معلم حقیقی یا بهعبارت دیگر کسی که حقیقتا معلم است، کیست؟
سابق بر این وقتی نوشتم که من هرگز معلمان و ناظمان و مدیران دوران راهنمایی و دبیرستان و استادان سایر مقاطع تحصیلیام را هرگز نمیبخشم برخی از عزیزان گله کردند که این توهین به قشر مقدس معلم است! ( این جا )
بفرمایید این هم نتیجهی مقدس پروری و تقدس سازی!
اینکه شغل معلمی، شغل انبیاء است و ارزشمند است و... هیچ مناقشهای نیست و اینکه در این جامعه در حق معلمها کاستیهایی صورت میگیرد نیز هیچ حرفی نیست اما اینها هیچ یک توجیهی برای گندکاریها و رفتار ضدانسانی و کودکستیزانهی اکثر معلمان دیروز و کثیری از معلمان و مدیران امروز، نمیشود.
هر انسان بیسواد و بیمخ و بیشعور و کمشعوری به واسطهی پاس کردن چند درس و پیدا کردن چند پارتی و... که معلم میشود، آموزگار نیست.
معلمان امروز معمولا روند اداری شدن معلمی را طی کردهاند و نه سیر و سلوک تفکر و آموزش و پرورش را. بنابراین، اینها آموزگاران علم و اندیشه نیستند بل تحقیر کنندگان و به لجن کِشَنْدِگانِ روح و روان کودکان و نوجوانان و جواناناند.
این هشدار را جدی بگیریم . اگر مسالهی نقد و انتقاد اقشار اتوریته محوری همانند پزشکان و معلمان و نیروهای انتظامی و ماموران و... را جدی نگیریم و در برابر هر چرا و اعتراضی، به کلیشهی « قشر مقدس پزشک و قشر مقدس معلم و قشر مقدس پلیس زحمت کش و...را زیر سوال نبر » متوسل شویم ؛ نتیجهای به جز از آنچه در ویدئوهای منتشر شده از توهین به کودکان و مورد ضرب و شتم قرار دادنشان، مشاهده میکنیم، نخواهیم داشت.
باری؛ معلمِ حقیقی کسی نیست که در یک ترم مشخص، بخش خاصی از یک کتاب را تدریس کند و خلاص! اما معلم حقیقی، معلمی نیست که دغدغهاش محدوده و نگاهِ بدِ رئیس و... باشد!
مثل معلمانی که هشدار میدهند :
توجه داشته باشید این کتاب، در مدت این چهار ماه باید تمام شود! یعنی چه که باید تا پایان محدودهی مشخص شده، تدریس شده و تمام شود؟
یعنی چهاش و اصلا «چهایِ» مساله مهم نیست! یاد گیری دانشجو هم پشیزی ارزش و اهمیت ندارد!
پس چه چیز مهم و اهمیت دارد؟ اینکه آقا با خیال راحت ادعا کند که بله من محدودهی درسی ام را بالکل تدریس نموده و تمام کردم و خلاص!
این نوعِ برخورد با تعهدِ معلمی، چه چیز را به یادِ شما می آورد؟
من بهشخصه به یادِ کلهقندیها و دین زدگانی میافتم که از روی عادت تکالیف دینی من جمله نماز و... را به جا میآورند تا بگویند : آخ راحت شدم!
یک انسانِ کلهقندی هرگز به این مساله نمیاندیشد که این عادتها، هیچ فایدهیِ روشنی نداشته و ذرهای از خریّتِ او نکاسته و هیچ به آن شعورِ نداشته، نیافزوده و صرفا تکرارِ مکررات از برای خلاص شدن است!
معلمانِ کذایی (و نه مطلق معلمان) نیز دقیقا و عینا چنیناند! هر طور شده ولو با پراکندگی و آشفتگی و از سر و ته مباحث مهم و اصلیِ کتاب زدن و... محدوده را تمام میکنند!
اما معلم حقیقی، معلمی نیست که دغدغهاش محدوده و نگاهِ بدِ رئیس و... باشد!
معلمی نیست که به دانشجو فحش دهد و از او برای چند نمره، بهره کشیِ جنسی بکند یا دانشجو را مامور خرید مواد مخدرش کند یا به او ترجمه تحمیل کرده و نهایتا به نام خود چاپ کند ؛ باری معلم حقیقی، تا این حد پلید و پلشت نیست، معلمِ حقیقی حتی همانند این کلهقندیها، حمّالِِ اطلاعات هم نیست، پس کیست؟ کسی ست که در دانشجو «عطش» ایجاد می کند:
«عطشِ دانایی» و «ذوقِ علم» و «جست و جوی حقیقت»
کانال تاریخ فلسفه از صفر
نظرات بینندگان
توهین نکنن قدرشناسیشون پیشکش؟