در روزهای اخیر ، خبر تنبیه دانش آموزی در رودبار کرمان به سوژه برخی رسانه ، روزنامه ها و حتی صدا و سیما تبدیل شد . ( این جا )
تقریبا همه این رسانه ها در مذمت و نکوهش این حادثه نوشتند اما کم تر به چرایی و یا تحلیل شرایط واقعی آن پرداخته شد .
فشار رسانه ها سرانجام موجب شد تا با دستور وزیر آموزش و پرورش این معلم رودباری از کار تعلیق و آماده به خدمت گردد .
از آن جا که در صدای معلم سعی ما بر نهادینه ساختن تفکر انتقادی و نیز برقراری یک جریان دو سویه در تعامل اجتماعی و گفت و گو است سعی کردیم که با این معلم رودباری در این زمینه گفت و گویی داشته باشیم .
چند بار سعی کردیم اما ایشان پاسخ نداد و سرانجام گوشی اش را خاموش کرد !
هدف این بود تا این جریان یک سویه رسانه ای که همه به دنبال یافتن مقصر و خالی کردن همه تقصیرات بر دوش یک نفر هستند تعدیل شده و این معلم در مورد کار خود روشنگری کند .
ضمن آن که ؛ شرایطی که منجر به این وضعیت شد را توصیف کرده و به افکار عمومی توضیح دهد .
پس از این خود به خود چندین فرضیه در ذهن من شکل گرفت .
( خشونت در مدارس یک پدیده چند بعدی یا زوایای مختلف است .پرداختن به ریشه های خشونت در مدارس گسترده است اما سعی خواهم کرد در این بخش و در آینده به تعدادی از آن عوامل اشاره ای داشته باشم )
نخستین فرضیه همان فقدان سواد رسانه ای در میان اکثریت قریب به اتفاق فرهنگیان و معلمان است .
همان گونه که فشار رسانه ها موجب شکل گیری فضای افکار عمومی علیه این عمل و تنبیه فرد خاطی گردید به همان نسبت استفاده این معلم از فضای رسانه ای دو سویه موجب می شد تا ضمن توضیح و توصیف شرایط موجده حداقل ضربه منفی حملات رسانه ای جهت مقصر جلوه داده یک فرد منهای سایر شرایط تعدیل شده و لااقل جلوی اتفاقات مشابه گرفته در آینده گرفته شود .
حتی اگر این معلم رودباری در خلال گفت و گو بابت این تخلف عذرخواهی می کرد حداقل این فایده را داشت تا تصویر ذهنی که برخی رسانه ها از " معلم " به عنوان یک موجود " خشن ، شکنجه گر و غیرقابل تغییر " ترسیم کرده اند تعدیل شود .
از سوی دیگر ، شاهد نوعی روزمرگی ، شعارگرایی و جزم اندیشی در فضاهای گفت و گوی مدارس و به ویژه شبکه های اجتماعی و در میان معلمان بوده و هستیم .
بسیاری از معلمان عنوان می کنند که جامعه بخش مثبت اقدامات معلمان را در نظر نمی گیرد و بدون در نظر گرفتن جنبه های ایثار و فداکاری آنان مترصد فرصت است تا از معلمان انتقام بگیرد .
آن ها فقط نیمه خالی لیوان را می بینند .
اگر این فرضیه درست باشد باز هم مقصر معلمان هستند !
در این مدت چند یادداشت و یا مقاله تحلیلی از سوی معلمان در این مورد نوشته شد ؟
چند معلم به نقد اخبار و گزارش های رسانه ها و روزنامه ها در این مورد پرداختند ؟
این معلم حتی حاضر به توضیح در مورد کار خود نشد ؛ شاید تصور کرده است سکوت و احتیاط می تواند موجب تعدیل و یا ترحم مقامات در آینده شغلی وی شود علی رغم این که پرونده اش به هیات تخلفات اداری ارسال گردیده ، وزیر آموزش و پرورش حکم تعلیقش را امضا کرده است و حیثیت شغلی و شخصیتی اش مورد سوال جامعه قرار گرفته است .
این روحیه ترس و محافظه کاری بی مورد که متاسفانه یک صفت غالب در میان معلمان است موجب پسرفت و عقب ماندگی در فضای عمومی آموزش و پرورش ، عدم آگاهی جامعه از فضای واقعی مدارس و نگاه منفی نسبت به معلمان و کاهش مرجعیت اجتماعی آنان شده است .
بنده در این جا به هیچ وجه قصد دفاع از تنبیه بدنی و یا عمل خطای این معلم را ندارم اما پرسش این است که چرا " صدای معلمان " در رسانه ها و جامعه شنیده نمی شود ؟
دفاع از منزلت و جایگاه معلمی با شعار ، قهر کردن و جبهه گرفتن در برابر جامعه حاصل نمی شود .
اگر معلمان در جامعه دیده نمی شوند و یا رسانه ها به جنبه های مثبت آن ها آن گونه که لازم و کافی است توجه ندارند قبل از فرافکنی و متهم ساختن دیگران باید به دنبال علت و یا علل بود .
این که در برابر یک عمل اشتباه که از سوی یک معلم صورت گرفته است به پایین بودن حقوق ، شرایط کاری و... پرداخته می شود و حتی فدارکای های معلمان برجسته شود نوعی جا به جایی است و صورت مساله را حل نمی کند .
علت در خود معلمان است .
و اما در تحلیل سایر جنبه ها باید به نکات و موضوعاتی اشاره کرد .
خشونت در مدارس تابعی از جامعه و روابط و سیاست ها و برنامه های حاکم بر آن است .
در واقع ، " مدرسه " به نوعی هم " علت " و هم " معلول " است .
علت از این جهت که به کارکردهای خود درست عمل نمی کند و از رسالت و ماموریت خود تهی شده است .
در واقع ، « مرگ مدرسه » موجب شده است تا اهداف و وظایف فراموش شده و کارکرد دیگری برای آن در نظر گرفته شود .
در نظام آموزشی ما و به ویژه مدرسه " روح تعلیم و تربیت " کم رنگ و حتی بی رنگ شده است .
کاریکاتوری که به این مناسبت منتشر گردید نوع نگاه جامعه و مردم را نسبت به آموزش و پرورش ، مدرسه و کارکرد آن نشان می دهد .
در حال حاضر در بسیاری از مدارس ما ، مهارت های زندگی آموزش داده نمی شود .
مدارس بعضا به دکان هایی برای سود جویی و کسب منافع برای عده ای و به ویژه موسسات آموزشی – تجاری تبدیل شده است .
رسانه ملی به جای آن که یک دانشگاه عمومی باشد و سطح ارتقای آگاهی های جامعه و مردم را ارتقا دهد خود به بازوی اجرایی و تبلیغاتی این گونه موسسات تبدیل شده است !
در این رسانه به جای تبلیغات رنگارنگ و طراحی یک الگوی غلط زندگی و روابط اجتماعی باید تفکر و خود انتقادی و تفکر نقادی آموزش داده شود .
نکته جالب این است که صدا و سیما که خود به عنوان نهاد فرهنگی که از بودجه عمومی ارتزاق می کند به جای پاسخ گویی در برابر عملکرد خود دائما سعی می کند توپ را به زمین آموزش و پرورش و معلمان پرتاب کند !
در سوی دیگر ، « مدرسه » خود معلول و قربانی شرایط و برآیند شرایط حاضر در جامعه است .
چیزی که الان به وضوح در جامعه ایران قابل مشاهده و رصد است تثبیت و نهادینه شدن خشونت (کلامی – غیرکلامی ) در ارتباطات اجتماعی و میل شدید اجتماع برای گریز از گفت و گو و تنفر از یکدیگر است .
