یکی از خوانندگان محترم سایت سخن معلم به نام علی در کامنتی در زیر یادداشت من با عنوان " در حاشیه تعطیلی کمیته رسیدگی به معیشت معلمان ..." نوشت :
آقای شیرزاد!!!!!!!/ مطمئنی خودت هستی ؟ /توصیه به مدرسه فروشی!! / توصیه به معلم فروشی !/ توصیه به فانی خواهی ! / توصیه به خود فریبی!!!توصیه به فرا فکنی ! / توصیه به سیاسی کاری !!! / توصیه به افزایش ساعت کار معلمان بعد از افزایش زمان اکرمی!!! / توصیه به ناچار از بد وبدتر بد را انتخاب کردن !! / توصیه به این که به خاطر حقوق دولت را تحت فشار قرار ندهید !!! / توصیه به مقصر دانستن قیمت نفت فقط برای معلم !!! / توصیه در یک کلام من یک سیاسی ام قبل از معلم بودنم !!! / حاشا و کلا بر این تحول سیاسی و سیاسی کاری !!! / یک بام و دو هوا در دو دولت شیرزاد 91 وشیرزاد 94تا چه شود در95الله اعلم !!!"
با تشکر از علی و دوستان دیگر اینجا باب گفت و گو را با دوستان باز می کنم و از آنها دعوت می کنم نظرات و نقدهای خود را در قالب یادداشت و با نام حقیقی برای سایت سخن معلم بفرستند.
نوشته علی و اظهار نظر دوستان دیگر نمونه ای از برخوردهای گروهی از معلمان علاقه مند به مسایل صنفی در فضای مجازی است که اسم آن را « برخورد چریکی » می گذارم.
روش رایج این است که این گونه نوشته ها را جدی نگیریم . اما وقتی دیدم فردی با اسم مستعار ، معلم دل شکسته نوشت : "جگرم را خنک کردی علی آقا بااین جواب عالمانه عاقلانه و کوبنده و متقن که آدم را میخکوب می کند. "
به احترام این عزیزان خود را موظف به پاسخ گویی دیدم . نخست بگویم من هیچ یک از توصیه های بالا را در این یادداشت نکرده ام. تنها جمله آخر من که لحن سوالی دارد را شاید بتوان توصیه نامید : " آیا بهتر نیست با وجود اینکه فانی را دوستت نداریم به او کمک کنیم تا سیاست های پنج گانه را اجرایی کند ؟ "
با اتکای 18 سال نوشتن یادداشت و گزارش و خبر در حوزه آموزش و پرورش بر این گمانم که رفتار رسانه ای این همکاران کمکی به معلمان در جهت دست یابی به حقوق شان نمی کند.
وجود گرایشی به شدت نومید و پرخاشگر و تندگو در بین جامعه معلمی را یک واقعیت می دانم و البته آن را به همه معلمان تعمیم نمی دهم . این گرایش هم در دفتر مدرسه حضور دارد و هم در تشکل های معلمی نماینده و سخنگو دارد و هم در تجمعات خیابانی حاضر است.
این گرایش به سرعت داغ می شود اما با برخورد با مانع یا احساس خطر یخ می کند. این گرایش اهل خواندن و نوشتن نیست ، در هیچ موضوعی عمیق وارد نمی شود. در تبیین مسایل از تئوری توطئه استفاده می کند و جهان برای او عرصه نبرد معلم و ضد معلم است. در نگاه این بخش از معلمان، تقریبا همه کارمندان دولت ، همه نهادهای حکومتی ، همه رسانه ها ، همه روزنامه نگاران ، همه روشنفکران ، همه احزاب سیاسی و حتی برخی تشکل های معلمی و نیز همه مدیران آموزش و پرورش از وزیر تا مدیر مدرسه، در اتحادی نامقدس علیه معلمان متحد شده اند. این افراد خود را معیار و نماد و سخنگوی جامعه فرهنگیان می دانند.
