در سال های اخیر با گسترش فعالیت تشکل های فرهنگیان، این نهادها آماج نقدها و بعضاً سم پاشی و حملات تندی بوده اند که عملکرد تمامی تشکل های سیاسی و صنفی را در این حوزه زیر سوال می برند. لب کلام این دسته از منتقدان بر این مبنی استوار است که تشکل ها به محلی برای اعمال نفوذ و سهم خواهی برخی افراد از نهاد آموزش و دسترسی به جایگاه های مدیریتی مبدل شده است؛ این نقد سوای اینکه تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است، سایر حوزه های فعالیتی تشکل ها را به عمد یا سهواً نادیده می گیرد.
بی شک تشکل های سیاسی فرهنگیان، در ایام انتخابات تا حد زیادی منشاء اثر بوده و در نظم دهی به فعالیت های فرهنگیان در این زمینه، نقش به سزایی ایفا نموده اند. در انتخابات پیشین مجلس شورای اسلامی و انتخابات اخیر ریاست جمهوری نمی توان نقش تشکل های فرهنگیان را که گردانندگان عمده ستادهای انتخاباتی کشور نیز بودند را نادیده گرفت.
در واقع می توان گفت که عمده ترین بخش از فعالیت های فرهنگیان در رقم زدن نتیجه انتخابات ۲۹ اردیبهشت، از رهگذر همین تشکل ها صورت گرفت. اما در قضاوت تشکل ها، همه چیز از فردای انتخابات و مشخص شدن نتایج آن آغاز می شود.
در غالب نظام های سیاسی مترقی و دمکراتیک، روال بر این است که دولت ها، وزیران و مدیران ارشد را از میان حزب یا تشکل های حامی خویش بر می گزیند تا بدین واسطه در اجرای برنامه ها و عملیاتی ساختن سیاست های دولت، تنش و اصطکاکی پدید نیاید. این رویه در کشور ما بسته به اینکه کدام یک از جناحین قدرت را بدست گیرد، اعمال می گردد.
البته دولت های اصولگرا پس از پیروزی در انتخابات، از هیچ تلاشی برای کنار زدن مدیران و وزرای منتسب به جناح مقابل دریغ نمی کنند؛ اما دولت های میانه رو و نزدیک به جریان اصلاحات، همواره به نگاه غیرسیاسی و فراجناحی در چینش کابینه توصیه شده و از طریق رسانه ها تحت فشار قرار می گیرند.
چنین رویکردی به واسطه فضاسازی ها و سم پاشی های صورت گرفته در میان فرهنگیان نیز عمومیت یافته و غالبا نگاه مثبتی به فعالیت های تشکل ها و بالاخص تشکل های سیاسی وجود نداد. تشکل هایی که در ایام انتخابات تمام نیرو و منابع خود را مصروف پیروزی جناح مورد حمایت خویش می کنند، پس از انتخابات به سهم خواهی و قدرت طلبی و لابیگری متهم می شوند. مسائل و مفاهیمی که در حقیقت بخشی طبیعی از فعالیت های سیاسی و تشکیلاتی بوده و اساساً می بایست فاقد بار منفی باشند؛ چرا که اساس شکل گیری و فعالیت تشکل های سیاسی برای ایجاد تغییرات مدنظر از طریق سهیم شدن در قدرت است؛ به معنی دیگر تلاش برای تقسیم و توزیع قدرت، بخشی از وظیفه قابل دفاع تشکل های سیاسی را شامل می گردد.
البته تمام ماجرا به نقش تشکل های سیاسی محدود نمی شود و در این میان افراد و گروه هایی با اطلاع از نگرش منفی غالب به فعالیت های تشکل های فرهنگیان، بازی دیگری را رقم می زنند؛ بدین صورت که با نزدیک شدن به فعالان تشکل ها و جلب نظر آنان، از نفوذ و قدرت تشکل ها برای رسیدن به منافع خویش بهره مند می گردند. اما در عین حال از تشکل های سیاسی اعلام برائت نموده و حتی در مواقع لازم از تهمت و افترا و حمله به تشکل ها و فعالان تشکیلاتی ابایی ندارند!
متاسفانه این مساله به عنوان یک آسیب درونی در بین تشکل های صنفی و سیاسی فرهنگیان مطرح است اما کمتر مورد توجه قرار می گیرد؛ چنین افرادی از حضور در جلسات تشکل ها سرباز می زنند یا نهایتا در معدود جلسات عمومی حاضر می شوند اما در هیچ تشکلی عضو نمی شوند و در دفاع یا نقد تشکل ها رویه ای دوگانه اتخاذ می کنند تا با حفظ ظاهری منتقدانه نزد عموم فرهنگیان، ارتباط خود را با تشکل ها حفظ نمایند.
با این وجود در پس پرده با اقدامات غیراخلاقی همچون شایعه پراکنی، دروغ، خبرچینی، سعی در حفظ ارتباط با فعالان تشکل ها می نمایند. این چنین است که با سوء استفاده از برخی فعالان تشکل ها، می توانند ارتباطات خویش را گسترش داده و بدین وسیله خود را در جایگاه یک فعال تشکیلاتی با نفوذ جا بزنند. این چرخه با القای برخورداری از ارتباطات گسترده نزد فعالان تشکل ها و ایجاد روابط جدید از طریق سوء استفاده از نام تشکل ها ادامه می یابد.
متاسفانه در فضای ملتهب و جو تشکل ستیزانه غالب بر جامعه فرهنگیان، چنین مواردی به سادگی قابل تشخیص نخواهند بود. اما شناخت و افشای این رفتارها که مایه بدنامی و دامن زدن به سوءظن های موجود نسبت به تشکل ها می گردند، از ضرورت های فضای حال حاضر تشکل ها و سایر گروههای غیررسمی فرهنگیان است. چرا که اقدامات چنین افرادی علیرغم اینکه در سطوح مختلفی از تعیین وزرا تا مدیران مناطق و مدارس، برای کسب منافع نامشروع در جریان است، اما مع الاسف به جهت فعالیت های موقتی و رفتارهای دوگانه، ردپایی برجای نگذارده و پیامدهای منفی آن، گریبانگیر تشکل های فرهنگیان می گردد.
بی شک تا زمانی که تشکل های فرهنگیان با نگاهی آسیب شناسانه به رفع مشکلات و آسیب های درونی خود نپردازند، چنین افرادی از ساز و کارهای مبهم و نامشخص تشکیلاتی، نهایت بهره را خواهند برد.
چه بسیار افرادی که به واسطه ارتباط چند روزه با فعالان و یا مسئولان تشکل ها، به جایگاه کنونی خویش دست یافته و در سیستم آموزشی رابطه محور کشورمان، مقدمات ارتقاء و ترفیع خارج از ضابطه خویش را مهیا ساخته اند.
بی گمان در هر تغییر و جابه جایی خارج از ضابطه، می توان ردپایی از این رفتارهای مزوّرانه را به دست آورد. شاید بار دیگری که این جمله به گوش مان رسید، اندکی بیشتر تامل کنیم:
من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم!
چه بسا در پس چنین ادعایی، سوداگران بی هویتی باشند که از همراهی با فعالان تشکل ها و منتفع شدن از مزایای آن و تخریب همزمان فعالیت های تشکیلاتی، نمدی برای خود دست و پا کرده اند.
سوی دیگر این ماجرا تشکل هایی هستند که به قوانین و الزامات فعالیت های تشکیلاتی مقید نبوده و فعالیت های تشکیلاتی را صرفاً به عنوان ابزاری در جهت منافع خویش به کار می گیرند. قطعا چنین تشکل هایی نیز نمی توانند منشاء خیر و تحولات مثبت در نهاد آموزش کشور قرار گرفته و به شکل گیری و تقویت جامعه مدنی بیانجامند.
هر یک از تشکل های موجود فرهنگیان به نسبتی مبتلا به ایرادات و آسیب های مشابه هستند و قطعاً حضور و فعالیت پرشمار فرهنگیان در این عرصه، می تواند به رفع چنین اشکالاتی در طول زمان منجر گردد؛ هر چه هست کناره گیری از فعالیت های تشکیلاتی به بهانه استقلال رای! نه تنها کمکی به بهبود وضعیت موجود در این زمینه نمی کند؛بلکه باعث ادامه رویه های ناکارآمد فعلی در این عرصه خواهد بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان