در آستانه ی سی و هفتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران قرار داریم.همچنین با پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب ؛سال 93 سال فرهنگ و اقتصاد با عزم ملی و مدیریت جهادی نام گذاری گردید. اما به راستی این پرسش مطرح می شود که چرا فرهنگ نتوانست به طور زیربنایی و اساسی در جامعه مطرح شود؟
چرا مهمترین شاخصه ی انقلاب اسلامی ایران که انقلاب فرهنگی بود تا در راستای آن فرهنگ انقلابی نیز تحقق یابد ، اما با گذشت 36 سال هنوز نه انقلاب فرهنگی به زعم مسوولان تحقق یافت و نه فرهنگ انقلابی. ازسال های نخست انقلاب، شور انقلابی غالب به مهمترین رکن فرهنگ سازی کشور سرایت کرد تا قالب مدارس و دانشگاه ها اسلامی و انقلابی گردند اگر چه در بعضی اوقات شعور برشور چیره می گشت تا شاید اوضاع نابه سامان تعلیم و تربیت اندکی نظم و نسقی یابد و شعارهای اول انقلاب به گونه ی تحقق یابد و با اصلاح تعلیم و تربیت کشور ،نظام سیاسی و اقتصادی کشور نیز اصلاح گردد.
به راستي هيچ انديشيدهايم كه فرهنگ در اين سرزمين چه وضعيتي دارد؟
سوال اين جاست كه نقش مهمترین عنصر فرهنگ ساز یعنی آموزش و پرورش در نظام فرهنگي دنيا چگونه است؟ چند درصد توليدات علمي دنيا از آن ما ميباشد؟ و آيا انجام فعاليتهاي علمي در ايران در مقايسه با استعدادهاي ايران در سطح جهان رضايتبخش است؟ مگر نه اين است كه پيشرفت يك جامعه بدون توسعه فرهنگي غيرممكن است ؟
پديده ونداليسم، نگرش اقتصادي، مشاركت، مسائل محيط زيست، رسانه و ارتباطات زماني نتيجه ميدهد كه بسترهای فرهنگی آن آماده شود و از فرهنگ سازان و فرهنگیان استفاده ابزاری نشود.
چگونه می توان به این پارادوکس پاسخ گفت که میزان دانشجویان از یک میلیون فراتر رفته و تعداد دانش آموزان بیش از 14 میلیون نفر –یعنی 14 برابر جمعیت امارات-می باشد ؛در حالی که در خوش بینانه ترین صورت تیرازکتاب از 1500 نسخه فراتر نمی رود ؟!
البته سفسطه گویی و پاسخ هایی چون غالب شدن اینترنت نمی تواند توجیه مناسبی از کم کاری وضیعت فرهنگی داشته باشد.
به زعم نگارنده مهمترین مساله فرهنگ آنهایی هستند که مسوولیت فرهنگی را پذیرفته در حالی که شایستگی این مسوولیت عظیم را نداشته و ندارند و فرهنگ را دچار سیاست زدگی و روزمرگی و حاشیه زدگی و سطحی نگری نموده اند.
دوست روزنامه نگارم که سه بار در جشنواره رسانه و ترافیک توانسته بود حائز رتبه های برتر شود برایم گفت:با هزینه شخصی و در دوسال مطالعه کتابی در راستای ارتقای فرهنگ تردد و ترافیک نوشتم. تمام کارهای این کتاب بامن بود. وقتی کتاب چاپ شد ؛به توصیه ی بعضی دوستان به معاونت آموزش ترافیک شهرداری تهران مراجعه کردم و کتاب خود را به مسوول معاونت آموزش داده تا به نوعی معرفی شده و یا حداقل 100 جلد کتاب را بگیرند.-ببینید به کجا رسیده ایم-پس از چند هفته مسوول آموزش به این نویسنده و خبرنگار گفت:ما از این نویسنده ها زیاد داریم و اصلا به ما ربطی ندارد !
ما باید خودمان فکر کنیم و تصمیم بگیریم و حمایت کنیم !
ببینید نوعی دیکتاتوری فرهنگی که غالب است.البته این نویسنده می گفت:به پلیس راه استان تهران نیز مراجعه کردم و پاسخی بهتر از آن نیافتم.
به راستی چرا معلمان؛ آموزگاران ؛نویسندگان و روزنامه نگاران به زعم برخی مسوولان زیادند؟
آن دوست خبرنگارم می گفت:حالا آن مسوول آموزش ترافیک رفته ولی من همچنان نویسنده ام.
مسوولان می آیند و می روند اما فرهنگ و فرهنگیان و فرهنگ سازان می مانند. فرهنگ ابزار نیست. فرهنگ روبنا نیست. فرهنگ ساده و سطحی نیست. فرهنگ اصل و زیربنا است.اگر مسوولان نظام به فرهنگ و مسایل فرهنگی بپردازند؛نظام و انقلاب و خود مسوولان برنده اصلی می باشند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
از این رو نه تنها سیاسی ترین کار در جامعه کار فرهنگی است, بلکه به همین قیاس :
اقتصادی ترین کار در جامعه کار فرهنگی است .
نظامی ترین کار در جامعه کار فرهنگی است .
تعجبی ندارد مگر نه این است که آماده سازی عده و عده در بعد نظامی یک کار مقدمی است برای یک برنامه فرهنگی؟(ترهیب)