در 18 سال گذشته دائما با این گرایش مواجه بوده ام. در زمستان سال 76 به همت آقای جواهری پور ، مدیرکل وقت آموزش و پرورش شهر تهران جلساتی برای بحث پیرامون مسایل صنفی معلمان در اداره کل آموزش و پرورش خیابان کیوان برگزار شد. در اولین جلسه سه نفر بودیم و قرار شد در جلسه بعد هر کدام دو نفر معلم را با خود به جلسه بیاوریم. تعداد حاضران در جلسه به صورت تصاعدی زیاد شد و نهایتا از دل همین جلسات ، کانون صنفی معلمان و سازمان معلمان متولد شدند. هم در این جلسات مقدماتی و هم بعدا در جلسات هیات موسس کانون، فوران احساسات و درد دل ها و خاطره گویی های همکاران تبدیل به آفت بحث جدی شده بود. هر همکار جدیدی از اول شروع می کرد به بیان درد دلها و خاطرات و ...
جالب اینکه ما قدیمی ها هم با او هم صدا می شدیم. شاید حدود 20 جلسه برگزار شد، اما محتوای اولین جلسه و آخرین جلسه تفاوتی چندانی با هم نداشت.
درد دل ها نهایتا منجر به نگارش نامه ای سرگشاده خطاب به وزیر وقت آقای حسین مظفر شد ، نگارش آن را به بنده سپردند. من هم با لحنی تند و احساسی همین درد دل ها را در نامه گنجاندم . پیامد نامه حساسیت وزیر و مدیران آموزش و پرورش و برخی نهادها به جلسات ما بود.
بولتن اداره کل که نامه را چاپ کرده بود تعطیل شد. قرار بود اجتماع هزار نفره ای در یکی از تالارهای آموزش و پرورش در بهار 77 تشکیل شود و تولد تشکل صنفی فرهنگیان را اعلام کنیم که برگزار نشد. نهایتا جلسات تعطیل و همه با دلخوری از هم جدا شدیم.
در اینجا قصد تاریخ نگاری ندارم. آن زمان تصور بنده و برخی دوستان این بود که این دردل ها و فریادهای احساسی، واکنشی طبیعی به سال ها سکوت است و به تدریج جای خود را به گفتمانی منطقی و استدلالی مطابق شان و جایگاه معلم به عنوان قشری باسواد و فرهیخته می دهد.
همین طور هم شده و الان صداهای منطقی از جامعه معلمان بسیار شنیده می شود اما با تاسف می گویم که شکل اعتراض و بیان مطالبات بخشی از جامعه معلمان و فعالان این قشر، در همان نقطه اولیه یعنی شعار و درد دل و ناله و نفرین متوقف مانده است.
تکرار اینکه شغل معلمی خیلی مهم است... معلمان فراموش شده اند... هیچ کس به فکر معلمان نیست...تبعیض علیه معلمان بیداد می کند... و مقایسه حقوق خود با باجناق، جاری ، کارکنان شرکت نفت ،کارکنان مخابرات ، سوپری محل ، لوله کش ، و حتی رفتگر محل و نان خشکی و سرایدار مدرسه و ... و فریاد زدن در خیابان که ما معلمان گرسنه ایم ، هیچ کمکی به بهبود معیشت ما نکرده و فقط منزلت احترام ما را در جامعه کاهش داده است.
این نوع اعتراض صنفی، عملکرا، فاقد عنصر اندیشه و فرهیختگی ،در روش شبه انقلابی و شعاری است.
تندگویی صنفی عده ای از معلمان علاوه بر ایجاد اختلاف بین خود معلمان، اقشار دیگر را هم علیه فرهنگیان تحریک می کند. از همه شاکی هستیم و خود را با همه مقایسه می کنیم اما اگر یک کارمند در ستون خوانندگان روزنامه ای ساعت کار و تعطیلی معلمان را با کارمندان مقایسه کندو متلکی به ما بیاندازد ، زمین و زمان را به هم می دوزیم.
تصور می کنیم که همه عالم و آدم دست به دست هم داده اند که علیه معلمان توطئه کنند.
می گوییم چرا روشنفکران از ما حمایت نمی کنند ؟
چرا روزنامه نگاران در باره ما نمی نویسند؟
چرا اولیا از ماپشتیبانی نمی کنند؟
اما نمی پرسیم چرا با همه اقشار ،برخوردی پرخاشگرانه و طلبکارانه داریم؟
چرا به جای طلب حق خود به قشرهای دیگر گیر می دهیم؟
عده ای تصور می کنند درشت ترین حرف ها درست ترین حرف ها است.
