

عوامل پاشیدگی آموزش و پرورش ایران

در فصل تابستان نیروهای ستادی آموزش و پرورش ایران فعال می شوند و اکثریت نیروهای آموزشی به خواب تابستانی می روند.

مشکل آموزش و پرورش ایران در ناکارآمدی نیروهای ستادی و شوراهای آموزش و پرورش استان و شهرستانها است.
تریلوژی آموزش و پرورش ایران نشان می دهد که مشکلات فرهنگی ایران کاملا خود ساخته است. ورود سیاست و ایدئولوژی به آموزش و پرورش ایران شکاکیت آموزشی را سبب شده است. نزاع بخش آموزشی و پرورشی، شکاکیت آموزشی در آموزش و پرورش ایران را به خوبی نمایان کرده است و بخش پژوهشی را مغفول گذاشته است


1) آموزش و پرورش ایران در چهل سال گذشته بیشتر ایدئولوژیک بوده است تا دینی. صبغه ایدئولوژیک مراکز و وزرات خانه های فرهنگی ایران مانع ایجاد فضای منصفانه آموزش و پژوهش می شود.

ایدئولوژیک شدن فرهنگ، روح تملق و چاپلوسی و نفاق را گسترش می دهد. شکاکیت معرفتی از تفکر ایدئولوژیک تولید می شود که ثمره شکاکیت معرفتی، دروغ است.


2) شوراهای آموزش و پرورش در سطح ملی و استانی و شهرستانی با برنامه های ایدئولوژیک خود و بدون کمترین مطالعات منطقه ای بیشترین اقدامات ضد فرهنگی را دامن می زنند. تصمیم گیری هایی مناقشه برانگیز که در مورد برخی از اقلیت های قومی و مذهبی و زبانی صورت می گیرد نشان دهنده بی ثمری تصمیمات شوراهای مسبوق الذکر است.

دیکته ها و تکالیف افراد غیر مسوول در آموزش و پرورش ایران به پاشیدگی وضع موجود کمک می کند.افراد غیر مسوول در آموزش و پرورش ایران به شکاکیت امنیتی دامن می زنند که ثمره آن تولید خشونت و افسردگی در ساختار آموزش و پرورش ایران است.

عوامل پاشیدگی آموزش و پرورش ایران


3) مخالفت با دستاوردهای بشری در مطالعات آموزش و پرورش سومین شاخصه پاشیدگی آموزش و پرورش در ایران است.

در فصل تابستان نیروهای ستادی آموزش و پرورش ایران فعال می شوند و اکثریت نیروهای آموزشی به خواب تابستانی می روند  سند 2030 که با مخالفت شکست خوردگان در انتخابات شوراها و ریاست جمهوری روبه رو شد، نشان دهنده ورود سیاست و ایدئولوژی به ساختار آموزش و پرورش ایران است.

ورود سیاست و ایدئولوژی به آموزش و پرورش ایران شکاکیت آموزشی را سبب شده است. نزاع بخش آموزشی و پرورشی، شکاکیت آموزشی در آموزش و پرورش ایران را به خوبی نمایان کرده است و بخش پژوهشی را مغفول گذاشته است.


حسن روحانی به عنوان رئیس شورای عالی آموزش و پرورش و رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی باید فکری به حال شکاکیت ثلاثه بکند و راه کار معقولی برای رهایی آموزش و پرورش ایران از ایدئولوژی ،سیاست و افرادغیر مسوول بکند.

