میلادش را بهانه کردم تا از او بنویسم. از او که با همه شهرتش ناشناس است و با همه آشکارگی زندگی اش، مرامش مظلومانه ناپیداست.
نازنینا، مهربان رهبر، یار هر مظلوم، دلبر قلب ها، میلادت مبارک
شادباش و مبارک باد را امسال با رنجیده خاطری می گویم. گمانم این بود که می خواست جهانی به ارمغان آورد سراسر مهر و ایمان. ایمان به انسانیت و مکارم اخلاق. ایمان به خدای واحدی که انسان ها را بی هیچ تبعیضی آفرید. ایمان به اینکه تمایز انسان ها به تلاش و سعی شان است در کسب فضایل اخلاقی و معنوی. پیامش، جهانی بود که مومن و کافر کنار یکدیگر می زیستند و ریختن خون یکدیگر را مباح نمی دانستند. جهانی که در آن نه دشنه بود نه دشنام که حتی پاسخ شرارت و کین و مرض آدمیانی که در مسیرش کثافات می ریختند چشم پوشی در پاسخ و دل جویی در برخورد بود.
پیامبر مهر و رافت، کاش با بلند کردن صداها در ستایش گری و مدح و ثنا گویی ات همت هایمان بلند می شد در شناختنت. در پیروی از مرامت. در درس گرفتن از انسانیتت. کاش انسان دوستی ات را می آموختیم که چنان برای خلق خدا خود را به رنج و زحمت انداختی که خدا نیز سفارش خودت را به خودت نمود.
این روزها اضطرارم غالب است بر فهم قالب رفتارهای مدعیان پیروی از دینش. کسانی که بعضا به جایگاهی در عرصه علم و دانش نیز راه یافته اند ولی در فهم دین ادبیات جبر و خشونت را ترجیح می دهند. گاهی حتی ندیده گرفتن صداقت و جدیت شان در حمایت از دین اسلام قابل اغماض نیست و اصرارشان بر حق مطلق بودن شان نیز مشهود است. به گمان خود به همان میزان بر مدار حق و عدالتند که از نگاه دیگران بر مدار غفلت و باطل.
حال این سوال جدی مطرح است که چگونه می توان ادعا کرد آنان که دین را عقلانی و اختیاری می دانند محق ترند و فهم صحیح تری داشته اند نسبت به کسانی که دین را تعبدی می دانند و اجباری ؟ کسانی که مهر و مدارا، صلح و برابری را در دین غالب می دانند نزدیک تر به واقعیت آنند تا کسانی که جنبه غلبه و قهرش را. برخی از روانه کردن انسانها به بهشتی می گویند که بشر قدرت درکش را ندارد و باید او را به سان کودکی پنداشت که در هدایتش جبر و اجبار به هر شکل ولو به اشکال فیزیکی چاره کار است و دیگرانی از بلوغ فکری و اختیار بشری می گویند که خدا هم هدایت آنان را به جبر نخواسته است و در کفران و شکران و در هدایت و ضلالت آزادشان. برخی اثبات حقانیتش را با تکیه بر سربازان می دانند و برخی دیگر با تکیه بر خرد و وجدان. برخی رزم آوری اش را غالب می دانند و دیگرانی مدارا و تساهل و تعاملش را.
برخی خاطرات جنگهایش را پر رنگ تر می شنوند و برخی عشق و اشکش را نسبت به رنج مردمش.
محبوبم !
این روزها نمی دانم کدام تفسیر از زندگی تو و مرام تو درست است و نمی خواهم فهم خود را مطلقا درست بیانگارم. امید دارم که فهم درست از تو و دین خدا که توسط تو عرضه شد پیدا کنم. بدانم که باید با اصرار و الحاح با تهدید و سلاح، ملت را که به زعم ما خطا کارند رهنمون به بهشت کرد. باید خود را حق مطلق بیانگاریم و هر تفسیر و تعبیری غیر خود را باطل بپنداریم. باید رفتار و کردار و تفسیر دینی خود را از اسلام مطلقا صحیح و سایرین را التقاطی و غرب زده و بی ایمان و فاسق قلمداد کنیم.
آیا ما تنها ساکنان بر حق زمین هستیم که باید تبر در دست گرفته و سرها بریده و خون ها بریزیم که حقانیت خود را ثابت کنیم. آیا باید هر تفسیر و برداشت غیر خودمان را از دین اسلام باطل و مستحق حبس و زندان و مرگ و اعدام بدانیم. یا باید بعثتت را برای اتمام مکارم اخلاق بدانیم و اهتمام بر آن ورزیم.
یا اینکه باید رافت مان بر قهرمان غالب باشد و چشم پوشی هایمان بر انتقام هایمان. باید احترام به حق اختیار و آزادی انتخاب ملت نهیم. باید دیگران را نه کودکی نوپا که انسانی خودرونده بدانیم. باید رهنمایی باشیم که خرد و عقل را نشان می دهد و وجدان و اخلاق را چراغ راه می نماید نه کشاننده ی به جبر به سوی بهشت و سعادت اجباری. باید فهم دیگران از دین را نیز بشنویم و بعد به انتخاب بهترین دست بزنیم نه اینکه فهم خود را مطلقا صحیح و کامل بدانیم. باید همواره خود را در معرض خطا و اشتباه بدانیم و راه یافتن مرموزانه و مخفیانه باطل را بر بینش و منش خود رصد کنیم.
ولادتت مبارک که با آمدنت ستون های کاخ با عظمت قدرت و اقتدار ترک برداشتند حال آنکه خود را همیشه استوار می پنداشتند.
به برکت آمدنت، در بستگی ها، گشودگی آمد و در تصلب ها، نرمی. در عقیم بودن ها، زایش و در تاریکی ها، نور
نظرات بینندگان
خداوند در دنیا وآخرت همه ی ما معلمان را با پیامبر اسلام وآل گرامش (ع) محشور فرمایید.
آمین