عده ای از هرگونه انتقادی به ساحت موجود مقدسی به نام معلم، واکنش های غیر متناسب و غیر متقارن نشان می دهند. اگر جامعه به معلم احترام می گذارد به خاطر تصوری است که از معلم به عنوان یک انسان خردمند ، آرام و متین و با حوصله و فداکار دارد.
جامعه هرگز به معلم پرخاشگر ، بد زبان ، طلبکار و عصبانی احترام نمی گذارد.
به فرض ، روزنامه ای کاریکاتوری کشیده که عده ای از معلمان برداشت توهین می کنند. کار بدی کرده باید عذرخواهی کند یا حداقل جواب منطقی معلمان را درج کند. اما چند معلم در مدرسه ای در حضور دانش آموزان و احتمالا برای خودنمایی روزنامه آتش می زنند و عده ای هم عکس آن را در فضای مجازی منتشر می کنند و زیر آن کامنت های تایید آمیز می گذارند. عده ای هم می گویند : "بله روزنامه آتش زدن محکوم است ولی این کار نتیجه رفتار کارتونیستی است که احساسات این دوستان را جریحه دار کرده است."
اصلا متوجه نیستند دوستان که آتش زدن روزنامه توسط معلم چه پیام فاجعه باری به جامعه منتقل می کند. بعد گلایه می کنند که چرا منزلت معلم پایین آمده ؟
برادر و خواهر عزیز تو خودت منزلت معلم را با رفتار و گفتار نامناسب برباد می دهی .
عده ای فقط برای یادداشت و کامنتی هورا می کشند که با لحنی احساسی و تند و تعصب آمیز از معلم حمایت کند و بدبختی های معلم را به صورت اغراق آمیز نشان دهد و آخرسر همه تقصیرات را گردن دولت و حکومت و سیستم بیندازد. چقدر اطلاعات غلط بدهد مهم نیست. به جای استدلال شعار بدهد مهم نیست. چنین نوشته هایی با معیارهای روزنامه نگاری بی ارزش و نوعی انشای مدرسه ای است. اگر در گذشته همه راه ها به رُم ختم می شد، حالا عده ای همه مشکلات مدرسه و آموزش و پرورش و کشور را به معیشت معلم ربط می دهند. با همین حقوق ها هزاران معلم باسواد و فداکار در مدارس داریم. معلم تابع جبر معیشت نیست. اگر بود که رفتار و عملکرد همه مثل هم بود.
یک مقاله یا یادداشت یا گزارش باید فکت و طلاعات صحیح و با ماخذ داشته باشد و نویسنده برای اثبات نظر خود دلیل بیاورد. پذیرش آنچه از دید ما بدیهی است و نیاز به استدلال ندارد از دید خوانندگان زیادی نیاز به دلیل دارد.در یک متن، شما ممکن است از افراد مختلفی نقل قول بیاورید. ممکن است برای حل یک مساله چندین راه حل از دید افراد مختلف ارائه دهید و استدلال های هر کدام را بنویسید.
نوشته خوب آن نوشته ای است که جانبدارانه و متعصبانه نباشد. یک یادداشت خوب ، یادداشتی است که اطلاعات ما را از موضوع افزایش دهد و جوانب کمتر دیده شده واقعیت را به ما نشان دهد.اگر هم نویسنده از نظریه ای یا عملی یا شخصی دفاع می کند حتما دلیل بیاورد. ارزش واقعی یک نوشته به اطلاعات درست و استدلال های منطقی آن است.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
معلوم است وقتی معلم میبیندآنهایی که حرف منطقی زد ه اند وبدون هیچ گونه به قول شما تندگویی حرف های معلمان را به گوش مسولان رساندند اکنون در زندان هستتد
دیگر چگونه میت واند امیدی داشته باشد به گفتگوی منطقی وارام وبدون تندگویی
شما متاسفانه در طول زمان چون دید هاید که گوش مسولان به فریاد معلم بدهکار نیست ناچار روش اعتراض خود را به سمت و سویی تغییر داد هاید که انها می پسندند به قول معروف حرف حق بی ضرر را همه می توانند بگویند اما گفتن حرف حق تلخ جگر می خواهد که متاسفانه ما معلمان نداریم
باید با اتحاد و دلسرد نشدن از این حرف های بی پایه که ما عصبی و... هستیم, حق خودمون رو از این دولت و حکومت بگیریم.
چرا این قدر عصبانی شدی ؟
جواب ... شهسوازاده عصبانیت شمارا خاموش نکرد؟
کشی به تند خویی که امثال شما باآن گروه های خلق الساعه دربین معلمان تزریق کردیموافق نیست .ولیکن به شما تندی نشده
بلکه چند توصیه عقلایی شده است که :
1-چه شد که از سوسیالیست دمکراتی به سوپر لیبرالیستی با طعم کاپیتالیستی رسیدی ؟
2- چه شد که با آن شعارهایی که کانون وسا زمان معلمان راه می انداختی مخالف شدی ؟
3- چه شد که از تضعیف حاکمیت به حاکمیت پرستی (سیاسی و ...) رسیدی ؟
4- چه شد که کلنگ را زمین گذاشتی وماله بر داشتی ؟
5- چه شد که شیرزاد می نمودی ، پشیمان شدی ؟
6-چه شد که آرزوی دوران مشعشع می کردی وبه فانی قناعت کردی ؟
6- چه شد که از معلم می گفتی وحال بر معلم می گویی؟
7-چه شد که روزنامه آتش زدن را آموختی وامروز برآن تاختی ؟
8- چه شد که باد کاشتی و طوفان بر داشتی ؟
9- اگر وزیر بودی چه حمله ای به ناقدین می کردی ؟
10- هنوز هم نقد شیرین است ؟
احتیاج است احتیاج است احتیاج
استاد بزرگوار جناب آقاي احمد بيغش
در اظهار نظرخود از بنده ياد نموديد . صميمانه از محبت شما استاد بزرگوار نسبت به خودم سپاسگزارم .
بنده به اندازه شما از سوابق مبارزاتي استاد شيرزاد عبدالهي اطلاع ندارم . فقط شاهد قلم توانمند اين استاد فرهيخته مي باشم که به حق مطلع و آگاه مي باشند و به آنچه مي نويسند پايبند مي باشند .
مثلأ اگر مي فرمايند :
" جامعه هرگز به معلم پرخاشگر ، بد زبان ، طلبکار و عصبانی احترام نمی گذارد. "
" يک مقاله یا یادداشت یا گزارش باید فکت و اطلاعات صحیح و با ماخذ داشته باشد و نویسنده برای اثبات نظر خود دلیل بیاورد. پذیرش آنچه از دید ما بدیهی است و نیاز به استدلال ندارد از دید خوانندگان زیادی نیاز به دلیل دارد.در یک متن، شما ممکن است از افراد مختلفی نقل قول بیاورید. ممکن است برای حل یک مساله چندین راه حل از دید افراد مختلف ارائه دهید و استدلال های هر کدام را بنویسید. "
نظر ادامه دارد .
" نوشته خوب آن نوشته ای است که جانبدارانه و متعصبانه نباشد. یک یادداشت خوب ، یادداشتی است که اطلاعات ما را از موضوع افزایش دهد و جوانب کمتر دیده شده واقعیت را به ما نشان دهد.اگر هم نویسنده از نظریه ای یا عملی یا شخصی دفاع می کند حتما دلیل بیاورد. ارزش واقعی یک نوشته به اطلاعات درست و استدلال های منطقی آن است. "
يا .....
قلم توانمند وي داراي چنين ويژگي هاي مي باشد .
و اما شما مطالبي را بيان فرموديد مثلأ
چه شد که کلنگ را زمین گذاشتی وماله بر داشتی ؟
بنده نمي دانم آيا استاد شيرزاد ه زماني کلنگ بدست داشته اند يا نه ، ولي اگر ايشان کلنگ را به زمين نهاده اند و ماله را برداشته اند به شما هم توصيه مي کنم از هم اکنون کلنگ را به زمين بگذاريد و راه تعالي و تکامل را پيشه کنيد . زير کلنگ مخرب است و ماله سازنده .