فضایی که فاقد اقناع گری ، نقدپذیری و بازخورد مثبت باشد خود به خود به سوی " خشونت " سوق داده خواهد شد .
بسیاری از موضوعات مربوط به پرونده های قضایی به " مظاهر خشونت " مانند توهین ، فحاشی ، هتک حرمت و... اختصاص یافته است و متاسفانه روز به روز در حال افزایش است . ( این جا )
رئیس انجمن مددکاری ایران چنین می گوید ( این جا ):
" ایران در میان 185 کشور در رتبه 105 قرار گرفته و در جدول غمگینها از پایین جدول، رتبه دوم را دارد؛ بعد از عراق دومین کشور غمگین جهان محسوب میشویم.
برخی تحقیقات آماری از وجود 35 درصدی اختلالات روانی در تهران خبر میدهد، در مورد بعضی مناطق تهران وضعیت بسیار تکاندهنده است زیرا این میزان به حدود 80 میرسد که بسیار بحرانی توصیف میشود و نیاز به نشاط اجتماعی را خیلی جدیتر از گذشته مطرح میکند .
در حالی که نگاه عمده و متمرکز شبکههای ماهوارهای به عنوان یک ابزار تخریب اجتماعی، بر خانواده ایرانی نهاده شده، متاسفانه برنامه ششم توسعه در خصوص آسیبهای اجتماعی، هیچ هدف و رویکردی ندارد
بر اساس اعلام قوه قضائیه، در کشور 80 میلیونی ما، در حال حاضر 15 میلیون پرونده قضایی جاری در دست رسیدگی قرار دارد که از منظر مدیریت اجتماعی، تاسفبرانگیز است .
میانگین طلاق کشور، یک طلاق به ازای 4.5 ازدواج است، اما در برخی نقاط شمال تهران این میزان به یک طلاق در مقابل دو ازدواج رسیده است .. "
وزیر بهداشت در این مورد هشدار داده و چنین می گوید : ( این جا )
" یکی از مشکلاتی که من از آن رنج میبرم خودشیفتگی است که متأسفانه در همه ردهها وجود دارد و آنجایی که به مسئولان ختم میشود بسیار بیشتر است. خودشیفتگی عدهای کار دست سلامت روان مردم میدهد و برخی شایعات، روح و روان مردم را آشفته میکند. یک حرف زده میشود و کل جامعه از آن آشفته میشود.
میزان تابآوری جامعه در برابر مسائل روزمره زندگی و مسائل اجتماعی کاهش یافته و این یکی از مشکلات اساسی به ویژه برای سیاستمداران کشور در زمینه اداره جامعه است
حال یکی از وظایف دولتها افزایش تابآوری جامعه در برابر حوادث زندگی اجتماعی و روزمره است و دولتها باید بتوانند مردم را برای حل مسائل، توانمند بار بیاورند. این در حالی است که متأسفانه این موضوعات نه در آموزش و پرورش و نه در آموزش عالی مورد توجه قرار نمیگیرد و به همین جهت شکنندگی در نسلهای جدید بیش از نسلهای گذشته است .
حدود یک چهارم جامعه دچار اختلالات روان پزشکی هستند ... "
حال باید این پرسش اساسی را مطرح نمود با توجه به تاثیرپذیری مدرسه به عنوان یک زیر سیستم از کل و فضای جامعه چه امکاناتی برای آن پیش بینی شده است و آیا برنامه ها و اسنادی که برای آن ها تدوین کرده اند تا چه حد می تواند آن را به کارکردهای اصلی خود نزدیک کند ؟
آیا قرار است معجزه ای در مدرسه در حال مرگ رخ دهد ؟
در آسیب شناسی نظام آموزشی هم به عوامل مختلفی اشاره می شود .
روش های تدریس معلمان اکثرا به روز نیستند .
تراکم کلاس ها اکثرا بالاست اما آیا روش های تدریس هم متناسب با این وضعیت تغییر کرده اند ؟
چند درصد از آموزش های ضمن خدمت معلمان به این موضوع اختصاص دارد ؟
آیا تاکنون آموزش و پرورش به صورت گسترده موضوعات آموزش معلمان را به مسائلی مانند مدیریت خشم ، اصول کلاس داری و... اختصاص داده است ؟
در حالی که خشونت در مدارس موضوع روز مدارس و مساله بسیاری از معلمان است وزارت آموزش و پرورش برای موضوعاتی مانند هوشمندسازی و... که ارتباط چندانی با کار فعلی آن ها ندارد برنامه ریزی می کند .
مشاوره در مدارس جدی گرفته نمی شود.
برخی مدارس ما بیشتر شبیه پادگان ها و کلانتری ها اداره می شوند .
نمونه آن اتفاقی بود که در یک دبستان در ناحیه دو سنندج رخ داد .( این جا )
زنگ صبح گاهی مدارس خیلی اوقات بی روح ، کسل کننده و بعضا شبیه صبح گاه همان پادگان هاست !
متاسفانه و در نگاه مسئولین نوعی بدبینی مفرط نسبت به تجارب سایر کشورها و اسناد بین المللی وجود دارد .
با این که در همه کشورهای توسعه یافته جایگاه " هنر و موسیقی " تثبیت شده است و آن ها به دنبال به روزآوری یافته های خویش و ارتقای روش های مورد استفاده هستند ما هنوز در مورد اصل موضوع توافق نداریم !
و این در حالی است که خودمان هم نسخه ای برای مدیریت خشونت نداریم و تنها هنر ما نادیده گرفتن و سرپوش گذاشتن به واقعیات است .
در این زمینه می توان به سخنان مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان تهران در روزهای اخیر اشاره کرد .
ایشان ضمن انکار خشونت در مدارس و در مخالفت با سند 2030 چنین می گوید :
" یكی از بندها در پیشنویس ارائه شده، ایجاد مدارس عاری از خشونت است كه كشورها در آن متهم به وجود خشونت و تبعیض جنسیتی شدند. آیا در مدارس ما خشونت وجود دارد كه مسئولان این بند را تأیید و امضاء كردهاند؟ "
خشونت در مدارس ایران نیاز به واکاوی و نگاه ژرف ، جهانی و علمی مسئولان و برنامه ریزان دارد .
نظرات بینندگان
دوست عزیز بازنشسته
ضمن سپاس از نظر شما
این ترس و محافظه کاری دلایل زیادی دارد.
شاید هم به خاطر ترس موهومی است که در جامعه ریشه دوانده است .
این که به راحتی با همه شرایط سازگار می شوند ...
ضمنا کسی که حرفش قانونی و منطقی باشد برای دفاع دلیلی برای سکوت ندارد .
دوست عزیز
اگر بنده به این بیماری مبتلا بودم که نمی نوشتم و این رسانه را اداره نمی کردم !
اگر مثل خیلی از فرهنگیان بودم که صدای معلمی وجود نداشت !
جمله آحر شما پاسخ بود نه پرسش !
پایدار باشید .
که در ان معلم سر کلاس به دست دانش اموز سر بریده می شود
ویا به دست والدین و دانش اموزان کتک می خورد
لطفا هر چه سریع تر این کار را انجام دهید
اتش را باید اتش جواب داد
آقای وحید
بنده نگاه سیستمی به مساله دارم .
این که همه عوامل را به بیرون نسبت دهبم نوعی شانه خالی کردن از زیر باز مسئولیت های فردی و اجتماعی است .
آیا معلمان همه نقدپذیرند ؟
چرا باید در میان این همه معلم نباید به تعداد انگشتان دست ، این گونه مسائل را ریشه یابی کنند ؟
آیا کسی جلوی تحلیل و نوشتن آن ها را گرفته است ؟
بنده محتوای کارتون را تایید نکرده ام .
اگر جامعه از تظر شما مخالف این دیدگاه بود پشت مطالبات معلمان می ایستاد .
آیا تاکنون قضاوت جامعه و مردم را نسبت به شرایط کاری و تعطیلات آن ها نشنیده اید ؟
تخلفات برخی معلمان ارتباطی با فداکاری های برخی دیگر ندارد !
معلمان همه مثل هم نیستند .
نمی شود برخی معلمان متخلف از کیسه برخی معلمان دیگر خرج کنند .
معلم فداکار شایسته تحسین است و معلم متخلف نیز باید مجارات شود .
اما مهم این است که برای احراز تخلف باید تشکیلاتی مانند سازمان معلمی وجود داشته باشد .
در مورد تخلفات معلمان باید نظر تخصصی ارائه شود .
دخالت برخی عوامل مانند حراست و حتی وزیر در این موارد شان معلمی را تنزل می دهد .
باید نظر کارشناسی این سازمان را جویا شد .
پایدار باشید .
جنابعالی نیز پیش از این به دلیل پاره ای فعالیت های صنفی
توسط "هیات های رسیدگی به تخلفات اداری" نواخته شدید!
پس از این، به قول خودتان تغییر رویه داده و تصمیم به
کنشگری در عرصه رسانه ای گرفتید.
آیا حضرتعالی "معلمی قهرمان" هستید یا "معلمی متخلف"؟
شما طبق قانون متخلف بوده اید یا نه؟
آیا قانون در برخی موارد خوب و در برخی موارد بد است؟
آیا قانون تنها به زیبایی بر فرو دستان اعمال می گردد؟
آقای احمد
ضمن تشکر از شما .
موضوع مورد طرح شما به نظر می رسد ارتباطی با بحث ما نداشته باشد .
موضوع این یادداشت نقد عملکرد هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش نیست هر چند قبلا در مورد آن مطالبی نوشته ام .
ضمن آن که نوع تخلف مهم است .
پرونده من با دخالت حراست تشکیل شد و ارتباطی با حقوق دانش آموز و مدرسه آموز نداشت .
اصل این پرونده سیاسی بود .
هر چند از دولت قبلی انتظار می رفت که با منتقدان چنین برخوردهایی داشته باشد و چیز عجیبی نبود...
اما در مورد پرونده دانش آموز کرمانی وضعیت فرق می کند .
اگر بنده هم مثل این معلم رودباری دچار چنین تخلفی شوم قانون باید با من برخورد کند .
قانون ، قانون است .
بنده هیچ گاه سعی نکرده ام که قهرمان باشم اما مثل خیلی ها هم عافیت طلب و به گوشه ای خزیده نیستم که تنها هنرشان نق زدن و زیر سوال بردن همه چیز است بدون آن که مسئولیتی برای خودشان قائل باشند .
پایدار باشید .
بنده کوشندگی جناب پورسلیمان در واکاوی مسائل آموزش و پرورس و دفاع از فرهنگیان را تحسین میکنم بنده بیشتر در حوزه مطالبات بازنشستگان فعالیت میکنم و یادداشت هایم را از طریق روزنامه های آرمان و مردم سالاری منتشر میکنم که آخرینش را خدمت شما هم فرستادم و شما هم محبت به نشر آن فرمودید با دیدگاه شما موافقم که فرهنگیان نخواستند یا نتوانستند صدایشان را رسا برسانند شاید براب کلاغی که طعمه به لانه اش میبرد برایش مهم نباشد کدام جوجه از آن بهره مند شود اما تنها جوجه هایی بهره میبرند که گردنشان درازتر و صدای جیک جیکشان بلند تر است . تلاش هایتان را تحسین میکنم
آقای ساداتی
از محبت شما سپاسگزارم .
پایدار باشید .
ریشه و علت تمام این برخوردهای خشن در مدارس و پایین بودن آستانه تحمل فقر و نداری و تبعیض در حق معلمان است..
دوست عزیز
آقا/ خانم معلم
سخن شما از یک منظر درست است اما نسبت دادن همه مشکلات و از جمله خشونت در مدارس ، تک بعدی نگاه کردن به پدیده ها و فرار از مسئولیت پذیری است .
پایدار باشید .
دوست عزیز بازنشسته
ضمن سپاس از نظر شما
این نسخه را سال هاست که از دوستان می شنویم .
اگر همکاران محترمی و فرهنگیان چون شما در طول 30 سال خدمت کمی فراتر از راه مدرسه و خانه را رصد می کردند و به قول مرحوم صمد بهرنگی تکه ای بزرگ از آن گوشت مرده بزرگ نبودند اکنون وضعیت شاغلان ؛ نعلیم و تربیت و جامعه به مراتب بهتر از این بود .
پایدار باشید .
مرده بزرگ نبودند"
اما جناب پور سلیمان من هم به شخصه به قول "صمد بهرنگی"
دوست ندارم که اینگونه باشم!
اما وقتی که به مرگ مشکوک صمد فکر می کنم...
واقعا می ترسم!
چون من هم دوست ندارم که به طرز مشکوکی بمیرم یا حداقل
ترور شخصیت شده و شغل و همین آب باریکه رو هم از دست
بدم و از دامن فقر نسبی به ورطه فقر مطلق بغلطم!
دوست عزیز
آقا / خانم د .م
درست است .
اما ما معلمان در برابر این وضعیت چه کرده ایم ؟
در شورای معلمان غیر از پیام تشکر و تقدیر و آرزوی موفقیت برای این و آن چه کار خاص دیگری انجام داده ایم ؟
برای روشنگری اولیاء در مدرسه و در جامعه از طریق رسانه چه کاری انجام داده ایم ؟
این که دائما بخواهیم از خود سلب مسئولیت کنیم و مثل دیگران مشکلات و تقصیرات را دایورت کنیم منطقی و درست نیست .
همه باید به میزان اختیارات و مسئولیت های خود پاسخ گو باشند .
" چو می بینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است "
پایدار باشید .
یک نکته هم حتما می تواند جای مطالعه و بررسی داشته باشد و آن مدارس دخترانه است. در مدارس دخترانه یا دانش آموزان خیلی خوب هستند یا همکاران بسیار صبور!
آقای سلیمی
سپاس از محبت شما .
البته در مدارس دخترانه هم مشکلات دیگری وجود دارد .
دختران مانند پسران نیستند و ممکن است مشکلات را درونی کنند .
البته به نظرم ، نوعی استبداد مدیریتی و مقلد صرف بخشنامه بودن در مدارس دخترانه نهادینه شده است .
به نظرم ، برای مدیریت خشونت باید نوع اداره مدارس تغییر کند .
مدرسه را می توانیم محیطی شاد و دلپذیر برای دانش آموزان کنیم .
یکی از آن ها اجرای ورزش صبحگاهی است که متاسفانه در بسیاری از مدارس به بهانه های مختلف اجرا نمی شود .
همکاران باید در این موارد فعال باشند و پیشنهاد دهند .
پایدار باشید .
و یا جامعه جهانی دانست. امروزه متاسفانه نظام سرمایه
داری جهانی چه در پوستین سوسیالیسم و چه در شکل
نئولیبرالیسم، شوربختانه حیات خود را در گرو شدیدترین
انواع خشونت و کشتار برعلیه عده ای کثیر در جهت زیست
زالو وار عده ای قلیل باز تولید کرده است.
خشونت داعش، جنگ یمن، کشتار فلسطینیان، کشتار
مسلمانان میانمار و... نشان از دهکده ای نا آرام دارد؟!
