صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

دکتر قربان کیانی/ معاون فرهنگی مجمع فرهنگیان اردبیل

الزامات تحول در آموزش و سنجش

الزامات و بایسته ها در آموزش و پرورش و نظام سنجش و ارزشیابی 

تحول به معنای متبلور ساختن توانایی‏ ها و استعدادها به وسیلۀ تجربه و تدبیر است. همچنین تحول فرآيند ذوب شدن انديشه‌ها، باورها و رفتارهاي سنتي و تثبيت ارزش‏ هاي نوين و استقرار نظام‌هاي جديد در یک سازمان است. سند تحول بنیادین آموزش و پرورش هر چند هم سندی جامع و کامل باشد، نمی تواند موجب تحول در آموزش و پرورش شود مگر اینکه این تحول در افکار، نگرش ها، الگوهای رفتاری و منش مجریان این سند نیز،صورت گیرد. اگر چنین نبود بایست سایر کشورها نیز با نگاشتن سندی شاهد تحول در سیستم های آموزشی و سنجشی خود می‏ بودند.

یکی از موانع اجرای تحول در سیستم آموزش و پرورش عدم وجود مدیران تحول ‏گراست. حتی اگر این سند تحول که از اسناد بالادستی همانند قرآن، نهج البلاغه و سیرۀ ائمه اخذ شده باشد، اگر مجریان آن اعتقادی به تحول و رشد نداشته باشند، تحقق اهداف آن با چالش جدی مواجه خواهد شد.

در حال حاضر بسیاری از لایه‏ های میانی مدیریت آموزش و پرورش از اهداف و برنامه‏ های این سند اطلاع کافی ندارند. حتی اگر برخی از این مدیران نیز قادر به درک آرمان ها و اصول سند تحول باشند، باز عدم همگونی و ارتباط سیستمی بین آنها، باعث خواهد شد، رسیدن به اهداف مشترک به دشواری صورت یابد. از سوی دیگر عدم هماهنگی کل اجزای سیستم آموزش و پرورش و دخالت عوامل برون سازمانی چشم انداز ضعیفی برای اجرای این طرح ترسیم می کند.

یکی از چالش ‏های دیگر تحول در نظام آموزشی کشور عدم توجه به امر پژوهش، ارزشیابی نظام آموزشی و کنترل کیفی در جهت بهبود برنامه‏ ها  و تصحیح روش ‏های به کار گرفته شده است.

در حال حاضر ما در تربیت نیروهای آموزش و پرورش شاهد یک موازی کاری هستیم. از یک سو دانشگاه فرهنگیان، رسالت تربیت نیروهای مورد نیاز آموزش و پرورش را بر عهده دارد و از سوی دیگر دانشگاه‏ های وابسته به وزارت علوم نیز به تربیت این نیروها می ‏پردازند، اگر قرار است نیروهای آموزش و پرورش از بین فارغ التحصیلان دانشگاه فرهنگیان باشند، چه الزامی وجود دارد دانشگاه ها نیز در به تربیت این نیروها بپردازند؟

و اگر قرار است دانشجویان سایر دانشگاه ها در آموزش و پرورش استخدام نشوند، به چه دلیلی باید در رشته های مرتبط با آموزش و پرورش، تحصیل نمایند؟

بنابراین، ادغام آن دسته از رشته ها و دانشکده ‏های وزارت علوم که به تربیت نیروی انسانی آموزش و پرورش می ‏پردازند، با دانشگاه فرهنگیان ضروری به نظر می رسد.

دانشگاه فرهنگیان علاوه بر تربیت معلمان باید وظیفه ی پژوهش و ارزیابی از کارکردهای نظام آموزشی را برعهده داشته باشد، همچنین باید پرورش دانشجویانی که رشته هایشان با آموزش و پرورش مرتبط است به دانشگاه فرهنگیان واگذار گردد.

به طور نمونه بهتر است دانشکده ‏های روان ‏شناسی و علوم تربیتی که بیشتر زمینه های آموزشی و پژوهشی شان با آموزش و پرورش مرتبط است، با دانشگاه فرهنگیان ادغام گردند و رشته هایی نظیر روان شناسی بالینی نیز که بیشتر در حیطۀ تشخیص و درمان بیماری های روانی، تحصیل و کارآموزی می ‏کنند، به وزارت بهداشت و آموزش پزشکی واگذار شود ؛ زیرا در این صورت دانشجویان این دانشگاه‏ ها با دانش آموزان و مدارس نیز ارتباط خواهند یافت و فرصت خوبی برای کسب تجارب عملی و انجام پروژه های پژوهشی برای آنها فراهم خواهد شد و به کمک کارهای پژوهشی آنها مشکلات آموزش و پرورش نیز شناسایی و رفع خواهد گردید.