خبرنامه تحلیلی جوان کویر

منتشرشده در یادداشت

اصولگرایان تندرو  با چماق سند 2030 و سندتحول بنیادین مدیریت آموزش و پرورش را به گروگان گرفته اند/ عقب نشینی در مقابل انتقاد سحرخیز و پناهیان روانهای ترس خورده و مرعوب مدیران اصلاح طلب آموزش و پرورش را نمایش داد/ خانم حکیم زاده در جواب پرسش صدای معلم خودش را به کوچه علی چپ زد و وارد بحث های بی ربط شد و درازگویی کرد/ خانم حکیم زاده در جایگاه بصیرالعباد به همکاران معاونت پرورشی تهیه کننده دستورالعمل اردویی  تهمت زد/ گوش های مدیران آموزش و پرورش در مقابل انتقاد معلمان کَر است اما با تَشر پناهیان و سحرخیز تب و لرز می گیرند/ مدیران مرعوب صندلی ریاست را از دولت تدبیر و امید گرفته اند اما ازاصولگرایان تندرو فرمان می برند/ خانم حکیم زاده به این نکته تربیتی و علمی توجه نمی کند که منع حضور در گلزار شهدا  فقط شامل محدوده سنی 5 تا 8 ساله ها است/انتظار اینکه کودک زیر 8 سال فرق گلزار شهدا و آرامستان را بفهمد مانند این است که انتظار داشته باشیم کودک 5 تا 8 ساله تشبیهات غزل حافطظ را بفهمد/  حکیم زاده در گفت و گو با رسانه ها روی موضوع تمرکز نمی کند و به روش سیال ذهن حرفهای بی ربط می زند/ آیا کودک 5 ساله می تواند تفاوت بین انواع مرگها را بفهمد/  نگاه سنتی چیزی به نام دنیای کودکی را به رسمیت نمی شناشد اما در دنیای مدرن ، لباس کودک ، اسباب بازی کودک ، بهداشت کودک ، آموزش و ادبیات کودک ، بازی و سرگرمی کودک داریم/ آموزش کودکان زیر 8 سال باید عمدتا از طریق بازی انجام شود/ روش انتقال مفاهیم به یک کودک دوساله و 5 ساله و 7 ساله و 10 ساله و....متفاوت است/ ساختار ذهن کودک و بزرگسال در درک مفاهیم متفاوت است/ برخی از  مولفین کتاب های درسی و نویسندگان ادبیات کودک مختصات کودکی و الزامات آن را به رسمیت نمی شناسند/ برخلاف تصور خانم حکیم زاده کودک نباید رنج بکشد / کودک باید مستقل بار بیاید و زندگی را تجربه کند /  اصولگرایان تندرو از سه کلیدواژه " غربزدگی " ، " روح 2030" و سند تحول بنیادین " به عنوان چماق برای ترساندن مدیران اصلاح طلب استفاده می کنند/  وزیر آموزش و پرورش خودش را منتسب به اصلاح طلبان می داند اما "روح" یا "شبح" اصولگرایان در ستاد آموزش و پرورش پرسه می زند/  متاسفانه تاثیر  کلام فردی مانند ابراهیم سحرخیز روی مدیران ستادی  از رییس دولت بیشتر است /  مدیرانی که نگاه  استراتژیک به میز ریاست دارند نان دولت روحانی را می خورند اما خودشان را با منویات سحرخیز هماهنگ می کنند/  خانم حکیم زاده که خودش را دکتر تعلیم و تربیت و استاد دانشگاه می داند به زبان آکادمیک توضیح دهد که غربزدگی یعنی چه / خانم حکیم زاده توضیح دهد که روح 2030 یعنی چه / مدیران آموزش و پرورش که زیر تابلو اصلاح طلبی به پست و مقام رسیده اند باید با گفتمان علمی – تخصصی متناسب با اقتضائات فرهنگی- مذهبی ایران و به شکل غیر ایدئولوژیک از کیان تعلیم و تربیت دفاع کنند / اصولگرایانی مانند سحرخیز و پناهیان درکی از تعلیم و تربیت ندارند. همه چیز برای آنهادر ایدئولوژی و سیاست خلاصه شده است / ایدئولوژی با دین یکی نیست/ عده ای به نام اصولگرایی  از ارزشهای مورد قبول جامعه برای مقاصد سیاسی استفاده می کنند و هدفشان بالارفتن از نردبان قدرت است/  آقای سحرخیز سواد آکادمیک بحث درباره سند 2030 را ندارد/  سحرخیز شرکت حاجی بابایی در اجلاس های یونسکو را چگونه توضیح می دهد/ اگر یونسکو و سند 2030 بد است چرا ایران از یونسکو خارج نمی شود/  آقای سحرخیز که از دریچه ایدئولوژی و سیاست به یونسکو می نگرد آیا می داند که یونسکو و مجمع عمومی دو نهاد سازمان ملل هستند  که از آرمان فلسطین حمایت می کنند/ آیا آقای سحرخیز که قطعا ضد آمریکا و اسراییل است می داند  که این دوکشور به خاطر حمایت یونسکو از فلسطین  از یونسکو خارج شدند

