وزیر آموزش و پرورش در آیین اختتامیه دومین رویداد ملی ستاپ گفت: « اگر کاری کنیم سن دیپلم از ۱۸ به ۱۵ سالگی برسد و لیسانس را به ۱۸-۱۹ سالگی برسانیم و برای ۳ سالِ قبل از دبستان هزینه کنیم حتما کشور آیندۀ شکوهمندتری خواهد داشت » .
نمیدانیم آقای رضا مراد صحرایی با این گونه اظهار نظرها در صدد سرپوش گذاشتن بر استیصال خویش در حل مشکلات انباشته آموزش و پرورش است و یا به دلیل نا آگاهی از مسائل اساسی آموزش و پرورش دچار گمراهیست و گمان میکند به کشف تازهای نایل شده است.
ایشان گمان میکنند اگر کودکان سه سال زودتر به مدرسه بروند و سه سال زودتر لیسانس بگیرند ؛ « حتماً کشور آیندۀ شکوهمندتری خواهد داشت » .این گمان سست بنیان مانند این است که خیال کنیم اگر جنینها شش ماهه متولد شوند، اگر نوزادان از دو ماهگی برخیزند و بنشینند، اگر کودکان از چهار ماهگی پهنهی خانه را چهار دستوپا بپیمایند و از هفت ماهگی روی دو پا راه بروند و بدوند، اگر از ۸ ماهگی شروع به تکلم کنند و سخن بگویند، اگر از یک سالگی شیر مادر را کنار بگذارند و قیمه و آبگوشت بخورند، اگر...، میتوانند از دو سالگی از فروشگاههای سر کوچه برای مامانها خرید کنند و چند سال بعد هم نانآورِ خانه شوند.
لازم است به ایشان و همفکرانشان یادآوری شود که؛
رشد طبیعی انسان (و هر زیست مند دیگری) مراحلی دارد که هر یک از این مراحل باید طی شود تا رفتاری از وی سر زنَد و یا او قادر به انجام کاری شود. این رشد طبیعی علاوه بر ایجاد و استحکام ساختارهای جسمی و افزایش توانمندیهای مکانیکی و فیزیکیِ بدن، تکامل ساختارهای عصبی و ارتقاء قابلیتهای مغزی را نیز در بر میگیرد.
درست است که انسان امروزی به یمن فن آوریهای نوین و غنای خارقالعادهی محیط زندگی به واسطهی انباشت انواع وسایل لوکس و کارآمد و مدرن، الهامبخش بوده و موجب تسریع در رشد شناختی و توسعهی دامنهی هوش و استعداد در انسان شده است، اما آموزش و تربیت هرگز نمیتواند فرمایشی و دستوری باشد بلکه علاوه بر آرزوی محال و تأمین شرایط و امکانات و ایجاد مجال، توانایی جسمی و استعداد بدنی و آمادگی ذهنی - روانی و رشد مغزی - عصبی را نیز میطلبد. اصلاً لازم نیست خواب های بزرگ برای آموزش و پرورش دیده شود بلکه کافیست همین کارهای کوچک دم دستی به سرانجام درستی برسد.
اگر واقعاً رویای آیندهی شکوه مند برای این کشور در سر داریم، لازم نیست به فکر کاهش سن ورود به دورههای تحصیلی باشیم و اطفال سه-چهار ساله را به ساختمانهای قوطی کبریتی خشک و خالی و بیمحتوا و استعدادکُش -که مدرسه نامیده میشود- بکشانیم و سنّ لیسانس را به ۱۸ سالگی برسانیم.
کافیست محتوای معقول در برنامهی آموزشی بگنجانیم.
به دروس مهارتمحور و عمگرا بها دهیم و دانشآموزان را از رنج محفوظات بیهوده و زجر دهنده و خسته کننده و بیمصرف برهانیم.
بودجهی آموزشی کافی در اختیار مدارس بگذاریم و غبار فقر از رخ سیستم آموزشی بزداییم.
فضای فیزیکی مناسب و کافی با امکانات لازم و کافی برای آموزش فراهم نماییم. از ازدحام دانشآموزان در کلاسهای درسی بکاهیم و نسبت بین معلم و دانشآموز و تراکم کلاسی را به عدد معقول برسانیم.
نیروی متخصص کافی برای ایفای نقش آموزگاری تربیت کنیم و از ورود فلهای و اتوبوسی جماعت غیرمتخصص و دوره ندیده، به آموزش و پرورش جلوگیری کنیم.
روندِ حراج فضاهای آموزشی تحت عنوان مولدسازی را -اگر هنوز ادامه دارد- متوقف کنیم.
حقوق کافی به معلمان بدهیم تا زندگی عزت مندانه داشته باشند و محتاج شغل دوم و سوم نباشند و بتوانند آموزش و پژوهش مادامالعمر داشته و شبها سر آسوده بر بالین بگذارند و صبحها با شوق و امید و انرژی و آرامش خاطر و حس سرفرازی در مدارس حضور یابند.
مواد درسی غیرکاربردی و صرفاً ایدئولوژیکی را حذف و از حجم برنامۀ آموزشی و ترافیک ذهنی دانشآموزان بکاهیم و با تُنُکسازی برنامه درسی، فرصت فراخ برای تکرار و تمرین دروس زندگی فراهم کنیم.
گامی در جهت برقراری عدالت آموزشی برداریم؛ از پول نفت، سهمی برای ساخت مدرسه به جای کانکسها و چادرها و کپرها بخواهیم.
بساط مدارس خاص را برچینیم و به طبقه بندی و تفکیک دانشآموزان تحت عناوین مختلف خاتمه دهیم.
برای فرار از هزینه، به هر کسی و هرجایی مجوز مدرسهی غیر انتفاعی ندهیم. میزهای کار و فضاهای گشتوگذار و امکانات و بستر تجربه و آزمایش و خطا و چالش و پویش را برای کودکان و نوجوانان فراهم آوریم. بساط سوگ و ماتم و غم و افسردگی و دلمردگی را از برنامههای آغازین مدارس جمع کنیم و راه رقص و بازی و شادی و ورزش و نشاط را باز بگذاریم تا آموزشهای روزانه با تراوشِ هورمونهای شادیبخش و شور مثبت و احساس لذت شروع شود و فضای مدارس سرشار از امید و انرژی و شوق آموزش گردد.
کمتر حرف بزنیم و بیشتر عمل کنیم .
اصلاً لازم نیست خواب های بزرگ برای آموزش و پرورش دیده شود بلکه کافیست همین کارهای کوچک دم دستی به سرانجام درستی برسد.
یک گام بیکلام، برتر از صد خیال خام!
اگر در مدرسه درس است، تا دیپلم بس است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
کسی که تا این سن بدیهیاتی که فرمودید خودش متوجه نشده بعد از این هم نخواهد فهمید. یاسین نخونید.
هرچرند ومزخرفی میگه.