چنانچه ما شاهد هستیم، واگذاری دانشگاه های علوم پزشکی به وزارت بهداشت و درمان، باعث بهبود کارکرد این دانشگاه و وزارتخانه شده است زیرا آموزش پزشکی بدون حضور در مراکز بهداشتی و درگیر شدن با مسائل درمانی نمی تواند، مؤثر واقع شود. در برخی از دانشکده های فنی نیز که ارتباط تنگاتنگی با صنعت دارند، ما شاهد رشد علمی و فناوری هستیم.

به طور نمونه در بخش‏ های فناوری های دفاعی، هسته ای، نفت و ... پیشرفت‏ های شایانی حاصل شده است. دانشگاه فرهنگیان هم در درجۀ نخست یک دانشگاه است و هدفش پرورش نیروهای آموزشی و تربیتی می باشد، بنابراین استخدام آزمایشی دانشجویان و اخذ تعهد خدمت از آنها بر عهده دانشگاه نیست و آموزش و پروش می ‏تواند از از بین دانشجویان این دانشگاه که در مقاطع کارشناسی و بالاتر فارغ التحصیل شده‏ اند و شایستگی لازم برای احراز شغل معلمی را دارند و این قابلیت  را در طی چهار سال دورۀ تحصیل خود در دانشگاه به اثبات رسانده اند و با ارزیابی ‏های دقیق اعضای هیأت علمی و کارشناسان مربوطه،این شایستگی آنها محرز شده است، نیروهای آموزشی و پرورشی خود را انتخاب نماید. همچنین می ‏توان حقوق پرداختی به دانشجویان در حال تحصیل دانشگاه فرهنگیان را صرف توسعه زیرساخت‏ های آموزشی و پژوهشی آن دانشگاه نمود.

افزایش انگیزۀ کارکنان آموزش و پرورش از دیگر ملزومات اجرای برنامه‏ های سند تحول بنیادین است، افزایش انگیزه کارکنان آموزش و پرورش بستگی به رفع تبعض در حقوق دریافتی آنان با کارکنان سایر ادارات دارد. نارضایتی شغلی در بین کارکنان آموزش و پرورش می‏ تواند هر تحولی را با مشکل مواجه کند، بنابراین، توجه به معلم و حقوق وی از ملزومات تحقق تحول در سیستم آموزش و پرورش است.

علاوه براین، هماهنگی و هم سویی شیوه‏ های سنجش و ارزشیابی در آموزش و پرورش و کنکور، یکی از ضروریات تحقق تحول در نظام آموزش و پرورش است. اعمال سیستم ارزشیابی کیفی در دورۀ ابتدایی، زمانی می‏ تواند مؤثر واقع شود که آزمون ورود به مدارس استعدادهای درخشان نیز در راستای اهداف و شیوه ‏های این نوع  ارزشیابی باشد.

در سال‏ های اخیر اغلب رتبه های برتر کنکور از مدارس استعدادهای درخشان هستند، به طوری که در کنکور سال 1394 تقریبا 75/0 رتبه های برتر کنکور که از رشته ها  و دانشگاه های برتر کشور پذیرفته شدند، از دانش‏ آموزان مدارس استعدادهای درخشان بودند. این مسأله باعث شده، از همان دوره ابتدایی اغلب خانواده ‏ها، برنامه‏ هایی را برای قبولی فرزندشان در مدارس استعدادهای درخشان تدارک ببینند.

می توان گفت که کنکور و رقابت بر سر رشته ها و دانشگاه ‏های برتر به دورۀ ابتدایی انتقال یافته است ؛ به طوری که گردش مالی آموزشگاه‏ های آزاد و کلاس‏ های خصوصی، از گردش مالی وزارت آموزش و پرورش نیز بیشتر شده است. آموزشگاه های آزاد با ارائه برنامه ‏های خاص خود درصدد پاسخ گویی به دغدغۀ والدین دانش آموزان، با تأکید بر قبولی فرزندان آنها در کنکور هستند و در سال های اخیر متقاضیان زیادی پیدا کرده ‏اند.

