از شنبه اول مهرماه تا کنون ، حداقل دوازده بار برنامهام تغییر کرده است. گرچه به طور متوسط روزی یک و دو دهم بار با تغییرات اساسی مواجه شده بودم و در بعضیشان هم مقرّر شده بود، دروسی را تدریس کنم که نه به رشتهام مرتبط بود و نه سابقهای برای تدریسشان داشتم؛ اما فقط همین آخری به شدت دلخورم کرد. چون بعد از آنکه برنامه تایپ شده را نگاه کردم و در فاصله خروج از دفتر دبیران تا رسیدنم به کلاس ده-یک تجربی و قبل از استقرار کاملم در کلاس، متوجه تغییراتش شدم. گویا نیروی آزادی که برای درس ادبیات گرفته بودند، برنامهاش در جای دیگری، تغییراتی داشته و بالطبع برنامه مدرسه ما نیز تحت تأثیر قرار میگرفت. مدرسه نیز تصمیم میگیرد فعلاً دو زنگ را جابهجا کند و تا زنگهای بعدی منتظر بماند تا ببیند تقدیر چه رقم میزند!
البته در هیچ کدام از آن راه ندادنهای برنامه که ساعات تدریسم را به هم ریخته بود، مدیر مدرسه را مقصر نمیدانستم که او همانند خودم، یک عامل اجرایی بود در خردترین بخش نظام آموزشی! حتی تصوّری از خبط و خطا یا قصور و اهمالکاری را در مدیران بالادستی، گمان نمیبردم!
اما بر یک فرض مطمئن بودم؛ اینکه اگر اندکی از «نگاه راهبردی»، «برنامهریزی درازمدت» و یا «آیندهنگری» در بینش مدیران جامعهمان به خصوص سیستم آموزش و پرورش وجود داشت، با چنین شرایطی روبه رو نمیشدیم.
به خصوص اینکه مورخ سوم مهرماه، مطلبی را راجع به دلایل وضعیت نابه سامان چمن ورزشگاه آزادی در روز مسابقه تیم فوتبال النصر عربستان با پرسپولیس خوانده بودم.
ظاهراً مسئولین امر با اندیشه صرفهجویی در مصرف آب، برای آبیاری چمن ورزشگاه از آب دریاچه قایقرانی آزادی استفاده میکنند و چون آب دریاچه به انواع باکتری و قارچ و لارو حشرات آلوده بوده، مسبب اصلی آسیب به شرایط رویش چمن معرفی میشود.
البته قضیه به همین سادگی نبوده! با انتقال آب برای آبیاری چمن، سطح دریاچه قایقرانی کم و به طبع آن تیم ملّی رویینگ و قایقرانی دچار مشکل میشوند. مدیران مربوطه نیز جهت سر و ساماندهی به وضعیت دریاچه، طی اقدامی سریع، آب دریاچه چیتگر را به دریاچه قایقرانی منتقل میکنند که مجدداً به دلیل کاهش سطح دریاچه چیتگر، با هشداری که میتواند برای اکوسیستم آن منطقه خطرآفرین باشد، کار انتقال متوقف میشود.
شما را نمیدانم! اما خودم وقتی مطلب را میخواندم، تصویری از یک فیلم کمدی در ذهنم نقش میبست.
در فلسفه برنامهریزی راهبردی چه برای آموزش باشد و چه غیر از آن، وجود تفکر و اندیشههای بلندمدت ضروری است. وقتی مدیران یک سیستم، جایی که پای آبروی ملّی در کار باشد، اندیشمندانه برنامهریزی نکنند، چگونه توقع داشته باشیم در سطح کشور و برای نظام آموزش و پرورشیمان که همچون محتضری رو به قبله شده، چشماندازی با اهداف درازمدت و خلق آیندهای درخشان، در نظر داشته باشند؟!
نظامهای آموزشی خردمند سازمانهایی هستند که قبل از هر اقدامی، خود را با دو پرسش اساسی روبه رو میکنند: «کجا هستیم؟ و به کجا میخواهیم برویم؟»
آنها به وضوح جایگاه سیستم خود را در آینده میبینند و نابه سامانیها و موانع احتمالی را تک به تک پیشبینی کرده و برای اصلاحش برنامه دارند. نه آنکه فاصله مابین ذهنیت تا عینیت یافتن یک ایده آنقدر کوتاه باشد که جای دوراندیشیهای اندیشمندانه را کسب تجربههای تلخ و واقعی بگیرد!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، سردار عباسعلی محمدیان فرماندهی انتظامی تهران بزرگ صبح امروز در مراسم صبحگاه فاتب اظهار کرد: فراجا امروز از جنس مردم و برای مردم است، روزانه 35 هزار تماس تلفنی با مرکز فوریتهای پلیسی (110) گرفته میشود.
جناب فرمانده این به معنای نبود امنیت است نه فراجای مردمی!