شاید تعریف جامعه سنتی کمی دشوار باشد. ولی فرض غالب درباره این جوامع آن است که پاسخ به سؤال « چه کنم یا چه کنیم» ، با رجوع به هنجارهایی داده میشود که در گذشته شکلگرفته و تا زمان حال ادامه یافتهاند.
در واقع جوامع سنتی عموماً نگاهشان رو به گذشته و پشت سر است تا آینده و پیش رو. معمولاً چنین جوامعی بسیار محتاطانه با تغییر مواجه میشوند چرا که آنان به هنجارهای حاکم بر جامعه عادت کرده و به آنها خو گرفتهاند. هنجارها در این جوامع جاافتادهاند و نظم برقرار است.
تغییر در این جوامع به معنای چالش و برهم زننده نظم تلقی میشود. هر پدیده جدیدی به معنای چالشی بالقوه برای جامعه است. قالبها از پیش آماده است و فقط کافی است مواد به درون این قالبها ریخته شود، همانی بیرون میآید که جامعه میخواهد.معمولاً جامعه یا انسان کاملاً سنتی یا کاملاً مدرن نداریم. طیفی وجود دارد و هر کس در نقطهای از این طیف قرار میگیرد. برخی به سنت نزدیکترند و برخی به مدرنیسم. جامعه سنتی علاقه مند است تا انسانهای سنتی پرورش دهد. به تعبیر برخی از جامعه شناسان، ویژگی بارز انسان سنتی گذشتهگرایی؛ یا پذیرش بیچون و چرای هنجارهای حاکم بر جامعه است که ریشه در گذشتهها دارند.
برای این پرسشها که « دختر یا پسر چه زمانی باید ازدواج کند؟، یک زوج باید چند فرزند داشته باشند؟، آنان چه زمانی باید صاحب اولین فرزند شوند؟؛ آیا فرزندان صرفاً باید با ازدواج؛ زندگی مستقل تشکیل دهند؟، وظیفه شوهر یا زن چیست؟، آیا نمیشود مهریه صرفاً یک قفسه کتاب یا یک دسته گل رز باشد؟» ، پاسخهای کلیشهای آماده و مهیاست. به همین دلیل ویژگی بارز جامعه سنتی « تشابه» است. خیلیها همشکل یکدیگرند. بگذارید به یکی دیگر از ویژگیهای جامعه سنتی اشاره کنم و آن آرامش است.
در منابع مختلفی خوانده ، یا از دیگران شنیدهاید یا ممکن است خودتان طبق تجربهتان به این نتیجه رسیده باشید که گویا انسانهای سنتی آرامش بیشتری دارند. جوامع سنتی را بلایای طبیعی(سیل، بیماری) بیشتر تهدید میکرد تا بلایای اجتماعی و فرهنگی!
درواقع چالش آنها با محیط پیرامون و با همدیگر و حتی با خودشان کمتر بود. گویا هر زمان به سمت قدیم پیش میرویم آرامش مان هم بیشتر میشود. مانند « حمید هامون» در فیلم هامون، که هر زمان رو به قدیم و گذشته میرفت آرامتر میشد ولی بهمحض ورود به شهر وزندگی جدید، چالشها و پرسشهایش؛ آرامش را از او میگرفت.
بهراستی چرا انسان مدرن آرامش ندارد؟
نکته آن است که اگر تصمیم بگیرید که از هنجارهای حاکم اجتماعی فاصله بگیرید و تابع محض سنتها نباشید باید با آرامش انسان سنتی خداحافظی کنید. مثلاً زوجی باشید که در سالهای اول پس از ازدواج نخواهید فرزندی بیاورید. پس باید صحبت کنید و به توافق برسید. اگر تصمیم بگیرید که دیگر آن شوهر یا آن زن سنتی و کلیشهای نباشید،باید مدام حرف برنید و تصمیم بگیرید.
درواقع مسائل جدید؛ توافقهای جدید هم لازم دارند. « تعامل- توافق- تداوم» سه ویژگی مهم زندگی امروز است. در سطح جامعه هم همین داستان ادامه دارد. جامعه مدام باید حرف بزند و تصمیم بگیرد. این ویژگی نشانگر پویائی و تحرک جامعه است. نشانگر زندهبودن جامعه است. جامعه دارد با زمان حرکت میکند. مدام پرسش دارد و سعی میکند به پرسشهایش جواب دهد.
« با شرایط جدید باید چگونه رفتار کنم و کنار بیایم؛ بدون آنکه تلاش کنم از پاسخهای کلیشهای و حاضر و آماده استفاده کنم؟»
درنهایت همانطور که گفتم کافی است تصمیم بگیرید که دیگر انسان سنتی نباشید. پس منتظر چالش های فراوان باشید. مدام باید فکر کنید. مدام باید حرف بزنید. با والدین تان، با شریک زندگیتان، با دوستان و اقوام تان. بگویید که چرا این شیوه و نه آن شیوه مرسوم را انتخاب کردهاید.
طبیعی است که این شرایط دیگر آن آرامش جامعه سنتی را برایتان به ارمغان نخواهد آورد ولی؛ شما را قویتر خواهد کرد. پس تصمیم با خودمان است.
کانال شخصی
نظرات بینندگان
1- مانند نماینده گربه باز، سگ بازی و هشتک "سگ_فحش_نیست"...!
2- ازدواج سفید، همباشی یا ازدواج همجنسگرایان...!
3- نهادن با افتخار پدر و مادر در خانه سالمندان...!
4- دوستی و علاقه زن و مرد متاهل به جنس مخالف(فیلم سینمایی 50 کیلو آلبالو)..!
5- زندگی مشترک بدون فرزند...!
6 - و...
نه..! جناب فردین خان..! من همان سنت ها را می طلبم.
شما سکولارهای، پروفسور و دکتر نما، نمی توانید تفکر مسموم خود را در قالب این یادداشت واره های پر زرق و برق به خورد ما دهید!