وقتی بحث تولید و اشتغال مطرح می شود اگر به زیر ساخت ها و پایه ها توجه نشود قطعا راه به هدف نمی یابد و یا مسیرآن کژراهه و بیراهه خواهد بود.
با نگاهی به دو کشور ویران شده از جنگ آلمان و ژاپن دو متفکر وقت شناس ، پای در یک کفش کردند که اگر تولید ، اشتغال و سربلندی کشوررا می خواهید ، کلیدش در ذهن پاک کودکان و نوجوانان و مسیر توسعه واقعی آن درآموزش و پرورش رقم خواهد خورد ، آنگاه هر چه خرج کنید و بکارید در زمانی نه چندان دور، درو خواهید کرد و این شد از سرزمین هیچ و ویران شده ؛ کشوری پرصنعت ، اشتغال زا ، کارآفرین ، مولد ، مترقی و در نهایت در سال های هدف ، جزء پنج کشور اول پیشرفته و اقتصادی مطرح جهان به نام خود سکه زدند که البته آن قدر اشتغال زایی نرم بالایی داشت که با کمبود نیرو در بخش های تولید ی مواجه گشته که با وارد کردن نیروی کار و جذب نخبگان از کشور های دیگر اقدام می شد.
میجی در ژاپن و بیسمارک در آلمان جمله معروف را به سران و اتاق فکر توسعه کشور خوراندند که اگر می خواهید کشوری پیشرفته، نرمال و پایدار داشته باشید ؛ بچه های پیش دبستانی و ابتدایی ، آموزش و پرورش و خیل بودجه کشور رادر اختیارشان بگذارید تاچند سال بعد سرهنگ ، مهندس ، دکتر ، معلم ، وزیر و وکیل ، نخست وزیر، کارگر، پرستار و... نیروی کارآمد ، استاندارد ، دلسوز و متعهد داشته باشید یکی بهتر از دیگری .
البته مردم را توجیه کردند که باید در این بازه زمانی برای سربلندی خودشان و خوشبختی نسل فردا ، ریاضت را خوراک خود نموده و بیشتر از حد معمول ، کار ، تلاش و زحمت بکشند و در این مسیر وجدان را سرلوحه روزگار خود نمایند و خود ارزیابی و خود نظارتی را در دستور داشته باشند ، سر مردم و دیگران کلاه نگذارند ، اختلاس از بیت المال نداشته باشند تا بتوانند از فقر و نداری نجات یافته و ازفاصله بین فقیر و غنی بکاهند .
آنان در این کارزار پس از اطمینان از زمامداران و آحاد مردم ، با خیال آسوده به سراغ مراکز هدف ، پیش دبستانی ابتدایی رفتند با دقت و با بودجه کافی نقشه راه را پیاده کردند .
در شهر سازی حرف اول و آخر را گسترش ضابطه مند فضاهای استاندارد فرهنگی ، هنری ، آموزشی ، ورزشی و تفریحی کودکان و نوجوانان می زد ، حقوق معلمان با هیچ سازمان و نهادی برابری نمی کرد ، در خرج کردن ها تنها نهادی که ذیحساب نداشت آموزش و پرورش بود ، از سازمان های موازی و تعلیمات رسمی و غیر رسمی بی هماهنگ با آموزش و پرورش خبری نبود ، اردوهای کوتاه و بلند مدت ، سخت و آسان همه و همه باید تحت اشراف و قیومیت بلا منازع آموزش و پرورش اجراء می شد ، حتی نهاد کلیساها برای پرورش های مذهبی حق ارتباط مستقیم با متربیان و حضور وقت و بی وقت در کلاس های درس را نداشتند بلکه فقط باید با معلمان مباحثه و تبادل داشتند تا مرجعیت از آن معلمان باشد که دو گانگی در تعلیم و تربیت پیش نیاید . برای حس وطن دوستی و یادمان از جان گذشتگان و اعضاء از دست داده ها در جنگ و دفاع از کشور، بازدید و توضیح فضاهای مانده از رشادت ها و موزه های جنگ وبرنامه های ویژه ، حتما و حتما از مجاری آموزش و پرورش اجراء و اقدام می شد .
هیچ نهادی حق دخالت و بودجه ای در این زمینه نداشت . محیط زیست ، حراست و حفاظت از آن در اولویت آموزش ها بود . در کتاب ها تنبلی و کار نکردن تقبیح و کار کردن و وجدان کاری بر ذهن و جان نونهالان نهادینه می شد .
کارهای عملی اولویت بر کارهای تئوری و گفتاری داشت، الگوهای رفتاری و عملی جوار مدرسه ازخانه ، کوچه ، خیابان ، معلم ، عوامل آموزشی ، پلیس ، کارمند ، تلویزیون ، کوی و برزن ، لحظه به لحظه هماهنگ و در حال پرورش و تربیت بود ، عوامل آموزشی و پرورشی هیچ گاه با سخنرانی های طولانی و اطوارهای نمایشی و بوق کرنا درمدارس بر ذهن و روح بچه های معصوم سوهان نمی شدند که پس از پایان ساعات آموزشی و پرورشی در خانه ، جامعه ، رسانه عمومی برعکس آنچه شنیده و خوانده اند مشاهده کنند و تمام رشته ها در این تناقض پنبه شود .
مدارس شان کارچاق کن اداره متبوع نبودند ، مدارس درجه یک و دو ، پولی و بی پول نداشتند ، بچه های کشته شدگان در جنگ از بچه های عادی جدا نبودند تا تافته ها ، بافته ی جدا یافته شوند تا وقتی بزرگ شدند همدیگر را در جامعه نفهمند و هر کدام از بی اعتمادی در جامعه ، در زندگی ، در ازدواج ، درکی از هم نداشته باشند و برای خود و دیگران مشکلات مالی و اجتماعی به وجود بیاورند .
اگر تولید و اشتغال به معنای واقعی را می خواهیم باید در تخصیص بودجه و در مرجعیت آموزش و پرورش و تولید نیروی مولد ، فقط و فقط دستگاه تعلیم و تربیت را به عنوان مرجع تولید سرمایه انسانی و منبع تولید و اشتغال ببینیم ولا غیر.
اینکه منابع مالی برای آموزش و پرورش در درجاتی دست چندم و مبادی تعلیم و تربیت دروازه هایش به روی قدرت مندان ناوارد ، نامحرمان نامتخصص به اصول اولیه آموزش و پروش باز و معلم باید دنباله رو و تامین کننده خواسته های بی هدف و ناهماهنگ غیر اصولی باشد ، تولید و نیروی مولد و سرمایه انسانی کارآمد تربیت نخواهد شد .
اگر همچنان هشتاد درصد بودجه های تعلیم و تربیتی و فرهنگی به مراکز مدعی هیچ کاره و همه کاره و بیست درصد به آموزش و پرورش همه کاره و هیچ کاره اختصاص یابد طعم تلخ بیکاری و نابودی تولید ، همچنان ویروس کشنده ای خواهد بود در سرزمین پر از منابع مادی و معنوی ایران .
بیایم در سال تولید و اشتغال به آموزش و پرورش و معلم توجه همه جانبه و جدی نمائیم تا در آینده کشوری مولد همراه با نیروی کار کارآمد و کشوری توسعه یافته و سربلند در جهان داشته باشیم.
به امید آن روز
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان