در زمستان سال 76 تعدادی از معلمان ، به دعوت نصرت الله جواهری پور مدیرکل وقت آموزش و پرورش شهر تهران گفت و گو در باره ایجاد تشکل صنفی را شروع کردند. از درون مباحث دوخط فکری شکل گرفت ؛ یک عده طرفدار ایجاد تشکلی مطلقا صنفی و مستقل، متشکل از معلمان گچ به دست و بدون حضور مدیران و گروه دیگری خواهان ایجاد تشکلی به محوریت مدیران اصلاح طلب و مشارکت معلمان مناطق آموزش و پرورش تهران با مشی سیاسی – صنفی بود.
این دو گرایش بعد از چندماه به تلخی از هم جدا شدند و هریک جداگانه راه وزارت کشور را در پیش گرفتند و دو تشکل « کانون صنفی معلمان » و « سازمان معلمان » را به ثبت رساندند.
همان زمان آقای حکیمیان ،مشاور مدیرکل و مدیر روابط عمومی اداره کل نامه ای به من نشان داد که آقای مظفر وزیر آموزش و پرورش در هامش گزارش جواهری پور از جلسات صنفی نوشته بود که با ایجاد تشکل معلمان مخالفتی ندارد به شرط اینکه نقاط کلیدی در اختیار افراد مورد وثوق باشد .
جمله مظفر این حس را القا می کرد که ما معلمان مورد سوء استفاده قرار گرفته ایم.
تضاد بین دو گرایش بیشتر شد و هردو طرف به این نتیجه رسیدند که نمی توانند با هم کار کنند. مدیران به ما اعتماد نداشتند و می خواستند گلوگاه ها را کنترل کنند ؛ ما هم که سرمست از باده دوم خرداد بودیم بر طبل مخالفت با مدیران می کوبیدیم !
تا قبل از این تاریخ فقط دو تشکل « انجمن اسلامی معلمان » و « جامعه اسلامی فرهنگیان » در آموزش و پرورش فعالیت می کردند که متعلق به دو خط فکری چپ و راست مدیران آموزش و پرورش بودند. بعد از پایان جنگ و حذف مدیران وابسته به انجمن اسلامی ، انجمن به کندی به سمت گرایش اصلاح طلبانه رفت.
ظاهرا، این انجمن اسلامی معلمان بود که حسین مظفر را به عنوان وزیر به خاتمی معرفی کرد . به نظر می رسید که مدیریت آموزش و پرورش شهر تهران بر اساس یک توافق سیاسی در اختیار گرایشی کمتر محافظه کار قرار گرفته بود.این گرایش اصلاح طلبی بعدا در قالب حزب مشارکت ایران اسلامی متبلور شد.
در تشکیل و سازماندهی سازمان معلمان ، حیدر زندیه معاون نصرت الله جواهری پور نقش کلیدی داشت. زندیه فردی تشکیلاتی و دارای تجربه سیاسی بود. زندیه نگاه مثبتی به جلسات بی درو پیکر معلمان در اداره کل نداشت و فاصله خود را با این طرح حفظ کرد.
به محض شکست این پروژه در تابستان 77 ، آقای زندیه ابتکار عمل را به دست گرفت و سازمان معلمان را به ثبت رساند. سازمان معلمان بخشی از پیکره جریان اصلاح طلبی دوم خرداد بود و تبار سیاسی آن به چپ های اسلامی دهه 60 می رسید.
اما کانون صنفی معلمان از نظر تبارشناسی به هیچ یک از جریان های سیاسی موجود و سابق جمهوری اسلامی پیوند تاریخی نداشت.
سازمان معلمان بر اساس الگوی اداری آموزش و پرورش شکل گرفته بود. در هر منطقه یک شورای منطقه ای ایجاد شد و در بسیاری از مناطق شهر تهران مدیران منطقه در راس شورای منطقه ای سازمان قرار گرفتند، به گونه ای که تفکیک سازمان از بافت اداری در برخی مناطق ممکن نبود.
عیب تشکل های متکی به مدیران دولتی این است که با جابه جایی مدیران متلاشی می شوند. سال 83 با نزدیک شدن به پایان دوره دوم دولت اصلاحات ، انگیزه مدیران مناطق و اداره کل برای ادامه حضور در سازمان کاهش یافت و از سویی معلمان عضو سازمان می خواستند که انگ وابستگی به مدیران از روی سازمان برداشته شود.
کناره گیری زندیه ، نقطه عطفی در سرنوشت سازمان معلمان بود.
سازمان معلمان با بافتی نیمه دولتی، قاعدتا باید با پایان دوره اصلاحات در سال 84 به نقطه پایان می رسید . اما در سال 83 با کنار رفتن مدیران ، برخی از فرهنگیان عضو سازمان تلاش کردند جای مدیران را پر کنند و سازمان را به سمت استقلال پیش ببرند. این دگردیسی تا حدودی رخ داد و سازمان معلمان بدون اتکا به رانت مدیریتی توانست زنده بماند و هویت اصلاح طلبی خود را هم حفظ کند.
سازمان معلمان در اعتراضات خیابانی سال 85 مقابل مجلس حضور داشت و هاشمی سنجانی دبیرکل سازمان، هم در تجمع سخنرانی کرد و هم برای مذاکره با نمایندگان همراه با اعضای تشکل های صنفی وارد مجلس شدو نهایتا همراه با تعداد زیادی از فعالان صنفی در 23 اسفند 85 بازداشت شد.
در دوره دبیرکلی زندیه دو اتفاق غیر متعارف در سازمان رخ داد. اتفاق اول رای گیری برای حضور در تجمع 26 دیماه سال 80 در مقابل مجلس بود. در این رای گیری 24 نفر از 25 نفر شورای مرکزی رای به شرکت در تجمع خیابانی دادند، اما بعد که احضارها و تذکرها شروع شد هیچ کس حاضر نشد مسئولیت این تصمیم را بپذیرد.
اتفاق دوم ، تلاش سازمان برای ابقای حسین مظفر در دولت دوم خاتمی بود. در این قضیه مدیران عضو شورای مرکزی از ماندن حسین مظفر حمایت می کردند اما معلمان حاضر در شورا مخالف ابقای مظفر بودند.
سازمان معلمان مانند انجمن اسلامی معلمان و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی در طبقه بندی وزارت کشور حزب سیاسی محسوب می شود. رابطه بین کار صنفی و سیاسی یکی از موضوعات حل نشده و چالش برانگیز در بین فعالان معلمی بوده است.
ظاهرا راه حل این مساله در ماده 27 اساسنامه سازمان پیش بینی شده است: "سازمان کلیه فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی سازمان باید بهگونهای باشد که جنبه صنفی و فرهنگی سازمان تحتالشعاع قرار نگیرد."اما عملکرد سازمان در حوزه صنفی تا سال 93 متاثر از خط مشی سیاسی و اصلاح طلبانه سازمان بود.
اما در ماده 27 اساسنامه سازمان آمده است : " کلیه فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی سازمان باید بهگونهای باشد که جنبه صنفی و فرهنگی سازمان تحتالشعاع قرار نگیرد." اعضای سازمان، فرهنگیان بازنشسته و شاغل هستند. از این منظر سازمان یک تشکل صنفی است. اما تنها فرهنگیانی می توانند عضو سازمان شوند که همراه اساسنامه ، مرامنامه سازمان را بپذیرند. در مرامنامه بر اهداف سیاسی سازمان به عنوان یک تشکل اصلاح طلب معلمان تاکید شده است.
« علیرضا هاشمی سنجانی » دبیرکل سازمان و « علی پورسلیمان » عضو فعال شورای مرکزی ، متعاقب اعتراضات خیابانی سال 85 و حوادث سال 88 هزینه های سنگینی برای فعالیت های صنفی – سیاسی خود پرداختند. برخلاف برخی فعالان صنفی ، هاشمی و پورسلیمان در مقابل فشارهای دستگاه امنیتی و قضایی اسیر واکنش های احساسی و مقابله جویانه نشدند و حرکت جامعه به سمت میانه روی و اعتدال را درک کرده و خود را با آن تطبیق دادند.
روز 8 اسفند 93و در شرایطی که کانون صنفی معلمان تهران با استدلال همراهی با حرکت خودجوش ، فراخوان تجمع خیابانی بدون مجوز صادر کرده بود، علیرضا هاشمی در گفت و گو با صدای معلم از نگاه "تخصصی و حرفه ای به آموزش و پرورش" و پرهیز از "شعر وشاعری و ساده انگاری" سخن گفت. ( این جا )
هاشمی تغییر نگاه سازمان را حاصل 15 سال تجربه و دادن هزینه فراوان دانست.
هاشمی با رد " وظیفه گرایی "بر "تاثیر عمل" و هماهنگی بین اهداف و وسایل تحقق اهداف تاکید کرد و گفت : " با آن که دولت آقای روحانی دولت اصلاح طلبان نیست ولی در مقابل اقتدارطلبان از این دولت حمایت می کنیم .قصد آن را هم نداریم هم صدا با اقتدارطلبان به دولت منتخب مردم فشار بیاوریم . ما اوضاع بسیار بد آموزش و پرورش را به صورت علنی و با صدای بلند فریاد زده و می زنیم."
دبیرکل سازمان معلمان افزود : از همکاران و معلمان به جد خواسته ایم به جای « حرکات خیابانی » با کار رسانه ای و عضویت در تشکل ها ، قدرت معلمها را بالا ببرند و افزود : "قدرت را قدرت تغییر می دهد."
هاشمی گفت:"اعتراض حق همه اقشار از جمله معلمان است ولی به طور مشخص حرکات اخیر و احتمالا آتی مقصدش جز " ناکجاآباد " جای دیگری را نخواهد پیمود."
این یک پیش بینی درخشان بود و سیر وقایع صحت آن را اثبات کرد.
سازمان معلمان که بعد از دبیرکلی زندیه ، تحت تاثیر "سونامی عصبانیت" بخش هایی از معلمان به سمت هیجان زدگی و چالش های بی ثمر بدون توجه به توازن قوا و روحیات معلمان رفته بود ؛ در سال 93 موقعیت متعادل و اصلاح طلبانه خود را بازیافت اما بازداشت علیرضا هاشمی در اواخر فروردین 94 ضربه ای بود که تحول مثبت در سازمان را اگر نگوییم عقب برد ، در همان نقطه منجمدکرد.
در هفت ماهه نخست سال 94 ،غیبت عیرضا هاشمی از صحنه به سود جریان های رادیکالی تمام شد که تنها تاکتیک اعتراضی را "تجمعات خیابانی" می دانند و آن قدر بر تکرار تجمع خیابانی بدون توجه به روحیات و توان معلمان اصرار می ورزند که نهایتا به "ناکجا آباد" یاس و سرخوردگی ختم می شود.
بازداشت هاشمی یک وزنه تعادل را از سر راه طرفداران سونامی عصبانیت برداشت.
در غیاب هاشمی خطی که دبیرکل در 8 اسفند ترسیم کرده بود کنار گذاشته شد و راهبرد سازمان تغییرکرد. سازمان معلمان به طور رسمی در قبال تحرکات خیابانی سیاست سکوت را انتخاب کرده بود، اما در عمل مشی اصلاح طلبانه و حمایت از دولت روحانی را کنار گذاشت و دنباله رو کانون های صنفی شد. در نیمه اول سال 94 ، واقع گرایی اصلاح طلبانه مغلوب پوپولیسم شد.
به نظر می رسید که سیاست گذاران جدید سازمان از مشی اصلاح طلبانه خود شرمسار بودند ؛ هر چند در ظاهر سیمای اصلاح طلبانه خود را حفظ می کردند اما برخی افراد موثر این جریان در گروه های تلگرامی مرتبا ارادت خود را به جریان تندرو ابراز می کردند و در بعضی موارد در انتشار عکس و پوسترهای تهییجی و تحریک کننده از تندروها سبقت می گرفتند !
واقعیت این بود که نظرات دبیرکل در سازمان نهادینه نشده بود .
نکته جالب اینکه ؛ ابراز ارادت ها و رفتار دنباله روانه برخی از افراد موثر سازمان تاثیری در تغییر نگاه جریان تندرو نسبت به سازمان ایجاد نکرد.
« مهدی بهلولی » بعد از انتخابات 7 اسفند بالحنی عصبی نوشت: "در هنگام برگزاری گردهمایی ها،برخی از همکاران عضو برخی گروه های سیاسی معلمی،با تحلیل هایی نادرست و بی بنیاد،یا در برابر گردهمایی ها، موضع گرفتند و آنها را نفی و رد کردند و یا خاموش ماندند و در آن شرکت نکردند. بماند که به درستی پیدا نیست که این گروه های سیاسی معلمی،از چه جایگاه و پایگاهی در میان فرهنگیان برخوردارند."
جریان تندرو داخل کانون ها اصولا سازمان معلمان را یک جریان معلمی نمی شناسد. با اصلاح طلبان مشکل اساسی دارند و تشکل هایی مانند سازمان معلمان و مجمع و انجمن اسلامی را فاقد جایگاه و پایگاه در میان معلمان می دانند . سکوت ، همراهی و حتی دنباله روی سازمان معلمان از جریان افراطی هم آنها را راضی نمی کند.
چندماه پیش یکی از فعالان صنفی کردستان در تلگرام به عکس هاشمی در کنار چهار زندانی دیگربا این استدلال که هاشمی فعال صنفی نیست اعتراض کرد . احتمالا بعد از این اعتراض بود که عضو موثر شورای مرکزی سازمان معلمان، عکس هاشمی را از بالای پوستر به ردیف دوم و کمی بعد به ردیف سوم تنزل داد !
من به این همکار نازنین و مهربان به شوخی گفتم ، حتی اگر عکس دبیرکل سازمان معلمان را بنا به مصلحت و برای حفظ وحدت حذف کنید، ممکن است آقای هاشمی اعتراض نکند، اما به طور قطع فعالان تندرو شما را به عنوان فعال صنفی به رسمیت نخواهند شناخت و قدر مهربانی بی دریغ شما را نمی دانند!
در غیاب هاشمی سازمان معلمان با هویت جا افتاده خود بازی کرد و مجذوب پوپولیسم خیابانی شد و دنباله روی پیشه کرد و نتوانست بر روند حوادث تاثیر بگذارد. نحوه فعالیت سازمان در 6 ماهه نخست سال را می توان انحلال طلبی سازمانی نامید.
هر چند سازمان پس از مدتها موفق به برگزاری مجمع و انتخاب شرای مرکزی شد، اما به نظر می رسد شورای مرکزی منتخب فعالیت چندانی ندارد و افرادی خارج از سازوکار قانونی و حقوقی ، از پشت صحنه سازمان را اداره می کنند.
فعالیت کنونی سازمان معلمان خلاصه شده در انتشار هفتگی صفحه مدرسه روزنامه اعتماد که بیشتر شامل مطلب انتقادی از وزارتخانه و بیان مشکلات است . سازمان حتی از به روز کردن سایت اختصاصی خود عاجز است. بعد از جدایی پورسلیمان از سازمان ، « سخن معلم » تبدیل به یک رسانه مستقل شد و با تغییر نام آن به « صدای معلم » ، آخرین پیوند آن با سازمان معلمان هم قطع شد.
سازمان معلمان از کهولت ، سرگردانی بین مشی اصلاح طلبی و مشی تندروانه صنفی و نیز تفاوت بین ساختار حقیقی و حقوقی رنج می برد.
بازگشت هاشمی به صحنه می تواند سازمان را از افسردگی و سرگردانی نجات دهد و جایگاه ان را به عنوان یک تشکل اصلاح طلب و با پرنسیپ معلمی که به اصلاح طلبی و مشی اعتدالی خود مفتخر است تثبیت کند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
وضع معلمان از روز معلم پارسال تا امسال چقدر تغییر کرده است؟؟؟ فانی چه گلی زده به سر وزارتش؟
معلمان حقوق و مزایای برابر با سایر کارمندان می خواهد.
کدام بانکی نفتی یا کارمند دادگاه برای گرفتن حقش مجبور به این همه پرداخت هزینه شده است؟
شما فقط با تیترهای زرد و بدون دادن راهکار پیشنهادی از اقدامات سایر معلمان انتقاد می کنید و خودتون رو تنها معلم دانا و عقل کل می دونید
ادبیات شما هم درپاسخ به منتقدان نوشتار ضعیفتون به روش محمود هست
کمی صبور باشید تنها معلم دانای ایران
اما غلط کردید در فرهنگ لغت به چه معنا شده
غلط کردن . [ غ َ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خطا کردن . به خطا رفتن . اشتباه کردن . نادرست گفتن و کردن
وقتی جوابی ندارید بهتره سکوت کنید شما بایست به حرفه بودن خودتون شک کنید.
آقای شیرزاد ادبیات مغرورانه و غیر منطقی و اکثرا تخریبی ات به خصوص در جواب دادن به نظر همکاران اکثرا باعث ایجاد یک حس نا مطلوب در خواننده می شود نمی دونم چرا با این لحن می نویسی
طبق کدوم حق 7 ماه دادن رتبه عالی و خبره معلمان رو متوقف کرده
جواب بده فانی زاد
شما گویا از اصحابی هستید که فقط خودتان را معلم و برحق میدانید و هرکسی کوچکترین انتقادی کند سریع میگویید شما هم دلت خوشه معلمی
نه از اعمال و رفتار شما طی دوران معلمی که وضع کنونی مهلمان به این حال و روز است
ولی فرهنگیان به حمایت وهدایت وهمراهی بیشتر نیاز دارن تا نظر مثل شما اقایان محترم
کاش منزلت معیشت و احترام معلم نزد عام و خاص ایران مهم بود و زیادی محسوب نمیشدیم
کاش جواب اعتراض های مدنی و صنفی سرکوب و زندان نبود
جناب عبداللهی
نقد زیبا و جامعی بود .
ما به وجود شما افتخار می کنیم .
پایدار باشید .
در مورد ايران كه يك كشور جهان سوم است و كار تشكيلاتي به معناي سياسي شدن و دخالت در حريم نهاد سياسي جامعه است تشكيل چنين سنديكاهايي هرگز م مطلقا ميسر نخواهد شد و آنچه عموشيرزاد در مقالاتشان بدان اشاره مي كنند اوهامي بيش نيست. كدام حزب و دسته سياسي را سراغ داريد كه در 40 سال گذشته دوام آورده باشد؟ مگر اينكه بخشي از حاكميت شود كه آن هم ديگر تشكل صنفي نيست. پس سفارش من به عموشيرزاد اين است كه دست از رجزخواني و نااميد كردن معلمان بردارد و گل به دروازه خودي نزند.
معذلك ادعاي عموشيرزاد در مورد گروگان گرفتن مطالبات اين طبقه توسط عده اي خاص، توهم محض است و با عرض معذرت عين بلاهت!!
عموشيرزاد هنوز عادت يكي نعل يكي به ميخ را كنار نگذاشته!
عموجان شما واكنش به اعتراضات معلمان در دوره احمدي نژاد را قياس مي كني با برخورد دولت خاتمي و روحاني. انتظار داري از قياس شما خنده نيايد خلق را؟
زنهار كه اين سه قابل قياس نيستند. اگر در همان سال 80 و 82 هم احمدي نژاد بر سر كار بود همان مي شد كه سال 85 شد. مگر اين خودت نبودي كه گفتي شخص (محمدرضا محدث خراساني) در دولت احمدي نژاد بود كه حركت معلمان را بعد امنيتي بخشيد. چرا حالا حرفت را عوض مي كني عمو جان؟! چرا دولتها را با يك چوب مي راني؟
الان هم بروي محدث را بياوري دوباره همان ميشود كه نبايد بشود.
مطالب را خلط نكن عمو. من جاي شما بودم بيشتر اين روزهاي عمرم را به استراحت و تمدد اعصاب و قدم زدن در سواحل زيباي كاليفرنيا و بازديد از موزه دانشگاه (يو سي ال اي) مي گذراندم.
حرفهاي شما براي كلاس تئوريك آسيب شناسي حركات صنفي در ممالك جهان سوم خوب است اما به درد نسخه پيچيدن براي توده يك ميليون نفري معلمان ايران نمي خورد.
شايد آنجا شنيده باشي كه يك ضرب المثل آمريكايي مي گويد: حرفهاي قشنگ ميزني!!!
فراموش نكن كه نظام آگاهي بخشي (در رويكرد ماركسيستي) كه لازمه وقوع حركات راديكال است بواسطه رشد سرسام آور شبكه هاي رايگان مجازي افزايش يافته و گذشت آن روز كه صفحه الفباي روزنامه اطلاعات و آفتاب يزد و اعتماد و ... را در تيول خويش داشتيد.
راستي (معلم مزدور) را يادت هست؟؟!!
حرفهاي شما براي كلاس تئوريك آسيب شناسي حركات صنفي در ممالك جهان سوم خوب است اما به درد نسخه پيچيدن براي توده يك ميليون نفري معلمان ايران نمي خورد.
شايد آنجا شنيده باشي كه يك ضرب المثل آمريكايي مي گويد: حرفهاي قشنگ ميزني!!!
فراموش نكن كه نظام آگاهي بخشي (در رويكرد ماركسيستي) كه لازمه وقوع حركات راديكال است بواسطه رشد سرسام آور شبكه هاي رايگان مجازي افزايش يافته و گذشت آن روز كه صفحه الفباي روزنامه اطلاعات و آفتاب يزد و اعتماد و ... را در تيول خويش داشتيد. در همين صفحه مي خواني سرگذشت غم انگيز معلم بازنشسته اي را كه مرحوم گرديده و پاداش نقدي او بعد از مدتها تأخير به خانواده اش ايفاد و خرج كفن و دفن او شده است. طبعاً چنين اخباري افكار و احساسات همقطارانش را عميقاً جريحه دار مي كند و دقيقا همين جاست كه تئوريهاي كلاسيك شما نقش بر اب و همه چيز تابع احساسات. سواري گرفتن برخي از اين امواج احساسي امري كاملا طبيعي است.
راستي (معلم مزدور) را يادت هست؟؟!!