یکی از سازمانهای مهم و مؤثر در جهان امروز و آینده سازمان آموزش و پرورش است. سازمانی که الگوی کلیه نهادها و مؤسسات و سازمانهای رسمی جامعه است. موضوع اساسی و محور اصلی این سازمان و قطار عظیم، انسان است و پیداست که مهمترین و دشوارترین مسئله انسان، تعلیم و تربیت اوست.
ثمربخشی این سازمان از یکسو تبدیل انسانهای خام و مستعد به انسانهای سالم، خالق، بالنده، متعادل و رشد یافته و از سوی دیگر تأمینکنندهی نیازهای نیروی انسانی جامعه در سطوح مختلف و در بخش های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است. در این قطار سازمانی گسترده و عظیم، میلیون ها کودک، نوجوان، جوان و حتی بزرگسال بهترین زمان حیات خود را در فضای مدارس به یادگیری و یاددهی می گذرانند.
آمار نشان میدهد که قطار آموزش و پرورش ایران با داشتن بیش از 5 / 13 میلیون نفر دانشآموز به عنوان مسافران و آیندهسازان و همچنین بیش از 700 هزار نوآموز پیشدبستانی و نیز حدود 950 هزار معلم در قالب بیش از 100 هزار مدرسه یکی از مهمترین سازمانهای تربیتی جهان است.
به نظر میرسد قطار سنگین، پیر و فرسوده سازمان آموزش و پرورش با سوت زدن حرکت نمیکند.
ابتدا میبایست بپذیریم که متاسفانه این سازمان، هیچگاه در معنای واقعی اولویت اول مجریان و مسئولین در دهههای اخیر نبوده است؛ اما این در حالی است که در همه حال مسئولین، برنامه ریزان، فعالان سیاسی و نخبگان دانشگاهی جامعه بر اهمیت این سازمان و لزوم توجه جدی به آن تأکید می کنند؛ زیرا از نظر آنان این قطار مهمترین سرمایههای کشور یعنی انسانها را حمل میکند!
بنابراین به نظر میرسد که به علت وجود اصل توجه به نیروی انسانی و سرمایههای فکری و تربیتی کشور، هر از چند گاهی و حداقل در ظاهر حرکتها و فعالیتهایی برای به حرکت درآوردن این قطار صورت می گیرد که ما از آنها بهعنوان سوت زدنهای تعبیر میکنیم که تأثیری در حرکت واقعی قطار ندارد! بهطور مثال در طرح تحول بنیادین که با تبلیغات زیاد بهعنوان ریلگذاری آموزش و پرورش از آن یاد میشود موجب تغییر در کتب درسی، تغییر نظام آموزشی کشور شد که فارغ از هزینههای اجرایی آن عملاً موجب به حرکت درآمدن قطار نگردید و در پارهای از موارد سازمان با بحرانهای اجرایی و آشفتگی ناشی از آن نیز رو به رو گردید.
عدم توجه به نقش مجریان و نیروهای صف بهعنوان اجراکنندهی برنامهها و سیاستهای کلان آموزشی، عدم تخصیص منابع مالی و ایجاد سازوکارهای قانونی جهت استقلال مالی سازمان آموزش و پرورش و نبود عزم جدی در رفع مشکلات معیشتی و اجتماعی معلمان موجب گردید تا برنامههای تهیهشده در اتاقهای شیشهای سازمان، در میدان عمل ناکارآمد شوند و همچنان قطار آموزش و پرورش ساکن و بدون حرکت بماند.
به نظر می رسد سوت زدنهای طولانیمدت و رویکرد ایدئولوژیک محور به تعلیم و تربیت و معلمان نیز نتوانست موجب تحول و سازگاری مدارس با نیازهای روز جامعه جهانی گردد.
از طرفی دیگر اجرای طرحهای وارداتی و مختلف آموزشی در سازمان آموزش و پرورش که بدون توجه به بسترسازی مناسب و همچنین عدم توجه به پیشفرضها و ساختار حجیم و گسترده آن صورت گرفت نیز نمونهای از سوت زدنهای مسئولین امر برای قطار تعلیم و تربیت بود.
نمونه دیگر سوت زدن ها ؛ وعدهها و شعارها و رفتارها و نمایشهای سیاسی نمایندگان و مسئولین است. در مواردی این نوع سوت زدن نهتنها حرکت قطار آموزش و پرورش را موجب نشده، بلکه سبب ایجاد نارضایتی و نا امیدی از تغییر در بین مسافران و معلمان قطار تعلیم و تربیتشده است.
به نظر میرسد امروزه معلمان گوشهایشان را به روی سوت زدنهای قطار بیحرکت و فرتوت بستهاند و با سکوت خود فریاد خواست تحول و تغییری را به صدا درآوردهاند.
تحولی عملی که میبایست ابتدا در ذهن و اندیشه مسئولین به وجود بیاید.
تحولی که هدف آن ارزشمندی جایگاه اجتماعی، ارزشی و اقتصادی معلمان و مسافرین قطار تعلیم و تربیت است. عمری است که تعهد اخلاقی معلمان نسبت به جامعه اسلامی تنها حلقهای زنجیر پرورش دانشآموزان است.
امروزه با توجه به تغییرات روز جهانی، اهمیت یافتن اقتصاد دانشمحور و لزوم تربیت نسل جدید و سازگار با نیازهای فردای جامعه، نیازمند حرکت تحولی قطار تعلیم و تربیت هستیم. قطاری که با برنامهریزی و سیاستگذاری جامع و استراتژیک و بهبود محتوای آموزشی و توجه به معلمان و دانشآموزان بتواند به هدف خود برسد.
وقت آن رسیده که از تغییرات سطحی و مصنوعی پرهیز کنیم!
وقت آن رسیده که مسئولین سوتهایشان را زمین بگذارند و با برنامهای عملی و بلندمدت قطار تعلیم و تربیت را در مسیر تعالی به حرکت درآورند و با به هدف رساندن فرزندان ایران بهعنوان سرمایه و مسافرین این قطار، ایرانی نو و سرافراز را خلق نمایند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
من با تمام مستندات … شرایط بدی دارم ….امیدوارم وزیر صدای مرا بشنود ما هم حق زندگی داریم. نه کمکی نه وام قرضالحسنه ای …. هیچ…