سرانه مطالعه در کشور ما پایین است! به طوری که اگر خواندن قرآن، ادعیه ها ، روزنامه ها و کتاب های درسی را در نظر نگیریم و اگر نیمه پر لیوان را ببینیم و خواندن مطالب تلگرامی و خبرگزاری های مختلف را در این آمار لحاظ نکنیم تقریبا به متوسط مطالعه 13 دقیقه در روز در کشور می رسیم که شاید بتوان گفت، مردم ما ارتباط خوبی با کتاب و مطالعه ندارند! سبدهای خانواده ما بی کتاب است! دیگر کتاب خواندن ، هنجار زندگی ما نیست که البته موید این مطلب، تیراژهای خیلی پایین برای برخی ازکتاب ها هست، به گونه ای که در شناسنامه برخی از آن ها تیراژ ، فقط صد (100) نسخه عنوان شده که واقعا نگران کننده است! حال در این وضعیت آیا ناشر ، از ادامه کارش پشیمان نمی شود؟ نویسنده ی تازه کار جرات ورود به این عرصه را دارد ؟ کتاب فروش می تواند به فعالیت خود در این زمینه ادامه دهد؟
سوالی که همواره ذهن را درگیر خود می کند این است که چرا لحظه های خالی ما ، خالی از کتاب هست و کک هیچ کس هم نمی گزد که چرا درگیر تفکر نیستیم ؟ تفکری که از نان شب ما هم واجب تر است و می تواند دغدغه های متعدد ما را تا حدی سامان بخشد !
رخوتی که تکرار کلیشه ای زندگی را نصیبمان کرده و جهلی که ما را در زندان حقارت اسیر کرده است !
بی گمان این درد با دست وپنجه زدن در غفلت رفع نمی شود و به واویلا گفتن دوا نمی گردد ! بلکه باید به همت کمر بندیم ! از یارانه کتاب گرفته تا هدیه های کتاب و مسابقاتی که از کتاب های مورد پسند افراد و نه محتوای اجباری گرفته می شود تا فعال کردن و راه اندازی دوباره کتاب خانه های سیار در سراسر کشور و در نظر گرفتن بودجه ای جدی برای این امر مهم ، می توان کمی راه را به سرمنزل مقصود باز کرد!
واقعا چه زمانی باید شاهد تلنگری جدی در این زمینه بود و حضور کتاب در سبد کالای خود را لمس کرد؟
چه زمانی باید خاطره های خوش مطالعه ، شیرینی لحظه هایمان باشد! انگار با کتاب بیگانه ایم و فراموش کرده ایم که روزگاری مهد تمدن و فرهنگی غنی بوده ایم ، فرهنگی برجسته که آثار مکتوبش تمام دنیا را درنوردیده بود! حالا اما یادمان رفته است که اگر فرزندمان اولویت کتاب را در رفتار روزمره ما شاهد باشد یاد می گیرد که برای او هم باید، کتاب از اهمیت ویژه ای برخوردار باشد؟!
اگر آگاهی را برای خودمان بزرگ جلوه نماییم ، فقدان آن را دغدغه ای سخت برایمان محسوب می کنیم و برای رفع آن تلاش می نماییم ! هر روز مبالغ زیادی را برای تفنن و سرگرمی های زودگذر و آدامس و پفک فرزندانمان هزینه می کنیم اما برای افزایش آگاهی بخشی خودمان به عنوان یک نیاز خاص هزینه ای صرف نمی کنیم!
هر یک از ما در خانواده به عنوان یکی از پایگاه های اصلی تربیت شهروند مطلوب، موظف هستیم که از خودمان شروع کنیم . قسمتی از هزینه زندگی را مختص خرید کتاب قرار دهیم و مطالعه کتاب و حتی هدیه آن را به عنوان یک هنجار پذیرا باشیم . در این بین، رسانه های مختلف هم به طرق گوناگون باید این سنت پسندیده را تبلیغ نمایند .
یاد بگیریم شادی سال نومان را با هدیه کتاب جشن بگیریم و اوقات خودمان را به جذابیت آن پر نماییم . ایستگاه های کتاب را از کتاب های پر مخاطب فربه نماییم ! تعداد آن ها را در مکان هایی افراد زیادتری حضور دارند، بیشتر کنیم !
متولیان فرهنگ، به جای نگرانی برای کم بودن نرخ مطالعه در کشور، به فکر برنامه ای مدون برای رفع این بحران باشند تا نوجوان و جوان ما لگد مال دنیای مجازی و دلهره های ناشی از آن نشوند ! فریاد نمی دانم ها تحقیر جهالت را به همراه نیاورد !
این مهم ، نیازمند تلنگری جدی برای همه مردم می باشد، از فرادستانی که متولی این امرند تا مردمی که نیازمند این مهم هستند ! راستی مسئولین امر برای رفع این دغدغه جدی چه تدبیری اندیشیده اند؟ چرا مطالعه کتاب اولویت بالای مردم ما نیست؟ آیا مطالعه کتاب نمی تواند از پیامدهای ناشی از جهل جلوگیری نماید؟
متولیان فرهنگ در کشور ما باید پاسخ گوی این سوالات باشند !
باید ببینیم ما در کجای جهان ایستاده ایم؟
باید قبول کنیم که هزینه کردن در این زمینه ، سرمایه گذاری خوبی برای آینده محسوب می شود!
روزنامه وقایع اتفاقیه
{ در زیر آخرین آمار نظرسنجی در پرتال وزارت آموزش و پرورش را مشاهده می کنید ( تا تاریخ 7 / 1 / 1396 ) } :
نظرات بینندگان