منتشرشده در یادداشت
چهارشنبه, 11 بهمن 1396 11:26

جامعه‌گرایی در آموزش

نهاد آموزشی هر جامعه بخشی از ساختار اجتماعی آن و همچنین متاثر از نظام جهانی است و برای دستیابی به اهداف بنیادین خود باید با تغییرات اجتماعی و فرهنگی سازگار و هماهنگ شود/ از جمله این کارکردها می‌توان به کارکرد سیاسی یعنی ایجاد هویت ملی و مدیریت اجتماعی و فرهنگی و کارکرد اقتصادی یعنی تولید نیروی متخصص اشاره کرد. این کارکردها به تدریج از انحصار نهاد مدرسه خارج شده‌اند و یا به دلایل مختلف این نهاد در دستیابی به آن‌ها ناکارآمد شده است/ در جامعه ما تربیت ایدئولوژیک شهروندان از طرق مختلف از جمله آموزش عمومی و با شیوه مدیریت متمرکز فرم و محتوای آموزشی پیگیری می‌شود/ نظام آموزشی که همواره به اهمیت هماهنگی و همسویی سیاست‌های آموزشی خانه و مدرسه تاکید می‌کند، تعریفی یک سویه را از هماهنگی مد نظر دارد و جایگاهی برای اولویت‌ها و انتظارات جامعه و خانواده‌ها از آموزش قایل نیست/ در حالی که مطالعات حوزه آموزش هدف‌گذاری برای دوره ابتدایی را بر پایه ایجاد اشتیاق به یادگیری از طریق استفاده از محتوای جذاب برای کودکان و کاهش فشار زمانی و محتوایی قرار می‌دهند، در جامعه ما نه تنها آموزش رسمی در این زمینه بسیار کند به این سمت می‌رود، آموزش‌های خارج از برنامه نیز توسط والدین به آن افزوده می‌گردد/ کودکان در این کلاس‌ها همان اجبار و نظم مدرسه را تجربه می‌کنند و فرصت و فضای چندانی برای بازی یا آزادی فکری برایشان باقی نمی‌ماند، که چنین فشاری بر ذهن و جسم کودکان نوعی اعمال خشونت بر آنان است/ کودکان در این کلاس‌ها همان اجبار و نظم مدرسه را تجربه می‌کنند و فرصت و فضای چندانی برای بازی یا آزادی فکری برایشان باقی نمی‌ماند، که چنین فشاری بر ذهن و جسم کودکان نوعی اعمال خشونت بر آنان است/ با افزایش سطح تحصیلات والدین طی دو دهه اخیر، همچنین با کسب اطلاعات تربیتی و آموزشی از رسانه‌های جمعی، امروزه خانواده در زمینه برنامه‌ریزی تحصیلی فرزندان صاحب نظر بوده و تابع مطلق مدرسه نیست/ اعلام ممنوعیت هر گونه آموزش زبان انگلیسی خارج از برنامه رسمی در مدارس که در روزهای اخیر اتفاق افتاد، نمونه‌ای از سیاستگذاری فرهنگی حاکمیتی است که همانند ایجاد محدودیت‌های رسانه‌ای و ارتباطی، در دوران پسامدرن جایگاه و تاثیرگذاری خود را از دست داده است/ گذشته از تاثیر نگرش رقابتی که همچنان بر آموزش عمومی سایه افکنده و بازار کاسبان آموزشی را گرم‌تر می‌کند، عدم اعتماد و مشارکت والدین در تنظیم و انتخاب برنامه درسی،بیش از هر چیز آنان را به سمت شرکت در کلاس‌هایی مثل زبان انگلیسی، موسیقی و ورزش که در برنامه مدارس جایی ندارند و یا از کیفیت قابل قبول برخوردار نیستند، متمایل می‌کند/ بازنگری در اهداف و سیاست‌های آموزشی و حرکت به سمت تعامل با جامعه می‌تواند مدرسه را به عنوان محور و نه مکان یادگیری حفظ کند

منتشرشده در یادداشت

« صدای معلم » از مواضع  علمی ، صادقانه و  شجاعانه « مرتضی نظری » و همه دلسوزان واقعی و صادق نظام آموزشی تشکر و قدردانی می کند .

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور