عبدالرسول عمادی رییس مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش و عضو شورای معاونان در یادداشتی با عنوان" وزیر آموزش و پرورش تغییر یا تثبیت " نقاط مثبت و منفی عملکرد دانش آشتیانی را ارزیابی کرده است. مهم ترین اشکال متن این است که نویسنده معیار مشخصی و به عبارتی متری برای ارزیابی عملکرد وزیر در دست ندارد. در حالی که می توانست بر اساس برنامه 12 بندی کوتاه مدت تقدیمی دانش آشتیانی در آبان 95 عملکرد او را ارزیابی کند. عمادی در برخی موارد به جای ارزیابی عملکرد به "توصیف شخصیت" وزیر پرداخته است. کلی گویی ها ، تعارفات اداری مبالغه آمیز ، توصیفات روان شناختی و در پاره ای موارد استفاده از فکت های عینی یادداشت را تبدیل به یک معجون ناهمگن کرده است.
عمادی می گوید : " آقای دکتر دانش آشتیانی از شخصیت های ارزنده علمی و اجرایی و دارای رزومه ای سرشار از کار و تلاش و خدمت و جهد علمی و اجتماعی است." وی با ترسیم شرایط پذیرش پست وزارت از جانب دانش می گوید : "اصل پذیرش مسئولیت وزارت خانه در این شرایط یک عمل ایثارگرانه و فداکاری است." عمادی بدون ارائه دلیل و فکت اضافه می کند : " تامل در دیدگاه های ایشان نشان می دهد که فهمی مترقی از مساله تعلیم و تربیت دارد."
اینها حتی اگر صادقانه بیان شده باشد ، توصیفات غیر ضروری در بررسی عملکرد یک مدیر است. اصولا معیاری برای اندازه گیری و راست آزمایی گزاره هایی نظیر فداکاری ، ایثار ، سرشار ازکار و... موجود نیست.
نویسنده "مابه ازای" عینی و مشخصی که خصوصیات "مثبت" دانش را در حوزه مدیریتی و عملکرد او بازتاب دهد بیان نکرده است . وزیر یک مقام اجرایی است و علم و معرفت ، جهدعلمی ، فهم مترقی ، ایثار و فداکاری و ... وزیر باید در حوزه اجرایی نمود و ظهور یابد. حتی اگر توصیفات از روی حسابگری نباشد، این ویژگی ها تاثیری در ارزیابی کار یک مدیر ندارد. یک فرد دانشمند و تئوریک و فداکار ، لزوما نمی تواند مدیر خوبی باشد. مدیر خوب علاوه بر اینها نیاز به توانایی های دیگری هم دارد. ارزیابی یک وزیر باید در حوزه اجرایی و عملی و بر اساس برنامه او صورت گیرد نه بر اساس ویژگی های شخصیتی مثبت یا منفی مدیر.
آقای عمادی تاکید می کند: " ارزیابی عملکرد وزیر در این بازه زمانی با توجه به عوامل بازدارنده زیادی که وجود دارد یک ارزیابی ناقص است و باید زمان طولانی تری بگذرد و شرایط دیگری حاکم شود تا عملکرد کاملی از ایشان به منصه ظهور برسد." یعنی 9 ماه برای ارزیابی عملکرد وزیر کافی نیست. این استدلال درستی نیست. زیرا آقای دانش با علم و آگاهی، پست وزارت دولت یازدهم را در آبان ماه برای مدت باقیمانده عمر دولت یازدهم یعنی حدود 10 ماه پذیرفتند و قاعدتا باید با توجه به این بازه زمانی در مورد عملکرد ایشان قضاوت شود. هیچ کس به او تضمین نداده بود که وزیر 5 ساله است. چنین تضمینی غیر قانونی بوده است. شخصیت حقوقی و قانونی دولت دوازدهم که هنوز شکل نگرفته متفاوت از دولت یازدهم است.
اگر استدلال "بازه زمانی" را بپذیریم هر مدیری می تواند ادعا کند که "بازه زمانی مسئولیت او" برای قضاوت در مورد عملکردش کافی نیست و مثلا به جای 4 سال به 8 سال وقت نیاز دارد. علاوه بر این آقای دانش قبل از گرفتن رای اعتماد از مجلس ، "فرازهای مهم اقدامات و برنامه ها تا پایان دولت یازدهم" را در 12 بند تنظیم کرده بود. این سند موجود است (اینجا) . بر اساس این 12 بند می شود عملکرد او را دقیقا مورد سنجش قرار داد. من در یادداشت دیگری به این موضوع می پردازم.
کوتاه عرض کنم که وزیر در اجرای هیچ یک از این 12 بند برنامه 9 ماهه خود به جز سند 2030 توفیقی نداشته و بر اساس این برنامه کوتاه مدت خود نمره ای در حدود 5 از 20 می گیرد. علت غفلت آقای عمادی از برنامه هم احتمالا این است که برنامه در این وزارتخانه متنی تشریفاتی است که در اجرا کسی به آن توجه ندارد.