پدیده "ترامپیسم" در قدرت شماره یک اقتصادی و نظامی
جملگی زیستمندان زیست کره را به خنده وا داشت!؟
حقوق ها و ایضا اختلاس های نجومی،رانت و ویژه خواری
در کشوری به ظاهر ثروتمند، تفاوت دستمزد چشمگیر در
بین خود کارکنان دولت و وجود طیف گسترده ای از بیکاران
و فقرا، اگر مولد خشونت نیست! پس چیست؟!
درست است .
همه ساکنان یک کشتی هستیم اما برخی ها سعی دارند تا همیشه حصاری به دور خود بکشند و از واقعیت های جهانی دور باشند !
به نظرم به جای آن که به دنبال سیر در آفاق و انفس باشیم و مسائل را فرافکنی کنیم ابتدا تکلیف " خود " و " تغییر از خود " را مشخص کنیم .
داعش ، طالبان و... هم احتمالا زمانی در همین مدارس دانش آموز بوده اند !
پایدار باشید .
چرا اخباری از بیکاری-امار بسیار زیاد قتل و دزدی در رسانه ها منتشر نمی شود
چرا کشته شدن معلم فیزیک بروجردی به دست دانش اموز- و مرگ دو فرزند معلم شوش توسط مادر دانش اموز - و کتک خوردن معلمین مظلوم توسط دانش اموزان و والدین رسانه ای نمی شود
تا کی این همه تبعیض
تا کی این همه ظلم به معلم
اینها فقط دارند معلم را هم سطح شکنجه گران ساواکی و صهیونیسم نشان می دهند تا همه با معلمین دشمن شوند
تا صدای معلم به جایی نرسد
تا بر روی این همه جرم و تبعیض در مملکت سرپوش گذاشته و ذهن مردم مشغول معلمان مثلا جنایتکار شود
لطفا همه معلمان بیدار باشید و خود را از این باتلاق نجات دهید
که در ان معلم سر کلاس به دست دانش اموز سر بریده می شود
ویا به دست والدین و دانش اموزان کتک می خورد
لطفا هر چه سریع تر این کار را انجام دهید
اتش را باید اتش جواب داد
دوست عزیز
آقای شهاب
صدای معلم محدودیتی برای انتشار مطالب ، اخبار و گزارش های همکاران ندارد .
البته اگر معلمان محدودیت نداشته باشند !
زمانی می گفتند نمی گذارند !
اما آیا جز این است که نمی توانیم و یا نمی خواهیم ؟
پایدار باشید .
دوست عزیز ناشناس
بنده در مورد این استان واقعا متاسفم .
اما آیا قرار است پورسلیمان در مورد همه مشکلات ایران و جهان و... مطلب بنویسد ؟
به نظرم ، بهترین فرد برای واقعه نگاری و یادداشت فرهنگیان و معلمان این استان هستند .
چرا باید در این زمینه سکوت کنند ؟
پایدار باشید .
دوست عزیز
قرار نیست یک مسئول پشت تلفن بنشیند و پاسخ ده ها هزار نفر را بدهد !
رسانه برای این کار پیش بینی شده است .
اما قبول دارم که مسئولان ما تا نقطه مطلوب فاصله زیادی دارند .
پایدار باشید .
یک سری عوامل دست به دست هم دادند تا این مشکلات بی روحی و نا امیدی در مدارس رخ بدهد
مثل نداشتن هیچ قدرتی در معلم حتی نمیتوانی یک دانش اموزو اخراج کنیو باید با تعداد بالایی دانش اموز در یک کلاس کوچک بسازی
معلم هایی هستند که برای مخارج زندگیشون مجبورن 4 شیفت کار کنن که اضافه کاریو حق و تدریس ... هر 6ماه یک بار میدن
از شما میپرسم بعد از 4شیف کار کردن اعصاب یک بچه کوچیک بازی گوشو دارید؟
چه برسه به 40دانش اموز
دوست عزیز
آقای رستم
بنده به این مشکلات اشاره کرده ام و خود بنده نیز در چنین کلاس هایی تدریس می کنم .
کسی منکر این مسائل نیست .
اما باید همه چیز را در کل دید .
پایدار باشید .
آقای محمدباقر
فرهنگیان هم مانند شهروندان در برابر قانون برابرند .
اما مهم این است که در مورد تخلفات حرفه ای و صنفی معلمان یک نهاد تخصصی مانند سازمان نظام معلمی باید در این مورد نظر کارشناسی به دادگاه و مراجع دی صلاح ارائه کند .
پایدار باشید .
دوست عزیز
اگر این معلم تحت فشار است راهش سکوت کردن نیست .
سکوت در این مورد چه معنایی دارد ؟
پیشنهاد شما چیست ؟
با اعتماد نکردن به هیچ کس چه مشکلی حل خواهد شد ؟
پایدار باشید .
دوست عزیز
آقا/ خانم احمدی
بنده بر طبق احترام به نظر دوستان که بنده را قابل دانسته و نظر می دهند بر اساس اصل پاسخ گویی پاسخ می دهم .
اگر تحمل نظر دوستان را نداشته باشم که نظر منتشر نمی شود !
در این یادداشت آیتم های مختلفی مطرح شده است .
شما بفرمایید کدام آیتم و یا نکته سپس دلایل و براهین خود را ارائه فرمایید تا قانع شوم .
سپاس از نظر شما .
استاد بزرگوارجناب آقاي پور سليمان
نگاه عميق حضرتعالي به خشونت در آموزش و پرورش و بطور کلي خشونت رايج در جامعه راه گشاي بسياري از تحليلگران مي باشد .
شما بدرستي اشاره فرموده ايد :
" ایران در میان 185 کشور در رتبه 105 قرار گرفته و در جدول غمگینها از پایین جدول، رتبه دوم را دارد؛ بعد از عراق دومین کشور غمگین جهان محسوب میشویم. "
" برخی تحقیقات آماری از وجود 35 درصدی اختلالات روانی در تهران خبر میدهد، در مورد بعضی مناطق تهران وضعیت بسیار تکاندهنده است زیرا این میزان به حدود 80 میرسد که بسیار بحرانی توصیف میشود و نیاز به نشاط اجتماعی را خیلی جدیتر از گذشته مطرح میکند ."
نظر ادامه دارد.
شده، متاسفانه برنامه ششم توسعه در خصوص آسیبهای اجتماعی، هیچ هدف و رویکردی ندارد."
" بر اساس اعلام قوه قضائیه، در کشور 80 میلیونی ما، در حال حاضر 15 میلیون پرونده قضایی جاری در دست رسیدگی قرار دارد که از منظر مدیریت اجتماعی، تاسف برانگیز است . "
" میانگین طلاق کشور، یک طلاق به ازای 4.5 ازدواج است، اما در برخی نقاط شمال تهران این میزان به یک طلاق در مقابل دو ازدواج رسیده است .. "
سئوال اساسي و مهم آنست که آيا فقط معلم رودبار جنوب ، يا معلمان سراسر کشور، يا اموزش و پرورش کشور مقصر تمامي اين مشکلات فوق الذکر مي باشند وديگر نهاد و ارگان جامعه در بروز و ظهور اين نابساماني ها نقش ندارند؟
آيا تنها راه موثر در خشکاندن ريشه هاي خشونت مبارزه با معلول است ؟
پس ريشه يابي و تعيين وزن همه عوامل بايد فراموش شود ؟
آيا فقط وفقط با محکوم کردن ، تعليق و يا اخراج معلم ريشه هاي خشونت در جامعه خشکانده مي شود؟
نظر ادامه دارد.
از شما جناب آقاي پورسليمان سپاسگزارم که نسبت به ايفاي نقش خود در اين مهم تلاش نموديد !
هرچند شعرا مي گويند :
يک گل نشانه بهار نمي باشد !
ولي جامعه شناسان مي گويند :
يک گل نشانه ي آمدن بهار مي باشد !
فرا رسيدن بهار مبارک باد !
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده