سالهاست که فریادهای ما معلمان از درد تبعیض و بیعدالتی در نظام آموزشی به جایی نمیرسد.
معلمی هستم که بدون هیچ سهمیهای در آزمون استخدامی آموزش و پرورش قبول شدم.
سالها در دورترین و محرومترین روستاهای این سرزمین خدمت کردهام. مدارسی که حتی همکاران بومی نیز از رفتن به آنجا امتناع میکردند.
با وجود تمام سختیها، سعی کردم بهترینِ خود را برای دانشآموزانم ارائه دهم.
در سالهای اول خدمتم، مقامهای استانی کسب کردم و برای مبارزه با کودک همسری که شاهد عینی آن در روستاها بودم، تلاش کردم با نگارش مقاله قدمی در جهت آگاهی بخشی بردارم.
برای انتقالی به شهر خودم که حق اولیه هر معلمی هست، بارها درخواست نوشتهام و بارها رد شده است.
در این سیستم ناکارآمد پارتی حرف اول را میزند. قانون و بخشنامه فقط برای ماهایی است که هیچ پارتی نداریم. حتی در برابر اصرار بر انتقالی می گویند که باید از «بالا» نامه بیاید. «بالا» کجاست؟ بالا همان هایی هستند که مینویسند و برای افراد مورد نظر خود تصمیم میگیرند. تا کی باید سیستم آموزشی ما به جای پرورش انسانهای آزاده قربانی بیعدالتی باشد؟
ما دستمان از بالاها کوتاه است.
همکاران با سابقه بالاتر این وضع موجود نابرابری را ناخودآگاه پذیرفته اند که مصداق مفهوم خشونت نمادین بوردیو است. این وضعیت را به عنوان امر "طبیعی" یا "ناگزیر" می دانند و تلاش برای تغییر آن را بی فایده می انگارند.
یا معلمانی که دستشان به "بالا" می رسد و می توانند انتقالی بگیرند، ممکن است بهطور ناخودآگاه این نابرابری را توجیه کنند و آن را نتیجه شایستگی و تلاش خود بدانند. این نوع نگرش، خود نوعی خشونت نمادین است که باعث تداوم نابرابریها در سیستم آموزشی میشود.
بعد از سال ها دوندگی در اداره های مختلف و پذیرفته نشدن انتقالی ام دیگر از این همه بی عدالتی و تبعیض خسته شده ام .
آگامبن مفهومی بنام هوموساکر دارد. هوموساکر فردی است که از جامعه طرد شده و حقوق او نادیده گرفته می شود.
معلمی که سال ها در مناطق محروم که حتی آب برای نوشیدن پیدا نمی شود و صدای اعتراضش به ناعدالتی به جایی نمی رسد، تا حدی به هوموساکر شبیه است. از حقوق اولیه خود (حق انتقالی) به محل زندگی اش محروم است و گویی کسی صدای او را نمی شنود.
این فقط داستان من نیست. داستان بسیاری از ماست. معلمانی که دلسوزانه و با تمام وجود برای دانشآموزان تلاش میکنیم، اما در مقابل، با بیاحترامی، تبعیض و بیعدالتی رو به رو میشویم.
تا کی باید این وضعیت ادامه داشته باشد؟
تا کی باید شاهد خاموش شدن انگیزهی معلمان باشیم؟
تا کی باید سیستم آموزشی ما به جای پرورش انسانهای آزاده قربانی بیعدالتی باشد؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.