بيش از ١٦ سال است كه در واقعيت تدريس مي كنم/ كلاس درسم را شروع كردم و با عشق به دانش آموزانم كه معصوميت و پاكي در چهره هايشان مشهود بود معلمي خود را آغاز نمودم/ دانش آموزان را انسان ديدم و با آن ها دوست شدم و اعتمادشان را جلب كردم/ مي دانستم چرا اين محيط صميمي سر كلاس درس باعث ناراحتي همكاران ديگرم مي شد/ بارها از معاونين و مدير شنيدم كه :" با بچه ها صميمي نشو ، فقط درستو بده و برو ، بهشون اعتماد نكن و ... " خيلي حرف هاي ديگر كه در وصف يك انسان باشعور نبود/ نگذاشتم افكار و عقايد ديگران مانع اهدافم شود . با همان شيوه ادامه دادم ولي بارها مورد سرزنش و اخطار قرار گرفتم/ همه به هم بي اعتماديم/ همه فقط به فكر گذراندن روزها هستيم/ متاسفانه عشق و دوستي بين معلم و دانش آموز و بالعکس خيلي كمرنگ شده است/ چه كار بايد كرد وقتي هدف از كلاس هاي ضمن خدمت و كارگاه هاي آموزشي مان گرفتن ساعت ضمن خدمت است/ چه طور مي توانيم به دانش آموزان مان مطلبي را ياد بدهيم در حالي كه خودمان نمي توانيم آن مطلب را باور كنيم...
![درد دل یک معلم با وزیر آموزش و پرورش و گلایه از وضعیت مدارس و جامعه و معلمان](/images/nevisandeh3/soltaniroya.jpg)
سلام به خدمت مسولين محترم كشور عزيزمان جمهوري اسلامي ايران خصوصا جناب وزير محترم
اينجانب « رويا سلطاني » هنرآموز هنرستان هاي كاردانش هستم . از كودكي عاشق تعليم و تربيت بودم و در تخيل خود همواره دربرابر ديگران درس مي دادم ،درسي كه تا آن موقع آموخته بودم .
امروز بيش از چهل سال سن دارم و بيش از ١٦ سال است كه در واقعيت تدريس مي كنم .
مخاطبين من دختران ١٦ ساله هستند ، دختراني كه مادران و مربيان اينده كشورم خواهند شد .
جناب وزير !
در سيستم آموزشي مدارسي كه من تا كنون فعاليت داشته ام ، دانش آموزان به عنوان يك انسان ديده نشدند .
نمي دانم چگونه و چه زمان اين اتفاق افتاده است .
در سن ٢٧ سالگي روز اول مهر وارد مدرسه واقعي شدم و از ديدن و حس كردن محيط ، بسيار هيجان زده و خرسند شدم. كلاس درسم را شروع كردم و با عشق به دانش آموزانم كه معصوميت و پاكي در چهره هايشان مشهود بود معلمي خود را آغاز نمودم .
با همان عشق و حسي كه داشتم و طبق استاندارد مصوب آموزشي تعليم حرفه و تخصص خود را شروع كردم .
در اين بين پرورش روحي ايشان هدف دومم بود ، شروع كردم به بستر سازي براي اعتماد و درك متقابل ؛ خيلي موفق بودم . دانش آموزان را انسان ديدم و با آن ها دوست شدم و اعتمادشان را جلب كردم .
نمي دانستم چرا اين محيط صميمي سر كلاس درس باعث ناراحتي همكاران ديگرم مي شد!
بارها از معاونين و مدير شنيدم كه :
" با بچه ها صميمي نشو ، فقط درستو بده و برو ، بهشون اعتماد نكن و ... " خيلي حرف هاي ديگر كه در وصف يك انسان باشعور نبود !
ولي من در دنياي واقعي با ربات كار نمي كردم !
آنها همه انسان بودند همسن خواهرم ، چگونه مي توانستم به عواطف و روحيات آن ها بي تفاوت باشم .
نگذاشتم افكار و عقايد ديگران مانع اهدافم شود . با همان شيوه ادامه دادم ولي بارها مورد سرزنش و اخطار قرار گرفتم !
جناب وزير محترم !
امروز در مدارس ديگر هيچ صمیمیتی نمي بينم ، همه از هم مي ترسيم .
همه به هم بي اعتماديم .
همه فقط به فكر گذراندن روزها هستيم .
متاسفانه عشق و دوستي بين معلم و دانش آموز و بالعکس خيلي كمرنگ شده است .
چه كار بايد كرد وقتي هدف از كلاس هاي ضمن خدمت و كارگاه هاي آموزشي مان گرفتن ساعت ضمن خدمت است ؛ چطور مي توانیم سطح كيفي آموزشي را ارتقاء بدهيم؟
وقتي شرايط روحي مان به هم ريخته ست ، وقتي مشكلات مالي و اقتصادي سر به فلك مي زند، وقتي كه نمي توانیم زندگي و فرزندان مان را مديريت كنيم چه طور مي توانيم به توليد نيروي آينده كمك كنيم ؟
چه طور مي توانيم به دانش آموزان مان مطلبي را ياد بدهيم در حالي كه خودمان نمي توانيم آن مطلب را باور كنيم ؟
رطب خورده منع رطب چون كند ؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
وقتی که به آموزش و پرورش به عنوان یک بنگاه زیان ده نگاه کنیم و تست زنی و کنکور به جای تربیت انسان و انسان خلاق، نتیجه ای بهتر از این نخواهد داشت!؟
امروزه نیاز به تحول جدی در آموزش و پرورش داریم و نیاز داریم به طور جدی با آینده سازان کشور به صورت ریشه ای از دبستان کار کنیم.
خواهش من از مسئولان آموزش و پرورش کشور این است که بگذاریم ابهت و اهمیت معلم در جامعه حداقل مانند 30 سال پیش شود و همه از شنیدن شغل معلم یا دیدن معلم لذت ببرند و جلوی گستاخی های بیشا از اندازه دانش آموزان گرفته شود.
چرا آموزن های فیلتری مقاطع بالتر برداشته شده و چرا همه باید تا دیپلم و با هر سطح سوادی درس بخوانند و مدارس ما به کانون های اصلاح تربیت تبدیل شوند و وظایف مضاعف را بر دوش مدرسه و معلم تحمیل کنیم؟
ای کاش مشکلات معلمان فقط مادی بود در حالی که ما علاوه بر مشکلات مالی و اقتصادی و منزلتی از مشکلات تربیتی دانش آموزان هم زجر فراوان می کشیم.
به امید فردایی بهتر برای مردم ایران