در حال حاضر مدارس، در ایفای رسالت آموزشی و پرورشی، شناسایی و رشد استعدادها، اجتماعی کردن دانش آموزان، پرورش اخلاقی، مذهبی و ... نسبتاً ناکام مانده ‏اند. روی آوردن دانش آموزان به آموزشگاه‏ های آزاد و کلاس ‏های خصوصی نه تنها به پرورش افراد، متعهد و معتقد به مبانی سند تحول بنیادین منتهی نخواهد شد، بلکه ممکن است تنها از آنها، ماشین ‏های تست زنی خوبی بسازد که به درد قبولی در آزمون کنکور و رشته‏ های خوب دانشگاه‏ های برتر بخورند. چنانچه در سال های اخیر مهاجرت معنادار نخبگان به برخی ازکشورها، نشانۀ همین بی تقیدی است که تنها هزینۀ آموزش و پرورش این نوع از فراگیران بر دوش نظام آموزشی کشور باقی مانده است.   

برای رفع این مشکلات، در سال های اخیر آموزش و پرورش به منظور شناسایی و هدایت استعدادهای برتر، طرحی را به صورت آزمایشی اجرا می ‏کند. این طرح که با همکاری بنیادملی نخبگان، در صدد شناسایی استعدادهای برتر از بین دانش ‏آموزان و از سال چهارم ابتدایی است و در نظر دارد، به پرورش آن استعدادها در سال های آتی نیز همت بگمارد. مبنای این طرح را باید در نظریه هوش چندگانۀ گاردنر جستجو کرد، اما ممکن است  این طرح نیز نتواند اهداف تعیین شده را تحقق بخشد. یکی از دلایل آن وجود مدارس استعدادهای درخشان و اجرای آزمون تستی برای ورود به آن مدارس است که دانش آموزان این نوع مدارس و حتی سایر مدارس نیز هدفی جز رفتن به رشته های تجربی و دربرخی موارد رشتۀ ریاضی، جهت ورود به رشته‏ های پزشکی، دندان پزشکی، داروسازی، برق، مکانیک، کامپیوتر و ... و تحصیل در دانشگاه های برتر، ندارند.

چنان چه در سال های اخیر با خیل عظیم داوطلبان کنکور گروه آزمایشی علوم تجربی مواجه هستیم و دلیل آن ظرفیت محدود رشته‏ های پزشکی و عدم اشباع بازارکار آن و نیز افزایش حقوق و مزایای این نوع از رشته ها توسط دولت در سا های اخیر می‏ باشد.

بنابراین، ممکن است معلمین با استفاده از چک لیست به شناسایی استعدادهای دانش آموزان بپردازند و بدانند که او استعداد ادبی یا هنری دارد، ولی آن دانش آموز یا اولیا او رغبتی به انتخاب آن رشته از خود نشان ندهند و معلم یا نظام آموزشی نتواند آنها را مجبور به انتخاب و تحصیل در آن رشته بنماید.

از سوی دیگر بعد از شناسایی، نیاز به پرورش و رشد استعدادها می باشد. ولی بودجۀ فعلی آموزش و پرورش امکان تهیه و تأمین امکانات پرورش این استعدادها را نمی دهد و دیگر اینکه معلمینی که مجریان این طرح به شمار می ‏آیند، انگیزۀ کافی برای اجرای آن ندارند زیرا برای اجرای آن حق الزحم ه‏ای به آنها تعلق نمی گیرد. همچنین بیشتر معلمان نه تنها از فلسفۀ اجرای چنین طرحی نا آگاهند، بلکه به نتیجه بخش بودن آن نیز به دیدۀ تردید می نگرند.

از سویی دیگر انتخاب دانش ‏آموزان برتر بر مبنای کنکور نیز محدودیت‏ هایی دارد، از آن جمله می‏ توان به عدم توانایی آزمون کنکور در شناسایی قابلیت‏ هایی نظیر قدرت، ابتکار و خلاقیت و  تشخیص سطوح بالای یادگیری  که در دیدگاه بلوم مطرح است، اشاره نمود.

سنجش توانایی ‏های دانش ‏آموزان بر مبنای تست‏ های چهار گزینه ‏ای کنکور نمی ‏تواند روش درستی در شناسایی قابلیت ‏های واقعی آنها باشد. معمولاً سنجش دانش و قابلیت‏ های فراگیران در چهار بعد تکوین یافته است:

1-    دانش واقعی که شامل دانش اصطلاحات و دانش اجزا و عناصر خاص و منابع اطلاعاتی مطمئن می باشد.

2-    دانش مفهومی که شامل دانش طبقه‏ ها، اصول و نظریه ها است.

3-    دانش روندی که مشتمل بر دانش مهارت ها، فنون و اصول و قواعد استفاده از آنها می باشد.

4-    دانش فراشناختی که شامل شناخت راهبردها، دانش مربوط به تکلیف و دانش مربوط به توانایی ها و ضعف های خود فرد می باشد.

آزمون چهارگزینه‏ ای کنکور تنها می‏ تواند دانش مفهومی و واقعی را اندازه گیری کند، در حالی که در نظام های آموزشی اخیر دانش روندی و فراشناختی نیز اهمیت زیادی دارند. تفاوت دانش مفهومی با دانش روندی به دانستن چگونگی انجام یک عمل و انجام دادن آن است. به طور مثال ممکن است کسی که در رشتۀ مهندسی مکانیک تحصیل کرده، مفاهیم و اصول مربوط به مکانیک خودرو را بداند، ولی مشکل مکانیکی یک خودرو را نتواند رفع نماید.

همچنین یکی از اشکالات آزمون کنکور این است که می خواهد در یک روز  و تنها با یک آزمون کل توانایی ‏های تحصیلی دانش ‏آموز را که در طی چندین سال اخذکرده، ارزیابی کند. هر چند کسانی که در این آزمون از رشتۀ مورد علاقۀ خود قبول نشوند، امکان شرکت در آزمون های سال‏ های آتی را دارند ولی تجربه نشان داده پسرها به دلیل رفتن به سربازی و دخترها به دلیل ازدواج،کمتر فرصت قبولی در آزمون های سال‏ های آتی را دارند.

در سال های اخیر برخی از صاحب نظران امور سنجش و ارزیابی و برخی از نهادهای قانون‏ گذاری برای رفع این مشکلات سوابق تحصیلی دانش آموزان را در قبولی از رشته های دانشگاهی لحاظ نمودند. به نظر آنها این طرح می توانست نواقص موجود در آزمون کنکور را تا حدودی مرتفع نماید. با این وجود آزمون نهایی سال سوم متوسطه تنها یک بار اجرا می‏ شود و کسی که در یک درس با نمرۀ پایینی قبول شده، نمی تواند مجددا در آزمون امتحانات نهایی شرکت کند.

محدودیت این طرح از آنجا آشکار می‏ شود که ممکن است فردی در امتحانات نهایی سال سوم به دلایلی خوب مطالعه نکند و با نمرات کمتری قبول شناخته شود. اعمال سوابق تحصیلی او در نتیجۀ آزمون کنکور باعث خواهد شد نتواند از رشتۀ مناسبی قبول شود و اگر هم در سال های بعد انگیزۀ کافی نیز برای مطالعه داشته باشد و در کنکور نمرات خوبی کسب نماید، کاستی در نمرات نهایی سال سوم، امکان قبولی‏ اش از رشته های برتر و دانشگاه های خوب را کمتر خواهد نمود.

البته امسال قانونی وضع شده که دانش ‏آموزان می‏ توانند تنها یک بار مجدداً در آزمون نهایی شرکت کرده و نمرات خود را ارتقا دهند، اما از آنجا که مبنای محاسبۀ نمرات نهایی آخرین نتیجۀ آزمون مأخوذه از دانش آموزان می باشد، در صورتی که فرد مورد نظر نمرۀ کمتری بگیرد، تکلیف چیست؟ آیا این نمره در کارنامۀ سال سوم او درج خواهد شد یا فقط نمرۀ آن در آزمون کنکور محاسبه خواهد گردید؟ ممکن است نمرۀ کسب شده در آزمون کنکور مورد محاسبه قرار گیرد. به این دلیل که نمی ‏توان کسی که در آزمون نهایی سال سوم متوسطه امتحان داده و قبول شده و برای بار دوم برای ارتقای نمرۀ خود مجدداً آزمون داده ولی نمرۀ کمی گرفته، در سال سوم نمرۀ او را کم کرد و او را در آن درس مردود شناخت. 

علاوه بر این، آنچه که در این قانون نادیده گرفته شده نقش نمرات تراز در پذیرش دانشجویان دانشگاه هاست. بدون تردید آزمون کنکور برای داوطلبانی که از سال های قبل در پشت دروازه های ورود به دانشگاه ها مانده اند نیز برگزار می شود.

حال 3 نفر را در نظر بگیرید که یکی در سال 94، یکی دیگر در سال 93 و نفر سوم در سال 92 در امتحان نهایی درس فیزیک شرکت کرده و هر سه نمرۀ16 گرفته اند، آیا نمرات 16 هر 3 نفر باید به یک میزان در قبولی آنها نقش داشته باشد. ممکن است ضریب دشواری سؤالات فیزیک در این سه سال یکسان نباشد و نمرۀ 16 داوطلبی که در سال 92 در آزمون نهایی این درس شرکت داشته در یک آزمون آسان تر و در میان آزمون دهندگان نسبتاً ضعیف تر به دست آمده باشد و نمرۀ 16 داوطلبی که در سال 94 در آزمون نهایی این درس شرکت داشته، در یک آزمون مشکل تر و و با حضور آزمون دهندگان قوی تر حاصل شده باشد.

بنابراین، ما مبنای یکسانی برای مقایسۀ نمرات این داوطلبان نداریم. در هر سال میانگین و انحراف معیار نمرات آزمون شوندگان مقادیر متفاوتی را در بر می‏ گیرد و بر اساس آنها، نمرات استاندارد و نمرات تراز نیز متفاوت خواهد بود. حتی اگر نمرات تراز آن سال ها نیز مبنای مقایسۀ نمرات افراد باشد، باز به خاطر متفاوت بودن افراد آزمون گرفته شده در سال‏ های متفاوت، نمی توان از آن به عنوان مبنای مقایسۀ برای نمره گذاری استفاده کرد. 

همین امسال نیز خبر رسید که یکی از داوطلبین کنکور که در آزمون کنکور سال های گذشته، پذیرفته نشده با ارائۀ شکایت نسبت به اعمال سوابق تحصیلی خواستار استیفای حقوق خود شده است و قاضی دیوان عدالت اداری حکم به ابطال، اعمال سوابق تحصیلی نموده است. حال اگر اعمال سوابق تحصیلی نادرست بوده است، تکلیف افرادی که در سال های گذشته با این شیوه به دانشگاه راه یافته اند چیست؟ و کسانی که به خاطر اجرای این روش نادرست به دانشگاه راه نیافته اند، چگونه باید تسبت به احقاق حقوق خود اقدام کنند؟

با توجه به دلایلی که قبلا ارائه شد، می توان نتیجه گرفت که دیوان عدالت اداری تصمیم درستی گرفته است. اما اگر آخرین مرجع تصمیم گیری در گزینش دانشجویان برای دانشگاه‏ ها دیوان عدالت اداری است، بهتر است این دیوان، در گزینش دانشجویان در تحصیلات تکمیلی نیز ورود پیدا کند ، زیرا نحوۀ گزینش آنها نیز با ابهام‏هایی مواجه است. از جمله اینکه اعمال معدل دورۀ کارشناسی برای قبولی در مقطع کارشناسی ارشد و معدل دوره ‏های کارشناسی و کارشناسی ارشد در مقطع دکترا نیز می ‏تواند عدالت در گزینش دانشجویان این مقاطع تحصیلی را با چالش مواجه کند.

باید توجه داشت که معدل های کسب شده در دانشگاه ‏های مختلف ارزش یکسانی ندارند، چه بسا که در برخی از دانشگاه ها با اخذ امتحانات دشوار، دانشجویان نمی توانند معدل بالاتری را کسب نمایند و در برخی از دانشگاه های دیگر سطح دشواری سؤالات امتحانی پایین است و معدل بالای آنها دلیل بر شایستگی بیشتر شان نیست.

همچنین، در انتخاب رتبه‏ های برتر دانشگاه ها به عنوان افراد دارای استعدادهای درخشان نیز باید تجدید نظر شود. به طور مثال دانشگاهی که سطح بالاتری دارد، رتبۀ آخر قبولی آن از رتبۀ اول دانشگاهی که سطح علمی پایین تری دارد، توانایی بیشتری دارد و اگر مبنای مقایسه برای انتخاب دانشجویان دارای استعدادهای درخشان درست باشد، آن دانشجو باوجودی که در دانشگاه خود رتبۀ پایین ‏تری دارد، ممکن است استعداد درخشان تری نسبت به رتبۀ اول دانشگاه سطح پایین ‏تر داشته باشد.

بنابراین، امتیاز دانشجویان استعدادهای درخشان در قبولی از مقاطع بالاتر نیز می تواند نادرست باشد و تجدید نظر در آن لازم به نظر می رسد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دوشنبه, 23 فروردين 1395 19:18 خوانده شده: 1751 دفعه چاپ

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

آیا ملاقات های مردمی وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم در کم کردن شکاف میان اداره و مدرسه و جلب اعتماد معلمان تاثیری دارد ؟

خیلی زیاد - 12.1%
زیاد - 3%
تا حدودی - 8.5%
تاثیری ندارد - 10.8%
نوعی عوام فریبی و سرکار گذاشتن معلمان است - 65.6%

مجموع آرا: 305

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور