رجوع به تعاريف لغوي و مفهومي اصلاح طلبي (Reformism) مشخص مي سازد كه اصلاحطلبی در لغت در مقابل افساد با جايگزيني سازندگي هدف مند و مثبت و از نظر مفهومي باور به امکان تغییر در ساختارهای سیاسی، اجتماعي و نظام اقتصادی یک جامعه از طریق تغییر تدریجی و آرام از طريق نهادهای اجتماعي در چارچوب قوانين مصوب و مدون با تكيه بر ظرفيت هاي موجود مي باشد و يا به عبارتي اصلاح طلبی رويكردي است که در آن از طریق نهادهای اجتماعی، تغییراتی تدریجی و زیر بنایی در ساختارهای اقتصادی یا ساختارهای سیاسی دنبال میشود.
توجه به تعريف فوق، ساختار قامتي اصلاح طلبي و اصلاح طلب را مشخص مي سازد. پس مي توان گفت كه اصلاح طلبي استفاده درست و مفيد از ظرفيت هاي قانوني و اجتماعي جهت اصلاح امور و بهينه نمودن فرآيندها و عملكردها در راستاي اهداف جامعه است.
توجه به مفهوم شناسي درست، امكان تقريب نگرش ها را در مورد موضوع ممكن نموده و از برداشت هاي متعدد تناقض زا جلوگيري مي نمايد؛ چرا كه در هر جامعه اي مخصوصاّ جامعه ما گاها افرادي پيدا مي شود كه خود را منتسب به يك جريان و يا نحله فكري مي نمايند اما از لحاظ شاخص رفتاري و عملكردي از آن فاصله داشته و در مواردي شكل و محتواي رفتاري شان، آسيب هاي جدي به اين رويكردها وارد مي سازد.
در اين ميان توجه به اين نكته ضروري است كه جامعه ايراني در مسير فرآيند توسعه و حركت مردم سالارانه خود در طول اين سده اخير با فراز و نشيب هاي متعددي روبه رو بوده كه امروزه برآيند اين حركت از ديدگاه برخي در قاموس اصلاح طلبي خلاصه مي شود و ضرورت دارد اين مفهوم به صورت مستمر از لحاظ مفهومي، كاركردي و حتي كارآمدي مورد بررسي قرار گرفته تا منجر به تاثير مطلوب در شكل دهي بنيادهاي جامعه مدني گردد.
نكته مهم ديگر بر اساس تعريف فوق، هر فرد و يا گروهي بدون در نظر گرفتن برند تشكيلاتي خود، في نفسه مي تواند يك اصلاح طلب باشد.
در ارتباط با مفهوم شناسي فوق و ضرورت هاي مساله، ضرورت دارد به دو سوال مهم جواب داده شود كه اولا چرا اصلاح طلبي در هر جامعه اي مخصوصاّ جامعه ايراني ضرورت دارد؟ ثانياّ رفتارهاي مرتبط با جريان اصلاح طلبي چگونه و مي بايستي بر اساس چه مشي هايي باشد تا منجر به نتيجه مطلوب شود؟
ضرورت ها
1. مقوله ارزشيابي مهمترين مكانيسم يك سيستم برنامه ريزي است تا همواره از طريق گسترش و نهادينه ساختن مكانيزم هاي نظارتي و بازخوردي، مسير برنامه را همواره در راستاي اهداف مورد نظر هدايت نموده تا صورت وجود كاستي ها، اقدامات جايگزيني مناسبي در جهت اصلاح فرآيندها و اثربخشي اقدامات تدارك ديده شود.
2. بر اساس يك عنصر مهم مديريتي، تمامي سيستم ها اعم از سيستم هاي زيستي و اجتماعي با توجه به ويژگي هاي طبيعي خود در مسير فروپاشي (آنتروپي مثبت) قرار مي گيرند؛ لذا ضرورت دارد از طريق اقدمات اصلاحي، سيستم ها در مسير پويايي (آنتروپي منفي= اصلاح) قرار گيرند.
3. در طول تاريخ مشخص شده است كه بنابه دلايل مختلف، منافع فردي و جمعي در صورت فقدان مكانيزم هاي نظارتي دچار تضاد و كشمكش مي گردند و گاهاّ منافع اجتماعي تحت الشعاع منافع فردي قرار مي گيرد و اين روند در صورت ادامه، جامعه را با بحران هاي متعدد روبه رو مي سازد كه ضرورت دارد تا همواره كاستي هاي مرتبط با اين واقعيت از طريق مكانيزم هايي در مسير اصلاح قرار گيرند.
4. جامعه انساني در فرآيند توسعه خود نياز به شرايط آرام و امن دارد؛ چرا كه در صورت وجود زمينه هاي آرامش در جامعه، بهتر مي توان به اقدامات سرمايه گذاري و فعاليت هاي مرتبط با برنامه ريزي اميدوار شد و در صورت ايجاد و تشديد رفتارهاي سلبي و حركت هاي بنيادكن، شيرازه جامعه از هم گسيخته مي گردد. پس مي توان با اطمينان اشاره نمود كه عنصر اصلاح طلبي در برگيرنده ظرفيت هاي اطمينان بخش در فرآيند اصلاح كاستي ها و بهبود عملكردهاست.
5. هيجان خواهي افراطي به عنوان يك واقعيت مهم، مانع از اتخاذ رفتارهاي عقلاني و منطقي در برخورد با مسايل و مشكلات مي باشد؛ اما عنصر اصلاح طلبي با توجه به تاكيد بر عنصر عقلانيت و تمركز بر تعديل و تلطيف هيجان ها و احساسات، بهترين شيوه در برخورد با امور مي باشد.
6. مقوله تحليل هزينه – فايده از علم اقتصاد به ساير حوزه ها وارد شده است كه بر اساس اين گزاره علمي در فرآيند هر نوع تصميم گيري و اقدام، بايد فايده هر عملي با توجه به دورنماي آينده در كنار هزينه هاي تخصيص يافته مورد نظر قرار گيرد و اندكي تامل مشخص مي سازد كه اصلاح امور بهترين گزينه با در نظر گرفتن امر تحليل هزينه – فايده مي باشد.
7. دموكراسي به طور اعم و نهادهاي مدني به صورت اخص همواره مطالبه اصلي جامعه ما حداقل در صد سال اخير است و نبايد فراموش كرد كه اين مسير يك مسير ظريف، حساس، شكننده و پيچيده است؛ بنابراين طبيعي و پرواضح است كه حركت در جهت اين مسير، صرفا با قطار اصلاح طلبي ممكن مي باشد.
پس از بحث مختصر در مورد ضرورت هاي اصلاح طلبي، به مهمترين و اساسي ترين مساله يعني تيپ رفتاري اصلاح طلبانيا مدافعان و مجريان اين حركت اشاره مي شود كه در ادامه نمونه اي از اين رفتارها مورد دقت قرار مي گيرد:
1. اصلاح طلبي همواره در ظرف و مسير قانون تعريف مي گردد، لذا ضرورت دارد تا همواره يك اصلاح طلب واقعي، تصميم ها و رفتارهاي خود را بر اساس موازين قانوني تنظيم كند و رفتارهاي فراتر از قانون به طور حتم آسيب هاي جدي به اين رويكرد وارد مي سازد.
2. مساله انحصار همواره مهمترين مشكل در فرآيند توسعه در هر جامعه اي به خصوص جامعه ما بوده و هست؛ چرا كه در صورت وجود انحصار در هر حوزه اي، امكان بهره مندي صحيح از منابع و برخورداي از خرد جمعي فراهم نخواهد شد و منايع انساني، مالي و طبيعي در مسير نابودي قرار خواهند گرفت و در اين ميان يك اصلاح طلب واقعي بايد همواره از منيت و انحصار طلبي چه در بعد تصميم گيري و چه در شكل مديريتي و اجرا و حتي تشكيلاتي دوري گزيند؛ چرا كه همواره اصلاح طلبان واقعي با امر انحصار در قالب ها و زمان هاي مختلف مبارزه كرده اند.
3. سيستم و نهادسازي مهمترين مكانيسم جهت اثرگذاري بر روندها و فرآيندها در راستاي اهداف مورد نظر است و بدون سيستم و نهادسازي، امكان ترويج انديشه ها، جذب و سازماندهي نيروها و گسترش فعاليت ها امكان پذير نخواهد بود و همچنين ادامه روش هاي سنتي مطمئنا زمينه ناكارآمدي چنين حركتي را بيش از گذشته مورد تسريع قرار خواهد داد؛ اين همان واقعيتي است كه اين جريان اجتماعي – سياسي در آن ضعيف بوده و بايد در جهت ايجاد و تقويت آن به صورت فراگير بكوشد.
4. نهادهاي مدني مهمترين و بنيادي ترين ابزار و الزامات جامعه مدني است و در صورت فقدان آن، حركات توده اي و گسلي زمينه ساز رفتارهاي پوپوليستي نامناسب خواهد بود؛ اما جامعه مدني با تنوعي از فضاها، سليقه ها، انديشه ها، رويكردها، عاملان و قالب هاي مختلف، بهتر و سريع تر مي تواند در بسيج مردم در راستاي اهداف و منافع اجتماعي و فردي موفق شده و فضاي دموكراسي را براي جامعه به ارمغان آورد. بنابراين ضرورت دارد تا شكل دهي نهادهاي مدني به عنوان يك اولويت و ضرورت حياتي با در نظر گرفتن شرايط اجتماعي – سياسي جامعه، همواره مورد توجه جدي اين نحله فكري قرار گيرد.
5. ارتباط با مردم و نفوذ در لايه هاي اجتماعي امري است كه در بسياري از موارد به صورت عملياتي مورد توجه جدي جريان هاي روشنفكري در جامعه ايراني قرار نگرفته است و همين امر سبب ايجاد فاصله بين توده مردم و اصحاب روشنفكر واقع شده است و ادبيات جريان اصلاح طلبي نيز همواره با آميزه اي از گزاره هاي روشنفكري همراه بوده و هست؛ لذا ضرورت ايجاب مي كند تا اين گروه، حلقه هاي ارتباطي خود را با مردم گسترش داده و ادبيات و گفتمان مردم را در محاورات و فضاسازي هاي رسانه اي و ارتباطي مورد توجه قرار دهند و كانال هاي ارتباطي خود را با اقشار مردم در مناطق شهري و روستايي گسترش دهند.
6. متكي بودن بر قهرمان و قهرمان سازي از مصداق هاي ضعف تشكيلاتي و پايين بودن اعتماد به نفس در بين نيروهاي يك جريان است؛ چرا كه در صورت وجود چنين شرايطي، حيات و كارآمدي يك جريان همواره به فرد يا افراد خاصي وابسته بوده و در صورت فقدان آن ها، آسيب هاي جدي به يك جريان يا رويكرد وارد مي شود. نمونه بارز اين پديده در انتخاب محلس كنوني ديده شد كه گروه هاي اصلاح طلب بيش از برنامه ها و تاكتيك هاي عملياتي خود، اميد بر رهبران اين جنبش در اقناع و ايجاد انگيزه در مردم در ارتباط با مشاركت در انتخاب و موج سازي داشتند.
7. مانيفيست از نظر علوم سياسي سندی است که یک حزب سیاسی منتشر میکند و در آن سند، برنامهها و هدفهایی را که پس از در دست گرفتن قدرت باید دنبال کند؛ مشخص مي نمايد. وجود مانيفيست مشخص و كاربردي مي تواند رفتار افراد يك حزب يا تشكل را چه قبل از گرفتن قدرت و چه بعد از آن هدايت و هم سنخ نموده و زمينه همشكلي و همنوايي را بيشتر نمايد. بنابراين لازم است جريان اصلاح طلبي نسبت به تدوين مانيفيست خود به صورت علمي و راهبردي و در قالب ادبيات برنامه ريزي اقدام كند و نكته مهم در اين زمينه توجه به اين نكته است كه طرح برنامه هاي كلي در راستاي تامين منطقي اين رويكرد نمي باشد.
8. بازتعريف جديد از تشكل و حزب مورد نياز تمام احزاب و تشكل هاي موجود در كشور است؛ چرا كه تقريبا تمام احزاب با معناي رايج و غالب حزب فاصله عميق داشته و صرفا تجميع چند نفر در قالب عنوان يك حزب در برگيرنده واقعيت وجودي حزب نمي باشد و در عالم عمل نيز اكثر اين احزاب تمايلي به عضو گيري نداشته و بيشتر تمايل به بسته نگه داشتن حزب در راستاي منافع شخصي و گروهي خود مي باشند. اصلاح طلبان كه در مقايسه با گروه هاي رقيب بيشترين طرفداري از چنين روندي مي نمايند؛ ضرورت دارد تا الزامات و اخلاق حزبي را بيشتر مورد توجه خود قرار دهند و از فضاي بسته تشكيلاتي بيرون آيند.
9. عمل گرايي اگرچه از نظر مفهومي بيشتر با فلسفه عمل گرايي يا كاربردگرايي عجين شده؛ اما از لحاظ عيني مورد نياز تمام احزاب و گروه هاي سياسي است كه در صورت به دست گرفتن قدرت از عالم شعارگويي فاصله گرفته و شعارهاي انتخاباتي و قبلي را تبديل به اهداف عملي و كاربردي كرده و برنامه هاي عملياتي را جهت دستيابي به اهداف تدوين نموده و زمينه اجراي آن ها را در عمل فراهم كنند. جريان اصلاح طلبي واقعي اگر خواهان تقويت هويت خود و گسترش كارآمدي خود مي باشد؛ بايد بيش از گذشته، انديشه عمل گرايي را محور برنامه ها و فعاليت هاي خود قرار دهد.
11. داشتن برنامه هاي بلندمدت، ميان مدت و كوتاه مدت نشانه بارز يك سيستم برنامه ريزي است و در ارزيابي يك سيستم، چنين اهدافي بايد در فرآيند زماني مورد توجه قرار گيرند و در اين ميان بايد دقت شود كه در جامعه ما تقريبا تمام احزاب و تشكل ها حتي جريان اصلاح طلبي فاقد چنين الگوهاي برنامه ريزي هستند و در بيشتر مواقع، رفتارهاي خود را با توجه به الزامات و اقتضائات بوجود آمده زماني تنظيم مي نمايند.
12. اتاق فكر يا انديشكده، مكانيسمي جهت ايجاد پل بين جهان ايده و عمل با حضور انديشمندان و استراتژيست ها است؛ چرا كه در بسياري از موارد صاحبان مناصب و مديران اجرايي به دليل درگير شدن در فعاليت هاي اجرايي روزمره، از فرصت هاي انديشدن و تفكرورزي روي مسايل مهم محروم مي گردند و در اين ميان ضرورت دارد كه سازمان ها مخصوصا احزاب و تشكل هاي سياسي از طريق برآيند اتاق فكر با حضور متخصصان و پژوهشگران، مسير حركت مجريان را بصورت علمي و منطقي هدايت نمايند و اين امر مورد نياز همه گروه ها مخصوصاّ اصلاح طلبان است تا چنين اتاق هايي را در حوزه ها و بخش هاي مختلف جامعه مانند آموزش و پرورش، آموزش عالي، اقتصاد، تامين اجمتاعي، مسكن، ورزش و .... تشكيل و گسترش دهند.
اميد است تمام احزاب و تشكل هاي سياسي كشور ضمن احترام به همديگر و تمركز به منافع ملي و نيز توجه جدي به مفاد قانون اساسي، زمينه شكوفايي و توسعه جامعه ايران اسلامي را بيش از گذشته فراهم نمايند.
ان شاءالله
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
بابا حجت الاسلام عبدالله حاجی صادقی یه کمی یاد بگیر قبون سوادت برم من
اگر وجود داشته باشد دو حالت بيشتر نيست :
الف) فرهنگي اصلاح طلب طرفدار تدبير و اميد داراي يك پست و مقام و متصل به بدنه قدرت است و از معلمان واقعي كه در خط مقدم هستند فرسنگ ها فاصله دارد . و در باطن اعتقادي به معيشت و منزلت معلمان ندارد و با عموم فرهنگيان و وظايف و كار آنها بيگانه است و از قِبَلِ زحمات فرهنگيان نان مي خورد .
ب) در حالت دوم ممكن است فرهنگي اصلاح طلب طرفدار تدبير و اميد از نوع معلماني باشد كه در كلاس و خط مقدم مشغول خدمت است اما اين طرفداري وي خيانتي است به ساير همكارانش . زيرا تدبير و اميد براي فرهنگيان هيچ كار تاكيد مي كنم هيچ كاري نكرد و منزلت و معيشت فرهنگيان را به قهقرا برد . پس طرفداري از دولت محترمي كه قدمي براي همكاران بنده بر نداشته با چه كلمه ي ديگري بجز خيانت قابل توصيف است ؟
افرادي كه از ديدن اين كامنت ناراحت مي شوند لطفا يك مورد از اقدامات تدبير و اميد براي ارتقا منزلت و معيشت فرهنگيان و بازنشستگان را در طول سه سال گذشته نام ببرند تا گواهي باشد بر صحت راهشان .