فرض كنيم وزيران و مسئولان آموزش و پرورش چهل سال گذشته و جمعي از صاحب نظران تعليم و تربيت، چالش هاي آموزش و پرورش را شناسايي و براي ايجاد تحول در آموزش و پرورش، راهكارهايي را تدوين كرده و به وزير آموزش و پرورش ارائه داده اند. وزير هم آنها را مناسب دانسته و در نظر دارد پيشنهادهاي صاحب نظران را به مرحله اجرا درآورد. تعدادي از پيشنهادها را هم در ابتداي دوران وزارتش به عنوان وعده هاي خود انتخاب كرده و قول اجراي آنها را به فرهنگيان و مردم مي دهد. متأسفانه حوزه ستادي آموزش و پرورش، بسيار عريض و طويل، لَخت و سنگين است و از عهده اين كار به آساني برنمي آيد و شايد تهيه اسناد مورد نياز سال ها به طول انجامد.
وزير در اجراي برنامه هاي خود با چه موانعي روبه رو خواهد شد و چگونه مي تواند بر آنها فائق آيد؟
مي دانيم تا زماني كه اين پيشنهادها روي كاغذ هستند ، تحولي صورت نمي گيرد. وزير بايد اول آنها را به صورت شيوه نامه ها، آئين نامه ها، اساسنامه ها، لايحه ها و ... درآورد و در مراجع ذيربط به تصويب برساند تا بتواند مقدمات اجراي آنها را فراهم سازد.
وزير آموزش و پرورش براي انجام اين كار، نياز به حوزه ستادي كوچک ،چابک ، هوشمند با نيروهاي انساني قوي و توانا دارد كه در حال حاضر از آن بي بهره است.
متأسفانه حوزه ستادي آموزش و پرورش، بسيار عريض و طويل، لَخت و سنگين است و از عهده اين كار به آساني برنمي آيد و شايد تهيه اسناد مورد نياز سال ها به طول انجامد.
در تشكيلات فعلي حوزه ستادي، براي هر كار جزئي يك مدير كلي وجود دارد. با درنظر گرفتن سازمان هاي وابسته، با بيش از 2 هزار پرسنل در حوزه ستادي، حدود 10 معاون وزير و رئيس سازمان، بيش از 100 مديركل معاون مديركل با ديدگاه هايي گاه متناقض! در حوزه ستادي مشغول هستند. اين را مقايسه كنيد با بسياري از كشورها كه تنها يك مديركل در حوزه ستادي دارند...!
در ستاد عريض و طويلي مانند آموزش و پرورش که هر واحد براي انجام كار خود به واحدهاي بسياري وابسته است، كارها به كندي پيش مي روند و هر واحدي مي تواند عدم موفقيت خود را به گردن واحدهاي ديگري بيندازد كه خدمات مورد نياز را به موقع در اختيار آن واحد قرار نداده است. در چنين تشكيلاتي مديران به مرور محافظه كار مي شوند و كار نكردن موجب استمرار مديريت آنها مي شود و نه كار كردن و برنامه داشتن براي تحول! چون براي كار نو و خلاقانه و ايجاد تحول مدير بايد با خيلي از واحدهاي ديگر هماهنگ كند. مثل اين است كه به پاي وزير پنجاه زنجير بسته باشند ؛ اگر همه را پاره كند مي تواند حركت كند ولي حتي اگر يكي از آنها را نتواند پاره كند، يعي اگر با يكي از واحدها نتواند هماهنگ كند، شكست او دور از انتظار نيست.
از سوي ديگر، نيروهاي ستاد معمولاً از ميان معلمان و مديران مدارس انتخاب مي شوند. اينكه بخشي از نيروهاي ستاد سابقه معلمي داشته باشند خوب است اما كار ستاد معلمي نيست. كار ستاد سياست گذاري و برنامه ريزي هاي كلان و ... است كه نياز به تخصص هاي ديگر دارد كه يا بايد با استخدام مستقيم انجام گيرد و يا به نيروهاي موجود آموزش هاي لازم داده شود.
اشغال پست هاي ستادي توسط معلمان بدون آموزش هاي لازم، ستاد را از وظيفه اصلي خود خارج مي كند و وقت ستاد به اموري صرف مي شود كه وظيفه معلمان و مديران مدارس است. به عبارت ديگر، اختيارات معلمان و مديران مدارس، توسط معلمان و مديراني كه در ستاد فعاليت مي كنند ناخودآگاه سلب مي شود و ستاد خود به مانعي براي ايجاد تحول در مدارس تبديل مي شود.
از سوي ديگر تجربه نشان مي دهد، اشغال پست هاي سياست گذاري و برنامه ريزي هاي كلان توسط معلمان، ممكن است به گسترش كمّي آموزش به بهاي پايين آمدن كيفيت آن بينجامد و منزلت معلمي تنزل يابد.
معلمان معمولاً ارتقاي كيفي آموزش را در مواردي مانند پايين آوردن تراكم كلاسي مي بينند در حالي كه پايين آوردن تراكم كلاسي به معناي افزايش تعداد معلمان مورد نياز است؛ كه اگر دستگاه هاي تربيت معلم قادر به تأمين آن نباشند يا منابع لازم براي آن فراهم نشود موجب استخدام افراد غيرحرفه اي در شغل معلمي و نيز ناتواني دولت براي تأمين حقوق مناسب براي معلمان خواهد شد كه نتيجة آن افت منزلت اجتماعي معلم خواهد بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
انشاا...نخبگان و دلسوزان بر صدر مدیریتها بنشینند نه چاپلوسان و متملقین جناح عوض کن لحظه ای که شیفتگان قدرتند نه تشنگان خدمت
همین که وضع موجود را اصلاح کرده و کیفیت دهید خودش بهترین تحول است
دستور کار کاملا مشخص است
افزایش حقوق و منزلت معلم
افزایش امکانات مدارس
استخدام بدون سهمیه و رانت و بستن مجاری غیر عادی مثل طرح امین و حوزه
بستن پادگان دانشگاه فرهنگیان
جمع کردن رتبه بندی
جمع کردن ارزشیابی کیفی توصیفی یا اصلاح آن
اصلاح بودجه بندی و مطالب کتاب ها، اخراج تدوین کنندگان کتب درسی کنونی که یک سری افراد بی سواد اند
وقتی برای راهبر و بازرس یادگیری روخوانی قرآن امتیاز بیشتری از ریاضی و علوم و فارسی دارد خب معلومه وضع چه خبره
وقتی توی مدرسه همه اش از مرگ بر این و اون و شعار گفتن باشه به جای شادی افزایی، زندگی . معلومه وضع مدرسه چه خبره
حالا نتیجه :
عقده ای کردن نسل ها به گونه ای که نه فقط ضد انقلاب بلکه ضد اسلام شده اند
نسلی خسته و بی سواد با مغزهای پر از شعار