گوستاو لوبون پزشک، روانشناس و نویسندهی در کتاب معروف و کمتر شناخته شده خود « روان شناسی توده ها » به بررسی این موضوع میپردازد که افراد وقتی در جمع یا توده قرار می گیرند؛ عقلانیت، تفکر انتقادی و حس مسئولیت خود را از دست میدهند و رفتارهایشان تحت تأثیر هیجانات و انگیزهها و شعارهای جمعی به صورت بی مهابا، مضر و گاه خطرناک بروز می کند .
***
در نظام آموزشی ایران ؛ جایگاه « معلم » در ساز و کار تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها کجاست ؟ و چقدر به نظرات و ایده های « معلمان » در اداره این دستگاه بزرگ اهمیت داده می شود ؟
از ساختار « ستاد و صف » که بگذریم اما در درون مدرسه ؛ « او » حتی چقدر در محیط کلاس اش « آزادی عمل » دارد و به عبارت دیگر چیزی از بیرون و بالا به او دیکته نمی شود ؟
در واحد مدرسه ؛ وزن معلمان در « شورای معلمان » تعریف می شود اما پرسش آن است که از 23 وظیفه و اختیار تعریف شده مطابق « آیین اجرایی مدارس » واقعا کدام یک اجرا و عملیاتی می شوند ؟
نماینده معلمان در مدرسه تا چه میزان می تواند بر جریان و فرایند اداره مدرسه تاثیر داشته باشد و آیا همان گونه که در یادداشت پیشین مورخ 10 مهر 1395 در « صدای معلم » با عنوان : « شورای معلمان و نماینده معلمان ؛ ابتذال و روزمرگی ؟ » ( این جا ) نگاشتم ؛ کارکرد نماینده ی معلمان چیزی در حد « تنظیم کننده صبحانه همکاران و ناقل پیشنهاد معلمان به مدیر و یا بحث در مورد کم و زیاد بودن ساعات زنگ تفریح و زنگ چهارم و... خواهد بود . چه کسانی و با چه منظور و هدفی جلوی تشکیل « سازمان نظام معلمی » را گرفته اند ؟ تشکیلات حرفه ای ، مستقل و مدنی که می تواند و باید معرف و پاسدار « منزلت حرفه ای » و « شان تخصصی » معلمان باشند .
در سال های اخیر ؛ نماینده معلمان اکثرا با مهندسی و لابی خود مدیران مدارس تعیین می شود .
البته در ظاهر سعی می کنند خود را منتقد وضع موجود نشان دهند اما بدبختانه همه نمایش و خودفریبی است .
نماینده ی معلمان که باید بر حسب قاعده و عقل می باید عصاره فضایل و وزن فرهنگی یک مدرسه باشد در زمان تعارض میان معلمان منتقد و مدیران خود را « بی تفاوت » نشان می دهند و فاقد استقلال فکری و عملی در حوزه وظایف کاری خویش هستند .
( مافیا و روابط غیر شفاف و آینده سوز در این کشور از پایین ترین سطح تا بالاترین نقطه ریشه دوانده و و این وضعیت دائما بدتر و پیچیده تر می شود )
پرسش آن است که چرا پس از گذشت بیش از چهار دهه هنوز در نظام آموزشی جمهوری اسلامی ؛ برای « معلم » و « مدرسه » هویت حرفه ای و مستقل علی رغم تبلیغات و طرح ها و شعارهای زیاد شکل نگرفته است ؟
مسائل و چالش هایی مانند :
- اعمال نظرات مدیر و یا معاون مدرسه در لیست نمراتی که توسط معلم تنظیم و نهایی شده اند .
- دخالت غیرتخصصی و بی رویه ی عوامل اجرایی مدرسه حتی در نحوه اداره کلاس معلم و وارد شدن در حوزه هایی که به هیچ وجه در اندازه و شرح وظایف آنان تعریف نشده است .
-در سطوح پایین تر حتی وارد شدن مدیر و معاون مدرسه در کلاس و در حین تدریس معلم با رویکرد « مالکانه و خودخواهی » بدون آن که هویت حرفه ای و تخصصی معلم به عنوان « مدیر کلاس » به رسمیت شناخته شود .
- بالا بردن تراکم کلاسی ناقض و نافی « قوانین مصوب وزارت آموزش و پرورش » که در وهله ی اول زیر پاگذاشتن شخصیت حرفه ای معلمان است و برای « معلمان مستقل و حرفه ای » چاره ای جز تغییر و یا تعویض مدرسه نخواهد گذاشت .
- شنود و کسب خبر به صورت غیر حرفه ای و خاله زنکی توسط عوامل اجرایی مدرسه در جهت کنترل و محدود کردن استقلال و اختیار معلمان ( در یادداشت پیشین و با عنوان : « پارادوکس " بی تفاوتی اجتماعی " و " فضولی " در جامعه از هم گسیخته ایرانی » - این جا – تاکید و تصریح کردم :
« برای من به عنوان کسی که وقایع جامعه را از نگاه « تربیتی و اجتماعی » رصد و تحلیل می کند یک تناقض بسیار بزرگ و غیر قابل هضم و البته ناجور آزار دهنده بوده و آن هم عدم تشخیص و تمیز میان « حریم شخصی » و « حوزه عمومی » در جامعه ی از هم گسیخته ایرانی است .
چرا ما ایرانی ها عموما عادت داریم که به طرق و بهانه های مختلف از کار دیگران سر درآوریم ؟ از مسائل شخصی ، خانوادگی و خصوصی آنان به هر قیمتی با خبر شویم و آن را از طریق شبکه های اجتماعی در همه جا پخش کنیم؛ اما هنگامی که بحث « مسئولیت های اجتماعی » و « حس مسئولیت پذیری در قامت یک شهروند » به میان می آید خود را به « ندیدن » و « نشنیدن » می زنیم ؟
- برخی اوقات دیده شده وقتی معلمی در یک مدرسه از مدیر و یا معاون حرف شنوی ندارد و سعی می کند استقلال حرفه ای خویش را داشته باشد ؛ آنان با تحریک دانش آموزان به اعتصاب و نرفتن به کلاس ؛ معلم مربوطه را برای تمکین و اطاعت پذیری غیر مسئولانه تحت فشار قرار می دهند . و البته در این مسیر با مهندسی افکار عمومی خانواده ها سعی می کنند آنان را هم با خود همراه نمایند .
و البته ده ها مسائل دیگر از کجا نشات می گیرند و ریشه آن در کجاست ؟
مقامات و مدیران در درون و بیرون آموزش و پرورش به انحای مختلف از « رکن و محور » بودن معلم سخن می رانند اما واقعیت تلخ آن جاست که بسیاری از حقوق حرفه ای و شغلی معلمان حتی در درون کلاس او به رسمیت شناخته نمی شوند .
دلیل چیست ؟
چرا مدیران مسئولیت گریز به خود اجازه می دهند که تحت هر شرایطی « کلاس » را با هر نیرویی و با هر کیفیت پر کنند ؛ فقط برای این که تبلیغ کنند کلاسی بدون معلم نمانده است و انواع موضوعات و مواد درسی را صرفا با هدف پر کردن ساعات موظف تجویز کنند ؟
و البته در سایه ی غلبه چنین نگاه فله ای و غیر تخصصی ، دخالت انواع مدیران و معاونین در کار و وظیفه ی معلم محتمل و طبیعی خواهد بود ؟
« گروه های آموزشی » که در حال حاضر بر حسب « قانون » باید میزان الحراره « صلاحیت های حرفه ای » معلمان باشند در کجای جغرافیای آموزشی و تربیتی « این نظام آموزشی کلنگی » قرار گرفته اند ؟
چه کسانی و با چه منظور و هدفی جلوی تشکیل « سازمان نظام معلمی » را گرفته اند ؟ تشکیلات حرفه ای ، مستقل و مدنی که می تواند و باید معرف و پاسدار « منزلت حرفه ای » و « شان تخصصی » معلمان باشند .
تحول از درون مدرسه و البته از « واحد کلاس » آغاز می شود و این چیزی نیست که در حال حاضر با قامت فکری و بنیان اندیشگی مدیران و معاونین از بالا تا پایین هم خوانی داشته باشد .
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.