نقد بقيه موارد را به عهده اساتيد مطلع مي سپارم .
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
1- چرا انقدر آقای شیرزاد در جواب عجله کردند و با پاسخ نسنجیده بر ابهامات و ایهامات افزودند ؟
2- آقایان شیرزاد و شهسوار زاده 20 برابر کامنت علی آقا پاسخ دادند اما علاج نکرد چرا ؟
2- آیا معلمان را ساده اندیش فرض نکرده اید ؟
4- آیا خود بزرگ بینی دچارتان نگردیده است ؟
5 - آیا معلمان را با خزبتان عوض نکرده اید ؟
6 - آیا با فرض قبول تفکر جدیدتان قبلا ظاهر نمایی نکرده اید ؟
7- آیا این گونه نظر دادن خود ارتزاق کردن با نام معلم نیست ؟
والعاقبه للمتقین
تاجایی که من یاددارم درسالیان گذشته سردمداران آموزش وپرورش چندان ارزشی برای گفتمان منطقی واصولی وصنفی وبعضاًمستند فرهنگیان معترض قائل نبوده وبه نظرات آنها وقعی ننهاده اندوهمیشه مطابق باجناح بندیهای سیاسی وسلیقه خودعمل نموده اندواگر گاهگاهی توجهی اندک به خواست معلمان کرده اند زمانی بوده که به نوعی تحت فشار قرار گرفته اند(نمونه اش همین اجرای ناقص طرح رتبه بندی شاغلین)
اتفاقا این جوابی که شما نوشته اید از سر عصبانیت و خشم نسبت به همکاران و منتقدان نوشته قبلی شما بود.
بسم ا... بفرما
سر خودمان کلاه نذاریم.
معلم فقیر و محتاج نمی تواند انسان اینده را خوب تربیت کند.
معلم ،غير منطقي نيست ، كساني كه حق معلم را نمي دهند ، به برخورد هاي غير منطقي دامن مي زنند . صبوري هم حد و اندازه دارد . دولت بايد خجالت بكشد و مطالبات بحق ما را بعد از سال ها بدقولي بپردازد اگر ما دريافتي خودمان را با ديگر كارمندان مقايسه كنيم معني اين گيردادن است با همه ي احترامي كه برايتان قايلم از اين استدلال هاي سست و ضعيف اصلاخوشم نيامد
بسم ا... بفرما
این نوشته شما مثل این می ماند که پدری در خرج کردن برای فرزندانش بین آنها تبعیض قایل شود و هنگامی که فرزندی که به او جفا شده اعتراض کرد، پدر بگوید: نگاه کن پسر همسایه وضعش از تو بدتر!
ولی در عمل اون اتفاقی که باید بیفته, نمیفته.
جناب شیرزاد من معلم میدونم چی میگم و چی میخوام.
فقط اون مسولان هستند که نمیخوان ما رو بفهمند یا صدای ما رو بشنوند.
شما اینقدر ما معلمان را ساده لوح فرض کرده اید بارها گفته ایم ما معلمان ساده ایم اما ساده لوح نه
ما معلمان کارمند دولت هستیم یا نه پس چرا باید حقوق و مزایایی که دریافت می کنیم خیلی خیلی کمتر از دیگرکار مندان باشد
تو را به خدا وجدان خود را قاضی کنید این ظلم اشکار به معلمان را توجیه نکنید حقوق معلم را با حقوق یک کارگر مقایسه کردن چه معنی می دهد ما خود می دانیم که حقوق مان نسبت به حقوق یک کارگر با ماهی هفتصد هزار تومان بهتر است حرف ما ،اعتراض ما، سخن ما ،درد ما ،تبعیض است ای مسولان که ادعای مسلمانی دارید
قابل توجه نهاد هاي مدني معلمان و اصحاب رسانه :
استاد گرانقدر شيرزاد عبدالهي در پاسخ به چند خواننده در ذيل ياداشتي از ايشان به نام
" در حاشیه تعطیلی کمیته رسیدگی به معیشت معلمان "
نوشت :
آسیب شناسی یک رفتار : " پاسخ به علی ، معلم دل شکسته ، فرهنگی خسته ،ناشناس ، بی نام و ...
اين استاد گرانقدر و فاضل در ياداشت ارزشمند خود به نکات بسيار مهمي اشاره نموده اند که به نظر اينجانبب ، باز پرداخت به اين مهم توسط نهاد هاي مدني و اصحاب رسانه ، بيشتر از پيش ضرورت دارد .
ايشان بدرستي مي فرمايند :
نوشته علی و اظهار نظر دوستان دیگر نمونه ای از برخوردهای گروهی از معلمان علاقه مند به مسایل صنفی در فضای مجازی است که اسم آن را « برخورد چریکی » می گذارم.
نظر ادامه دارد .
این گرایش به سرعت داغ می شود اما با برخورد با مانع یا احساس خطر یخ می کند. این گرایش اهل خواندن و نوشتن نیست ، در هیچ موضوعی عمیق وارد نمی شود. در تبیین مسایل از تئوری توطئه استفاده می کند و جهان برای او عرصه نبرد معلم و ضد معلم است. در نگاه این بخش از معلمان، تقریبا همه کارمندان دولت ، همه نهادهای حکومتی ، همه رسانه ها ، همه روزنامه نگاران ، همه روشنفکران ، همه احزاب سیاسی و حتی برخی تشکل های معلمی و نیز همه مدیران آموزش و پرورش از وزیر تا مدیر مدرسه، در اتحادی نامقدس علیه معلمان متحد شده اند. این افراد خود را معیار و نماد و سخنگوی جامعه فرهنگیان می دانند.
تندگویی صنفی عده ای از معلمان علاوه بر ایجاد اختلاف بین خود معلمان، اقشار دیگر را هم علیه فرهنگیان تحریک می کند. از همه شاکی هستیم و خود را با همه مقایسه می کنیم اما اگر یک کارمند در ستون خوانندگان روزنامه ای ساعت کار و تعطیلی معلمان را با کارمندان مقایسه کندو متلکی به ما بیاندازد ، زمین و زمان را به هم می دوزیم.
نظر ادامه دارد .
تصور می کنیم که همه عالم و آدم دست به دست هم داده اند که علیه معلمان توطئه کنند.
می گوییم چرا روشنفکران از ما حمایت نمی کنند ؟
چرا روزنامه نگاران در باره ما نمی نویسند؟
چرا اولیا از ماپشتیبانی نمی کنند؟
اما نمی پرسیم چرا با همه اقشار ،برخوردی پرخاشگرانه و طلبکارانه داریم؟
چرا به جای طلب حق خود به قشرهای دیگر گیر می دهیم؟
عده ای تصور می کنند درشت ترین حرف ها درست ترین حرف ها است.
عده ای از هرگونه انتقادی به ساحت موجود مقدسی به نام معلم، واکنش های غیر متناسب و غیر متقارن نشان می دهند. اگر جامعه به معلم احترام می گذارد به خاطر تصوری است که از معلم به عنوان یک انسان خردمند ، آرام و متین و با حوصله و فداکار دارد.
جامعه هرگز به معلم پرخاشگر ، بد زبان ، طلبکار و عصبانی احترام نمی گذارد.
نظر ادامه دارد .
يک مقاله یا یادداشت یا گزارش باید فکت و اطلاعات صحیح و با ماخذ داشته باشد و نویسنده برای اثبات نظر خود دلیل بیاورد. پذیرش آنچه از دید ما بدیهی است و نیاز به استدلال ندارد از دید خوانندگان زیادی نیاز به دلیل دارد.در یک متن، شما ممکن است از افراد مختلفی نقل قول بیاورید. ممکن است برای حل یک مساله چندین راه حل از دید افراد مختلف ارائه دهید و استدلال های هر کدام را بنویسید.
نوشته خوب آن نوشته ای است که جانبدارانه و متعصبانه نباشد. یک یادداشت خوب ، یادداشتی است که اطلاعات ما را از موضوع افزایش دهد و جوانب کمتر دیده شده واقعیت را به ما نشان دهد.اگر هم نویسنده از نظریه ای یا عملی یا شخصی دفاع می کند حتما دلیل بیاورد. ارزش واقعی یک نوشته به اطلاعات درست و استدلال های منطقی آن است.
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
شما کجا اقتاد اقتصاد خواندی که طرح اقتصادی می دهید؟
شما حتی ادبیات اولیه اقتصاد را نمی دانی چرا براحتی نسخه می پیچی ؟
شما و شهسوارزاده مطالب دیگران را ناقص وغیر علمی کپی برداری می کنید وبا سیاست مخلوط وارائه می دهید ؟
یک کشوری از معلم تا بقال وزیر را محکوم می کند وناتوان می داند وشما به هزار لطائف الحیل بدنبال مرمت وزیبا سازی او هستید ؟
لااقل یک سر سوزن برای بینندگان و شنوندگان عقل قائل باشید؟
1-تعداد زیاد معلمان در مقایسه با سایر کارکنان دولت
2- عدم در آمد زایی آموزش و پرورش در کوتاه مدت
راه حل آن نیز
یکی تعدیل نیرو در آ.پ از طریق واگذاری قسمتی از مدارس خصوصا در مناطق برخوردار به بخش خصوصی است و همچنین کم کردن از نیروهای ستادی حقوق بگیر بیکار در ادارات
دوم هم افزایش اعتبارات آ.پ از طریق گرفتن مالیات از صنایع ، شرکتهای بازرگانی و تجار و اختصاص آن به آ.پ مانند کشورهای پیشرفته
البته از نقش دولت هم نباید غافل شد. دولت همانگونه که برای نجات صنعت زوار در رفته! خودرو طرح فوری می دهد و منابع بانکی را به جیب خودرو سازان سرازیر می کند می تواند برای آ.پ که وضعیت بهتر از خودرو ندارد و معلمی که جیبش خالی است نیز اندک توجه ایی بکند هر چند دولتها می دانند که سرمایه گذاری در آ.پ برای آنها بعد تبلیغاتی ندارد.
2- قبلا هم چنین طرح هایی اجرا شد که مثلا با کم کردن بار سازمانهای زیر مجموعه آ پ بودجه بیشتر میشود ولی در عمل با جداشدن این بخش ها امکانات و بودجه باهم از دسترس خارح شدند ( مستقل شدن آموزشکده های فنی ) و بسیاری از طرح های دیگر طرح واگذاری نیز به همین سرنوشت دچار میشود چون با کاهش مجموعه بودجه را هم کاهش می دهند و آش همان آش است !!!
3- در دو سال گذشته چقدر از 500 هزار نیروی پشتیبانی کم شد ؟ فقط معلمان رو بازنشسته کردند و کلاس های 40 نفری ایجاد کردند در عمل بخش بی تحرک مجموعه دست نخوره باقی مانده چون طراح و مجری بنفعشان نیست این بخش کاهش یابد !
در مورد تعدیل نیرو و واگذاری قسمتی از امور به بخش خصوصی ، باید توسط تشکلهای صنفی رصد شود که اعتبارات صرفه جویی شده کجا و چگونه هزینه می شوند.
پاسخ دور از انتظار نمایندگان مجلس به نمایندگان معلمان ایران
فرهنگیان نیوز -
حوالی ظهر روز سه شنبه ۱۶ دیماه ۹۳با هماهنگی و در معیت دوستان خوب و پرتلاش همدان و با حضور دو تن از اعضای انجمن صنفی معلمان کردستان به مجلس رفتیم. بنا بود با اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات و در صورت امکان با رییس مجلس دیداری داشته باشیم تا امضاهای معلمان زحمتکش همدان را که به صورت یک طومار ۱۳متری جمع آوری شده بود و خواستار توجه بیشتر به مسایل آموزش و پرورش و بهبود معیشت معلمان بودند به رییس مجلس و کمیسیون مربوطه تحویل دهند.
ابتداآقای تاج گردون که البته با روی خوش و محترمانه برخورد می کرد مدعی شد که از مسایل و مشکلات معلمان با خبر است و وقتی که دوستان همدان خواستند یکی از طومارها را در اختیار ایشان قرار دهد اعلام کرد که اگر طومار۱۳۰متری هم می آوردید در بودجه تغییری ایجاد نمی شود
سراغ آقای باهنر نایب رییس مجلس رفتیم ایشان مشغول استراحت بودند مدتی منتظر ماندیم تا بیدار شوند پس از اتمام انتظار از اتاقشان خارج شدند و هر چه اصرار کردیم تا چند دقیقه ای را برای شنیدن سخنان معلمان اختصاص دهد مخالفت کرد و با بی اعتنایی و کاملا تحقیر آمیز جمع را ترک کرد.
سراغ آقای زاهدی رییس کمیسیون آموزش و تحقیقات رفتیم. جلسه ی کمیسیون به درازا کشیده بود پس از پایان جلسه کمیسیون آقای زاهدی هم باعجله از اتاق خارج شد و ما هم مایوسانه به دنبالش رفتیم نزدیک آسانسور متوقفش کردیم ایشان از همان ابتدا و با فریاد شروع به گفتن بد و بیراه به دولت تدبیر و امیدکردند و ادامه دادند که شما این دولت را سر کار آوردید و حالا حقوقتان را هم از این دولت …بخواهید وم داد.
.
سراغ رییس مجلس رفتیم اما گفته شد که ایشان در مجلس حضور ندارند. سعی کردیم طومار را به مسوول دفتر ایشان برسانیم اما امکانپذیر نشد. در به در دنبال نمایندگان مختلف رفتیم و سعی کردیم مشکلات معلمان را به گوششان برسانیم با آقایان محجوب، توکلی، نعیمی، ندیمی، سلطانی و چند نماینده ی دیگر نیز صحبت کردیم پاسخ همگی مشابه هم بود:«مجلس دستش بسته است». کاملا مشخص بود که پاسکاریمان می کنند و می خواهند ما را درگیر بازی های سیاسی خود کنند. در همین اثنا آقای فانی وزیر آموزش و پرورش را که برای چانه زنی به مجلس آمده بود دیدیم و از وی خواستیم تا چند دقیقه وقتشان را در اختیار معلمان قرار دهند. دوستان همدان سوالات متعددی از وزیر پرسیدند و وعده های محقق نشده ی ایشان گله مند شدند. از این که برخلاف وعده ها نه تنها امنیت فرهنگی ایجاد نشده بلکه فرهنگ امنیتی بیش از پیش در مدارس غالب شده است ، از این که انتصاب ها کماکان مغایر با وعده های داده شده است و این که فشار فقر و سختی معیشت دمار از روزگار معلمان درآورده است
در پایان دیدارها به همراه دوستان از مجلس خارج شدیم در حالی که به باورمان شاید تنها دستاورد این حضور فرصت دیدار با وزیر و شاید تلنگری باشد که متوجه نمایندگان مجلس گردیده است. و یقین کردیم که تنها در صورت اتحاد همکاران و به پشتوانه ی حضور آن ها در صحنه شاید امیدی به تغییر وضع موجود حاصل شود.
دبیر کانون صنفی معلمان ایران نیز چنین نقل کرد: رفتم خیابان اجانلو کوچه میرزایی دفتر علی لاریجانی! رییس مجلس… ایشان تشریف نداشتند و حدود ده نفر داشتند فوتبال تماشا می کردند!!! بهشون گفتم من ارباب رجوع هستم … یکی از آقایون گفت تشریف بیاورید… رفتم و طومار معلمان رو بهشون دادم و گفتم این طومار، باید تحویل رییس شود… ایشان گفتند ما نمی توانیم این کار را انجام دهیم با برخوردی تحقیرآمیز و آمیخته با استهزاء گفتند: حقوق معلمان هم خیلی زیاد است با این همه تعطیلات
لعنت بر مردم فریبان!!!!
با عذر خواهی از وقفه ای که افتاد خلاصه یادآور شدیم که معلمان قصد اعتراض دارند ولی کسی توجه نکرد وچند روز بعد با تجمع معلمان جلو مجلس همه چیز عوض شد ودیگر خبری از حرفهای قبل نبود و طرح افزایش حقوق در غالب رتبه بندی به میان آمد
قابل توجه جناب شیرزاد که میفرمایند دردل ها و فریادهای احساسی، واکنشی طبیعی به سال ها سکوت است و به تدریج باید جای خود را به گفتمانی منطقی و استدلالی مطابق شان و جایگاه معلم به عنوان قشری باسواد و فرهیخته می دهد.