در بین اخبار گوناگونِ مثبت و منفیِ این روزها؛ خبرمتاثر کننده ربودن و کشتن آینور سه ساله ( 1 ) در یکی از روستاهای الیگودرز به خاطر دوسه قطعه طلاهای کوچک و کم ارزش (گوشواره و النگوی بچه گانه) توسط زن میان سالِ همسایه افکارعمومی را جریحه دار کرد و خاطره تلخ جنایت هولناک مشابهی که در سال 96 در پاکدشت اتفاق افتاد را دوباره زنده کرد.
به گزارش رسانه ها در آن زمان هم پدر بنیتا در حالی که کودکش روی صندلی عقب خودرو نشانده بود به آرامی از پارکینگ بیرون آمد و غفلتا خودرو روشن را چند لحظه ای برای بستن درب پارکینگ ترک کرد ؛ غافل از اینکه دو نفر سارق ولگرد معتاد برای پیدا کردن طعمه در محل در حال پرسه زدن بودند. سارقان از فرصت استفاده کرده و در کسری از زمان سوار بر خودرو روشن شده و فرار می کنند و فریادهای دلخراش پدر که کودکم داخل خودرو است را بی رحمانه ناشنیده گرفته و به سرعت از محل دور شدند .
تلاش پدر و مادر و نیروی انتظامی برای پیدا کردن کودک به جایی نرسید تا اینکه چند روز بعد جسد بی جان کودک بی نوا در داخل خودروِ رها شده در خیابانی فرعی درحالی پیدا شد که کودک از شدت گرمای سوزان تیرماه از تشنگی و گرسنگی در داخل خودور جان داده بود.
علاوه بر بنیتا و آینور در سال 92 هم در شهر جوین در خراسان رضوی محمد امین 5 ساله هم به شکل دیگری جلو چشم پدر ناپدید شد و متاسفانه تا این تاریخ اثری از او پیدا نشده است.
این اتفاقات ناخوشایند به ویژه در مورد کودکان در حالیست که در اکثر جوامع در قراردادی نانوشته کودکان و نوجوانان به علت ناتوانی در دفاع ازخود معمولا از حمایت غریزی و ضمنی همه افراد و لایه های اجتماعی حتی خلافکاران برخوردار هستند تا جایی که جنایت کاران و گانگسترها هم وقتی در حین انجام جرم و جنایت و سرقت اگر اتفاقا با کودکی رو به رو شوند چشمان وحشت زده و اشک آلود و ملتمسانه کودکان اکثر آن ها را از ادامه کارشان باز می دارد و جان کودک را به خطر نمی اندازند. از این رو ربودن و کشتن بی رحمانه یک کودک 3 ساله به خاطر گوشواره های کوچک و نسبتا کم ارزش او نمی تواند همه انگیزه یک فرد برای کشتن بی رحمانه یک کودک باشد و من فکر می کنم مشکل بسیار فراتر از فقر و استیصال است .
مشکل اصلی در فقرِ فرهنگی ست که ممکن است در بعضی از لایه های طبقات کم برخوردار یک جامعه نهفته باشد.
مشکل را باید در آموزه ها و یا بهتر بگویم بد آموزی های خانواده ها به عنوان اولین الگوهای کودکان جست و جو کرد. خشونتی که در اثر این بد آموزی ها از کودکی در ضمیر ناخودآگاه فرد پنهان شده و با او می ماند . عواملی مثل دعواهای خانگی والدین در مقابل کودکان که بعضا با ضرب جرح و تهدید به قتل یکدیگر همراه است و یا ذبح گاو و گوسفند جلو چشم کودکان در مراسم گوناگون از عروسی و عزا گرفته تا سایر مراسم و سنت ها همه و همه آموزش های خشونت پنهانی ست که در ضمیر ناخودآگاه کودکان حک می شود و بعضا در بزرگ سالی خود را نشان می دهد.
یادش یه خیر در کتاب عربی دوم دبیرستان ضرب المثلی بود با این مضمون « العلم فی الصغر کان نقش فی الحجر » یعنی که آموزه های دوران کودکی مثل نقشی که بر سنگ حک می شود ؛ ماندگار است .
خوب طبیعیست که بد آموزی های خانواده و جامعه نیز در ذهن وروان کودکان مثل نقش حک شده روی سنگ ماندگار بماند و همچون دمل چرکینی در دوران بلوغ و بزرگ سالی صرفا با یک محرک و انگیزه ی خیلی ساده از قبیل حسادت دو همسایه به شکل جنایت سر باز کند.
( 1 ) منبع سایت خبری تابناک. کد خبر1254697 تاریخ 29 امرداد 403
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
به حق 14 معصوم و هرچه صالح مظلوم، پیوسته ملعون باد قانون استخدامی کشور و نماینده مجلسی که قانوناً غصب را به وجود آورد و ... و وزیر و ... که لایحه نیکو ارائه نمی دهد.
ابتدا باید مواد معدنی مثل کلسیم ،فسفر ،آهنوغیره. تنظیم باشد کمبود ویتامین وپروتیین در بدن فرد وجود نداشته باشد غدد درون ریز وبرون ریز به خوبی عمل کنند تا فرد بتواند بررفتار خود کنترل داشته باشد سپس به آموزش مسایل فرهنگی اخلاقی وغیره پرداخت تا ماده مناسب دراختیار نباشد امکان شاخ وبرگ دادن وساختن این ماده وجود ندارد هیچ کس نمی تواند با کاهگل ستون پل یا خانه بسازد باید فولاد به همراه سیمان دراختیار داشت هردولتی که سرکار می آید باید حداقل ده میلیون به هر خانواده ی فاقد درآمد پرداخت کند وبرای درآمد بیشتر خانواده باید با کارو تلاش بیشتر به آن دست یابد با این اقدام زندان ها خلوت خواهد شد ونا هنجاری ها کاهش خواهد یافت
کسی که در خانواده فقیر به دنیا میاد فرصت های کمی داره
این فقر نسل به نسل ادامه پیدا می کند
فقر مادی باعث تشدید فقر فکری و فرهنگی میشه و برعکس
این افراد اکثرا دچار درماندگی آموخته شده می شوند
فقر مادی و همه فقر ها در کنار هم اند ولی ریشه همه آنها در فقر مادی است
فقر مادی با تلاش و کوشش ممکن است حل نشود یا فرهنگی چون این فقر ممکن است عاریتی یا تحمیلی باشد فقری که توسط قشر مرفه و غالب اعمال می شود تا بتوانند حکم رانی کنند اینجا رشد فرهنگی جامعه در درک حقوق خود و رسیدن به اتحاد جهت گرفتن آن لازم است اینجا سازمان دهی و همراهی لازم است به عبارتی فقر فقط جنبه فردی و آگاهی ندارد بیشتر جنبه اجتماعی دارد که خود فقرا قادر به حل آن نیستند و نیاز به ورود افراد نخبه بین آنها جهت گرفتن حقشان است
نکته دیگر بحث عدالت است وقتی فقیر وجود دارد به معنای نبود عدالت در حکومت گری است به معنای وجود فساد است وگرنه چنین افرادی د اجتماع معنی ندارد
در همان مثال اروپا زدید اندیشمندان و روشنفکران و هنرمندان و ... با دادن امید و ... مردم را بلند کردند
همچنین فرهنگ کار و تلاش هم در بین همه به خصوص حکمران و تحصیل کرده جاری است وگرنه مردم کارگر و کشاورز آن کشورها هم چیزی نمی فهمند اما روشنفکر و نخبه ها بین مردم هستند و یادشان می دهند و مثلا خود شما در آگاهی و بالابردن سطح توده چه کرده اید؟
جای دور نرویم خود همین آموزش و پرورش که خودتان می دانید چه استفاده عجیبی در این کشورها میشود و هر کشور پیشرفته ای می گوید ما روی آموزش و پرورش سرمایه گذاری کردیم
در پایان اینکه فقر نمی تواند فرهنگ کوشش و افتخار و ملی درست کند چون توانش و فهمش و روانش را ندارد این دولت و روشنفکر یا دانشگاهی و امثالهم هستند که سکان دار اند
این همه تاریخ داریم ببینید توده چگونه رشد می کند
آخر فیلم زاپاتا را نگاه کنید نبرد الجزایر یا همین گاندی و ...
در همه آنها مردم فقیر توان فرهنگ مدنظر را ندارند و با کمک نخبگان تغییر می کنند
مشکل اصلی در فقرِ فرهنگی ست که ممکن است در بعضی از لایه های طبقات کم برخوردار یک جامعه نهفته باشد.
این جمله ها و گزاره ها اشکالاتی دارد که مطلق گرایی را نشان می دهد.
این بی فرهنگی به هیچ وجه مربوط به طبقات پایین اقتصادی نیست
هم طبقات بالا اگر فرهنگ داشتند این طبقات نباید چنین می شدند
و هم اینکه طبقه پایین اگر بی فرهنگ است یکی از دلایل اصلی خود فقر و نداری است و نمی توان گفت بی فرهنگ است. چون فقیر است و درمانده، بی فرهنگی و بیشعوری رخ می نماید
خوب است که در دینتان گفته اند:
كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً
ان هم که من گفتم آموزش و پرورش و حکومت و روشنفکر و ... در فرهنگ قشر پایین جامعه دخیل است درست. اما خود فقر اگر حل نشود و گرسنگی و نداری وجود داشته باشد هیچگونه کار فرهنگی هم جواب نمی دهد.
پس فقر به خودی خود عاملی اصلی در این وضع است و به این ترتیب وجود قاتلان این کودکان نیز طبیعی است کسانی که به هم رحم نمی کنند چون شرایط اینطورشان کرده و راه رفع این وضع هم یاد نگرفته اند و به جای گرفتن طلب خود از ثروتمند و حاکم ظالم و ... با اتحاد و همبستگی به جان هم می افتند
فکر می کنید چرا حکومت های دیکتاتور یا ظالم از فقیر نگه داشتن مردم سود می برند ؟!
نمونه دیگر خود معلم ها را نگاه کنید
چرا اینقدر پست و بیشعور و جانمازآبکش و چاپلوس و ... می شوند یکی از دلایل، فقر آنهاست که مجبورند برای زنده ماندن در این وضع به هر خفت و پستی تن دهند این مشکل با اتحاد و همدلی و مبارزه در برابر ظالم بهتر حل می شود که وظیفه روشنفکر و افراد آگاه است که این را جامه عمل بپوشانند
من خلاصه عرض می کنم وقتی شکم گرسنه شد عقل ومنطق به کلی از کار می افتد
حتی امکان خوردن انسان ها توسط انسان های قویتر وجود دارد
در کشورهایی مثل آلمان وژاپن بعد از جنگ جهانی فقر مادی را از بین بردند تا از لحاظ فرهنگی رشد کردند