آقای عمادی ظاهرا برای اینکه آینده مدیریتی خود را در صورت رفتن یا ماندن دانش تضمین کند حدود 30 درصد تخم مرغ های خود را در سبد دانش آشتیانی گذاشته است و انتقادهایی از دانش آشتیانی با این توجیه طرح می کند :"برای کمک کردن به تصمیم گیری ها بد نیست اگر هر کس آنچه را از این دوران مدیریتی برداشت کرده ابراز کند." تعریف های عمادی از دانش ذم شبیه به مدح (تأکید الذم بما یشبه المدح ) است. در بخش انتقادی آقای عمادی وارد برخی موضوعات مشخص در حیطه عملکرد وزیر می شود که البته فارغ از حب و بغض نسبت به دیگر مدیران ستادی و نزدیکان دانش نیست. حالا ببینیم برداشت آقای عمادی از عملکرد وزیر در این 9 ماه چه است؟
آقای عمادی می گوید : "صدای آقای وزیر در موضوع آموزش و پرورش هنوز شنیده نشده است... حائل هایی میان ایشان و جامعه فرهنگی وجود دارد. " حائل یعنی جداکننده ، یعنی "آنچه که میان دو چیز واقع شود و مانع از اتصال آن دو گردد." آیا این حائل و عاملِ جدایی، موانع سازمانی است و یا اشخاصی بین دانش و جامه فرهنگیان پرده کشیده اند؟ عمادی به دو عامل اشاره می کند : "خصلت های خود ایشان [دانش] و یا ناکافی بودن ساز و کار های ارتباطی وزارت خانه و یا ترکیبی از این دو." به عبارتی خلق و خوی دانش یا سیستم ارتباطی وزارتخانه یا ترکیبی از این دو ، بین وزیر و جامعه فرهنگی حائل بوده است.
تحلیل خلق و خو و خصلت های آقای وزیر ما را وارد حیطه روانکاوی و روان شناسی می کند که نیاز به تخصص و اطلاعات نزدیک از شخصیت آقای دانش دارد. رییس مرکز سنجش هم توضیح بیشتری در باره این خصلت های ایجادکننده حائل نداده است. تحلیل و نقدی که مبنایش ویژگی های روانی سوژه (مثبت یا منفی ) باشد مانند خانه ای است که بر آب بنا شده باشد. اما " ناکافی بودن سازوکارهای ارتباطی " ، معنای مشخصی دارد. یعنی مرکز اطلاع رسانی وزارتخانه (متولی اطلاع رسانی )، وظایف خود را درست انجام نداده است و مانع و حایل شده تا صدای دانش به جامعه فرهنگی برسد.
آیا این حرف ها نوعی تسویه حساب آقای عمادی با علیرضا جدایی و یا حسادت به موقعیت مدیر روابط عمومی است که در حال حاضر نزدیک ترین و وفادارترین مدیر وزارتخانه به دانش آشتیانی محسوب می شود؟
در شرایطی که دسته بندی های مدیران ستادی هر روز جدی تر می شود به نظر می رسد هدف عمادی زدن "جدایی" بوده است. مساله تلاش عمادی برای زدن آقای علیرضا جدایی وقتی آشکارتر می شود که از فروکاسته شدن "مساله ارتباط با معلمان به یک اقدام خطی ساده مانند حضور پر تکرار در مدارس شهر تهران " انتقاد می کند.
حضور سرزده دانش در برخی مدارس و گفت و گو با معلمان ، ابتکار علیرضا جدایی بود. ارتباط مستقیم مدیران با مدارس اگر جنبه تبلیغاتی و پوپولیستی نداشته باشد به خودی خود ایرادی ندارد و حتی مفید است و می تواند مکمل همان چیزی باشد که آقای عمادی آن را "توسعه ارتباطات درون سازمانی در سطوح مختلف" می داند. آقای عمادی می افزاید : "آقای دکتر فانی از جهت ارتباطی از آقای دکتر دانش فعال تر عمل می کرد." که باز هم احتمالا تعریضی به علیرضا جدایی است که در دوره فانی تقریبا ایزوله شده بود.
یکی از آفات مدیریت این است که مدیران در حوزه های غیر مرتبط اظهار نظر و در حوزه کاری خود سکوت می کنند.
ای کاش آقای عمادی به جای اظهار نظر کارشناسی در مورد ارتباطات در باره امتحانات نهایی و راه های حفاظت از سوالات حرف می زد !
یکی از انتقادها به دانش این است که در این 8 ماه فقط یکبار با مدیران کل و مدیران ستادی جلسه گذاشته است. من در مقاله قبلی از قول یکی از کارکنان ستادی این نکته را به عنوان نقطه ضعف دانش مطرح کردم. آقای عمادی همین انتقاد را به شکل دیگری با مقایسه عملکرد فانی و دانش و البته با زبان پرپیچ و خم اداری بیان می کند: "فانی از جهت ارتباطی از آقای دکتر دانش فعال تر عمل می کرد اگر چه جلسات مشترکی که ایشان با مدیران کل استانها و مدیران ستادی اش تشکیل می داد گاه فاقد انسجام دستوری بود و مطالب طولانی که ایشان بیان می کرد به آفت تکرار هم مبتلا بود اما این خاصیت بزرگ را داشت که مدیران را در یک فرهنگ سازمانی یک دست در کنار هم نگه می داشت و اکنون این حلقه ارتباطی ضعیف شده است."
عمادی می گوید: " [دانش ] در ایجاد انسجام تیمی در وزارت خانه هنوز توفیق نیافته است". این را درست می گوید و البته عدم انسجام مدیریتی مختص دوره دانش هم نیست و ارزیابی مثبت آقای عمادی از وجود "فرهنگ یک دست سازمانی" در دوره فانی مبالغه است. اما عدم انسجام در مدیریت در دوره دانش زیادتر شده است. حتی مجتبی زینی وند مسئول دفتر وزارتی و برخی کارکنان این دفتر که قاعدتا نزدیک ترین افراد اداری به وزیر هستند اینجا و آنجا مشغول خالی کردن زیر پای وزیرند.
وقتی آقای عمادی در گفت و گویی تلگرامی تلویحا خود را مغز متفکر شورای معاونان هم در دوره فانی و دوره دانش معرفی کرد. متاسفانه جایگاه وزارت به قدری پایین آمده که بیش از نیمی از شوای معاونان 30 نفره فعلی منتظرند آقای روحانی برای وزارت صدایشان بزند. حتی خانم حکیم زاده هم به جنب و جوش افتاده است.
عمادی معتقد است که دانش در زمینه انتصاب مدیران ، "به دانش(علم) نظری همکارانش بیش از مهارت و به ویژه تجربه آنها بها داده است ." اشاره او به انتصاب افرادی است که دانش با خود از آموزش عالی آورده است. مدیرانی مانند عمادی و زرافشان و... که در دستگاه رشد کرده اند، مدیران وارداتی را مثل عضو پیوندی می دانند و آنها را تحمل نمی کنند. عمادی می افزاید : "دوران چند ماهه وزارت ایشان [دانش ]دوران فترت و بلا تکلیفی بسیاری از مدیران ستادی و استانی بوده است." کلمه فترت به معنای "ایستایی، توقف، کندی و سستی" است .البته فترت مدیران به سیستم سرایت پیدا کرده و می توان گفت که امور وزارتخانه به حال خود رها شده است. تقریبا همه بخش های وزارتخانه به شمول حوزه مدیریت آقای عمادی از کار افتاده اند. مدیریت آموزش و پرورش بیش از همیشه سیاسی شده و بازتاب آن در مدارس ناکارآمدی و بی نظمی بیشتر است.
اگر نگوییم صددرصد دست کم 70-80 درصد توش و توان مدیران ، صرف بقا یا تلاش برای ارتقا و زیرآب زنی مدیران بالاتر و یا هم عرض می شود. اتحادها موقت و ناپایدار هستند. لازمه مدیر ماندن وابستگی به دسته بندی های اداری است. آقای عمادی می گوید : " تغییر یک مدیر کل در استان اگر چه زنگ تغییر را درگوش مدیران به صدا در آورد اما تا روزهای آخر که مدیرکل تهران تغییر کرد تکرار نشد و برای دلگرم شدن مدیران هم اقدامی صورت نگرفت و آنها در بی خبری خوف آلودی به کار خود ادامه دادند." بی خبری خوف آلود! تغییرات مدیریتی معمولا نتیجه لابی ها و معادلات سیاسی و رفاقتی خارج از الزامات سازمانی است. اگر آن گونه که در حکم انتصاب مدیران می نویسند آنها بر اساس شایستگی و تعهد منصوب می شوند مفهوم این جابه جایی ها چیست؟ با چه منطقی جز منطق سیاسی و باندی می توان تغییرات مدیریت شهر تهران را توجیه کرد؟
عمادی در زمینه تامین بودجه مناسب برای وزارتخانه هم دانش را ناکام معرفی می کند و می گوید : " در حالی که آموزش و پرورش با لحاظ واقعیت های صحنه عمل و محدودیت های منابع دولتی بودجه 42 هزار میلیاردی را حداقل لازم برای گذران آموزش می داند بودجه در حد 34 هزار میلیارد تومان بسته شده است. " عمادی پرداخت برخی مطالبات را در این دوره " اقتضای فضای انتخاباتی" و نوعی بهره جویی از "فرصت" دانسته و می افزاید: " عدم رعایت اولویت های اصلی در پرداخت ها و زمین ماندن حق الزحمه امتحانات ...هزینه های زیادی به دولت و وزارت خانه تحمیل کرد."
آقای عمادی در آخر اصلاح وضع آموزش و پرورش را در گرو عزم دولت می داند و می گوید : "اگر دولت چنین عزمی داشته باشد و این عزم را آشکار کند آقای دکتر دانش آشتیانی برای مدیریت این عزم ملی وزیر بدی نیست!"
برخورد عمادی نمونه ای از برخورد اعضای شورای معاونان با وزیر آموزش و پرورش است. در کلیات از آقای دانش تعریف می کنند اما در اجرا و مدیریت دانش را غریبه و مثل عضو پیوندی می دانند و می کوشند به او درس بدهند و او را در اختیار بگیرند.
به نظرم آنچه در آموزش و پرورش از بین رفته اقتدار مدیریت است. وزیر اقتدار ندارد درست مثل یک معلم در کلاس درسی که از هرگوشه آن صدایی بلند است. نظم سازمانی و وفاداری به سازمان و اجرای قانون و مقررات جای خود را به باندبازی و سیاسی کاری و ارجح بودن منافع شخصی داده است. پارادوکس اصلاح طلبان در مدیریت آموزش و پرورش را چنین می توان خلاصه کرد :
اصلاح طلبان نه می توانند اقتدار مبتنی برترس ایجاد کنند چون ابزارش را ندارند و نه می توانند اقتدار قانونی برقرار کنند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
روان "مارلون براندو" شاد!
آقای عباللهی
از کجا میداند ایشان وفا دار ترین فرد به وزیر است؟؟
....البته درستی این ادعا اثبات نشد ولی همین شایعه میتواند نشان دهد که جدایی به دانش آشتیانی با وفا نیست
نکته اینکه شما چظوری حکم در مورد "بعدی ها" که هنوز نیامده اند صادر کرده ای ؟ حتی بر اساس یاسای چنگیز هم چنین حکمی ظالمانه است.
چقدر عجیب که شیرزاد نقش مافیایی و تفرقه انگیز جدایی را بی خیال شده است.
پای چه منافعی در میان است الله اعلم
جناب شیرزاد دلایل شما برای این که جدایی وفادار ترین فرد به دانش است چیست ؟
دوم از کجا می دانید رفتن به مدرسه پیشنهاد جدایی بوده این را یا جدایی به شما گفته یا دانش که در هر حال پینگ پنگ بین شما و جدایی را اثبات می کنه
3 ادله شما برای این که زینی وند زیر پای دانش را خالی می کند چیست یا خواننده باید بدون شواهد اتهام شما را باور کند اگر ادله نیاوردید باز هم پینگ پنگ اثبات میشه
چهارم نوشته ای زینی وند و برخی کارکنان دفتر کدام برخی نکند آنها هم مخالفان جدایی هستند ؟
1- " تحلیل و تفسیر نیاز به دلیل دارد اما خبر نیاز به دلیل ندارد."
آقای جدایی با اطرافیان فانی مثل فاضل و بطحایی مشکل داشت. از آمدن دانش حمایت کرد و الان هم جزء مدیرانی است که سفت و سخت پشت دانش ایستاده . 2- بازهم خبره . اگه یادتون باشه همراهی و عکس های منتشره از حضور جدایی و دانش در کلاس های درس خبرساز شد. 3- زینی وند رییس شاخه فرهنگیان حزب عدالت و توسعه به رهبری نوبخت است. حزب عدالت و توسعه با ابقای دانش مخالف است. در جلسه شورای سیاستگذاری ستاد فرهنگیان هم زینی وند علیه دانش رای داد. البته به عنوان مسئول دفتر حفظ ظاهر هم می کند. 4- اختلاف زینی وند و جدایی موضوعی کاملا عیان است. از زیر مجموعه زینی وندبه عنوان مثال آقای پاپایی به شدت اینجا و آنجا پشت جدایی حرف های زشت می زند. ممکن است بگویی منبع این خبرها از کجاست ؟ یک روزنامه نگار قانونا و اخلاقا منبع خبر خود را اعلام نمی کند.
این که عمادی به دلیل عدم تخصص نباید وارد حیطه روان شناختی و اطلاع رسانی شود قبول شما لطفا به عنوان کارشناس بگین عملکرد مرکز اطلاع رسانی را چگونه ارزیابی می کنید می کنی ؟
آقای عبدالهی
متاسفانه جدایی اطلاعات را طبقه بندی شده و براساس منافع خودش به شما می رساند . قلمت را مستقل نگهدار لطفا