رضا معصومی راد ، دکتری جامعهشناسی و عضو هیئت علمی دانشگاه گیلان
دکتر یوسف علی اباذری استاد گروه جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران محبوبیتی خاص در بین دانشجویانش دارد. حتی دانشجویانی که با ایشان درس نداشته اند، اوصافی از وی شنیده اند و منشی در وی دیده اند که شوق دارند در درس و کلاس وی شرکت کنند. اگر بخواهم در این خصوص یک فکت ارائه کنم ، جمعیتی را می توانم شاهد بگیرم که در روز نکوداشت ایشان 19 اردیبهشت در تالار ابن خلدون دانشکده علوم اجتماعی حاضر شده بودند. همه صندلی ها پر بود، صندلی های دیگر آورده بودند، آنها هم پر بود، دانشجویان در کف سالن و کنار دیوار و روی پله ها هم نشسته بودند. و آن زمان که دکتر اباذری برای سخن گفتن روی سن رفت و زمانی که بر می گشت همه برخاسته بودند و برای او کف می زدند. این اغراق نیست ، دانشجویان دکتر اباذری را دوست دارند، برخی او را می ستایند.
اما سؤال این جاست که چرا او چنین دوست داشتنی است؟
به گمان من در دکتر اباذری یک ویژگی بسیار بارز است و آن وارستگی و آزادگی است. وی از قیود و تعهدات و مراتب و جیفه ظاهری دنیا خود را رها کرده است. و همین ویژگی او را به راستی به یک معلم نمونه و الگو تبدیل کرده است، که باید تندیس وی را در محوطه دانشکده برای سرمشق گیری رهپویان دانش و علم و کسوت معملی و دانش جویی نصب کرد و تقدیس نمود. دکتر اباذری انسانی قوی است که وسوسه های جاه طلبانه و مادی گرایانه حریف وی نیست و قادر شده در مسیر وارستگی، حقیقت جویی و حقیقت گویی باصلابت و ثابت قدم باشد.
برای وی پول و مقام و حقوق و گرانت و حق التحقیق و مقاله بنویس و کتاب بنویس و ارتقاء رتبه و درجه پیدا کن و ماشین فلان و خانه فلان داشته باش و با این مقام عالی رتبه سیاسی قرین باش و با آن یکی حشر و نشر داشته باش و ... ارزشی ندارد و همواره با کنایه و طعنه به آنها نگریسته است.
وی از دکان داری در عرصه علم و معلمی بیزار است و به همین علت مانند بسیاری نیست. بسیاری که دکانی پررونق دارند و کالاهای متعدد عرضه می کنند و همه پر زروق و برق. دکان آنها همه چیز می فروشد، همه نوع علمی، همه نوع دانشی ، همه نوع تکنیکی. هر چه بخواهی در دکان آنها یافت می شود. همه درس ها را آنها استادند. در همه زمینه ها دست کم کتابی، تحقیقی و یا مقاله ای دارند. هیچ وزارتخانه، سازمان، اداره یا شهرداری و بنگاهی نیست که به سراغ آنها بیاید و دست خالی برگردد. آنها برای همه حرفی و سخنی دارند که بزنند. در هر منبری هم می توانند سخن بگویند. آنها البته آگاهانه یا ناآگاهانه ممکن است در این همه مهارت و استادی ، توانگری و زبردستی، علم و حقیقت و دانش را هلاک کنند ، ولی اهمیتی ندارد ، چرا که دست کم جیب خود را پر می کنند. از این همه تحقیق و سخنرانی و تدریسی که آنها می کنند و کتاب ها و مقالاتی که می نویسند ، گزندی به هیچ جای جامعه نمی رسد و نیشتری به هیچ جا نمیخورد، در حالی که جامعه پر از مسئله و مشکل است و مشتری ها هم به ظاهر برای درمان آن دردها آمده اند، اما نه درد شناسایی و بیان میشود و نه درمان و علاج صورت می گیرد. یکی از مَثَل های رایج در این عرصه حکایت مُقَنَی است. مُقَنَی که زمانی دیگر سفارشی برای کندن قنات دریافت نکرده بود و گله و شکایت شاگردانش برخاسته بود که در اثر ادامه بیکاری، شکم زن و بچه را چگونه سیر کنیم . مُقَنَی آنها را به کندن قناتی مشغول داشت و آنها در ابتدا خوشحال و خدای را شاکر که از بیکاری به در آمده اند. هنگامی که مشغول کندن زمین شدند، دریافتند که از این زمین آب در نخواهد آمد و لذا زمزه و پچ پچشان بلند شد که استاد ما را به کاری عبث مشغول داشته است. استاد که این زمزمه را شنید به آنها گفت ، شما را چه کار که آب در می آید یا نه، برای شما پول که درمیآید. این مَثَل در محافلی که برای انجام تحقیقات متنوع و عریض و طویل در وزارتخانهها، سازمان ها ، شرکت ها و شهرداریها و ... برپا می شود ، همچون نقل و نبات بر زبان های همکاران و دست یارانی که وظیفه اصلی تهیه متون و داده ها بر عهده آنهاست ، جاری است.
اما دکتر اباذری از این اوصاف دور است و شاگردانش هم به معنای واقعی اگر خواهان الگو قرار دادن وی هستند و اگر وی و منش او را ستایش می کنند ، اگر چه می پذیریم بسیار سخت و دشوار است، اما باید در طریق دانش و معرفت مانند او باشند و خود را با معیار ایشان ارزیابی کنند.
ذکر یک خاطره از دکتر اباذری هم خالی از لطف نیست .
یک روز سر کلاس نظریه های جامعه شناسی، دکتر اباذری کتاب ترنر را به من داد تا به انتشارات ببرم و قسمتی از آن کتاب را تکثیر کنم. مسئول انتشارات کتاب را تکثیر کرد و در موقع تحویل چکی را که حق التدریس یک ترم استاد بود و از لای کتاب قطور پیدا کرده بود ، به من داد که آن را برای استاد ببرم. من زمانی که چک را برگرداندم ، دکتر اباذری تازه یادش آمد و خندید و گفت : «اووه بله ممنون.»
بله ما دکتر اباذری را دوست داریم ، و او را بزرگ و گرامی می داریم ، نه به این علت که در مقام داوری نشسته ایم که او را گذر کننده از یک مناسک شاخته ایم، بلکه در مقام رهپویانی که مشعل ایشان را درخشان تر یافته و جذب نور هدایت کننده آن شده اند، چنین می کنیم .
نظرات بینندگان