سیستم آموزشی کشور از ابتدا تا کنون با مسائل و بعضا بحران هایی روبه رو بوده است که حل نشدن آنها ضربه هایی جدی به بدنه و روح این سیستم معلول وارد کرده است . مسئولان مربوطه به جای آسیب شناسی و جست و جوی راه حل برای مشکلات، بیشتر در حال تحمیل نظرات خود بر این سیستم بوده اند ، نظراتی که شاید افراد موجود در سیستم از دانش آموز تا هیئت امنای مدارس به آنها حداقل نقد داشته و دارند!
امروز در این سیستم که مشکلات مختلفی گریبان آن را گرفته است حق معلم، از گرفتن حقوق ماهیانه در عمل فراتر نمی رود و وظیفه ی دانش آموز، بیشتر ساکت بودن و رفت و آمد منظم به مدرسه است تا یادگیری گفت و گو و مهارت های ارتباطی و... !
والدین هم می بایست پیگیر درس و مشق فرزندان خود باشند تا خدایی نکرده از بچه های همسایه و اقوام ! عقب نمانند.
در مدارس هیئت امنایی هم اگر افراد هیئت امنا با مدیر آموزش و پرورش به اختلاف نظر برسند به جای گفت و گو و رسیدن به راه حلی منسجم به نفع دانش آموزان، این مسائل به قومیت ، جنسیت و اختلافات جغرافیایی گره زده می شود و گستردگی این اختلافات موجب مشکلات بیشتر می شود!
انگار مدیریت فرایند مدار و برنامه محور در سیستم آموزشی به رویایی خنده دار بدل شده است! ما در این شرایط پیچیده به شدت به شخصیت و سیاستی دموکرات، مشارکت جو ، خوشبین و امیدوار به آینده ی این سیستم نیاز داریم
این ها همه ناشی از بحران هایی است که در عمق جان این سیستم نفوذ کرده و کم کم مثل موریانه انگیزه را از این سیستم را می گیرد.
امروز در عرصه ی بین المللی مدیریت در یک مقام و در یک میز و صندلی خلاصه نشده است بلکه در جهان امروز مدیریت یعنی رهبری تغییر! (پروژه ی مدیریت موفقISSPP -2000 تا 2006).
آیا نگاه به مدیریت در این سیستم به عنوان رهبری تغییر است یا تغییر رهبری؟!
در این پروژه ی عظیم مدیران موفق کسانی هستند که :
1. موجب موفقیت دانش آموزان مدرسه فراتر از آزمون های ملی و ایالتی شده اند.
2. ارزیابی شهرت این مدیران از طریق مشورت با مدیران دیگر و بازرسی صورت گرفته است.
3. شهرت موفقیت مدرسه از طریق موفقیت در آزمون های خاص مشخص می شود.(توبین،2015)
مسئله ی محتوای ایدئولوژیک در منابع درسی موجب بحران عدم نقد پذیری، عدم تحقیق و نگاه غیر علمی به مشکلات کشور در همه ی سطوح این سیستم شده است!
مدیران موفق در این برنامه کسانی هستند که قادر به سازگاری با شرایط داخلی و خارجی باشند و برنامه ای جهت هدایت استراتژیک برای رسیدن به اهداف اخلاقی و معنوی را داشته باشند.
امروز به عینه می بینیم که اختلاف نظر و دیدگاه در سطوح مدیریتی ناشی از بازی های سیاسی ، لجبازی شخصی و تحمیل نظرات خود بر دیگران است .
عزیزان، نگاهی فارغ از سیاست ، قومیت و مذهب به آموزش و پرورش بیندازید تا ببینید بحران آن فقط کمبود بودجه نیست!
مسئله ی ناامیدی از تغییر موجب بحران هایی از قبیل جذب معلمان ضعیف ، انتصاب مدیران سیاسی و تربیت دانش آموزان ناکارآمد شده است!
مسئله ی محتوای ایدئولوژیک در منابع درسی موجب بحران عدم نقد پذیری، عدم تحقیق و نگاه غیر علمی به مشکلات کشور در همه ی سطوح این سیستم شده است!
مسئله ی بدبینی موجب نگاه امنیتی ، افسردگی و خمودگی نسبت به برنامه های جدید در بین معلمان و به تبع آن دانش آموزان شده است!
امروز همین بدبینی موجبات عدم مسئولیت پذیری را فراهم کرده است در حالی که طبق تحقیقات ؛ خوشبینی موجب تحریک ایجاد تغییر و به تبع آن مسئولیت پذیری خواهد شد.(سلیگمن-2006)
مسئله ی بی عدالتی در امکانات آموزشی موجب سربرآوردن موسسات قارچی به صورت بنگاه های تجاری در سطح و عمق این سیستم شده است و موجبات رشد آزمون ها و کنکور در این مملکت را فراهم آورده است! و چندین بحران و مسئله ی دیگر که انرژی سیستم و اعضای آن را کاملا خواهد گرفت.
حال به راحتی می بینیم که جای مسئله های بالا به راحتی با بحران ها می تواند عوض شود و بحران ها مسئله ای شوند که موجب چرخه ای از مسئله / بحران می شوند و این دور باطل تا آمدن رهبر تغییر ادامه یابد.
امروز مسئله ی عدم جرات ورزی در کل سیستم موجب بحران عدم قطعیت شده است که آن هم به نوبه ی خود میدان اختلاف نظر و سلیقه را تبدیل به جبهه ی جنگ و دعوا کرده است.
مشکل ما در آموزش و پرورش شخصی نیست بلکه شخصیتی است ، سیاسی نیست بلکه سیاستی است.
ما در این شرایط پیچیده به شدت به شخصیت و سیاستی دموکرات، مشارکت جو ، خوشبین و امیدوار به آینده ی این سیستم نیاز داریم . سیستمی که نمی خواهد خرج دانش آموزی کند که فرداها از او ذیل عنوان فرار مغزها یاد کند! دانش آموزی که آن قدر مهارت یاد گرفته است که به خاطر عدم قبولی در آزمون ها دست به خودزنی و خودکشی نزند!
دانش آموزی که برایش وطن پرستی به معنای تلاش برای تحلیل و حل مشکلات باشد نه مبارزه با دیدگاه دیگران و پافشاری بر منافع شخصی در مقابل منافع ملی! دانش آموزی که اختلاف دیدگاه با دیگران را کینه و دشمنی معنا نکند و دانش آموزی که در آینده در مقابل قانون از واژه ی " دلم می خواهد!!" و " به من چه!" استفاده نکند...
منابع :
کتاب از بدبینی به خوشبینی نوشته ی مارتین سلیگمن سال ترجمه مهدی قراچه داغی--1397 نشر پیکان
پروژه ی مدیریت موفق 2006
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان